آندوک سنه – عضو مطبوعات پژاک
محتویات آموزش در ملت دمکراتیک و شخصیتهای برآیند آن
در نوشتەی قبلی هر چند کوتاه، تاریخچەای از درسهای ملت دمکراتیک را با سر تیتر هایی بیان نمودیم. موجود زندهای، کە با استفادە از عقل و ذهن، زندگی خود را تنظیم مینماید؛ انسان موجودی است کە از توانمندیهای خلاقانه و سازندهای در سطحی کیهانی برخوردار است. این را نیز با به کارگیری حافظەی فوقالعادە و ابزاری کە خلق کردە، عملی مینماید.
انسان از همان آغاز بە تمامی در درون طبیعت و با آن یکی بود و با استفادە از تقلید، تجربە و مشاهدات خود از طبیعت، شیوهی حیات را آموخت و در یک آهنگ خاص با طبیعت موزون ساخت. این در حالیست که امروزە بە سختی میتوان همان امر را مشاهدە و بە آن نسبت داد. نظام مرکزگرا با بە وجود آمدن ذهنیتی مرکزگرا کە درخور منافع خود، نیروی کار، یا بهتر است بگوییم کارگر بی فکر ایجاد و ارائه مینماید. از همینرو بازتعریفی صحیح از انسان جهت حیاتی نوین نیازی مبرم مینمایاند. بە این دلیل کە موجود بشری نمیتواند بە زندگی مابین چهار دیوار و تنها اندیشیدن به امرار معاش و تکرار مداوم هزاران سالەی آن بسندە کند. زیرا انسان علیرغم بُعد مادی، از بُعد معنوی و متافیزیکی نیز برخوردار است. امروزە جمعیت انسان از مرز هفت میلیارد گذار نمودە، سپاهی از افراد بیکار، گرسنە، مریض و حتی میتوان گفت یک گلەی انسانی، جهت به کارگیری در راستای منافع نظام شکل گرفته است. آیا کسی این سوال را از خود میپرسد، کە سمت و سوی ما بە کجاست؟ گوش چه کسی به ناله و فغانی که طبیعت به پا کرده بدهکار است؟ چرا رهبر آپو بر این استنباط خویش تاکید دارند که مراکز علمی، مدارس و دانشگاهها، همه از جمله پرستشگاههای نوین دولت – ملتاند؟ علت اسرار چنین نظامی مبنی بر اینکه تمامی رشتههای فلسفە، علم، هنر و دین را به این ذهیت مرکزی وابسته و انتگره نمایند؟ آیا بە خاطر قابلیت استقلالبخشی این مقولههاست؟! بله کاملا صحیح است؛ هدف و مقصد اساسی، مسخ نمودن ذهنیت انسانهاست. زیرا زمانی که انسانها توسط افراد آنارشیست، سوسیالیست و روشنفکرانی کە در راه حقیقت جان خود را فدا میکنند ( کە شمار آنها زیاد هم نیست ) آموزش میبینند، هیجان، حس کنجکاوی و بازخواست و انرژیجستجوی تمامی پدیدههای مرتبط با دنیای اطراف در انسان پدید میآید. بدینصورت راهکار تحقیق و پژوهش در درک هر چە بهتر جوامع انسانی و طبیعت را پیشە مینمایند. اما در یک بررسی کلی از نظام آموزشی مربوط به نظام سرمایەداری، اولین چیزی که جلب توجه میکند؛ حالت دیوانهوار رقابت و گذار از همدیگر میان تمامی افراد جامعهی انسانیست. در عین حال انسانها در چنین نظام آموزشی، نه به صورتی دلبخواهانه و مختار و طبیعی، بلکه درون یک چرخهی پیادهسازی و محکومیت به بردهگی و بندهگی هرچه بیشتر نظام قرار میگیرند. به طوری که هر اندازه بندهتر همان اندازه پیروز میدان خواندە و شناخته میشوی. آموزشی بر مبنای ذهنیتی بینهایت جنسیتگرایانه، انحصارگر، مادیتگرا، جهت بیتاثیر کردن و غیرفعال نمودن انسانها تحمیلی میشود. خلق کورد نمونهی بارز واقعیت موجود میباشند؛ به عنوان مثال رفتن بە مدارس از سنین ٥-٦ سالگی برای هر کسی در شمال کردستان امری اجباریست. شیوهی بینظیر و فلاکتباری در نابودی، همگونسازی و نسلکشیست کە رهبر آپو آن را ” قتلعام سفید ” عنوان نمودهاند. اجباری نمودن امر سربازی برای جوانان نیز در همین راستا قرار دارد. آن هم سربازی برای سرزمینی که غصب شده و با هر حمله و یورشی که در راه غصب آن صورت گرفته، هزاران و میلیونها انسان، بدون هیچ بازخواست و تفهیم اتهامی به قتل رسیدهاند. بە خاطر دفاع از سرزمینی کە از تو گرفتە شدە و از هر جهت با استثمار روبەرو شدە کە در همان اثناء میلیونها انسان کرد بدون هیچ سوأل و جوابی بە قتل رسیدند. اگر گردن کج نکنی، بە نهادهای آموزشی و مدارس نظام وقعی ننهی و از رفتن به سربازی امتناع ورزی، دارای هیچ جایگاه و موجودیتی نخواهی بود، بە عبارتی دیگر ” یک مرده ” محسوب میشوید.
