کاوان کامدین
با وارد شدن به سال ۲۵ آغاز توطئه بین المللی در سال ۱۹۹۸ باید یک بار دیگر به وضعیت کردستان پرداخت. کردستان پس از ۲۵ سال چه چیزهای را از دست داد و چه چیزهای را به دست آورد؟ پیشرفت و پس رفتها، نیکی و پلیدیها باید یک بار دیگر از نظر گذرانده شوند. زیرا در کردستان تاریخ نه کامل در سیر پیشرفت و نه کاملا در سیر پس رفت جریان دارد. این دو مولفه به صورتی تودرتو در حال جریان میباشند.
واقعا باید جامعه و فرد کرد در باب این پرسش که چه عامل اساسی در پشت توطئه بین المللی سالهای ۱۹۹۸-۱۹۹۹ قرار دارد و چه چیزی موجب ربودن و تهاجم نیروهای جهانی به رهبر آپو و خلق کردستان شد، سوالهای طرح و به جستوجوی پاسخ آنها گردد. این رویداد تاریخی از جانب رهبر آپو و جنبش آزادیبخش ملی کردستان به عنوان «توطئه بین المللی» تعریف و عنوان گردید. اما انگار نقش شکاف سیاسی، احزاب سیاسی و گویا رهبران سیاسی کردستان در نظر گرفته نمیشود و یا اینکه به اندازه کافی مورد بررسی قرار نمیگیرد. این استدلال که اگر شکافها سیاسی داخلی نبود و اگر برخی احزاب سیاسی از داخل علیه پ.ک. ک و رهبر آپو با آمریکا، ناتو و دولت ترکیه دست به یکی نمیشودند، هرگز این توطئه شانس موفقیت نداشت، یک استدلال جدی است و هنوز ارزش واکاوی و پرداختند را دارد.
نهایتاً دولت ترکیه در سال ۱۹۹۸ پس از ۲۰ سال مبارزه ضد انقلاب دمکراتیک کردستان به مرزهای سوریه لشکرکشی کرد واعلام کرد که اگر دولت حافظ اسد رهبر عبداللّه اوجلان را از مرزهای این کشور خارج نکند ارتش ترکیه وارد خاک این کشور شده وسوریه را اشغال خواهد کرد. دولت حافظ اسد به شدت تحت فشارهای بینالمللی ومنطقهای بود. یا باید جهت دفاع از موقعیت سیاسی و قانونی جنبشآزادی کُردستان با دولت ترکیه و جهان وارد جنگ میشد و یا اینکه رهبر آپو از سوریه خارج میگشت؟ از دیگر طرف، تا آن زمان حزب دمکرات کُردستان عراق واتحادیه میهنی کُردستان در جنگ نظامی بر سر حاکمیت در جنوب کُردستان بودند، اما در ۱ اکتبر ۱۹۹۸ رهبران این دو حزب به واشینگتون دعوت شده، توافق نموده و پ.ک.ک را یک جنبش تروریستی اعلام نمودند. همچنین از پ.ک.ک دعوت کردند که باید خاک جنوب کُردستان را ترک کند. اساساً ۱ اکتبر ۱۹۹۸ استارت توطئهی بینالمللی زده شد، چون قدرتهای توطئهگر از این اتخاذ موضع دو حزب بزرگ کُردستانی وتروریست اعلام کردن پ.ک.ک امیدوار بودند که خواهند توانست پ.ک.ک را محدود وفلسطینی دوم در کُردستان بسازند. از این جهت نقش سران حزب وقت حزب دمکرات کُردستان و اتحادیه میهنی کُردستان استراتژیک بود. با برجسته کردن نقش سیاسی این دو حزب، کُردها به عنوان بزرگترین پتانسیل جنگی تحت کنترول آمریکا وناتو قرار میگرفت واین قدرت سیاسی-نظامی به عنوان دومین پایگاه آمریکا در منطقه مورد استفاده قرار میگرفت. به این جهت باید رهبری پ.ک.ک نابود و پ.ک.ک نیز پاکسازی میگشت. زیرا به مانعی برزگ در مقابل «پروژهی خاورمیانهی بزرگ» آمریکا وناتو تبدیل شده بود. پس از ۲۰ سال فعالیت سیاسی، این فشارها موجب خروج رهبر آپو در ۹ اکتبر ۱۹۹۸ از سوریه شد و بدین صورت توطئه بینالمللی آغاز شد؛ توطئه، علیه کل خاورمیانه بود، اما بازیها، دسیسهچنینیها و دادو ستدهای پشت پرده بر سر رهبر ملی کُردها بود. نقش کلیدی رهبر آپو ومسئلهی کُرد در معادلات منطقهای علت اصلی در هدف قرار گرفتن رهبری آپو بود.
