کاویان کامدین

درک منطقه‌ای و جهانی از واقعیت دولت فاشیست ترکیه چیست؟ جوامع و ملل مختلف در ایران چه درکی از دولت فاشیست ترکیه دارند؟ باید واقعیت این کشور را چگونه و از زبان چه کسی بشناسیم؟ آیا واقعاً می‌توان به تعاریفی که رسانه‌ها و نهادهای رسمی دولت از خود ارائه‌ می‌دهند، باور کرد؟
معمولا در افکار عمومی جوامع و به‌ويژه ملل در ایران، دولت فاشیست ترکیه به‌عنوان دولتی مدرن با ارزش‌های غربی و سکولار و لیبرال دمکراسی شناخته شده است. اگر چه در برخی مقاطع احزاب و گرایش‌های نزدیک به اخوان المسلمین قدرت سیاسی را در این کشور به دست می‌گیرند، اما نهایتا و در کل به‌عنوان کشوری پیشرفته و یکی از مراکز گردشگری در منطقه و جهان، شناخته می‌شود. این ادراک ما از ترکیه بدون‌شک در نتیجه‌ی فعالیت‌های رسانه‌ای و تبلیغاتی شکل می‌گیرد که روزانه افکار ما را تحت هجوم قرار می‌دهند. اما آیا واقعا چنین است؟‌
اکثر اندیشمندان و متفکرین عصر در این مورد که نظام جهانی متکی بر ارزش‌های لیبرالیستی غربی در بحرانی همه‌جانبه قرار دارد و این نظام بحران‌آفرین در تمام ابعاد حیات بشری در بن‌بستی عمیق قرار گرفته است، همفکر و هم‌نظر هستند. یکی از این حوزه‌ها چیزی است به نام فهرست احزاب و سازمان‌های «تروریستی»! اینکه کدام سازمان و حزب با کدام مدارک و اسناد قانونی مرتکب کدامین جرائم انسانی شده و در مقابل ارزش‌های جهانشمول انسانی باید مجرم شناخته شود؟
همچنان که می‌دانیم طی چند ماه اخیر کمپینی جهت خروج نام PKK از فهرست سازمان‌های تروریستی آغاز به کار کرده است. همزمان با دست به کار شدن این کمپین یک بار دیگر گفتمان تروریسم در افکار عمومی کوردستان، خاورمیانه و اروپا بحث‌ برانگیز شده است. یکی از ریشه‌ای ترین علت دست به کار شدن این کمپین، پرسش‌های بی پاسخ مردم کوردستان است که چرا، به چه دلیل و با اتکا بر کدامین علل باید ملتی تروریست معرفی شود؟ زیرا افکار عمومی قرار دادن نام PKK در فهرست احزاب تروریستی را نابجا، ناعادلانه و سیاسی می‌دانند. چنین فکر می‌کنند که در پُشت این بازی یک سلسله مصالح سیاسی، اقتصادی، نظامی و دیپلماتیک وجود دارد. چون افکار عمومی متوجه شدند که بود و نبود حزبی در این لیست، می‌تواند میلیاردها دلار سودآور و یا زیان‌آفرین باشد. متوجه شدند چه کسانی، دولت‌ها و کمپانی‌های در این بازی پلید نقش بازی می‌کنند و حتی یک‌گام از منافع خویش عقب‌نشینی نمی‌کنند؟
شکی نیست که قرار دادن نام PKK در فهرست سازمان‌های تروریستی یک مبحث سیاسی و ایدئولوژیکی محض بوده و عاری از هرگونه بستر قانونی است. برخی از دلایل ترور نامیدن مبارزات PKK عبارتند از:
۱-اولا، به‌عنوان مثال و به ساده‌ترین زبان، دولت فاشیست ترکیه عضو ناتو و یکی از مهم‌ترین پایگاهای غرب در غرب آسیا و خاورمیانه به‌شمار می‌آید. طبق قرارداد استراتژیک میان ناتو و دولت فاشیست ترک، کسی، گروهی و یا سازمانی اگر با این دولت تضادی داشته باشد، طبیعتاً و مستقیما با ناتو و اروپا و غرب درگیر است.
