بیستون مختاری

با مطالعه ی تاریخ دولت مداری  در ایران درمی یابیم که مفاهیمی چون «همگون ‌سازی، و مرکزیت گرایی در راستای انباشت سود و سرمايه با شکل گیری دولت مدرن در ایران پدیدآمد همچنين پديدەهای آسيميلاسيون، استحاله فرهنگی، سركوب مطلق و حذف» . سیاست ورزی‌های رژیم استبدادی ایران همواره جامعه‌ وافراد آن را  در قید یوغ هزاران ساله‌ی خود قرار داده و اکنون نیز در سطحی گسترده‌ در زوایای مختلف به سیاست تمامیت‌خواهی ادامه می‌‌دهد. در مقابل نیز، اصل همزيستی خلق‌ها در ايران را می‌توان شالودەی بخشی از سياست‌های مديريتی‌ای دانست كه امكان بحث، تصميم‌گيری و عمل آزادانه و برابر را به همەی نيروهای اجتماعی جامعه می‌دهد. درهمين راستا ما نمونه‌هایی از ساختارهای سياسی–فرهنگی و اجتماعی در طول تاريخ جامعه‌ی ايران از كنفدراسيون ماد ـ پارس گرفته تا انواعی از خودگردان‌های بومی در مناطق کوردنشين را میشناسیم كه غير مركزی، كنفدرال و دموكراتيك بوده‌اند. اينها تنها بخشی از سرشت تاريخی اجتماعات ايران و سایر ملت‌های آن است كه غیرقابل انکار است برهمین اساس یگانه راه چاره‌یابی مسائل اجتماعی-سیاسی ایران بازگشت به سرشت تاريخی‌اش می‌باشد . در نطفه خفه شدن انقلاب مشروطه، همچنین بی‌اعتنایی حکومت پهلوی به جامعه‌ی ایران ونیز  سیاست سركوب وامحاء نيروهای دموكراتيك مردمی انقلاب ٥٧ از سوی رژیم ضد بشری ایران  همەی اينها يعنی عدم توجه به سرشت وحقیقت تاريخی اجتماعی ايران، از طریق ایجاد شکاف در صفوف جامعه و سیاست همگون سازی و مرکزگرایی با خط مشی تفرقه بینداز وحکومت کن و ایجاد فاصله وشکاف میان مردم و حکومت؛ سلطەی عقيدتی، سياسی، فرهنگی و اقتصادی دولت نیزا فزایش یافت. از جمله قربانيان اين سیاست ملل كورد، آذری، تركمن‌، عرب‌، بلوچ‌، گيلك‌، مازندرانی‌، لرها و سایر ملت‌ها هستند. ملت فارس‌ نيز تنها يك قشر نخبه است كه قدرت را اداره می‌كنند؛ سايرين نيز تنها در بازار ملی‌گرایی ايرانی شعار می‌دهند. آنها نيز قربانی سياست رويگردانی از اصل دموكراتيك همزيستی خلق‌ها شده‌اند.

اما در برهه‌ی كنونی كه جنگی فراگیر در خاورمیانه به انحاء مختلف در جریان است، ایران بیش از همەی كشورها؛ رودرروی مخاطرات بغرنج قرار گرفته و هر روز در ایران، شاهد ازدیاد بیکاری، فقر، تنگی معیشت و گسترش نابرابری‌ها هستیم. مطالبات بر حق انباشت شدەی طیف‌های وسیع جامعه از جمله كارگران، معلمان، بازاریان، رانندگان و بازنشستەگان روزبه‌روز بیشتر گشته و فشار روزافزون بر روی فعالان این عرصەها نیز، نشانگر آغاز مرحلەی نوینی از ارعاب و سرکوب‌ها است.

تشدید نارضایتی‌ها، اعتراضات و مطالبات برحق و دموكراتیك طیف‌های  مختلف مردم  ایران نشانەی آغاز مرحله‌ی دیگری از انقلاب است، اما در این برهەی زمانی جامعه و طیف‌های معترض به وضعیت موجود بیش از هر چیز نیازمند ایجاد جبهەای دموكراتیك هستند كه توانایی جهت‌دهی به اعتراضات و احقاق حقوق  همه‌ی خلق‌ها را داشته باشند.

