بیستون مختاری

پس از قیام‌های موسوم بە بهارعربی، نامی نوین بە تاریخ مبارزات بشریت در جهت نیل بە آرمان رهایی انسان افزودە شد؛ «انقلاب روژآوا»

در حالی کە جهان در احتضار تسلیم در برابر نیروهای جهانی سازی تحت لوای سیاست‌های مزورانە نئو لیبرالیسم بود، روژآوا دمی مسیحائی در کالبد بی‌رمق اتوپیا و پراکسیس انقلابی بود کە سال‌های متمادی تحت سیاست حذف و انکار، کلیە اشکال سیاست مردمی و رهائی‌بخش انقلابی بە حاشیە راندە شدە بود. انقلاب تکین روژآوا با نفی نیروهای اقتدار‌طلب و هژمون‌گرای نظام بین‌الملل کنونی از یکسو و سیاست‌های منفعلانە چپ کلاسیک  و ملی‌گرای لیبرال از دیگرسو، با تبیین «خط سوم» سریعا در فرم و محتوا بە آلترناتیوی برای امیدها و آرزوهای چندین قرن جنبش رهائی‌بخش مبدل شد و با شجاعتی بی‌نظیر از دل پراکسیس انقلابی دورنمای جنبش را متحول و بازسازی کرد.

قدرت‌های جهانی و نیروهای مرتجع منطقە در توطئه‌ای از پیش طراحی شدە با همراهی گروه کوچکی از مزدوران کُرد- وابستگان بارزانی‌ها- کە همیشە بە‌عنوان بازو و موتور محرکە سیاست‌های امپریالیسم در منطقە عمل نمودە، هرآنچە در توان داشتند را برای شکست انقلاب بە کار گرفتند و تا سودای اهریمنانەی سقوط انقلاب نیز پیش رفتند، اما انقلابیون روژآوا با اتکا بە نیروی ذاتی مردم ستمدیده در مقابل تمام این دسایس ایستادگی کردند. چنانچه ورود اهریمن داعش در تکمیل تثلیث توحش کاپیتالیسم، در برخورد با مقاومت بی‌همپای کوبانی، ناباورانه درهم شکست و تثبیت پارادایم انقلاب روژآوا بیش از هر زمانی بە حقیقت نزدیک شد. گوئی اینبار خاورمیانە زایمان واقعی داشت کە  قرار بود بە حقیقت تاریخ جامە عمل بپوشاند. اینک روژآوا در آغاز دهمین سال پیروزی بە قلب تپندە کوردستان تبدیل گشتە و پلاتفرمی است که در آن یک گفتمان با محوریت سیاست دموکراتیک در حال شکل دادن به یک منظومه‌ی معنایی است که نشانه‌های آن توامان و در پیوند با هم به تدریج در حال تکوین یک مجموعه‌ی معنایی عظیم است که به تدریج و قدم به قدم، افق عینیت‌یافتن و تجسد را پیش رو دارد.

در زمانی‌ کە سوسیالیسم قرن بیستمی دولت-ملتی سقوط کرده و همزمان با این سقوط، اتوپیای جامعەای آزاد و برابر نیز فقط ابرازی گشته بود از وجود هیولای دهشتناک سرمایه داری. کاپیتالیسم به مثابه نظامی جهانی، تمام جهان را در خود بلعیده و حتی تمامی اتوپیای های رهایی را نیز به گناه خویش آلوده است؛ حتی چپ گراها نیز سهواً یا عمداً، شوق بیشتری در تصویب طرح های نئولیبرالی داشتە و تداوم سوسیالیسم فرعونی که منجر به فروپاشی و استحاله گشت، همه چیز را عاری از معنا نموده بود. زمانی‌ست کە اتحادیه‌های کارگریِ تحت رهبری احزاب ناسیونال سوسیال دموکرات نیز که در ابتدا نتیجه مبارزات صنفی بودند، خود بخشی از امپریالیسمی گشته‌اند که برای تامین منافع مالیِ اعضای خود در بمباران جهان سرمایه‌داری پیرامونی و تداوم نظم مبتنی بر استثمار ایفای نقش می‌کنند.

سیستم خودمدیریتی دمکراتیک ــ کمونالیستی فدراسیون شمال و شرق سوریە [روژآوا] پس از دستاوردهای عظیم اجتماعی ـ سیاسی انقلاب آپوئیستی در باکور و ترکیه، نخستین تجربه‌ی عملی در پراکتیزه کردن مانیفست تمدن دمکراتیک و پارادایم کنفدرالیسم دمکراتیک رهبرآپـــو به مثابەی رهیافتی رادیکال و انسان محور جهت گذار از نظام طبقاتی ـ مرد محور کاپیتالیسم مدرن و آلترناتیوی جهت گذار از بربریت سرمایەداری است.

روژآوا فراشُد انسان است که متوقف نماند. هیئت انسانی است که فراشونده به سوی او فرا می‌رود.

اما این موجودیت رهایی‌بخش روژآوا که تهدیدی برای نظام دولت محور فعلی است در این سال‌ها دشمن اصلی خود را از جانب دولت‌ها، خصوصاً مدل‌های رادیکال آن دریافت کردە است.