رهبر آپو در بسیاری از نوشتارهایش اشاره به اهداف توطئهی بینالمللی وناعدالتیهای نظام سنگ دل مدرنیتهی کاپیتالیستی علیه ملت مظلوم کُرد نموده است. به همین جهت در این نوشتار بیشتر به جنبه داخلی واقعه خواهیم پرداخت.
مرحلهی نخست توطئه بینالمللی از ۹ اکتبر سال ۱۹۹۸ یعنی خروج رهبری از سوریه تا ۱۵ فوریه ۱۹۹۹ یعنی ربودن رهبری در کنیا وتحویل دادن رهبری به دولت ترک است. در این مرحله هدف توطئهگران نابودی وسربهنیست کردن رهبر آپو بود. مرحلهای است که قدرتهای در پشت توطئه به رهبری آمریکا قصد داشتند از هر طریقی که شده ازنظر جسمی رهبری را از میان بردارند. شیوهی از میان برداشتن رهبر آپو قبلاً برنامهریزی شده بود، دسیسه از این قرار بود که اگر دولتهای عضو اتحادیهی اروپا و عضو ناتو به رهبر آپو پناهندگی ندهند، در این صورت ناگزیر به سوریه و خاورمیانه باز خواهد گشت و در هنگام پرواز بر فراز آسمان مدیترانه، هواپیمای حامل رهبر عبدواللّه اوجلان را به صورتی مخفیانه ساقط و منهدم کنند. هدف توطئهی بین المللی درگام اول نابودی جسمی رهبر آپو بود، اما رهبر آپو زمانیکه در اروپا بود، متوجه این دسیسه شد ومانع از اجرای آن گشت. این سناریو باز در بلاروس وسفارتخانهی یونان در کنیا تکرار شد، اما هر بار رهبر آپو آگاهانه عمل نمود واین دسیسهها را برملا ساخت. در این مدت رهبر آپو طی یکی از سخنرانیهایش در کانال تلفیزیونی مد تیفی (Med TV) در ۱۵ اکتبر ۱۹۹۸ برای اولین بار بحث از توطئهای علیه خود وملت کُرد نمود. در سخنرانیهای بعدی هرچه بیشتر این موضوع را فاش و تلاش کرد تا اذهان عمومی را از دسیسهها، بازیهای سیاسی و توطئه آگاه سازد. اولین واکنش به توطئهی بینالمللی در زندانهای ترکیه تحت عنوان «نخواهید توانست خورشیدمان را به ظلمت بکشید» از ۹ اکتبر ۱۹۹۸ آغاز شد. این سلسله واکنشها که از زندانها شروع شده بود موجب به حرکت درآمدن مردم کُرد در سرتاسر جهان شد. ملت کُرد سرنوشتش را در سرنوشت رهبرش میدید وکاملاً از خطرات احتمالی آگاه بود. به همین جهت لحظه به لحظه تحولات را دنبال میکردند و خود را جهت هر گونه احتمال ناخاسته آماده میکردند. مقاومت رهبری با مقاومت زندانیهای سیاسی و از آنجا نیز به مقاومتی مردمی وملی در سرتاسر ترکیه و جهان وسعت و ترویج پیدا کرد.