در مقابل، نظام جموری اسلامی نیز درصدد است تا عمر خود را طولانی نماید و بر همین اساس دست به هر کاری می‌زند و از تمام فرصت‌ها وکارتهایش استفاده می‌کند. همچنان کە پس از انتصاب رئیسی بعنوان رئیس‌جمهور، تمامی پست‌های کلیدی از‌ جملە وزیران، استانداران، فرمانداران، بخشداران، مدیران ارشد و… همگی از فرماندهان سپاە پاسداران بودە و یکسان‌سازی برنامەریزی شدە بە انجام رسیدە است.

سپاه پاسداران نیز که خود را به اصطلاح ” محافظ انقلاب و دستاوردهای آن” میداند، پس از آسودگی خیال از داخل، حوزه‌ی نفوذ خود را در تمامی کشورهای منطقه گسترش داده است. این نهاد نظامی و ایدئولوژیکِ رژیم ایران که در تمامی حوزەهای اقتصادی، تولیدی، حمل‌ونقل، معادن و شرکت‌های نفتی و گازی حضور دارد و بیش از نیمی از این حوزەها در اختیار و تحت کنترل اوست، با استقرار نظام جمهوری اسلامی به بهانه حفاظت از دستاوردهای انقلاب فجایع فراوانی به بار آورده و علاوه بر مداخله در امور کشورهای منطقه و تشکیل زیرشاخەهای متفاوت، در داخل کشور نیز، با تشکیل نهادهای اطلاعاتی، امنیتی و دادگاه‌های وابسته، بسیاری از مردمان بی‌گناه را مجازات کرده است. سپاه پاسداران به عنوان یک ارتش موازی و مخفی از همان ابتدا تا به امروز در ترور و قتل‌عام‌های بسیاری دست داشته و از قلع و قمع مخالفان و منتقدان به اصطلاح هیچ ابایی نداشته و با در اختیار داشتن تمامی امکانات نظامیِ انقلاب اسلامی و اطلاعاتی، در تلاش برای کنترل و نظارت بر تمامی حوزەهای زندگی مردم است تا مبادا کسی در برابر استبداد مطلقه‌ی ولایت فقیه اعتراضی نماید و دستاوردهای انقلاب که تنها برای آنان و در انحصار آنان بوده و برای مردم سودی نداشته، به خطر افتد.

سیاست‌ها و رویکرد رژیم ایران کابوسی مزمن در خاطر مردم ایران نشاندە و علاوه بر فشارهای اقتصادی و سیاسی، سال‌هاست به دلیل پایمال کردن حقوق فردی و اجتماعی انسان‌ها و مجازات‌هایی همچون اعدام همچنان در صدر کشورهای ناقض حقوق بشر قرار دارد.

همچنانکە امروزە در قیام و خروش مردم آبادان و ریزش ساختمان متروپل کە دست‌های پشت‌پردە و زدوبندهای مدیران ارشد و فاسد در سیستم دولتی نظام ولایی را افشا کرد، همراهی و پشتیبانی شهرهای اقلیم اهواز و دیگر خلق‌های ایران با آبادان، عمق خشم جامعەی ایران از سیاست‌های داخلی و خارجی جمهوری اسلامی را نشان می‌دهد، مردم نشان دادند که دیگر راه آنها از راه جمهوری اسلامی جداست.

قیام‌های مردمی چندسالە‌ی اخیر در نقاط مختلف ایران را باید یک تسویه حساب بین جامعه و حاکمیت شمرد و پیشاهنگی امروز مردم شهرهای شیعە‌نشین اهواز و در سال‌های گذشتە در مشهد و قم نیز نشان می‌دهد که جمهوری اسلامی دچار بحران شدید ایدئولوژیک نیز شده است و بر خلاف آنچه می‌اندیشد، جنگ مذهبی و نیابتی در خاورمیانه و برگزاری تجمعات و مراسماتی از جملە “سلام فرماندە” با مخارج بسیار گزاف، نەتنها نظام ولایی را قوی نکرده بلکه آن را از درون دچار پوسیدگی و تزلزل کرده است. این مهم نشان می‌دهد کە بحران‌سازی جمهوری اسلامی در خارج مرزها و داخل ایران، اینک مانند یک بومرنگ به سمت خودش برگشته است!