۲- مسئله‌ی تقسیم سرزمین کوردها در میان چهار دولت پس از جنگ جهانی اول، مستقیما طرح بریتانیا، فرانسه، آلمان و در مجموع اروپا است. استقلال کوردها و کوردستان به معنی از هم فروپاشی نظام صد‌ساله‌ی دولت-ملت در خاورمیانه است، و چون قسمت شمالی سرزمین کوردها پرجمعیت‌ترین و پهناورترین بخش کوردستان را تشکیل می‌دهد، طبیعتاً سرنوشت دیگر بخش‌های کوردستان نیز مانند گوشت و استخوان به استقلال آن گره خورده است.
۳- حل دمکراتیک مسئله کورد در ترکیه، منجر به دمکراتیزاسیون ترکیه می‌شود. به دیگر سخن نه تنها ترکیه، بلکه مستقیما دیگر دولت‌ها درگیر مسئله‌ی کورد را نیز به مرور زمان و به صورتی اجباری و اجتناب‌ناپذیر، ناگزیر به پذیرش هویت و حقوق ملی کوردها خواهد نمود که در این صورت کل خاورمیانه دستخوش تغییر و تحولاتی ریشه‌ای خواهد شد.
۴- پایان منازغه و خون‌ریزی در خاورمیانه و کوردستان به شدت به مصالح ناتو، آمریکا و اروپا، حتی کمپانی‌های خصوصی تولید تسلیحات نظامی صدمه وارد خواهد کرد. ادامه‌ی جنگ، خون‌ریزی و کشتارهای روزانه و حتی نا‌امنی در غرب آسیا و خاورمیانه، برابر است با تامین منافع ناتو، آمریکا و دولت‌های غربی! توقف یک‌ساله‌ی جنگ دستگاه تنفسی نظام را در خاورمیانه به شدت تضعیف خواهد نمود. حتی روند بحران موجود را تسریع و به تزلزل در آمدن پایه‌های نظام را حتمی خواهد نمود. بر این اساس ادامه و استمرار نظام غرب ارتباط تنگاتنگی با جنگ موجود در کوردستان و خاورمیانه دارد. مسئله‌ی آمریکا و روسیه، مسئله‌ی فلسطین و اعراب، مسئله‌ی ایران و اسرائیل، مسئله‌ی ایران و عربستان، مسئله‌ی کوردها و دولت‌های اشغالگر اش. فقط خطوط ستبر زوایای جنگی خونینی است که شب و روز در خاورمیانه جریان دارد و جهت پابرجاماندن نظام باید هم جریان داشته باشد!
۵- پتانسیل سیاسی و دمکراتیک جنبش دمکراتیک ملی کوردستان در حل و چاره‌یابی مسائل سیاسی، اجتماعی، قومی-اتنیکی، فرهنگی و اقتصادی به‌عنوان موجی عظیم در کوتاه‌مدت می‌تواند تمام منطقه را تحت‌تاثیر قرار داده و به دیگر بخش‌های خاورمیانه رخنه کند. واقعاً اگر قدرت‌های غربی فقط شش ماه یا یک سال اجازه بدهند، با دسیسه سازی مسائل را پیچیده‌تر و بحرانی‌تر نکنند، مسئله کورد به مسالمت‌آمیزانه‌ترین شیوه قابل حل بوده و هست. و در این صورت نیز می‌تواند به مدل و یا الگوی برای حل دیگر معضلات خاورمیانه تبدیل گردد. در اینجا رویکرد تمدن هژمونیکی غرب متکی بر عدم حل مسائل، معضلات و مشکلات است، نه «حل » و برقراری امنیت در خاورمیانه!
یک خاورمیانه امن و با ثبات که بتواند نظامی با محتوای دمکراتیک داشته باشد مورد نظر نیست. نه تمدن غرب چنین رویکرد و سیاستی را پیروی می‌کند و نه دوئل منطقه! برای مدرنیته‌ی کاپیتالیستی وجود ناآرامی، فضای خشونت‌آمیز و نظامی، فضای بسیار مه‌آلود و مناسب برای ماهیگیری است.