این در حالی بود که رهبر آپو بار ها از هدفش در صفر به اورپا به صورتی شفاف بحث به میان آورده بود وحتی طی یکی از تحلیلاتش که از تلفزون به صورتی مستقیم در آن زمان پخش شد، اظهار داشت هبا بازگشت از آنکارا به دیاربکر (آمد در سال ۱۹۷۸) تحزبی شدیم، با آمدنمان به سوریه وخاورمیانه (در سال ۱۹۷۹) به ارتش گریلا دست یافتیم وبا آمدنمان با اروپا (در سال ۱۹۹۸) به دولت دست خواهیم یافت. رهبر آپو مدام اهدافش را در صفر به اورپا برای اذهان عمومی تشریج مینمود. هدف رهبر آپو استفاده از موقعیت سیاسی، دیپلوماتیکی وقانونی اورپا جهت حل مسالمتآمیز مسئلهی کرد در تمام خاورمیانه بود. این یک استراتژیک جدید از سوی رهبر ملی بود که اتحادیه اورپا را ناگزیر به درون قضیهای میکشاند که خود ساخته بودند وحال باید خود جهت حل آن نیز گام برمیداشتند. به همین جهت در بسیاری از روزنامههای اورپا رهبر آپو «مرد ناخواسته» اعلام شد. این استراتژی، تمام معاهد بینالمللی امزا شده در مورد کُردها وکُردستان را زیر سوال میکشاند، منافع اتحادیه اروپا وبه ویژه آمریکا رادر منطقه به خطر میانداخت.با توسل به توطئه نقاب از روخ اورپا افتاد و مشخص شد که اورپا تمدنی چند چهره است!
هنگامی که برنامهی اولیه عملی نشد، دولتهای توطئهگر (آمریکا، بریتانیا، یونان واسرایئل و.) وسرویسهای اطلاعاتی این کشورها دستبه یکی کردند و نقشهی آدم ربایی، تحویل غیرقانونی به نیروهای امنیتی ترکیه و نهایتاً اعدام رهبر عبدواللّه اوجالان را در برنامهی کاری خود قرار دادند. این دومین مرحلهی توطئه بود که هدف از اعدام کردن رهبر آپو به دست دولت ترکیه وبرپاکردن شعلهی آتش جنگی خونینتر از جنگ جهانی اول بود. رهبر آپو بارها ربودن وتحویلش به دولت ترکیه را به ترور آرشیدوک فرانتس فردیناند ولیعهد امپراتور اتریش-مجارستان در جریان جنگ جهانی اول تشبی کرد که در ۲۸ ژوئن ۱۹۱۴ توسط یک فاناتیک ملیگرای هجده ساله صرب، گاوریلو پرنسیپ در سارایهوو بوسنی به وقوع پیوست وجنگ جهان با ترور او شعلهور شد. ترور ولیعهد امپراتور اتریش موجب جنگ جهانی اول شده بود وحال در پشت ربودن وتحویل دادن رهبرآپو به دولت ترکیه اهداف جرقههای آغاز جنگ جهانی سوم در خاورمیانه نهفته بود. درواقع ماجرای روبودن رهبرآپو، توطئهای بود به هدف توطئهای بزرگتر! در این مرحله که از ۱۵ فوریه ۱۹۹۹ تا سال ۲۰۰۰ تداوم یافت، رهبر آپو در سختترین شرایط مبارزاتی همه جانبه جهت خنثیسازی توطئه و اهداف آن در زندان انجام داد. نهایتاً مراحل بازجویش را از سوی مقامات اطلاعاتی و قضای دولت به بازجویی دولت تبدیل کرد، جنایات دولت فاشیست ترکیه را فاش و هدف از تحول دادنش به ترکیه را برای مقامات وقت دولتی شرح کرد. مقامات دولت فاشیست ترک سنگ یکی از بزرگترین پیروزیهای تاریخشان را به سینه میزدند و فضای نژادپرستانهای در داخل کشور ساخته بودند. آمریکا از طریق برپاکردن جنگ کُرد-ترکُ برنامهی مداخله به خاورمیانه را طراحی کرده بود، انتظار داشتند رهبرآپو دست به مقاومتی تنگنظرانه دهد و در نتیجه اهداف توطئهگران مقرر گردد. رهبرآپو در بسیاری از نوشتارهایش به این موضوع پرداخت و اظهارد داشت که زمانیکه در هواپیما به مقصد ترکیه در حال پرواز بوده به این مطلب فکر کرده است.