اهون چیاکو

در واقع نە و آری گزارەای دال بر تعیین معیار رد و قبول موضوعات و مقولەها می‌باشد. همچنین با توسل بە موضع رد و قبول در سطح کلان و خُرد هر موضوعی، تعیین مطالبە را نیز دربرمی‌گیرد. طرح مطالباتی کە بایستی منجر بە دستیابی بە نوع خواستەها و حیاتی گردد کە طراحان آن خواستار آن می‌باشند. بدون تردید انتخاب آری یا نە، از جانب طالبان آن نوع از خواستە و ارائەی چنین حیات گزینشی‌ای از سوی نیروی مقابل و یا دیگری، خود مانعی در راە رسیدن بە خواستە و حیات مدنظر می‌گردند. بە همین دلیل است کە آری و نە گفتن بە مسائل و بە دنبال آن طرح مطالبە مطرح می‌گردد. وگرنە اگر حیات آزاد به‌طوری طبیعی و بدون هیچ‌گونە مانعی در جریان باشد، نیاز و بە طبع آن اتخاذ موضع و طلب مطالبە نیز در کار نخواهد بود. در نتیجە صاحبان آری و نە و طالبان حیات آزاد و دموکراتیک، اگر چە بە‌مثابەی گروە یا جریانی و یا در سطح وسیع ملی و اجتماعی باشند، اگر بە ارادەمندی و نیروی ذاتی و مبارزاتی خود متکی باشند، از سویی طبق گفته‌ی «حق گرفتنی است، نە دادنی»، رفتار خواهند کرد و از سویی دیگر صرفا ارادەگرایانە بە موضوع نمی‌نگرند و واقعیت موجود نیروی مقابل خود را نیز نادیده‌ نخواهند گرفت.  در غیر این صورت یا بە التماس و توهم در برابر دیگری، دچار خواهند گشت کە عاقبت آن شرمساری است، یا بە گندەگویی و گفته‌های بی‌عمل روی خواهند آورد که این نیز، فاقد فضیلت و نتیجەای است. به عبارتی هر دو برخورد در امر مبارزە، نامطلوب و نامتعارف می‌باشند و هر یک بە طریقی در جبهە‌ی بە اصطلاح مخالف، در دوام و قوام نیروی مقابل خود ایفای نقش می‌نمایند. وضعیت متوهمین بە اصلاح‌پذیری حاکمیت در ایران و انفعال و دست بە دامان نیروهای سرمایه‌داری جهانی شدن در ازای سرنگونی حکومت از سوی نیروهای راست و قدرت‌طلب مخالف رژیم اسلامی ایران کە در خیال بە مسند نشستن‌شان بعد از سرنگونی رژیم می‌باشند، نیز مشخص است.

 

نیروهای چپ و دموکراتیک نیز به‌ دلیل ضعف‌های فلسفیک در امر جامعەشناسی، مبارزە و عدم توان‌شان در گذار از رویەهای مبارزاتی کلاسیک، دچار انزوا گشتە و توان تبدیل شدن بە نیرویی سیاسی و نظامی و ایجاد تحرک اجتماعی را با توجە بە دگمایی کە بە آن گرفتار گشتە‌اند، را از کف دادەاند. پس جنگ و مبارزە با حکومت ایران کە مظهر راستین سیاست اعدام و نقض دموکراسی می‌باشد، مقابلە با توهم‌گرایی استمرارطلبان نظام در پوشش اصلاح‌طلبی، افشای ماهیت اپوزیسیون شوونیست، اقتدارطلب و مرکزگرا، همچنین اعمال رویەهای انقلابی اما خلاقانە‌ی مبارزە برای رهانیدن نیروهای چپ و دموکرات گرفتار در دام دگماتیسم و انفعال از وظایف انقلابی ماست. کارزار «نە بە اعدام و آری بە دموکراسی»، عبارتی مناسب برای کارزار و حملە‌ی ما در پاسخگویی بە این وظایف انقلابی می‌باشد.