۶- هیچ قدرتی قادر نیست یک نیروی مشروع و بر حق را، دعوای ملتی با جمعیتی قریب به ۵۰-۶۰ میلیون را متوقف سازد، مگر اینکه آنرا نامشروع و ناحق جلوه دهد. نه حمایت‌های سیاسی و قانونی غرب و نه کمک‌های مالی و تسلیحاتی قادر به جلوگیری از PKK نشدند. در این صورت بهترین و موثرترین روش متوقف سازی PKK ، قرار دادن آن در فهرست سازمان‌های تروریستی و بدون‌شک پنهان‌سازی چهره‌ی هولناک نظام جهانی است. از این طریق هم دعوای آزادی و دمکراسی کوردها متوقف خواهد گردید و هم چهره نظام جهانی بسیار استادانه پنهان خواهد شد.
در این جا صرفا قرار دادن نام PKK و ملتی در فهرست سازمان‌های تروریستی مطرح نیست. بلکه سکوت مطلق آمریکا، ناتو و اروپا در مقابل قتل‌عام‌های صد‌ساله‌ی دولت فاشیست ترکیه در میان است که حال به یکی از بزرگترین چالش‌های نظام تبدیل گردیده است. چرا غرب حتی در برابر استفاده دولت فاشیست ترکیه از تسلیحات شیمیایی سکوت اختیار کرده است؟ مگر نه اینکه هر روز دولت ترک ده‌ها زن، کودک و مردم غیر نظامی را به قتل می‌رساند؟ یا اینکه قوانین حقوق بشر «شما» مشمول حال ملت کورد نیست و یا اینکه بازی دیگر در جریان است؟ چون قرار دادن نام PKK در فهرست سازمان‌های تروریستی چراغ سبزی است در جهت سیاست‌ و ذهنیت سرکوب و قتل‌عام دولت فاشیست ترکیه! با این کار غرب مستقیما شریک سیاست‌های نسل‌کشی ترکیه، علیه کوردها است. فقط طی سالهای ۱۹۹۳-۱۹۹۵- ۵ هزار روستای شمال کوردستان از طرف دولت و ارتش فاشیست ترک به آتش کشید شد، بیش از چند میلیون تبعید و صدها هزار نفر غیر نظامی مفقود و به قتل رسیدند. طی ۱۰ سال اخیر صدها غیرنظامی اعم از زن، کودک و مسن در جنوب کوردستان هدف پهبادهای ارتش فاشیست ترک قرار گرفتند و به قتل رسیدند.
طی چند ماه اخیر پهباد‌های ارتش فاشیست ترک صدها غیر نظامی را در شنگال، روژآوا و شمال کوردستان به قتل رساندند. علی‌رغم اینکه روابط دستگاه اطلاعاتی دولت فاشیست ترک با داعش برملا شد و دولت ترک از داعش به‌عنوان مهره‌ی سرکوب کننده علیه کوردها استفاده می‌کند و مدارک موثقی در این رابطه در دست هستند، پس چرا حتی کوچک‌ترین اعتراضی در مقابل آن نمی‌شود؟
هر انسان، ملت، دولت و یا تمدنی اگر متکی بر سه عنصر ریشه‌ای انسانی یعنی عدالت، آزادی و برابری نباشد و یا در این موارد بی اعتنا و بی تفاوت باشد، بدون شک با ارزش‌های انسانی در تضاد قرار خواهد گرفت. بی اعتنایی در این سه مورد، نشانه‌های قوی نسبت به فرسودگی پایه‌های اخلاقی و انسانی آن تمدن هستند.
ما در جهانی فرسوده و عاری از ارزش‌های اخلاقی، انسانی و وجدانی زندگی می‌کنیم که خویش را با پرده آزادی، عدالت و دمکراسی پنهان نموده است. زیرا در میانه‌ی آنچه در رسانه هر ساعت گزارش می‌شوند و آنچه در واقعیت به وقع می‌پیوندد شکافی است ماننده قله قاف که امکان پنهان نمودن آن غیر ممکن است!