اما رهبری استراتژی فاش کردن،خنثیسازی و فاقد تاثیر کردن اهداف توطئه را در بر گرفت. موضعگیری های ایدئولوژیک-سیاسی رهبرآپو مانع از احقاق اهداف توطئهگران شد. دفاعیات رهبر آپو هم مقیاس با اهداف توطئه ودر وهلهی اول اهدافش منعطف به خنثیسازی توطئهای بود که علیه خلقهای منطقه در جریان بود. اگر توجه داشته باشیم رهبرآپو در دادگا و کل دفاعیاتش نهتنها از ملت کُرد، بلکه در مقابل غرب از تمدن شرق و خاورمیانه دفاعیه ارائه داد. در قبال قدرتهای غربی، صلاحدالدین معاصر قدعلم نمود که از کل ارزشهای مشرقزمین به تسفیهحسابی تاریخی با مدرنیتهی سرمایهداری برخواسته بود. یکی از بزرگترین دستآوردهای مبارزه با توطئه و توطئهگران در سالهای نخست این بود که آمریکا و ناتو نتوانستند استفادهی ابزاری از رهبری و جنبش آزادیخواه کُردستان جهت مداخلات نظامی به خاورمیانه کنند. به این معنی قادر نشدند از این دریچه وارد خاک خاورمیانه شود.
این اقدام آمریکا بی فرجام ماند، اما بعد از مدتی بسیار کوتاه و در سال ۲۰۰۱ حملات ۱۱ سپتامبر در خاک ایالات متحده آمریکا انجام گرفت. در رسانههای جهانی این هواپیماربای و حمله به برجهای دوقلوی مرکز تجارت جهانی در شهر نیویورک، به القاعده نسبت داد شود.حملات ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ دروازهای واردشدن مجدد آمریکا به خاورمیانه بودکه این طرح در اواخر سال ۱۹۹۸ و اوایل سال ۱۹۹۹ از طریق رهبر عبدو اللّه اوجلان خنثی شده بود. در واکنش به این حملات ایالات متحده آمریکا اعلام «جنگ با تروریسم» و «حمله به افغانستان» کرد. حال بعد از گذشت ۱۹-۲۰ سال از این رویداد جهانی، استدلالات جدی به میان آمدهاند که ثابتمیکنند واقعهی ۱۱ ی سپتامر یک توطئه بوده است؛ قبلاً از طرف آژانسهای اطلاعاتی«موساد و سیا» برنامهریزی و طراحی شده است. بعد از چند سال در سال ۲۰۰۳ آنهم به علل دیگر، بهانههای مداخلهی نظامی به عراق را فراهم و بدین صورت وارد خاورمیانه شدند. حتی در مورد ظهور داعش در سال ۲۰۱۴ ادعاهای جدی وجود دارند . قدرتهای مدرنیتهی سرمایهداری جهت تحکیم حضور وموقعیت نظامیشان در منطقه دست به تولید چنین ابزارهای زدند.
اما بدون حمایت و مقاومت تاریخی ملت کُردو دوستانشان در داخل کشور،خاورمیانه و سرتاسر جهان تلاشهای یک طرفه رهبر آپو قادر نبود این دسیسهی کثیف را خنثی کند. پس از اینکه خبر ربودن و به گروگانگیری رهبر آپو در رسانهها سرویس شد، کُردها در سرتاسر جهان به خیابانها ریختند. سفارتخانههای آمریکا و اسرایئل را به آتش کشیدند و خشم نهان در روح جریحهدارشان را متوجه جهانی که جز مصالح سیاسی-اقتصادی هیچ شناختی از عدالت، حقوق بشر،انسانیت و وجدان نداشت ،ساختند. حمایت و مقاومت ملی جامعهی کُردستان از رهبرآپو پیشبینی نشده بود. در تهران،شام،قاهره، مسکو، آتن و تمام نکات جهان میلیونها کُرد خشمگین دست به تظاهرات زدند و صدها تن از فرزندان قهرمان ملت کُرد جانشان را در پیش و روی رسانههای جهانی به آتش کشیدندو با به آتش کشیدن خود به جهان اعتراض کردند. ربودن و گروگانگیری رهبر آپو، تابلوی تراژدیک سرنوشت قاضی محمد، دکتر قاسملو، صادق شرفکنی و دهها رهبر دیگر را در اذهان زند کرد. تاریخ به شکلی بسیار بیرحمانه در حال تکرر بود، این تاریخ یا باید متوقف میشد یا اینکه جهانی که حاضر نبود واقعیت کُرد و کُردستان را به رسمیتبشناسد وسیاست نسلکُشی را تجدید و تحمیل میکرد، باید به آتش کشیده میشود. در حقیقت به هنگام توطئهی بینالمللی خون شهدای ۱۵ فوریه خمیرمایه مبارزهی ملی شد و برای اولین بار در تاریخ معاصر شرق کُردستان با این وسعت در انقلاب ملی مشارکت نمود.