خودمدیریتی و اتحاد مردمی در بحران‌های چند سال اخیر از جملە زلزلە در مناطق تبریز و کرماشان، سیل در گلستان و لُرستان و اینک حادثە‌ی متروپل در آبادان نشان میدهد کە مردم نە امیدی بە نظام و دولت دارند و نە علاقەای بە حضور آنها در مناطق بحرانی.

اینک مردم بە این نتیجە رسیدەاند کە احقاق حقوق و کسب آزادی‌شان از سوی نظام حاكم‌ ايران، کاملاً به حضور پرشور و مستمر خود آنها در خيابان بستگی دارد، نه دولت دیگر شانس گريز دارد و نه مردم مجال فرار از انجام وظيفه  ( قيام. ) چرا كه مردم دیگر می‌دانند طرف اصلی در ايجاد تغيير در ايران، خودشان هستند، بنابراین دیگر نه اعتراضات محدود و مقطعی مردمی كافی است و نه اعترافات عوام‌فریبانه‌ی دولت. دولت و نظام برای حل بحران اقتصادی بازهم خود را کانون حل مسائل و تصمیم‌گیری‌های جامعه قرار خواهد داد و برای چاره‌یابی بحران‌های اجتماعی و سیاسی سعی در وابسته کردن جامعه به خود و تحریف خط خیزش‌های مردم خواهد کرد. پرواضح است كه خيزش‌های اخیر در ايران گذرا نيست و همچنان به اشکال مختلف ادامه خواهد داشت. قيام‌های راديكال مردم، بايد تا رسيدن به نتيجه نهايی ادامه يابد زیرا  راه حل نهايی و تغيير، بدون  دخالت دولت و قدرت‌های خارجی هم امکان‌پذیر است .

از سوی دیگر ولی‌فقیە خودخواندە، وقتی که مسائل  و مشکلات داخی را تشریح می‌کند با زرنگی و حقه بازی همگی‌ آنها را ناشی از به اصطلاح دشمنان خارجی میداند. خامنەای از خود نمی‌پرسد کە چرا خارج تا این حد تاثیرگذار است که می‌تواند از راهِ پیامی داخل ایران را تا این حد آشفته کند و نظام و ولایت مطلقەاش را به لرزه در آورد نظام ولایی دیگر با قطع اینترنت و کشیدن دیوار به اطراف خود نمی‌تواند مسائل را حل کند.

شاید بە صورت مقطعی  بتواند خلق کوردستان، بلوچستان و اقلیم اهواز را با خشونت عریان سپاه اشغالگر خود ساکت کند اما تفکر آزادی و مشارکت در مدیریت در فکر مردم و بخصوص مناطق بحران‌زده نهادینە گشتە و می‌دانند کە تا زمانی که شیوه‌ی اداره تغییر پیدا نکند و ثروت به شیوه‌ای یکسان در میان مردم تقسیم نشود، مسائل حل نخواهند شد.

حکومت آخوندی که با شعار ایجاد جامعه‌ی اسلامی و  برقراری  قسط وعدل  روی کارآمد و مردم را فریب داده بود، اینک دیگر حنایش رنگی ندارد! مردم آگاه شده‌اندکه گفته‌هایشان با اعمال‌شان یکی نبودە و رژیم نیز با  بحران‌های بزرگ مواجه است.

از همین روی در این راستا تنها راە چارە‌یابی و گذار خلق‌های ایران از این آشفتە ‌بازار اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، هویتی، سیاسی نظام ولایی؛ ایجاد ملت دموکراتیک است زیرا مبارزه ملتی که هدفش تشکیل دولت است و دولتی که هدفش برساخت ملت است فاجعه‌ی خونین عصر ما را تشکیل می‌دهد بطوری‌که در عصر کنونی و در جغرافیای کنونی ما با این همه تنوع اتنیکی در هم پیچیده؛ تاکید بر یک دولت و یک ملت همواره تنش‌زا بوده و جامعه را به درون معادلات خونینی فرو می‌برد که برای سال‌ها عواقبش گریبانگیر خلق‌ها خواهد بود.