انسان ها از موجودیت حقیقی خود، خیال و آرزوهایشان دور گردانده شدەاند. همچنین آنها را بە تمامی از درک حقیقت زندگی آزاد محروم گردانیدەاند. بە درجەای رسیدەاند کە به صورتی بی وقفە و وحشیانە درحال جنگ در راه ارضاء غرایض خود هستند. همە ارزشهای انسانی و طبیعت را که نزد جامعە مقدس و تعالی شمرده میشوند را بە وسیلەی علم اثباتگرایی(پوزیتیویسم) مورد حملە قرار دادە و از درون بیمعنا نمودەاند دیگاه وحشتناکی کە هر چیز را مادە و کالا میپندارد، را اشاعه بخشیده و به تمامی منافذ حیات اجتماعی بسط میدهد. همە پدیدە ها علت و معلولی دارند، این صحیح است، اما آیا برای ” چرایی ” هر پدیدە پاسخی کافی و کامل است؟ آیا هر چیزی را درون مرزها و چارچوب تنها علم جستن و توجیه هر علت و پدیده را در این محدوده ایفا نمودن منطق ذهنیتی سالم و آزاد است؟ میتوان گفت بستر عقل و منطقی که چنین ذهنیتی از آن سرچشمه گرفته، رباتشدگی انسان است. در آن صورت ما باید سلاح تأثیرگذار نظام سرمایەداری (آموزش به شیوه و دیدگاه پوزیتیویستی) را بە خوبی شناخته و درک نمائیم.
مدرنیتەی دمکراتیک موضوع آموزش را چگونە ارزیابی کرده، هدف و محتوای آموزش در نظام مدرنیتهی دمکراتیک از چه مباحثی شکل گرفته، نیرو و مبانی فکریش خود را از کجا تأمین مینماید؟ برای بنیانگذاری و جهانیسازی کنفدرالیسم دمکراتیک و ملت دمکراتیک پاسخ چنین پرسشهائی الزامیست. این واقعیتی انکارناپذیر است که علم با تمامی نتایج خود همە جهت پیشرفت جامعەی انسانی و درک کیهان رشد نموده و از میتوان گفت که تماما در برگیرندهی ارزشهای انسانیت محسوب میگردند. ابداع و گسترش رشتەهایی مانند شیمی، فیزیک، ریاضیات، نجوم، زیست شناسی و غیرە نیز بر این اساس بودە است. هدف نظام دمکراتیک از آموزش، پیشبرد دیدگاهی است کە بلعکس پوزیتیویسم کە همەی پدیدهها را از هم تفکیک نموده و ارزیابی مینماید، یا به دیگر معنا هر پدیدە را علیرغم تفاوت و ویژگیهای مختص به خود، آنها را جزء یک کل دانسته و تضاد آنها سبب تفکیک و از همگسخیتگی معنا و انسجام آن نخواهد شد. بە عنوان مثال قلب در بدن انسان چقدر حائز اهمیت باشد، بدون بدن از هیچ معنایی برخوردار نخواهد بود. این امر در مورد رابطەی میان انسان و جامعە نیز مصداق دارد. زیرا قلب با سایر اعضای بدن میتواند کارکرد یافته، به ایفای نقش خود پرداخته و اینگونه معنامند گردد. این رابطە در مورد انسان و جامعە نیز بر همین منوال است. انسانی بدون جامعە محکوم بە نابودی میباشد. رابطەی جامعە با طبیعت، طبیعت با جهان هستی نیز همینگونه است. از اینرو در آموزش مسئلەی حائز اهمیت؛ یکپارچگی و انسجام معنای جزء در کل میباشد. هر پدیدە علی رغم تفاوتمندیهای خاص خود با سایر پدیدەها، با