درواقع دولت ترکیه و دولتهای توطئهگر از ترس خشم مردم کُرد به «سیاست اعدام» خاتمه بخشیدند. هیچ دولتی انتظار چنین واکنشی فراگیر، غیر قابل کنترول و خشمگین از سوی جامعهی کُرد را نداشت. این اولین اعتراض سرتاسری ملت کُرد به صورتی یک صدا، متحد ودر سطح ملی علیه «سرنوشت تراژدیک ملتی به رسمیت نشناخته» در قرن بیست و یکم بود. ایران و شرق کُردستان در آن زمان به یکی از اساسیترین پایگاههای اعترازات مردمی مبدل شد. دولت استعمار گر ایران تا آن زمان مدام شعارهای مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرایئل سر میداد، اما چون این توطئه در قالب منافع او هم قرار میگرفت در مقابل ستمی که متوجه کُردها شده بود، هیچ عکس العملی رسمی و سیاسی نشان نداد. برعکس مستقیماً از توطئه حمایت کرد و با تمام شدت دست به سرکوب تظاهرکنندگان زد، صدها تن از مردم شهید شدند، هزاران نفر زندانی و دهها تن هنوز هم مجهول هستند. این سلسله رویداد هم به عنوان وظیفهی ملی حمایت از رهبر ملی را بجا آورد و هم گامهای آغاز ین انقلاب ملی در شرق کردستان شد.
پس از اینکه سیاست اعدام با مقاومت رهبری و خلق بی نتیجه شد، مرحله سوم یعنی حکم حبس ابد یا «فرسایش در حبس انفرادی جزیرهی امرالی» در دستور کار قرار گرفت. هنوز هم زندان امرالی با هیچ قانون و حقوقی مطابقت ندارد، کاملاً غیر قانونی است. زیرا رهبر آپو در داخل مرزهای اتحادیهی اوپا ربوده و به گروگان گرفته شد؛ نظم امرالی آنچان که جلو میدهند از طرف دولت استعمارگر،فاشیست و خونآشام ترکیه مدیریت و کنترول نمیشود.در تمام مراحل توطئهی بینالمللی نقش ترکیه فقط در سطح یک زندانبان بود و حال هم چنین است! حزب عدالت و توسعه در سال ۲۰۰۲ با گرایش سنتز ترک-اسلام به این هدف به صورتی قارچآسا قدرت سیاسی در ترکیه را به دست گرفت. در اوایل با سوءاستفاده از عقاید دینی جمعیت مسلمان و متدین کُرد خواستند طرفدارن جنبشآزادیخواه کُرد را تحت لوای اسلامی جذب خود کرده و رهبری را از خلق و جنبش بگسلانند. رهبر عبدواللّه اوجلان در پاسخ به این مقطع نیز ، دست به کاری معجزهآسا زد. رهبرآپو این مرحله را به عنوان«زایش سوم» تعریف نمود.زیرا قدرتهای توطئهگر در امرالی«قتل تدریجی» رهبرآپو را طراحی نمودهبودند.اما علارغم شرایط غیرقابل تحمل امرالی، رهبر آپو یکی از بزرگترین انقلابهای ذهنیتی و سیاسی را در شرایط مطلق مرگ به صورتی معجزهآسا رقم زد. در آن شرایط دشوار که انسانی معمولی قادر نیست ۶ ماه در آن زنده بماند، تاریخ تمدن دولتگرا را موشکافی و مورد بازخواست قرارد داد. مدرنیتهی کاپیتالیستی را به عنوان آخرین حلقهی تمدن دولتگرا آنالیز و معرفی نمود و در نهایت به حل مسائل خارج از تمدن دولتگرای موجود و در قالب «مدرنیتهی دمکراتیک» دست یافت. تمام جنبشهای سوسیالیستی در جهان همزمان با سقوط شوروی مسقوط شدند، به بنبست رسیده و تسلیم نظام مدرنیتهی سرمایهداری شدند. اما با انقلاب و زایش سوم انقلاب آزادی کُردستان و ملت کُرد به قدرتی جدی مبدل شدند.