جامعه‌ی جهانی صرفا به پرده پوشی اتهامات دولت فاشیست ترکیه به ژینوساید کوردها بسنده نکرده، بلکه با متهم نمودن کوردها به تروریسم چهره‌ پنهان پُشت این دولت «قاتل» را نیز عادی معمولی نشان می‌دهد. زیرا نظام مدرنیته‌ی کاپیتالیستی خود بزرگترین مولد تروریسم در طول تاریخ است. نظامی که خود مولد سازمان‌های مانند القاعده، داعش، حزب بعث و فاشیسم در ترکیه است!
نظام مدرنیته‌ی سرمایه‌داری هنوز به جرم ترور « آزادی و عدالت» متهم نشده است. این نظام حتی اگر مدعی بالاترین استاندارد حقوق بشر و آزادی نیز باشد، باز ساختاری فاشیستی و تروریستی دارد. در اینجا نباید شیفته‌ی جلوه‌ی فریب‌آمیز و مدرن‌نمای ارزش‌هال لیبرالی و نولیبرالی تمدن غرب شد. واقعیت بسیار متفاوت‌تر از آن چیزی است که در ظاهر می‌نماید!
حتی اگر این دولت-ملت کورد هم باشد، چیزی از سرشت آن تغییر نخواهد کرد. آیا سیاستی که بر کوردها در مناطق جنوبی کوردستان گویا به نام حکومت کورد اعمال می‌گردد، طبیعتا بیانگر چه چیزی است؟ جز فاشیسم اجتماعی و فرهنگی یا خاندانی با کدام تعاریف می‌توانیم آنرا تعریف کنیم؟
پس سرانجام انقلاب جوامع و ملل در روژهلات و ایران در سال ۱۳۵۷ که به حکومت روحانیون انجامید را با چه اصطلاحات و تعاریفی می‌توان تعریف نماییم، جز ترور و فاشیسم؟‌ اگر قدرتمندترین ایدئولوژی مخالف (بعد از شوروی سابق ) که در افراطی گرایی تشیع تجلی یافت، نتوانست از زیر این نظام فاسد پُشت راست کند و در مدتی بسیار کوتاه به بخشی از نظام جهانی تبدیل شد و هنوز هم از نظر لفظی خود را به‌عنوان رادیکال‌ترین گروه مخالف نظام در سطح جهان نشان می‌دهد، پس باید دریافت که «آب از چشمه گل آلود» است!
دلیل اینکه افکار بین الملل تهاجمات دولت فاشیست ترکیه را به کوردها مشروع نشان می‌دهد، بدون ارائه‌ی هیچ مدرک و اسنادی کوردها و نمایندگان سیاسی آنان را به «تروریسم» متهم می‌سازند و از ژینوساید شدن علنی کوردها چشم‌پوشی می‌کنند، محتوای مشترک فاشیستی در بطن و پایه‌های ایدئولوژیکی و اخلاقی در بین نظام جهانی و دولت-ملت ترک است!
در این گفتمان چنین نتیجه‌ای به دست می‌آید: جهت مقابله با اعمال تروریسم بر کوردها باید با کل نظام مدرنیته‌ی کاپیتالیستی درگیر شد. چون کوردها بزرگترین قربانیان نظام فاشیستی در خاورمیانه بشمار می‌آیند، پس چاره‌ای ندارند جز مقابله با نظام جهانی دولت-ملت‌ها و کلیات آن یعنی مدرنیته‌ی کاپیتالیستی!
درست به مانند مقابله و مبارزه‌ی زنی با شوهرش! معمولا اگر زنی بخواهد با شوهرش درگیر شود، طبیعتاً ابتدا با برادر، پدر و به مرور زمان با تمام«مردهای آن جامعه» درگیری می‌شود. مبارزه کوردها نیز شباهت‌های بسیاری با مبارزه زنان در راه آزادی دارد و علت اینکه زنان پرچم‌دار در مقدم‌ترین سنگرهای آزادی و برابری در انقلاب کوردستان هستند، شاید همین وجه مشترک ملی و جنسیتی باشد.
