دانلود فایل PDF مجله
این شماره نشریه «آلترناتیو»، ارگان رسمی حزب حیات آزاد کردستان (پژاک)، به طور عمده به ارائه و تبیین مدل حکومتی پیشنهادی «جمهوری دمکراتیک» به عنوان راهکار اصلی برای برونرفت ایران از بحران کنونی میپردازد.
مجموعه مقالات آن با نقد شدید نظام «دولت-ملت» حاکم و ناکارآمدی اپوزیسیون سنتی، تأکید میکند که پر شدن فضای سیاسی با عناصر فرسوده و عقیم، خود معنای خلاء است.
طرح جمهوری دمکراتیک، که توسط حزب حیات آزاد کردستان (پژاک) پیشنهاد شده، بر پذیرش بیقید و شرط تنوعات ملی و فرهنگی، ساختار مدیریتی غیرمتمرکز و اصل خودمدیریتی دمکراتیک تأکید دارد.
همچنین این شماره مجله، به طور خاص به مفهوم «خوددفاعی» یا «دفاع ذاتی» به عنوان ضامن بقای یک جمهوری واقعی یعنی جمهوری دمکراتیک و نقش محوری زنان در فرآیند دموکراتیزاسیون میپردازد. هدف نهایی، ارائه یک آلترناتیو دموکراتیک برای تضمین ثبات و حل مسائل بنیادین ایران در دوران کنونی حرکت ایران به سمت تغییر است.
**************
گزارشی از محتوای مجله آلترناتیو
با الهام از یک آلترناتیو رادیکال: ۵ ایده شگفتانگیز برای آینده ایران که شاید نشنیدهاید
مقدمه
در لحظهای که جمهوری اسلامی زیر فشار خُردکننده بحرانهای داخلی و خارجی در آستانه فروپاشی قرار گرفته، فضای سیاسی ایران با یک خلاء عمیق روبروست. بحران بیاعتمادی، چندپارگی درونی حاکمیت و فشارهای ژئوپلیتیکی، این کشور را در یک وضعیت اضطراری تاریخی قرار داده است. در این میان، بحثهای روزمره اغلب حول جایگزینی یک قدرت با قدرتی دیگر میچرخد، اما کمتر به ایدههایی پرداخته میشود که خودِ «منطق قدرت» را به چالش میکشند. این گزارش بعنوان خلاصه بررسی شماره جدید مجله آلترناتیو، فرصتی است برای کاوش در پنج ایده بنیادین و شگفتانگیز از دل جریان فکری پژاک که به دنبال بازتعریف مفاهیمی چون دولت، دموکراسی و هویت در ایران است؛ ایدههایی که نه به عنوان یک سرگرمی فکری، بلکه به مثابه یک آلترناتیو جدی در این بزنگاه وجودی مطرح میشوند.
۱. ریشه مشکل غیراز جمهوری اسلامی ، مدل «دولت-ملت» هم هست
در نگاه اول، به نظر میرسد تمام مشکلات ایران به جمهوری اسلامی ختم میشود. اما این دیدگاه، مسئله را به یک رژیم سیاسی خاص تقلیل میدهد و از یک مشکل ساختاری عمیقتر غافل میماند: الگوی صد ساله «دولت-ملت». پس هم جمهوری اسلامی و هم دولت- ملت مشکل هستند. بر اساس این تفکر، مشکل اصلی ایران صرفاً یک حکومت با ایدئولوژی خاص نیست، بلکه مدلی است که بر تمرکزگرایی، یکسانسازی فرهنگی، و انکار تنوع ملی، مذهبی و اجتماعی بنا شده است. البته باید تأکید کرد که نقد این مدل، به معنای انکار وجود کشوری به نام ایران نیست؛ بلکه نقد سیستمی است که با تکیه بر یک زبان، یک فرهنگ و یک مرکز قدرت، به طور سیستماتیک هویتهای گوناگون ساکن ایران را سرکوب کرده است. استدلال اصلی این است که هر حکومت مرکزگرای دیگری، با هر ایدئولوژی (ملیگرا، چپ یا لیبرال)، ناگزیر همین چرخه سرکوب و بحران را تکرار خواهد کرد. بنابراین، راه حل واقعی نه در جایگزینی یک قدرت مرکزگرا با قدرتی دیگر، بلکه در عبور از خودِ پارادایم دولت-ملت است.