نظریهها و اندیشههای رهبر عبدواللّه اوجلان در زندان انفرادی جزیرهی امرالی انعکاسی جهانی یافت و مورد توجه تمام جوامع خاورمیانه و جهان شد.به خصوص اعلام کنفدرالیسم دمکراتیک به عنوان آلترناتیو نظم دولتی در نوروز سال ۲۰۰۵ از زندان انفرادی امرالی، به امید خلقهای خاورمیانه مبدل گردید و پایههای نظم امرالی را به تزلزل در آورد. به این طریق سیاست فرسایشی در زندان امرالی هم خنثی شد.
اکنون پس از ۲۵ سال از توطئه بین المللی هرچه بهتر درک میکنیم که نقش شکافهای سیاسی داخلی چه تاثیر منفی در این واقعه تلخ تاریخی ملی کردستان ایفا نموده است. اعمال و وضعگیرهای حزب دمکرات کردستان عراق اکنون هم تاکیدی برآن نقش تاریخی دارد. به صورتی ملموس طی یک سال گذشته مستقیما به دست پیشمرگهای حزب دمکرات بارزانی تاکنون ۱۰ گریلا به شهادت رسیدهاند. راوبط تسلیمی و نوکری حزب دمکرات با دولت خونآشام ترک، حال پس از ۲۵ سال تغییر به سوی کرد و جامعه کردستانی که هیچ، کاملا به یک خانواده مزدور تحت کنترول دولت ترکیه در آمده است که در راستای منافع خانوادگی خویش قادرند تمام سرنوشت یک سرزمین را به استعمارگران و دشمنان کردستان تقدیم کنند. نقش حزب دمکرات بارزانیها به عنوان یک مرکز ضد انقلابی، ضد ملی و ضد اجتماعی در کردستان پس از ۲۵ سال کاهش نیافته است، بلکه هر چه بیشتر رو به افزایش نهاده و اکنون در معنای تمام کلمه «خیانت به سرزمین و ملت» را به حالت یک سیاست، پیشه و وظیفه اجباری خود مبدل ساختهاند. تا زمانیکه این خانواده به نام کرد و کردستان در کردستان به اعمال خائنانه و تسلیمی خود علیه دولت خونآشام ترک، ادامه بخشند، امکان هیچ گونه پیشرفتی به نفع ملت کرد در حوضه منطقهای و بین المللی به چشم نمیخورد. حتی اکنون جنوب کردستان و حکومت فعلی را تحت حاکمیت دولت ترک خونآشام قرار دادهآند. انگار پیش قدم شدن برای بیگانگان، استعمارگران و دشمنان کردستان را به عنوان وظیفه سرشتی خود میدانند. حتی فراسوی این در تلاش هستند دیگر احزاب کردستانی را از طریق اغتشاش و به وجود آوردن هرج و مرج داخلی و در جنگ با پ. ک.ک شریک این وضعیت ذلتبار خود نمایند.
دقیقا مانند سال ۱۹۹۸ اکنون حتی خطرناکتر از گذشته این خانواده و حزب نقشی خائنانه را ایفا مینمایند. بدون شک اگر این حزب در سال ۱۹۹۸ دست به خیانت علیه خلق کرد نمیزد شاید اکنون کردستان در وضع متفاوتی بود. شاید اکنون رهبر آپو در امرالی نبود، شاید حال زندگی در کردستانی آزاد و دمکراتیک جریان داشت نه زیر صدای انفجار بمبهای جنگندههای دولت خونآشام ترک و پوتینهای کثیف بیگانگان! یه همین دلیل جرائم این حزب و خانواده آنچنان سنگین است که در گستره مقالات و نوشتار کوتاه نیست و باید در چند جلد کتاب گنجاند.
