برگرفته از سایت کودار
فواد بریتان؛ ریاست مشترک کودار
تنشهای خاورمیانه همه را به فکر استحکام جایگاه و موقعیت خود در خاورمیانه وادار کرده. مرکز بحرانهای سیستم امپریالیستی اکنون در خاورمیانه است. به همین دلیل تمام نیروهای سرمایه داری در خاورمیانه وارد جنگ شدهاند. این جنگ تنها برای کسب منافع اقتصادی نیست، بلکه تغییر موقعیت دولتهای محافظهکار موجود در خاورمیانه یکی دیگر از اهداف آنها است.
امروزه آمریکا همچو سیستم سرمایهداری جهانی در تلاش است تا هژمونی خود بر جهان را تعمیق نماید. رژیمهای فرصتطلب و اقتدارگرای منطقه همچو ایران و ترکیه هم خواهان استفاده از این مرحله و تداوم اقتدار خود به سیاق گذشته هستند. در این میان خلقهای تحت ستم برای دستیابی به آزادی، مبارزه و مقاومت را مبنا قرار دادهاند. آنچه که امروزه ما در جای جای شهرهای ایران شاهد آن هستیم نمونه عینی مبارزه خلقهای تحت ستم است.
ایران، موزاییکی از ملیتها، ادیان و مذاهب مختلف است. با تداوم وضع موجود، دامنهی جنگ به ایران کشیده میشود، آنگاه میتوان گفت که قیامت برپا خواهد شد. حکومت در چنین جوامعی که ملیتهای مختلفی در آن زندگی میکنند، با استفاده از نیروی [هژمونیک] مذهب و آنهم بهشیوهای ارتجاعی و همچنین با ترویج ترس، دستگیریها و تهدیدها مدیریت نخواهد شد. بههمین خاطر ایران هماکنون به تغییر و تحولی انقلابی و بنیادین نیاز دارد.
روی کار آمدن ترامپ و اتخاذ سیاست مهار ایران در منتطقه، نشاندهندهی آغاز مرحلهای دشوار برای ایران بود. ایران در منطقه همچنان یک تهدید بزرگ بهحساب میآید. این موضوع بدین معناست که ایالاتمتحده در تمامی خاورمیانه بر اساس این سیاست با ایران برخورد مینماید.
تور دیپلوماتیک مایک پمپئو در خاورمیانه که محوریت آن همسو کردن دولتهای منطقه با سیاستهای ضد دولت ایران و اعلام گردهمایی وسیع از مخالفان جمهوری اسلامی ایران در لهستان، نشان دهندهی به صدا در آوردن آژیر قرمز برای ایران و اوج گرفتن فعالیتهای مخالفان حکومت ایرانی در آینده میباشد.
حتی اعلام این برنامه توسط پمپئو در مصرنشاندهندهی تلاشهای آمریکا برای اتحاد اعراب همچو یک ائتلاف عربی ضد ایران است. مصر پیشاهنگ تأسیس چنین ائتلافیست. مصر بزرگترین کشور عربیست. دارای چنان نیروییست که میتواند به سیاستورزی دست بزند، دارای قدرت اثرگذاری بر اعراب بوده و در تلاش است تا مشکلات خود با اسراییل را حل نماید. درواقع هم برای امنیت اسراییل و هم برای متحد نمودن اعراب، نقش مصر بسیار پراهمیت است. برضد ایران چنین مبارزهای در جریان است.
باز کردن سفارتخانههای عربی در سوریه به معنای گامی عملی برای درست کردن ائتلاف عربی ضد ایران میباشد. و این بدین معناست که قصد دارند سوریه را دوباره به جهان عرب متصل نمایند و همزمان نیز بدین معناست که قصد دارند تا کنترل عراق و سوریه را از دست ایران خارج نمایند.
آمریکا، در تلاشاست تا بلوکی ضد ایرانی را سازماندهی کند که بتواند از لحاظ اقتصادی و نظامی دارای چنان قدرتی باشد تا بتواند در صورت لزوم به جنگ با ایران بپردازد. همزمان میتواند برخی از نیروهای مخالف در درون ایران را نیز بهسمت خود بکشاند. آنها را تجهیز مالی و حتی نظامی نمایند. با بکارگیری چنین نیروهایی میتوانند بحران خاورمیانه را به داخل ایران رهنمون کنند. هدف از این اقدامات همراه کردن ایران با نظم جهانی است. پس از خوابیدن بحران سوریه، ایران در صدر خبرها خواهد بود.
جمهوری اسلامی ایران برای مقابله با سیاستهای ضد خود، دارای اختیار عمل زیادی نیست. نهایت آن اینست که موضع خود در عراق و سوریه را تقویت نماید اما این موضع خود در درون عراق و سوریه دارای مشکل است. از طرفی روسیه با این موضوع در ارتباط است و از طرفی نیز آمریکا بر این موضوع نظارت دارد. ایران، تنها با ارتباط با رژیم [اسد] چقدر میتواند موجودیت خود را حفظ نماید و به ایجاد همپیمانی دست زند، هنوز معلوم نیست. اگر چنین همپیمانیای درست شود، احتمال اینکه ایران قدرت خود را از دست بدهد بسیار زیاد است. ایران با برخوردها و سیاستهای کنونی خود بسیار شکننده میباشد.