ترکیه کنونی، به مانند یک قرن حاکمیت خود، که هیچ پاسخ گویی در مقابل حقوق بشر، حقوق اقلیت‌ها و محیط زیست ندارد، به‌عنوان سرباز خط مقدم حافظ نظم موجود انتخاب شده و عمل می‌کند؛ لذا اینگونە است کە روژآوا پشتیبانی نظام بین‌‌الملل را نه تنها با خود ندارد، بلکه این نظام بین‌الملل خود را در مقابل آن نیز تعریف می‌کند و بالعکس. بدین معنا که “دیگر”ی هر یک از روژآوا و نظام بین‌المللی دولت محور، آن دیگری است. اما، روژآوا جامعەی بین‌المللی را که کانون توجه نظریات رهایی‌بخش است با خود دارد. بنابراین، در جنگ و تجاوز مداوم ترکیه به شرق سوریه و روژآوا، حملەی نظام بین‌المللی به جامعەی بین‌المللی و تجاوز رویکرد حل المسائله به رویکرد رهایی بخشی قابل مشاهده است.

امروزە اعتراضات محیط‌زیستی فعلی در سطح جامعه‌ی بین‌المللی نیز صدایی دیگر از مدل رهایی بخشی روژآوا است. اما، این‌ها همان آلیاژهای یک سکه، برای رهایی بشریت از بحران های فعلی و آتی هستند؛ لذا، در این گرانیگاه تاریخی، همه‌ی تنش‌های نظری در عرصەی روابط بین‌المللی، به شکل همزمان در عرصه‌ی عملی و عینی نیز قابل مشاهده است. در این سال‌ها ماشین جنگ‌افروزی و فاشیسم نئوعثمانی علیه خلق کورد و کل خلق‌های خاورمیانه و جهان وارد میدان شده است. ترکیه قتل‌عام گسترده و همزمان کوردها، عرب‌ها، سوریانی‌ها و آسوری‌ها را تشدید کرده است. قدرت‌های جهانی نیز با بی‌شرمی تمام چشم بر این قتل‌عام نژادی بسته‌اند.

اردوغان همان خلق‌ها و انسان‌هایی را در شمال و شرق سوریه هدف کشتار قرار می‌دهد که برای آسایش جهانیان خود را به سپر دفاعی مبدل کردند و قهرمانانه مقابل اهریمن داعش ایستادند. اردوغان وارد جنگ بزرگی علیه کوردها و خلق‌های شمال و شرق سوریه شده است؛ می‌خواهد انتقام شکست داعش و فروپاشی داخلی حزب نازیست عدالت و توسعه را از این خلق‌ها بگیرد. مقاومت خلق‌های شمال و شرق سوریه علیه رژیم جنایتکار اردوغان، مقاومت علیه توحش، بردگی و نسل‌کشی است.

بدون درهم‌شکستن رژیم فاشیستی اردوغان و متوقف‌کردن برنامه‌ی نوعثمانی‌گری آن‌ها در منطقه، هرگز ثبات، آزادی و دموکراسی در خاورمیانه برقرار نخواهد شد. عبارت صلح و امنیتی که اردوغان جنایتکار می‌گوید، برای ایجاد آن دست به حمله علیه روژآوا می‌زند، برقراری امنیت و آزادی عمل برای باقیماندە داعشی‌ها و تمام گروه‌های تروریست اسلام‌گرای تندروی است که وحشیانه به تمام خلق‌های منطقه حمله می‌کنند؛ اما غافل از آنکە روژآوا انقلاب دمکراتیک و رادیکال، دمکراسی‌ای شورایی و کومینال و اتحاد دمکراتیک خلق‌های خاورمیانە است.

در پایان ضمن تبریک سالگرد انقلاب آپوئیستی روژآوا، بخش‌هایی از نامەای را کە با نام “نامەی یک دوست” چند سال قبل از روژآوا منتشر گردید را ضمیمە این نوشتار کردە و یکبار دیگر شعار مقاومت پیروزی‌ست را هم‌صدا سر می‌دهیم!

تجربه‌ی روژآوا برای من روایت گوزنی است مظلوم و نجیب، جسور و دلاور؛ تنها. گوزنی که به قفس گرگان و کفتاران و پلنگان درنده پرتاب شده است. تنها، در میان دشمنان از همه سو. از اسد و اردوغان و داعش گرفته تا روسیه و ایران و عربستان و آمریکا و اروپا. گوزنی  که در دفاع قهرمانانه از خود در برابر تهاجم بلاواسطه‌ترین دشمن امروزش، شاخ‌ها را زوبین و نیزه کرده است. گوزنی زخمین و خونین که بسا تنها از آن‌رو هنوز زنده است که دشمنانش هنوز سرگرم دریدن یکدیگرند و هنوز اشتهای بلعیدن گوزنی را ندارند که در لابلای راه‌ها و کوچه‌ها و روزنه‌های جبهه‌های بسیار، هراسان و سرفرار، در سوگ و فریاد کشتگان هر روزش و در و خنده و سرود رزمندگان رقصان و پایکوبش، در تکاپوی زندگی است.

تجربەی روژآوا برای من، افسانه‌ی تحقق رویای ناممکن ما بر باریکه‌ای از خاک جهان است که تصاویر شور و رنجش هر روز چون پتک بر فرق منِ وامانده‌ی درمانده کوبیده می‌شود؛

روژآوا امروز، “آبروی جهان است.”

من همیشه وحشت روزی را دارم که این درندگان، یا به “پیروزی” یا به سازشی نهایی برسند. هیچ‌یک از آنها در گوزن، چیزی جز طعمه نمی‌بیند.

راستش دلم نمی‌خواهد درباره‌ی روژآوا بنویسم. نه از آن‌رو که تو یا دیگری نخواندش، بلکه بیشتر ار آن‌رو که صدای بلندبلند فکر کردن خود را نشنوم و از لرزش دستانم شرمگین‌تر نشوم.

این ارزنی که من امروز در رویای گله‌ی گوزن‌های آزاد بر دوش می‌کشم چه ناچیز است در برابر کوهی که این گوزنِ تنها بر شانه دارد.