 

در واقع کارزار نە بە اعدام، با توجە بە ماهیت حکومت ایران یا بە گونەای واقع‌بینانەتر جمهوری اعدام، نە گفتن بە جمهوری اسلامی می‌باشد. از سویی دیگر آری بە دموکراسی نیز بە نوعی نە بە اعدام است. در نتیجە این کارزار در یک رابطە‌ی دیالکتیک هم خواست ما کە گذار از جمهوری اسلامی و آلترناتیوهای مشابە است، هم اینکە ما این اصل را رعایت کردەایم کە صرفا با آرزو و انتظارهای اتوپیک و رمانتیک، این گذار صورت نمی‌گیرد و مقاومت و مبارزە می‌طلبد. مبارزە نیز خلاقیت در اتخاذ تاکتیک و شیوەی مبارزە است. بدون تردید هدف از دموکراسی، دموکراسی لیبرال ـ بورژوایی و طبقاتی مرسوم نیست کە در آمریکا به‌عنوان علمدار و مدعی رهبری لیبرال دموکراسی بوده و هنوز هم اعدام لغو نگردیدە است. بلکە منظور ما نوعی از دموکراسی می‌باشد کە در ادامە‌ی نوشتار با دموکراسی لیبرال ـ بورژوایی مقایسە‌ خواهیم نمود.

 

ما معتقدیم با دموکراسی‌ای بە سبک لیبرال بورژوایی و نیابتی (غیرمستقیم) و انتخاباتی مبتنی بر آن کە در کشورهایی همانند ایران شکل صوری آن پیرو می‌شود، مشکل خلق‌ها بە چارەیابی ریشەای نخواهد رسید. این دموکراسی مستقیم است کە در چارچوب کمونالیتە‌ها، می‌تواند فرد و جامعە را بە سعادت برساند. دموکراسی بورژوایی از لحاظ تاریخی و کیفیت، خود را بە دموکراسی یونان باستان و ماگناکارتای قرن سیزدە (١٢٥٠ م) بریتانیا می‌سپارد. بعدها در یونان، افلاطون در واکنش بە قتل سقراط کە معتقد بود دموکراسی یونان مسبب آن بود، تحت نام حکومت فیلسوف فاضل اتوکراسی (حکومت تمامیت‌خواه) را بە آن افزود و ارسطو در نقد افلاطون در بین دموکراسی پیش از نظریە افلاطون و اتوکراسی برآمدە از نظریە‌ی افلاطون، شیوە‌ی حکومت آریستوکراسی یا الیگارشی (حکومت گروهی یا قشری بر کل جامعە) کە بعدها کسانی همچون فارابی، ابوعلی مسکویە رازی، ابن سینا، در حکمت عملی و سهروردی در حکمت اشراق، نظریەهای افلاطون و ارسطو را با جامعە و حکومت شرقی اسلامی تعمیم دادند و رژیم اشغالگر ایران، هنوز هم از این تفاسیر سود می‌برد. بی‌سبب نیست کە کتاب حکمت‌نامە‌ی فارابی در سال ١٩٧٩ زمان روی کار آمدن جمهوری اسلامی از عربی بە فارسی ترجمە می‌گردد. در هر دو نمونەی تاریخی (مرحلە یونان و ماگناکارتای بریتانیا در قرن سیزدهم میلادی، کە مجلسی از مردان اشراف و آریستوکرات برای محدود کردن اختیارات شاە در بریتانیا تشکیل شد) امکان سوژە گشتن کل افراد جامعە میسر نبودە است.

 

نباید فراموش کرد کە در دموکراسی یونان بردەها و زنان حق رای نداشتند. در ماگناکارتای بریتانیا نیز تنها اشراف، آن هم مردان در برابر خودکامگی پادشاە، دارای حقوقی بودند و طی این اقدام اختیارات شاە محدود و مشروط گشت و صرفا طبقەی اشراف از حق تصمیم‌گیری بهرەمند شدە و تودەی مردم از این روند بی‌نصیب.