ارتباط و ناسازگاریهایشان، در یک چرخهی ارتباط دیالکتیکی قرار دارند. البته منظور از دیالکتیک، دیالکتیکی به معنای مرسوم کە بزرگترها و نیرومندان، کوچکترها و ضعیفها را نابود خواهند کرد. بلکە بلعکس منظور دیالکتیکیست که تمامی پدیدهها در یک تعادل با هم به سر میبرند. در غیر اینصورت فاجعەای کە در دوران آغاز شکلگیری تمدن رخ داد، در یک تسلسل نا به جا تکرار خواهد شد. بە همین سبب دوران آموزش جامعهای که بدنبال بناگذاری نظامی دمکراتیک هستند، بایستی درخور آگاهی افراد دیگر، جامعە و اطرافیان ایجاد ارتباط نماید. همان طور کە گفتە شدە در جهان هستی هر چیزی در اختیار و ارادەی انسان نمیگنجد و در عینحال انسان نیز بدون آنها در برگیرندهی معنایی نخواهد بود. مسئلەی دوم درک و فهم تاریخ میباشد. بە خوبی میدانیم تاریخ موجود و نوشتاری، مطابق خواستەهای قدرتمندان، خاندانها و ذهنیت پدرسالاری شکل گرفته است. زیرا محتوای آن بە جز چند شخص و خانوادە، برای هیچ کس و رویدادی اهمیتی قائل نیست. این بدان معنیست که یک نظام طبقاتی عمیق، در راستای هدفی مشخص، بر پا شده است. تاریخ مورد بحث را میتوان تاریخ آغا و رعیت، خداهای قلابی و بندههای ریاکار نام نهاد. وقتی از نزدیک بە بررسی مسئله میپردازیم، تمامی نیروی تولید در اختیار این قشر قرار گرفته و مابقی انسانها تنها کارگر و بردەای بیش نیستند. اندیشەی تاریخی در افراد ویژگیهایی اساسی ایجاد میکند؛ از آن جمله میتوان به میهندوستی، فرهنگ، دفاع از ارزشها، جسارت و ارادە اشاره نمود. زیرا تاریخ انسانیت با رنج و ایثار تا به امروز آمده و رخ نمایانده است.به عنوان مثال میتوان به دورانی اشاره نمود که بعد از انحلال فرانسە، به گونهای ناگهانی ملیت ملیتگرائی افسار گسیختهای سرتاسر جهان را در برگرفت. صدها دولت – ملت ایجاد شدند و در ازای پدید آمدن هر یک از آنان، اقوام، فرهنگ، زبان و عقیدە قربانی گشتند. در عین حال همزمان با ظهور و شکلگیری تمامی دولت – ملتها چند نکتهی اساسی ظاهر گشتند که قریب به پانصد سال به قوت خود باقیست. تمامی دولت – ملتها ذهنیتی را ارائە و گسترش دادند کە در آن ملاکهایی مانند یک پرچم، یک زبان، مرز مشخص و مرگبار، یک شخص بنیان گذار( رهایی بخش ) و یک سرود ملی غیر قابل چشمپوشی وعض گردیدند. با سرعتی هرچە تمام آسمیلاسیون و گنجاندن هر کس در آن قالبها، صورتی مشروع به خود گرفت. شعارهایی مانند ” هر ترک یک سرباز بە دنیا می آید “، “نژاد آریایی بر دیگر نژادها برتریت دارد “، ” سفید پوستان بر سیاه پوستان برترند “، ” عرب ملتی برگزیده است ” و غیرە در حالی کە وحشتی تازە را با خود به همراه میآوردند، ویژگی هایی مانند جنسیتگرائی، انکار، قتلعام و استثمار را در خود میپروراند.
