بیستون مختاری
پارادایم رهبر آپو بر اساس و محوریت «اکولوژی» (پاسداشت محیطزیست)، «دمکراسی» و «آزادی زن» بیان میگردد؛ یعنی آزادی زن یکی از پایههای اساسی فلسفهی رهبرآپو و حتی میتوان گفت کلیت مسئله و پایهی اصلی آپوئیزم است. چرا که بدون آزادی زن، دمکراسی و اکولوژی واقعیت وجودی نخواهند داشت.
با گریزی بر تاریخ و از جغرافیای مزوپوتامیا، این سرزمین شعر، موسیقی، آفتاب و مبارزان اسطورەایی و سنبلیکاش کلام را آغاز خواهیم کرد.
همان سرزمینی که ادامهی مبارزهی افسانەایی، تاریخی، آزاد منشی و ضد اقتدار و بردەداری و ضد دولتگراییست که مردمان کوهستانهای زاگروس-توروس، برای اولینبار در تاریخ آن را رقم زدند؛ و با اجرای آن تحت نام کنفدراسیون شورایی میدیا یا گوتیها (هفتگانهی ماد)، توانستند اولین شوراهای مردمی را در برابر سیستم ارتجاعی و نابرابر سلطنت و دولتگرایی آشوریان و آکادیان به پیروزی برسانند.
اینگونە بود کە موفق شدند خلقهای خاورمیانه را از یوغ ستم و ارتجاع نجات داده و ایدئولوژی اخلاق آزاد، متعال و ارادهی آزاد انسانی در طبیعت و ارزشهای والای زن و فلسفهی آتش، نور، روشنایی و دفاع از آن را بسط و گسترش دهند.
با این مقدمە قصد داریم کە در این نوشتار اتحاد، همبستگی و همچنین ایجاد ملت دموکراتیک در میان خلق کورد و دیگر خلقهای خاورمیانە را مورد ارزیابی قرار دادە و نمود بیرونی این امر را بررسی نماییم.
همانگونە کە میدانیم آپوئیسم به عنوان چپ نو، با خوانش جدیدی از چپ بهعنوان خط سوم، اتکای ساختاری و هستیشناسانهای با نیروهای سرمایهداری منطقهای و بینالمللی نداشتە و این به معنای استقلال داشتن و اتکا به نیروهای خلقی است. این فلسفە جدا از خلق کورد، اتحاد را به نوعی در میان دیگر خلقهای منطقه نیز ایجاد کردە و نتیجە این امر را میتوان در بحث کنفدرالیسم دمکراتیک در روژآوا مابین خلق کورد و عرب دید و در ترکیه نیز جنبش متحد و انقلابی خلقها با پیشاهنگی حزب کارگران کوردستان (پ.ک.ک) میان خلق کورد و تورک مشاهده کرد.
در واقع چپ تورک که در کما بسر میبرد، با این اتحاد وارد عمل شده و خود را بازیابی و بازسازی کرده است. چپ تورک با این اتحاد اقدام به مبارزه، مشارکت در انقلاب روژآوا و عملیات مسلحانه علیه حکومت فاشیستی ترکیه کرده است.
مشابە این همگرایی در میان خلقهای ایران نیز باید در راستای بازتولید و تکوین تصاویر انقلابی پیشین، گام برداشتە و تصاویری کە سرمایەداری جهانی و منطقەای بە هر شکل و نحوەای خواهان نابودی آن هستند را حفظ نمایند.
حزب حیات آزاد کوردستان و جامعەی دموکراتیک و آزاد شرق کوردستان بعنوان پیشاهنگان آپوئیسم در شرق کوردستان و ایران، چندی پیش با ارائەی یک نقشەی راه، اقدام برای دموکراتیزاسیون ایران را با این نتیجە آغاز کردند کە برای حـل مسـايل اجتماعی بايـد مديريـت اجتماعی چنـان باشـد كـه ميـان قدرتگرايـی و خودگـردانی دموكراتيــك تمایز قايــل شــود. مديريــت دموكراتيــك و قــدرت هژمونيــك دو پارادايــم مديريتــی متفــاوت هسـتند. مديريـت قدرتمـدار آخريـن حربـهاش ترويـج فردگرايـی در حـوزهی ايدئولـوژی و خصوصیسـازی غارتگـر در حـوزهی اقتصـاد اسـت كـه آن را به آخريـن درجـهی بحـران رسانده اسـت. پارادايـم ملـت دموكراتيـك كـودار، برابـری مبتنــی بــر تفاوتمندیهــا و آزاد شــدن اجتماعی را مبنــا قرار میدهــد.