این موضوع برای عراق هم قابل تعمیم است. با همکاری ائتلاف بینالدولتی و ائتلاف عربی، دست ایران میتواند در این کشور کوتاه شود و موجودیتش در عراق پوچ شود. اگر در عراق و سوریه نیز قدرت خود را از دست بدهد، تنها میتواند در درون خود به حیاتش ادامه دهد. ایران یک موزاییک رنگارنگ از ملیتها، باورداشتها، مذاهب و طیفهای متنوع اجتماعیست. اگر جنگ به داخل ایران کشیده شود، موضوع ملیتها میتواند در ایران محشر برپا کند.
اگر ایران سیاستهای کنونی خود را ادامه دهد، راه دیگری نخواهد داشت. چون ایران هماکنون با معضلات مهمی در درون مواجه است. برای چارهیابی این معضلات، باید راهکارهایی سیاسی و اجتماعی درنظر گرفته شود. در صدر این مشکلات نیز مسئله کرد و دیگر ملیتها وجود دارد. موزاییک رنگارنگی به نام ملیت، نمیتواند با یک ایدئولوژی مذهبی ارتجاعی چارهیابی شود. ایران ناچار است برای گذار از این معضلات تغییری بنیادین و رادیکال در رفتارهای خود کرده و به خواست اعتراضکنندگان گوش فرا دهد. در غیر این صورت ایران در آینده هیچ راه برگشتی ندارد. حل مسائل با گشودن مسير ديالوگ با همهي نيروهاي اجتماعي و سياسي و مخاطبان امكانپذير ميشود.
کردها میتوانند هم در موضوع دامن زدن به بحران ایران و هم در موضوع ایجاد ثبات در این کشور در این زمینه نقشی اساسی را بر عهده گیرند. این برخورد ایران در قبال کوردهاست که در سیاست خارجی، در موضوع برخورد این کشور با مسئله کرد مشخص خواهد شد. اگر ایران موضوع را از طریق کردها چارهیابی نکند، پتانسیل انفجار این نظام وجود دارد. این پتانسیل میتواند بهعنوان یک معضل برای ایران رخ بنمایاند.
در شرایطی که وضعیت ایران بیش از هر زمان دیگری غیر عادی بوده، اقداماتي نظير دستگیریهای فعالان مدنی، کارگری، محیط زیستی اعمال فشار و سركوب، دستگيري، ممنوعيت، شكنجه و اعدام و پرونده سازی برای تک تک آحاد جامعه و همچنین تبدیل کردن ایران به زندانی برای همهی فعالان سیاسی، مدنی و محیطزیستی وضعیت موجود را بیش از پیش بغرنجتر و غیر قابل تحملترمیکند. با شيوهاي محافظهكارانه و ترس و ترديد نميتوان مسائل را حل كرد، بلکه با چنين برخوردي، تنها فرصتها از دست ميروند.
مبدلشدن كوردها به كانون تحولات منطقهاي، اكنون هر نيرويي را به تكاپو جهت پيشبرد يك سياست كوردمحور نوين واداشته است. ديگر با برخوردهاي سنتي نظير گذشته نميتوان با مسئلهي كورد و حتی متحول خواهان در ایران برخورد كرد. اين كه كدام نيروها در منطقه خواهند توانست جايگاه مهمي در ترسيم خاورميانهي نوين داشته باشند، به نسبت گستردهاي بستگي به نوع رفتارشان در قبال مسئلهي كورد دارد. اگر دولت جمهوری اسلامی از نحوهی برخورد خود با معترضان داخلی دست برداشته و در سیاستهای خود بازنگری نماید و خطمشی صحیح در راستای حل مسائل انباشت شدهی خلقهای ایران بردارد و راهکار گشايش سياسي و تحولات را در بر بگیرد، احتمال اينكه ايران بتواند به يك نيروي دموكراتيك مطرح در كل خاورميانه مبدل شود وجود دارد. چارهيابي دموكراتيك مسئلهي كورد و دیگر خلقهای ایران، تنها راه گذار از بحرانهای موجود در ايران است و دیگر نه مركزگرايي دولت و نه مليگرايي جريانات مخالف، هيچكدام چارهيابي به همراه نداشته و گذار از هر دو نوع سياست از ضروريات حل مسئله میباشد. در چنین حالتی تنها راهکار اساس گرفتن موضع سومیست(خط سوم)که سیاستهای ضد انسانی همگی دولتها را نفی و جامعه را از دور باطل خارج و از ناممکن، ممکن بسازد، که آن هم تنها با اتحاد و همگرایی تمامی نیروهای متحول خواه، دموکراتیک و آزادیخواه در ایران ممکن میگردد.