ما با رد دولت-ملت، سیستمی را رد می کنیم که هیچگونه مبنا و ضرورت جامعه شناختی را دربرنمی گیرد و صرفا برپایی آن به منظور متمرکز کردن قدرت و انحصار سرمایه بوده است.
۲. ایران آینده: اتحادیهای از مناطق خودمدیر، نه یک کشور تکمرکزی
اگر مدل دولت-ملت مرکزگرا رد میشود، آلترناتیو چیست؟ چشمانداز ساختاری «جمهوری دموکراتیک»، پاسخی به این پرسش است. این طرح، تقسیمات استانی کنونی را که به گفته منابع مجله آلترناتیو، بر اساس یک «منطق نظامی جهت کنترل و سرکوب» توسط سپهبد رزمآرا طراحی شده، به چالش میکشد. در مقابل، یک تقسیمبندی مدیریتی جدید بر اساس مراکز جغرافیایی-اجتماعی پیشنهاد میشود. ایران آینده میتواند به واحدهای بزرگتری مانند زاگرس، البرز، هرمز، خراسان و مناطق میانی تقسیم شود. نکته کلیدی این است که این مدل به دنبال تجزیه کشور نیست؛ برعکس، هدف آن عدم توجه به تمامیت ارضی از طریق اعطای «خودمدیریتی دموکراتیک» به این مناطق است. این رویکرد حتی یک سابقه تاریخی در ایران دارد: قانون «انجمنهای ایالتی و ولایتی» که در دوران مشروطه تصویب شد اما هرگز به اجرا درنیامد. در این ساختار، هویتهای تاریخی مانند کردستان، بلوچستان یا آذربایجان حذف نمیشوند، بلکه در چارچوب مدیریتی بزرگتر، زبانها و فرهنگهای محلی به رسمیت شناخته میشوند. برای مثال، در «مرکز زاگرس»، زبانهای کردی، ترکی آذری، لری و عربی میتوانند در کنار فارسی به عنوان زبان رسمی آموزشی استفاده شوند. این طرح، راهکاری عملی برای حل مسئله تنوعات و تمرکززدایی از قدرت است.
۳. دموکراسی واقعی یعنی «کوچککردن دولت»، نه فقط انتخاب کردن آن
درک رایج از دموکراسی به شرکت در انتخابات و انتخاب نمایندگان (دموکراسی تمثیلی) محدود میشود. اما این دیدگاه، قدرت واقعی را همچنان در انحصار دولت باقی میگذارد. آلترناتیو مطرحشده، یک فرمول سیاسی واقعبینانه برای دوران گذار ارائه میدهد: «دولت + دموکراسی». این مفهوم، نه یک آرمانشهر، بلکه یک «سازش مبدایی» برای مقطع تاریخی کنونی است که در آن نه مدل دولت سرمایهداری و نه مدل مطلقا ایدئولوژی محور دیگر، هیچیک به تنهایی قادر به پیروزی مطلق نیستند. در این مدل، یک مذاکره و کشمکش دائمی میان قدرت دولتی و نیروهای دموکراتیک جامعه (نهادهای مدنی، تشکلهای محلی، جنبشهای اجتماعی) برقرار است. هدف اصلی، کوچکسازی تدریجی دولت و سپردن هرچه بیشتر قدرت تصمیمگیری در امور اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی به خود جامعه است. در واقع، هرچه دولت «کوچکتر» شود و نقش آن به امور کلان و هماهنگکننده محدود گردد، دموکراسی «بیشتر» و مستقیمتر میشود.