از همینرو مرحلهی آغاز تاریخ در دیدگاه و جهانبینی ملت دمکراتیک، از شکلگیری دولت سومر نبوده است. بلکە از پدید آمدن جهان، انسان و مقاومت جامعەی تحت ستم و تمامی محصولات و تولیدات بشریت را به عنوان تاریخ ارزیابی مینماید. برای دستیابی به حقیقت زندگی آزاد از تاریخ درس گرفته و بر همان محوریت علم، جامعەشناسی و جهانشمول تفاسیر خود را ارائە میدهد.
مسئلەی مهم دیگر ذهنیتیست که جامعەی اکولوژیک، اخالاقی و سیاسی بر اساس آن زندگی مینماید. قرن حاضر دورانیست که انسان و طبیعت در یک آشفتگی و پریشانی به سر میبرد و این اوضاع هر روز بیش از پیش رو بە وخامت مینهد. افزایش جمعیت، تخریبات زیست محیطی، سپاه بیکاران و گرسنەگی، امراضی مانند سرطان کە هر روز افزایش و گسترش مییابند، پیشرفت سلاحهای شیمیایی، قتلعام انسانها و آلودگی آب و هوا، تخریباتی جبرانناپذیر را با خود بە ارمغان آوردەاند. تداوم این وضعیت، هیچ راه حلی موفقیتآمیز باقی نخواهد گذاشت. بایستی در نظام و محتوای آموزشی مدرنیتەی دمکراتیک این مسائل در بازسازی جامعە مدنظر قرار گیرند. زیرا امروزە علم به جای چارهیابی مسائل اجتماعی و برطرفسازی نیازمندیهای جامعه، بدنبال ساخت تسلیحات پیشرفتەتر و کارآتر جهت قتلعامهایی بزرگتر میباشد. ( جنگ جهانی دوم کە در آن ١٢٠٠٠ انسان کشتە شدند ). محیط زیست در حال نابودی است و عالمان بدنبال امکان زندگی نوین در سیارەای دیگر هستند. ایجاد انحصارگری بر علم بایستی از سوی هر انسان آزادیخواهی به صورت عمل شنیعی شناخته شده و مورد انتقاد قرار داده شود. جهت آموزش بە شیوە و دیدگاه دولت – ملت کە امروزە در نهادهایی مانند دانشگاەها، جهت قبضه نمودن ارادهی افراد ارائە میشوند، بایستی با هوشیاری و دقت بیشتر با آن برخورد شود. میلیونها تن از افراد فارق التحصیل عبادتگاەهای دولت – ملت، بیکار بوده و مانند یک غدهی سرطانی در کالبد جامعە پخش میشوند. بە همین دلیل آموزش باید معیارهای والایی داشتە و بە دیگر سخن، اخلاقگرا باشند. نباید محتوای آموزشها بدور از حقیقت و نیازهای روزآمد جامعە باشند. جامعە باید در راه حیات با اخلاق و سیاست آموزش ببیند، اما خود سیاست به چه معنائیست؟ سیاست یعنی عمل نمودن در ساختاری که هر چند کوتاه مدت درون آن به صورتی کنشمند و مسئولیتپذیرانه قرار گرفته و مشارکت نمودهای. اما اخلاق به چه معنائیست؟ در صورتی کە وظایف درخور با معیارهای جامعە عملی شوند، شخص مورد بحث اخلاقمدار شناخته میشود. بە عبارتی دیگر اهمیت دادن بە منافع شخص، جامعە و طبیعت کە باید در زندگی روزمرە و نحوە برخورد با وقایع، مبنای کردار ما باشند.