دو راه بیش وجود ندارد. یا اینکه مطیع شوید و تمام تضادها و تناقضات خویش را با نظام به کناری بگذارید و به آن بپیوندید و یا اینکه با کل نظام درگیر و مسئله‌دار شوید؟
دولت-ملت من نمی‌تواند بهتر از دولت-ملت شما باشد؟ دولت-ملتی اسلامی نمی‌تواند معیار تفاوت‌مندی با یک دولت-ملت سکولار باشد؟ این‌ها هرچند ظاهرا متضاد به نظر هم برسند، اما سرشت آنان یکی است. و یا اینکه برعکس، دولت-ملت‌های تشیع، تسنن، جمهوری و یا سلطنتی، پارلمانی و یا غیره نمی‌توانند نشان از تفاوت میان آنان باشد. این یکی از بزرگترین‌ انقلاب‌های پاردایمی در سطح جهان است که در حال شکوفا شدن است. این نظریه از چنان ارزشی برخوردار است که می‌توان با کشف «نظریه‌ی خورشید محوری» کپرنیک مقایسه نمود.
بجای این، اصطلاحاتی مانند «درون نظامی و بیرون نظامی بودن» معنا و مفهوم پیدا می‌کنند. یعنی اینکه شما در درون مرزهای ایدئولوژیک، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اخلاقی و اقتصادی نظام هستید یا خیر؟
اگر نیستید پس در درون کدام نظام اجتماعی زندگی می‌کنید و یا اینکه می‌خواهید در چه نظامی زندگی کنید؟ و یا اگر نمی‌توانید تمام نظام جهانی را تغییر و عدالت را برقرار کنید، پس در این صورت حداقل می‌توانید با آن زندگی نکنید، شریک جرم آن نباشید، می‌توانید بخشی از آن نباشید. اگر نمی‌توانید آزادی را در جهان برقرار کنید، حتما می‌توانید عضوی از بستر لجن‌وار نظام جهانی نباشید، نه کسی را به بردگی بگیرید و نه برده کسی باشید. اگر نمی‌توانید برابری جهانی را پابرجا سازید، حتما می‌توانید با نظام نابرابرها نباشید!
زیرا شراکت نکردن در کار و یا عملی به معنی رد و عدم تاکید آن عمل است. بیرون آمدن از مرزهای نظام، عمیق‌ترین احساس آزادی، عدالت و برابری است. معمولا آزادی نمی‌تواند جز این چیز دیگری باشد. آزادی عدالت و برابری از همان جایی شروع می‌شود که شما از مرزهای نظام عبور و خارج شوید. تا زمانیکه در همان مرزها هستید و طبق مقرارت آن زندگی می‌کنید، حتی اگر خود را آزادمنش ترین انسان جهان هم بدانید باز بخشی از چرخ نظام به شمار خواهید آمد. مهم نیست که با چه چهره، هویت و یا عنوانی باشد، مهم این است که نظام به هر چهره‌ای با هر هویتی در درون نظام احتیاج دارد. نظام به همان میزان که محتاج پاپا و روحانیون است، به همان میزان محتاج روشنفکران، دانشمندان، معلمین، مدافعان حقوق زنان و کودکان، کارگران، سرمایه‌داران، شبکه‌های خبررسانی و هر چیزی که شما به آن فکر می‌کنید، است!
در صورتی که از مرزهای نظام بیرون بیاید، تروریست و غیر متمدن تعریف خواهید شد و طبیعتاً دشمن هستید و یک هدف برای از میان برداشتن! اما اگر شما یک پیکارگر تمام عیار آزادی هستید، تمام این‌ها ارزش آنرا دارد که به‌عنوان یک مخالف نظام جهانی زندگی کنید، تهدید شوید، تحقیر شوید، شکنجه شوید، ژینوساید و یا کشته شوید!
مرزهای نظام. جغرافیایی و یا حقوقی نیستند. مرزهای نظام را طرز تفکر، نحوه‌ی زندگی و کلیات مبانی اخلاقی و فلسفی تشکیل می‌دهند. اگر دارای این‌ها هستید و می‌توانید جهانی زیباتر، عادلانه‌تر، آزادتر و برابر‌تر بسازید، در این صورت حتی اگر به اهدافتان هم نرسید، جدال در راه این ارزش‌های والای بشری شرافتمندانه‌ترین راه یک انسان با فضیلت خواهد بود. در غیر این صورت حداکثر یک «انسان عادی» خواهید بود، و یا اینکه تاریخ شمار را در میان مردمان و انسان‌های عادی نشان خواهد داد. غیر عادی بودن، بیرون آمدن از مرزهای فکری، پرنسیپ‌های اخلاقی و کلیات زندگی مدرنیته‌ی کاپیتالیستی است.