پروژە ملت دموکراتیک، ملت را در ارتباط با ذهنیت و آگاهی و اعتقاد معنا می‌کند و ملت دمکراتیک را عبارت از اجتماع انسان‌هایی می‌دانند که در یک جهان ذهنیتی مشترک سهیم‌اند. در پروژه‌ی ملت دمکراتیک مقولاتی همچون زبان، دین، فرهنگ، بازار و تاریخ و مرزهای سیاسی تعیین کننده نیستند و نقشی پیکروار دارند. در این پروژه آگاهی نسبت به آزادی و همبستگی اساس کار قرار گرفته است اما امر حیاتی وضعیت ذهنیتی جامعه است. وضعیت ذهنیتی باید یک پیکره داشته باشد و آن پیکره نیز خودمدیریتی دمکراتیک است چرا که مبتنی بر آزادی و همبستگی است.

تاسیس ملت دمکراتیک، تزی است  با ساختار خودمدیریتی دمکراتیک و دمکراسی محلی و مطابق با  نوع برخورد نظام کنونی ایران و جامعه جهانی نسبت به آن پروژه‌ا‌ی جامعه‌محور است.

سیستم کودار و حزب حیات‌ آزاد کوردستان-پژاک، بعنوان ارائە دهندگان و پیشاهنگان ملت دمکراتیک در ایران با تاکید بر حل این مسئلە بدون خونریزی، اعلام کردند کە از تمامی پتانسیل خود استفادە خواهند کرد و با دفاع ذاتی از دستاوردهای خلق حراست خواهند کرد. پروژه ملت و خودمدیریتی دمکراتیک کودار برای آزادی و همزیستی خلق‌هاست نه قدرت‌طلبی و تجزیه‌ی خاک و تحمیل و برتری دادن پرچم و زبان و دین و ملیت و …

در این پروژه کودار و پژاک آزادی زنان را به لحاظ اهمیت  ؛ هم ‌ارز کل جامعه و انقلاب دمکراتیک می‌دانند. این پروژە دارای سه ضلع اساسی زنان و جوانان و محیط زیست است و پروژه‌هایی غیر از این سه را واپسگرا و غیر رادیکال و در راستای نرمال کردن مسائل موجود در جامعه می‌دانند.

در پایان؛ دولت و نظام ولایی در ایران باید بداند کە قیام‌های سرتاسری اخیر، نشانگر خشم عمیق مردم ایران از فاشیسم و بیداد است. از همین‌رو تمام هویت‌ها از کورد و گیلک تا آذری و فارس، عرب و بلوچ، زن و مرد، دانشجو و کارگر، معلم و بازنشستە در این خیزش‌های انقلابی مشارکت دارند. وقتی حاکمیت همەی درهای آزادی بیان، سازماندهی و سیاست دموکراتیک را مسدود میدارد و مافیاهای اسلحه به‌دست حکومتی همه‌ چیز را از اقتصاد و سیاست تا حوزەی فرهنگ و هنر را یکجا قبضه می‌کنند، آنگاه خشم مردمی در خیابان‌ها فوران خواهد کرد. وقتی با زدوبند، ساختمان‌های نا‌ایمن ساختە می‌شود، فسادهای بی‌شمار اقتصادی و اجتماعی صورت می‌پذیرد، انواع و اقسام حق‌خوری‌ها و پارتی‌بازی‌ها بە اجرا در می‌آید و مسئولان نظام ثروت مردم را به یغما می‌برند و مردم حق دارند به حساب‌خواهی از نظام برخیزند. خشم روژهلات کوردستان و دیگر مناطق ایران، علیه تمام ممنوعیت‌ها و قانون‌های سرکوبگرانه‌ای است که طی بیش از چهار دهه، زندگی را بر مردم ایران تباه و حرام کرده است. خشم همەی آنهایی که می‌خواهند بە جای فقر و بردگی و بی‌هویتی یک زندگی آزاد، دموکراتیک و خودمدیرتی داشته باشند. با تهدید و کشتار نمی‌توان خلق را از مبارزه برای اهداف مشروع خود باز داشت.

حاکمیت باید بداند کە اگر سپاه پاسداران مشت آهنین دارد و قیام‌کنندگان را تهدید به کشتار می‌کند، ارادەی خلق‌های ایران نیز سپری پولادین است.بی‌گمان، ارادە و مقاومت آزادیخواهان پیروز خواهد شد و سرنوشت خاورمیانه و ایران توسط خود خلق‌ها رقم زده خواهد شد.