روزی روزگاری اختاپوس جمهوری اسلامی!

ریوار آبدانان ـ عضو شورای مدیریتی پژاک

آرامش موقتی پس از طوفانِ «جنگ دوازده روزه» در حال پایان است. با فعال‌شدن مکانیسم ماشه و بازگشت تحریم‌های بین‌المللیِ کمرشکن علیه جمهوری اسلامی، لحظه‌به‌لحظه صدای پای «جنگ بزرگ» نزدیک‌تر می‌شود. ماه‌های آینده، برای جمهوری اسلامی بسیار سخت و نفسگیر خواهند گذشت. به‌ویژه اینکه احتمال همزمان‌شدن خیزش‌های مردمی در وضعیت تحمل‌ناپذیر معیشتی و فضای فوق‌بحرانی کشور، با دور تازه‌ی حملات اسرائیل و حامیانش بالا گرفته است. اگر این همزمانی رخ دهد، جمهوری اسلامی زیر فشار بسیار خُرد‌کننده‌ای قرار می‌گیرد و شانس وی برای بقا تقریبا به صفر خواهد رسید.

ابرقدرت‌های سرمایه‌دار جهانی با سرکردگی آمریکا، تصمیم قاطع دارند که از دل جنگ جهانی سوم کنونی، یک نظم سیاسی جهانیِ سازگار با منافع خود تشکیل دهند. در این نقشه‌ی راهبردی، خاورمیانه و ایران جایگاه بسیار پررنگ و مهمی دارند. معیار سازگاری کشورهای خاورمیانه با نظام نوین جهانی مورد نظر آمریکا، همانا جایگیری در پیمان ابراهیم یا انطباق‌دهی سیاست‌های خود با منافع و امنیت اسرائیل است. اسرائیل از طریق پیمان ابراهیم، در مسیر مبدل‌شدن به قلب سیاسی و اقتصادی خاورمیانه حرکت می‌کند. هر کشوری که در جهت سازگاری با این پیمان عمل کند، پذیرفته می‌شود و هر کشوری با آن انطباق پیدا نکند، مورد مداخله‌ی سیاسی و نظامی قرار می‌گیرد. کل رویدادهای سیاسی و درگیری‌های چند سال اخیر حول همین برنامه رخ داده‌اند. از جنگ غزه تا فلج‌شدن حزب‌الله لبنان، حذف زنجیره‌وار ابراهیم رئیسی، اسماعیل هنیه، سیدحسن نصرالله، سقوط رژیم بشار اسد و نهایتا جنگ دوازده روزه‌ی تل‌آویو ‌ـ تهران و متلاشی‌شدن مرکز فرماندهی سپاه پاسداران، ایستگاه‌های مختلف همین مسیر بوده‌اند. همین خطر برای کشور ترکیه نیز وجود دارد؛ بنابراین دستکم بخشی از بدنه‌ی دولت ترکیه تلاش دارد با حل دموکراتیک مسئله‌ی کورد، خود را از آتش جنگ دور نگه دارد.

تصمیم ابرقدرت‌های جهانی برای تحمیل هژمونی اسرائیل بر خاورمیانه، بسیار جدی است. دیگر تقریبا محال است که جمهوری اسلامی ایران بتواند به دوران پیش از این جنگ بازگردد. همه‌ی مسیرهای بازگشت، مسدود شده‌اند. ایران یا با پیمان ابراهیم و خواسته‌های اسرائیل سازگاری نشان خواهد داد یا فشارها و حملات کنونی به‌شکل ضربه‌های پیاپی آن‌قدر ادامه پیدا خواهند کرد تا نهایتا نظام سیاسی فعلی ازهم‌بپاشد. هدف آمریکا، برسرکارآوردن یک رژیم سیاسی کاملا مطیع در ایران است.

جمهوری اسلامی که تا یکسال گذشته اُختاپوس خاورمیانه بود و شبکه‌های نفوذ و پایگاه‌های خود را در سرتاسر منطقه برپا نموده بود، در کشاکش قمارگونه‌ای که با اسرائیل و حامیانش داشت، دچار باخت سنگینی شد. جمهوری اسلامی بخش عمده‌ی حوزه‌ی نفوذ ژئوپلیتیک خود را از دست داده و دچار انقباض شده است. پاهای این اختاپوس یکی پس از دیگری در غزه، لبنان و سوریه قطع شده و تداوم این روند در یمن و عراق نیز قریب‌الوقوع است. حوثی‌ها و حشدالشعبی آخرین سنگرهای رژیم در خارج از مرزهای ایران هستند. جمهوری اسلامی که تا دیروز مدیترانه و آفریقا را عمق استراتژیک خود تعریف کرده بود اینک حتی در رقابت‌های ژئوپلیتیکی حوزه‌ی قفقاز نیز قادر به حفظ جایگاه خود نیست. کریدور زنگزور، تیغه‌ی چاقوی اسرائیل‌ـ ناتو را روی گردن ایران قرار داده و جمهوری اسلامی حتی جرأت نکرده کوچکترین واکنشی از خود نشان دهد.