در اینجا هــر شــهروند و عضــو ملــت دموكراتيـك سـه وظيفـه دارد:
١: وظايـف روشـنفكرانه
٢: وظايـف اخلاقی
٣: وظايـف سـیاسی.
گذشـته از ايـن مـوارد، تغيـیر قانـون اسـاسی ايـران بـه قانـون دموكراتيـك، حيـاتی اسـت. بايـد قانـون اسـاسی صراحتا ايـران را سرزمین مشـترك همـهی خلقهـا، جنســيتها، مذاهــب و هويتهــا تعريــف كنــد و ضمانـت اجرايــی – عمـلـی داشــته باشــد.
رويكردهــای تمامیتخــواه قيممأبانـهی نظــام ايــران ديگــر پذيرفتنــی نيســت. پيشــاهنگی از آن ملتهـای ايــران خواهد بود و حــق اقـدام عملـی برایشـان محفـوظ اسـت. تنهـا بـا محوريـت جامعـه و تقبـل مطالبـات آن، حـل و چارەیابی تحقـق خواهـد يافـت.
خلقهای ایران اینک و پس از گذشت دهها سال از عمر نظام ولایی نیک میدانند که اگر سفرەی آنها بینان مانده، اگر غارت ملی باعث فقر و بیکاری گردیده، اگر کولبرهای بیگناه قتلعام میشوند، اگر شیادان دولتی بە هیچ کس رحم نمیکنند، اگر چیزی به نام آزادی اجتماعی و فردی در ایران وجود خارجی ندارد، اگر خلقهای ایران زیر شدیدترین نسلکشی فرهنگی و هویتی قرار دارند، اگر ایران به بزرگترین زندان و شکنجهگاه زنان مبدل گردیده، علت همهی اینها سیاسی است. یعنی تا تحول سیاسی صورت نگیرد، هیچ مشکلی چارەیابی نخواهد شد. مادامی که جمهوری اسلامی تن به گشایش و تحول سیاسی مسالمتآمیز نمیدهد، مردم خودشان وارد میدان شدە و آنچه را که میخواهند با مبارزه کسب کنند.
برای نمونە قیامهای این چندسالە اخیر از جملە دی و آبان ٩٦و ٩٨ در روژهلات کوردستان و ایران نشان داد که هیچ نظام دولتی، نمیتواند با سرکوب و فشار جامعه را بیاراده و مطیع خود گرداند. آنچه در ایران رخ میدهد، بلندتر بودن خروش آزادیخواهی خلقها از عربدەی قدرتمندان زورمدار بودە و در این حالت تنها راە درمان، مبارزە برای تبدیل جامعە بە نظام کنفدرالیسم دموکراتیک است.كنفدراليسم دموكراتيك، فرم مديريت سياسی تمامی گروهها، خلقها و تنوعات اجتماعی است كه در پی گذار از چنين نابودیهایی هستند و میخواهند به شكل ملتی دموكراتيك درآيند. نظام كنفدراليسم دموكراتيك، يك نظام غيردولتی است و از تمام اشكال مديريتی قدرتطلب مرسوم، متفاوت است. دليل دوری كردن از دولتیشدن و عدم قدرتطلبی اين است كه هرگاه يك دموكراسی به سمت دولتشدن و دستيابی به قدرت گام بردارد، تيشه بر ريشەی خويش میزند و يك قشر ممتاز را جايگزين مديريت ذاتی و كمونال (جمعی، اشتراكی) جامعه میگرداند. بدين ترتيب به جای «ابراز نظر، مشاركت و ارادەمندی همگان»، سلطه و استبداد فرد يا گروهی كه در رأس دولت هستند پديد میآيد.