تصور حزب دمکرات و خانواده بارزانی مبنی بر اینکه «جنبش آزادی کردستان را به دست ترکیه و یا با همکاری او پاکسازی و خود به یگانه رئیس کردستان مبدل خواهم شد» یک خیال خام و تهی است. زیرا جنبش آزادی کردستان دارای تجارب و آزمون جنگی چهل ساله با ناتو و دولتهای کنترا گریلا است. همچنین پایههای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جنبش نه توسط حزب دمکرات و نه توسط دولت خونآشام ترک به تزلزل در خواهد آمد. شاید تا کنون توانستهاند دستشان را به خون چندها فرزند این سرزمین آغشته کنند، و کوتاه مدت بتوانند نتایجی روزمره و تاکتیکی به دست آوردند، اما از حیث استراتژیک همزمان با فروپاشی فاشسیم در ترکیه حزب دمکرات و خانواده بارزانی نیز در زبالهدان تاریخ به فراموشی سپرده خواهند شد. دقیقا مانند فروپاشی حزب فاشیست نازی آلمان و متفقینش! آینده از نظر استراتژیک در دست مقاومتجویان علیه فاشیسم خواهد بود نه همکاران، دستیاران و نوکران آن! این همچنان که یک واقعیت تاریخی است در عین حال یکی از واقیعات روز سیاسی نیز میباشد. در عین حال باید افزود این وظیفه حزب دمکرات و خانواده بارزانی نیست که جنبش آزادی را با شکست مواجه سازد، اما با تمام توان در آغوشگرفتن این وظیفه از جانب بارزانیها وجهای است که نظر تمام افکار عمومی کردستان و جهان را به خود جلب نموده و خواهد نمود!
رسواسازی، کیفرخواست و به داده کشاندن این حزب و خانواده به جرم «خیانت ملی» دیگر به یک وظیفه انقلابی و ملی در کردستان مبدل شده است. حتی نام و عنوان «کردستان» از این حزب و خانواده باید سلب گردد. اینها مهرههای دستنشاندهی اسرایئل، جاسوسان بریتانیا و نوکران دولت ترک هستند و جز این عنوان هر نام و نشانی بر آنان یک تحقیر بزرگ به ملت و سرزمین کردستان خواهد بود. کار از اشتباه، ندانستیها و اصلاح این حزب و خانواده گذشته است. پس از این لحظه تصور و عنوان این حزب و خانواده به عنوان «کردستانی» از جانب افکار عمومی کردستان قابل پذیرش نخواهد بود. زیرا دستشان همچون گذشته به خون جوان کرد آغشته است و انگار در آینده نیز به این نقش خائنانه خود ادامه خواهند داد. پس در این صورت یکی از وظایف کنگره ملی کردستان و احزاب سیاسی کرد دادگاهی این حزب و خانواده به جرم «خیانت ملی» است. حال دیگر وقت آن فرا رسیده که این حزب و خانواده به محاکمه کشیده شوند. حتی این امر بر اجرای کنگره ملی اولویت دارد. تا زمانیکه این حزب و خانواده به محاکمه کشیده نشوند، گردهمایی کنگره ملی کردستان نیز معنا و مفهومی نخواهد داشت. ملتی که نتواند مجرمین، خائنین، مفسدین وفتنهگران داخلی را به محاکمه بکشد و آنان را تحت بازخواست قرار دهد، بدون شک در راستای دمکراسی و آزادی پیشرفت نخواهد نمود. این محاکمه بزرگ شفاف سازی، پالایش کردستان از خائنین، مجرمین و فتنهگران خواهد بود. تاریخ چنان حکم میکند. و این قبل از هر کسی باید در افکار عمومی کردستان شکل و از طریق نهادهای رسمی اجرا گردد.