مسئلەی مهم دیگر آزادیخواهی زنان میباشد. رهبر آپو اصطلاح اولین مستعمره را در مورد مسئلهی زنان به کار میبندد این در عین حال موضوع اساسی مبحث ما نیز بوده و در ضمن پایهی بنیادین سیستم مدرنیتە دمکراتیک میباشد. در واقع اولین شکست در تایخ انسانیت در فیگور زن – مادر اتفاق افتاد و از آن بە بعد آموزش اجتماعی از خط مشی خود خارج شده و تحت سلطهی ذهنیت اقتدارطلب درآمد. اگرچه تعداد معدودی از زنان تاثیرگذار و تعیین کننده در جنبشها و احزاب سوسیالیست ظهور نموده، اما در تاریخ مسلط امروزە و نظام جهانی ادیان، هویت زنان به عنوان یک پدیده غیر قابل شناخت، نادیده انگاشته شدە است. بە همین جهت وظیفە سیستم آموزشی در ملت دمکراتیک تلاشی مستمر و نظاممند برای از میان بردن ذهنیت مردسالار میباشد و در عین حال احیای ذات ذهنی و روحی زن – مادر میباشد. زن – مادر به مثابهی فیگوری که بیش از هزاران سال وظیفهی آموزش و رشد جامعه را به دور از هرگونه ذهنیت اقتدارطلبانه را، بر عهده گرفته، میباشد. اگر ما در تعریف یک جامعە موجودیت و هویت زن را مبنا قرار ندهیم، دچار خودفریبی خواهیم گشت. این خود در بررسی مسائل اجتماعی یک معضل با ریشههای تاریخی بوده و دلیلی برای وضعیت ابربحرانی کنونی جوامع. وضعیت روانپریش کنونی امروزە سبب قتلعامهای روزانه و حتی هر ساعته میباشد. این یعنی تسلط ذهنیت مردسالاری کە بە غیر از برطرف کردن نیازهای غریزی خود به چیز دیگری اهمیت نمیدهد. در حقیقت رمز موفقیت PKK نیز در این امر نهفته است. رهبر آپو بە نحو احسنت تضاد زن و تاریخ، زن و مرد، فرد و شخصیت را تحلیل نمود، و زندگی از دست رفته را بر مبنای معیارهای مدرنیتەی دمکراتیک در کوهستانهای کردستان احیاء وملموس گردانید. انسانیت ارزشهای خود را گم کردە بە همین جهت رهبر آپو میگوید ” آنچه را که در مکانی گم کردەای، باید همانجا بدنبالش به جستجو بپردازی.” انسانیت برای نخستین بار در مزوپوتامیا، ارزشهای متعالی حیات خود را در فیگور زن – مادر گم کرد و امروزە نیز در همان سرزمین، اما این بار در فیگور خلق کرد و گریلا با آگاهی و آموزشهای آزادی شکلگرفته در تعالیم بیش از 40 سال رهبر آپو به جستجو و احیای آن ارزشها، در زیباترین و در عینحال دشوارترین کوششها و مبارزات قرار گرفتهاند. نقش عظیم و غیر قابل انکار زنان کورد در پیروزی انقلاب عظیم روژآوا که به انقلاب خلقهای آزادیخواه مبدل گشت، به ایفای موثرترین نقشها پرداختند. نقش زنان گریلا در انقلاب اجتماعی و تحول، ترقی و پیشرفت جوامع، بویژه خلق کورد، بسیار مشهود و چشمگیر میباشد.
نهادهای آموزشی درون سیستم ملت دمکراتیک، بایستی تحت کنترل و انحصار برخی نهادها و یا اشخاص در نیایند. معلمان و مدیران آموزشی و یا هیچ نهادی دربارە آیندەی کودکان، محصلان و دانشجویان حق و ابتکارعمل تصمیمگیری نخواهند داشت. بلکە در تناسب نیاز های جامعە، قابلیتها، واقعیات شخصیتی و شرایط مادی افراد، با دقت و محاسباتی هوشیارانه مدنظر قرار داده میشوند. همانگونه ابتدا نیز اشارە نمودیم، اهداف آموزشی سیستم مدرنیتەی دمکراتیک آفرینش شخصیت نوین و آزاد میباشد. معیارهای والای اخلاقی و همچنین سیاسی در نهاد این شخصیتها جزء بنیادین هویتیشان میباشند. در عین حال سرچشمەی انرژی و توان تداوم و پویائی ملت دمکراتیک در افراد و جامعەی آزادی که آموزش حیات آزاد را دیدەاند، نشأت میگیرد.