۴. آزادی زن یک مسئله فرعی نیست؛ شرط بنیادین هرگونه تحول است
انقلاب «زن، زندگی، آزادی» به وضوح نشان داد که آزادی جامعه در گرو آزادی زنان است و این مسئله را نمیتوان به «بعد از انقلاب» موکول کرد. در این دیدگاه، زنستیزی جمهوری اسلامی تنها یک سیاست سرکوبگرانه نیست، بلکه ضعفی ساختاری است که هویت و بقای آن را تهدید میکند. اما تفکر آپویی پا را فراتر گذاشته و یک پارادایم علمی آلترناتیو به نام «ژنئولوژی» (Jineolojî) یا دانش زن را معرفی میکند. ژنئولوژی صرفاً یک نظریه اجتماعی نیست، بلکه یک پروژه معرفتشناختی برای به چالش کشیدن کل نظام دانش پوزیتیویستی و مردسالار است؛ سیستم پوزیتیویستی و مردسالار سیستمی است که با «ابژهسازی طبیعت و زنان»، آنها را به اُبژههایی برای مطالعه و کنترل بدل کرده است. ژنئولوژی به دنبال بازنویسی تاریخ، حقیقت و علم از منظر تجارب زیسته زنان است تا بنیانهای فکری یک جامعه آزاد و برابر را از ریشه بنا نهد.
تاریخ به خوبی بیانگر آن است که هر کجا مسئلهی آزادی زنان به دوران پسا انقلاب موکول گردید و حل مسایل دیگر، بر مسئلهی آزادی زنان ارجحیت یافت، با شکست مواجه گردید.
۵. یک جامعه آزاد باید حق «دفاع از خود» را داشته باشد
یکی از رادیکالترین ایدههای این آلترناتیو، مفهوم «خوددفاعی» یا «دفاع ذاتی» است. این حق، نه یک ادعای سیاسی صرف، بلکه مبتنی بر یک اصل هستیشناختی است. حیات بر سه ستون بنیادین استوار است: «تغذیه، دفاع، تکثیر». همانطور که یک گل برای بقای خود از خارها به عنوان ابزار دفاعی استفاده میکند («تئوری گُل»)، یک جامعه نیز برای حفاظت از موجودیت اخلاقی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی خود در برابر هر تهدیدی—خواه از سوی یک نیروی خارجی یا انحصارگرایی خودِ دولت—باید از مکانیسمهای دفاعی برخوردار باشد. این حق، ضامن بقای یک نظام دموکراتیک است و به جامعه این توان را میدهد که در برابر هر تلاشی برای بازتولید استبداد مقاومت کند. این اصل به معنای تهاجم نیست، بلکه جوهره آن در این جمله خلاصه میشود:
اگر تمامی نیروی جهان از آن ما باشد، به کسی حمله ور نخواهیم شد، اما اگر تمامی نیروهای جهان نیز به ما حمله ور شوند، تسلیمیت پیشه نخواهیم کرد.
پیوستاری
اینها پنج ایده مجزا نیستند، بلکه پنج ستون بههمپیوسته برای یک قرارداد اجتماعی نوین هستند. ۱- رد پارادایم دولت-ملت، راه را برای برپایی اتحادیهای از مناطق خودمدیر باز میکند. ۲- چنین ساختاری تنها از طریق یک دموکراسی مستقیم که دولت مرکزی را کوچک میکند پایدار میماند. ۳- این دموکراسی نیز بدون آزادی زن به عنوان شرط بنیادین که از طریق ژنئولوژی تئوریزه میشود، محقق نخواهد شد. ۴- و کل این سیستم توسط حق مسلم جامعه برای دفاع ذاتی از خود در برابر هرگونه استبداد تضمین میگردد. ۵- این ایدهها، چه مورد توافق باشند و چه نباشند، ما را به یک بازاندیشی بنیادین دعوت میکنند. شاید زمان آن فرارسیده که از خود بپرسیم: آیا جامعه ایران آماده است تا آیندهای را تصور کند که در آن قدرت به جای دست به دست شدن میان نخبگان، در میان همگان توزیع شود؟