تمام اینها نکات منفی، ناخوشایند و چهره زشتی از کردستان ارائه میدهند و مردم و سرزمین کردستان شایسته اینها نیستند. اما اگر تمام اینها بیانگر نکات پس رفت باشند، باید بلافاصله افزود که در ساختار ذهنیتی و سیاسی جامعه مردم کردستان پیشرفتهای عظیمی صورت گرفته است که قطعا دارای کیفیتی انقلابی هستند. جامعه کردستان از نظر تکامل سیاسی و ملی گامهای عظیمی برادشته و فاصلههای طولانی را طی نموده است. از این جهت اگر این عوامل مخرب از سره راه برداشته شودند، بدون شک جامعه کردستان میتواند به الگوی مقاومت، آزادی و دمکراسی در منطقه مبدل گردد. اینها صرفا عواملی ذهنی نیستند، بلکه در زندگی اجتماعی و کنش سیاسی فرد و جامعه کردستان نکات ملموستری از طلوع و غرب هر روزی خورشید میباشند. در راستای ملت دمکراتیک جامعه کردستان فاصلهها، مرزها و حصارهای ذهنی و عینی استعمارگری را درنوردیده است. فاشسیم در نتیجه جوانان انقلابی کردستان روزهای پایانی زندگی خود را سپری میکند و جهت اینکه یک روز بیشتر حکمرانی کند از هرگونه تهاجم توحشآمیز به جامعه، فرد، زن، مرد، جوان و پیر، کوه، جنگل، کوچه و خیابانها، دشت و بیابانهای کردستان دریغ نمیکند. فاشیسم ارتجاعی مانند نمونههای آن در تمام جهان «آیندهای» سیاسی نداشته و نخواهد داشت.
در ایران و افغانستان به صورت مترادف با یکدیگر خط مشی «اسلام بینانگرا» زمام سیاسی را به دست گرفتند. بدون شک این تصادفی نبوده و نیست!از طرفی حکومت طالبان و از دیگر سو حکومت ابراهیم رئیسی، همزمان، مترادف و همخوان با یکدیگر در خاورمیانه پا به عرصه سیاست نهادند!چهره اسلام سیاسی اصلاح طلب شکست آورد، حال نوع ترمیم شده اسلام سیاسی بینانگرای آنرا یک بار دیگر وارد بازار میکنند. بدون شک این نوع گرایشات ایدئولوژیک و سیاسی مدام دروازههای خاورمیانه را بر روی مداخلات خارجی باز نگه میدارند و چون دمکراسی و آزادی را توسعه نمیبخشند همیشه بهانههای مناسب جهت مداخلات نظامی بیگانگان بوده و هستند.
در این صورت اگر ملت کرد، در فضای جنگ جهانی سوم در راستای «ملت دمکراتیک» بر پایه برابری و برادری با تمام خلقهای منطقه ادامه و قادر گردد آلودگیها، پوسیدگیها و فرسایشهای داخلی را رفع نماید، در مقابل فاشیسم و بنیانگرای ارتجاعی به مبارزات دمکراتیک خود تعمق بخشد، خواهد توانست از جنگ جهانی سوم به عنوان نیروی طلائی در آینده «خاورمیانه آزاد و دمکراتیک» همچنان درخشان باشد. اما تمامی اینها مستلزم ارتقا بخشیدن به «جنگ انقلابی خلق» به هدف ملت دمکراتیک میباشد. هیچ خلق در طول تاریخ بدون تن دادن به جنگ آزادی قادر نبوده آینده خود را رقم بزند!
در این صورت در این مرحله نیز با دو وظیفه اساسی مواجه هستیم. اولا در مقابله با تهاجمات خارجی باید منسجمتر، محکمتر و به صورتی گستردهتر مبارزتمان را علیه فاشسیم خونآشام دولت ترکیه ارتقا بخشیم. دوما باید در مقابل گرایش خائنانه، مزدوری، جاسوسی وفتنهگری حزب دمکرات بارزانیها که حال تفاوتی با تهاجمات خارجی ندارند، از نظر داخلی یک مبارزه دمکراتیک و کردستانی انجام دهیم.
منبع:مجله ژیلمو 18