در مورد طبیعت اول ( شیمی، نجوم، فیزیک، زیست شناسی و غیرە ) در بالاتر توضیحاتی ارائه گشتند، مسئلەی دوم درهم آمیختگی شخصیتها با طبیعت دوم یعنی هنر، فلسفە، و ادبیات و غیرە میباشد. هدف اساسی وجود انسان معنا بخشیدن بە زندگی خود و رسیدن بە حقیقت میباشد. از همینرو انسان به طور مداوم درون حلقهی جستجوی حقیقت حیات، در جستجو بوده و در راه درک حقیقت جهان هستی، هرگز دست از تلاش برنداشتە و اگر امروزە میبینیم کە در صدد حفظ و ارتقای سطح زندگی انسانی – آزادی و هماهنگ با طبیعت، برآمدە همین واقعیت تاریخی نهان میباشد. هیچ اختراع و اکتشافی بدون نیروی خیالپردازی و تصور انسانهای خلاق و جستجوگر ایجاد نشده باشند. انسان دارای بعدی متافیزیکی نیز میباشد، او آرزو، خیال و اهداف خود را از طریق هنر و ادبیات بە عرصەی وجود درآورده دید گذاشته و در عین حال به ایجاد حافظە و میراث برای نسلهای آیندە میپردازد. انسان بدینصورت عصر و دورانی را که در آن قرار دارد را به گونهای زیباییشناسانە در ک نموده، بیان داشته و منتقل نماید. چرا فلسفە در طول تمامی دوران تاریخ بە مسئلەای اساسی تبدیل شدە و اذهان را تا این اندازه بە خود مشغول نمودە است؟ بە این دلیل کە به تصادف و قدر باور نداشته و هر چیز را با دیالکتیک ( علت و نتیجه) مورد ارزیابی قرار نداده است. بلکه چرائی و چگونگی هر رویداد و پدیدهای که در اطرافش روی داده و یا وجود داشته را مورد مداقه قرار داده است. میتوان گفت طبیعت دوم خلاقیت بیحد و مرز انسان را در خود داشته و بیان میدارد و انسان به یاری آن توانستە زندگی خویش را معنادار کردە و تحمل نماید. مرحلهی رنسانس زمانی در اروپا بە وقوع پیوست از کلیسای کاتولیک و جنگهای در حال وقوع، شکل گرفت، توانست در سطح والا و درخشانی پدیدار گشته و ارتقا یابد. اگر پیوستە نبوده باشد نیز اما بە راحتی میتوان گفت حملات و یورشهائی که در کوهستانهای کوردستان بر زندگی گریلا شکل میگیرند، به خاطر همین خود ویژگی میباشد. علیرغم تمامی تاثیرات نظام کاپیتالیسم که سعی در نفوذ بە درون ذهن و تسخیر حیات ما نیز عیان میباشد، در کوهستانهای کوردستان یک مرکز خودویژه و آزاد صورت پذیرفته است. بدین معنا که خودویژگیهای فکر و فلسفەی حیات آزاد مختص رهبر آپو را پایهگذاری و عملی مینماید. این نحوهی حیات شخصیتهای با ارادە، جسور، قهرمان و خلاق میآفریند کە اکنون تاثیرات قابل دید معظمی بر تحول حیات در کوردستان و خاورمیانه را به جا گذاشته است.
سعی کردیم به طور مختصر به اساس و بنیان جهانبینی جامعەای با معیارهای اکولوژیک، اخلاقی، سیاسی و آزادیخواهی زنان، کە فرد و جامعەی آزاد را ایجاد مینماید، بپردازیم. بر همین اساس طی یک تعادل و هماهنگی صحیح، برنامە و نظم برای ایجاد طبیعت سوم تلاش مینماید. انسان بە شدت از طبیعت دور گردانیدە شدە و هر افراط و تفریطی را به کار بستن هر منبع طبیعی جایز میشمارد، چە با منطق پوزیتیوسم کە هر چیزی را از هم مجزا و تفکیک نموده و ارزیابی مینماید و چە برخورد مطلق متافیزیکی، در هر دو صورت بە همان نتیجە ختم خواهد شد. به همین خاطر ، احیا و ارتقای هماهنگی میان هوش تحلیلی ( آنالتیک ) و عاطفی در نظام و محتواهای آموزشی مبنا قرار داده شوند، این نیز فرد و جامعەای با وجدان، مسئولیتپذیر و با ارادە را پرورانده و به بار میآورد. در این صورت ما معتقدیم کە در چنین ساختار و نظام آموزشی، میتوان برای نسلهای آینده حیاتی باشکوه بە بار آورد.