به صراحت می‌توان گفت که جمهوری اسلامی ایران، امروز شکننده‌تر و آسیب‌پذیرتر از همیشه است. جنگ دوازده‌ روزه متزلزل‌بودن درونی حکومت را برملا کرد. شبکه‌ی جاسوسی اسرائیل تا طبقات بالای هرم قدرت جمهوری اسلامی نفوذ کرده و آسیب‌دیدگی شدید دستگاه اطلاعاتی ایران طی جنگ دوازده روزه به این زودی‌ها قابل بازسازی نیست؛ تا جایی که معلوم نیست اکنون کدامین دست‌های پنهان کشور را هدایت می‌کنند! بحران بی‌اعتمادی در میان سران و فرماندهان رژیم بسیار شدید است. در نتیجه، اختلافات و کشمکش‌های درونی نظام بیخ پیدا کرده و افرادی نظیر حسن روحانی به سیم آخر زده‌اند! نظام از درون دچار سردرگمی، چندصدایی و چندپارگی شده است. جناح اصلاح‌طلب صراحتا برای رفتن زیر پرچم آمریکا و تسلیمیت کامل در برابر برنامه‌های نظام جهانی از مدت‌ها پیش آمادگی نشان داده و امروزه نیات خود را با صدای بلند بیان می‌کند. تداوم این وضعیت می‌تواند به هرج‌ومرج کامل سیاسی یا پاکسازی‌های درونی و حتی کودتاهای جناحی علیه همدیگر منجر شود.

آمریکا و اسرائیل مشغول آماده‌سازی خود برای دور تازه و شاید نهاییِ جنگ علیه حکومت ایران هستند. گسیل سازوبرگ نظامی سنگین آمریکا به منطقه، حامل پیامی آشکار به حکومت خامنه‌ای است. وزارت جنگ آمریکا خود را برای سلسله حملات جدید، تثبیت دستاوردهای جنگی اسرائیل و فتوحات تازه در خاورمیانه آماده ساخته تا با دست پُر به مصاف چین برود و به‌زعم ترامپ، هژمونی و شکوه به آمریکا بازگردد! از طرف دیگر، فرماندهان سپاه و سران جمهوری اسلامی نیز از خطر دوباره‌ی جنگ سخن می‌گویند و دستگاه تبلیغاتی رژیم رجزخوانی‌هایش را از سر گرفته‌.

امکان اینکه جمهوری اسلامی به‌سلامت از این گرداب خارج شود بسیار ضعیف است. زیرا جمهوری اسلامی در سه بُعد با ابربحران و بن‌بست کامل مواجه است: ۱ـ مشروعیت‌زدایی حکومت در داخل کشور و  توسط مردم. جنبش انقلابی «ژن ژیان ئازادی» بر مشروعیت، تفکر، الگوی حکمرانی و سیاست‌ورزی جمهوری اسلامی مُهر باطل زد. با وجود سرکوب‌های وحشیانه، حکومت به‌هیچ‌وجه قادر نیست قوانین زورگویانه و قرون‌وسطایی‌اش را در جامعه پیاده کند. زنان و دختران ایرانی در قضیه‌ی حجاب اجباری آشکارا با جمهوری اسلامی در جنگ خیابانی به‌سر می‌برند. فروپاشی اقتصادی سرانجام در نقطه‌ای چنان عرصه را بر همگان تنگ خواهد کرد که مردم را علیه دستگاه فساد و رانت جمهوری اسلامی خواهد شوراند. ۲ـ شکست ژئوپلیتیک ایران در منطقه‌؛ توسعه‌طلبی خارجی جمهوری اسلامی عاقبت نتیجه‌ی معکوس پیدا کرد و نوک همه‌ی پیکان‌ها به سمت ایران برگشت. ۳ـ انزوای جهانی جمهوری اسلامی ایران؛ اجماع بین‌المللی کنونی می‌تواند منجر به تشکیل ائتلاف نظامی جهانی علیه جمهوری اسلامی گردد. بعید است دولتمردان پکن و مسکو بتوانند برای نجات دولتمردان تهران معجزه‌ای رقم بزنند.

نپذیرفتن حداقلی‌ترین مطالبات دموکراتیک مردم ایران از سوی جمهوری اسلامی سرانجام پس از چهار دهه دیکتاتوری، نتایج مرگبار خود را نشان داد. نظام سیاسی‌ای که در برابر جامعه به «حداقل‌ترین‌ها» رضایت ندهد، ناچار خواهد شد در برابر ابرقدرت‌های جهانی به «حداکثر امتیازدهی» تن بدهد. به نظر نمی‌رسد دیکتاتوری مطلق در داخل و سیاست تنش‌خیز خارجی با چاشنی «مذاکره»ی گاه‌وبیگاه بتواند عمر جمهوری اسلامی را بیشتر از این دراز کند. راه‌های فرار به روی جمهوری اسلامی بسته شده‌اند. یا خامنه‌ای سرانجام کلیدواژه‌ی تسلیمیت و نوشیدن جام زهر را با صدای بلند بر زبان خواهد آورد یا به کاروان صدام و قذافی و اسد خواهد پیوست.

مطالب مرتبط