كنفدراليسم دموكراتيك، به جای شعار «برای رهایی از وضع موجود ما هم بايستی يك دولت ملت هر چند كوچكی داشته باشيم»، پايەهای خود را بر اين اصل استوار ساخته است:
هر جامعەای بايد طبق هويت خويش دارای مديريتهای بومی دموكراتيك و غيردولتی باشد.
رهبر آپو در دعوی خود با عنوان جامعەشناسی آزادی، تمام خلقها و حتی خانوادەها را در قالب واحدها در جامعە سیاسی – اخلاقی را به عنوان عناصر ملت دمکراتیک قرار داده است. این بدان معنیست که اگر ملت دموکراتیک یک روح باشد، پس خود مدیریت دموکراتیک کالبد آن است.
اینک نمونەی مثالزدنی مدیریت دموکراتیک در روژآوای کوردستان در حالی پایەهای خود را محکم کردە کە وقتی جهان در احتضار تسلیم در برابر نیروهای جهانیسازی تحت لوای سیاستهای مزورانەی نئولیبرالیسم بود، تز آپوئیزم دمی مسیحائی در کالبد بیرمق اتوپیا و پراکسیس انقلابی بود کە سالهای متمادی تحت سیاست حذف و انکار کلیەی اشکال سیاست مردمی و رهائیبخش انقلابی بە حاشیە راندە شدە بود.
انقلاب آپوئیستی روژآوا با نفی نیروهای اقتدارطلب و هژمونگرای نظام بینالملل کنونی از یکسو، و سیاستهای منفعلانەی چپ کلاسیک و ملیگرای لیبرال از دیگرسو، با تبیین «خط سوم» سریعا در فرم و محتوا بە آلترناتیوی برای امیدها و آرزوهای چندین قرن جنبش رهائیبخش مبدل شد و با شجاعتی بینظیر از دل پراکسیس انقلابی، دورنمای جنبش را متحول و بازسازی کرد.
همچنان کە رهبرآپــــو در دفاعیات خود تحت عنوان «مانیفست تمدن دموکراتیک» میگوید:
نمیتوان انكار نمود كه جنگ جهانی سومی [در خاورمیانە] در حال جريان است كه خصوصيات مختص به خويش را داراست. اين جنگ، از نظر گستره و مدتزمان، از هر دو نمونهی اول عميقتر و طولانیتر میباشد.
آنچه مسلم است، پتانسيل خودنوسازی سيستم در منطقه نه يافت میشود و نه تشكيل میگردد. چيزی كه روی میدهد، پوسيدگی و واپاشی است.
تحت اين شرايط قویترين احتمال برونرفت اين است:
مدرنيتهی دموكراتيكی كه تمامی اندوختههای فرهنگی سركوبگشتهی روزگاران گذشته، يعنی از زمان توسعهی تمدن سومر ــ بهعنوان آنتیتز عصر نوسنگی ــ تا مدرنيتهی كاپيتاليستی روزگار ما را مبنا قرار میدهد، ابتدا خويش را به صورت تز درآوردە و سپس به عنوان آنتیتز عليه نظام كار كند.
سخن پایانی اینکە سرزمين كوردستان كه برای طلوع تمدن، گهوارەگی نموده است، اينبار جهت طلوع كنفدراليسم دموكراتيك و دموكراسی راديكال و راستين گهوارەگی مینمايد. طبيعت، چنين قاعده و قانونی دارد: هر چيز بر روی ريشههای خود دوباره سر بر میآورد. چنان پيداست كه دموكراسی نيز بر روی ريشههايش كه در انقلاب نوسنگی پنهان است، تولد كامل و پيروزمندانهی خويش را رقم خواهد زد. به نظر میرسد اين گهوارهای كه هنوز هم ضربهی تمامی تمدنهای هژمونيك مركزی را میخورد، ممكن است نوزاد دموكراسی را نيز پرورش دهد. اين سرزمين و كوهستانها كه نيروی خودمديری و استعداد جامعهی سياسی ـ اخلاقی بودن را مدتهاست از كف داده، میتواند باری ديگر شاهد برخاستن «كورتی»ها از گهواره و آغاز راه رفتنشان شود.