یکی دیگر از اتهامات و یا بهتر بگویم علتی که برای ژینوساید کوردها ارائه می‌شود، تجزیه طلبی است! در این مورد نیز باید گفت: چیزی که تا سرحد استخوان‌هایش تجزیه شده است را نمی‌توان بیشتر از آنی که هست، تجزیه کرد. نه در ترکیه و نه در ایران چیزی وجود ندارد که کوردها بخواهند تجزیه کنند. نه یکپارچگی ملی، نه تمامیت ارضی و نه ارزش‌های تاریخی و فرهنگی مشترک میان ملل ایران! آنچه را که شما تجزیه کرده‌اید، به مرز سلول‌هایش رسیده‌اند و بیش از این اگر هم کسی بخواهد، نمی‌تواند تجزیه کنید. چون شما مرزهای تجزیه‌طلبی را درنوردیده‌اید.
مدعی توحید و اتحاد ملی، دینی و قاره‌ای هستید، اگر می‌خواهید ما را به تجزیه‌طلبی متهم سازید، بیاید و بحث از تجزیه و تجزیه‌طلبی کنیم، مطمئنا در این جدال پیروز نخواهید شد. اگر می‌خواهید از تروریسم بحث کنیم، بفرمایید، تروریسم چیست، منشاء آن چیست در حد مباحث آکادمیک و حتی مافوق مباحث آکادمیک می‌توانیم بحث کنیم. آمار و ارقام قتل و عام‌ها، اعدام، شکنجه، تجاوز و غیره را با تمام جزییات در اختیار شما قراردهیم. پس در این صورت این‌ همه کج فکری برای چیست؟
در پایان باید گفت که کوردها اگر بیش از صد سال در حال جنگ و ستیز با دولت‌-ملت‌های منطقه هستند، این جنگ را فقط در قالب «جنگ با ترور دولتی و جهانی» که بر آنان اعمال می‌گردد، می‌توان تعریف نمود. کوردها پرجمعیت ترین ملت خاورمیانه هستند که هنوز نتوانسته‌اند خود و سرزمین‌شان را از زیر پنجه‌ی ژینوساید آزاد سازند. حتی «انسانیت» آنان نیز زیر سوال است. مقابله با فاشیسم دولت-ملت، جنگیدن با ژینوساید، آپارتاید و انکار فرهنگی و تاریخی حتی در قانون خود نظام نیز به‌عنوان «دفاع مشروع» و حق زندگی تعریف شده است. کوردها فقط از خود دفاع می‌کنند و این مسلم‌ ترین حق آنان است و هرگز از این حق‌شان -که طبیعت به آنان ارزانی بخشیده است- چشم پوشی نخواهند کرد.
با این حال خروج نام PKK از فهرست سازمان‌های تروریستی شاید کمی از جرائم تمدن غرب در مقابل ملت مظلوم کورد بکاهد. واقعاً اگر PKK و کوردها با داعش به مبارزه نمی‌پرداختند، آیا حال خاورمیانه و جهان در چه وضعی بود؟ اگر PKK با تروریسمی که نظام جهانی مولد آن است مقابله نمی‌کرد حال شهروندان اروپایی و غربی در چه حال و روزی بودند؟ آیا وضعیت امنیتی اروپا و غرب همچنان می‌توانستند پا برجا بماند؟
اما در هر صورت این، یک جنگ و جدال تمام عیار است و به هیچ وجه خود به خود به تحقق نخواهد رسید. طلوع خورشید آزادی از پُشت ابرهای تیره و تار با جنگ بشریت علیه نظام متکی بر فریب بیرون خواهد آمد و پرده‌ی ظلمت بر فراز آسمان جهان را برخواهد افکند. کوردها با مبارزه، تروریسم واقعی را به انسانیت معرفی خواهند کرد!