شاید امروزە در چارچوب لیبرالیسم، زنان و تمام شهروندان از حق رای دادن برخوردار باشند، ولی خود این امر، راە بر ابژگی عمیق انسان گشودە و کنش سیاسی را از فرد و جامعە سلب نموده است. صرفا هر چهار سال یک بار در یک انتخابات نمایشی برای مسکوت کردن آن‌ها در برابر منافع و انحصار بورژوازی و طبقە یا قشر حاکم، مردمان را بەپای صندوق‌های رای می‌آورند و این سطح تبلیغات، در کشورهایی مانند ایران، ایجاد بی‌بصیرتی از طریق ترس و رشوەخواری است کە انتخاب و رای آن‌ها را می‌سازد و نە ارادە‌ی آن‌ها. در حالی کە در کشورهای غربی بیشتر مدعی رعایت دموکراسی هستند، این شکل از دموکراسی نتوانستە بە کنش‌گری فرد و جامعەی آزاد منجر شود، چە رسد بە کشورهای مستبدی همانند ایران کە بە‌صورت صوری با اعمال رویکردهای فیلترینگ بە نمایش انتخابات می‌پردازند. یعنی ما کاملا بر این اشراف داریم کە حاکمیت ایران با تلفیق اتوکراسی ولایت‌فقیە، الیگارشی شیعە اثنی‌عشری، تئوکراسی اسلامی ـ شیعی، ملی‌‌گرایی دولت ـ ملت ایرانی با مرکزیت اتنیکی فارس، فرهنگ پدرسالاری ایرانی و آغشتن آن بە نوع صوری دموکراسی نیابتی، بورژوایی و لیبرال (اگر بتوان آن را دموکراسی نام برد) و انتخابات مبتنی بر آن بە هیچ‌وجە نمی‌تواند اسباب آسایش و حیات آزاد خلق‌ها را فراهم سازد. در واقع خوانش سیاسی و ایدئولوژیک و جامعە‌شناختی ما دلیل دیگری است بە اصرار ما بر نامطلوب بودن دموکراسی بورژوازی. آن هم نە صرفا نوع صوری آن کە توسط حکومت اعدام ایران اعمال می‌شود، بلکە اصل آن نیز در منظر ما ناقص و نارسا می‌باشد. ما معتقدیم این خوانش از دموکراسی، نەتنها گرە از مشکلات نمی‌گشاید، بلکە وضعیت خلق‌ها را بغرنج‌تر هم می‌سازد. در مقابل آن، ما کاملا بە این ایمان داریم کە؛ تنها با استقرار دموکراسی کمونال در برابر لیبرالیسم، دموکراسی مستقیم بەجای دموکراسی نیابتی و پارلمانتاریسم؛ دموکراسی رادیکال سیستم یافتە در نهادهای اجتماعی و مردمی در برابر نهادهای دولتی، می‌توان خلق‌ها را بە حقوق سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، دفاعی و… رساند و آن‌ها را از ابژگی بە سطح سوژگی سوق داد.  باید تمام رویکرد ما سازوکاری باشد جهت نیل بە این امر و آری ما بە این نوع از دموکراسی باشد کە با تلاش مستمر و پایدار برای تحقق آن بکوشیم.

 

کارزار نە بە اعدام و آری بە دموکراسی در کنار اهداف درازمدت و کوتاە‌مدت، اقدامات و فعالیت‌های روزانە را هم می‌طلبد. تمام فعالیت‌ها در زمینە‌ی ترویج دموکراسی راستین و افشای چهرە‌ی استبدادی، غیردموکراتیک و کریە‌ی رژیم اشغالگر ایران، باید بە فعالیت روزانە‌ی فردی و گروهی ما تبدیل گردد. همچنین مبارزە با اعدام و جنایات این رژیم باید بە فعالیت و کنشگری ما مبدل گردد. در این راستا راەاندازی آکسیون‌ها، اطلاع‌رسانی بە افراد، گروەها و جوامع دموکراتیک و آزادی‌خواە جهان به‌طور مستمر و روزانە  الزامی است. بر این منوال راەاندازی کمپین‌های مجازی و حقیقی لازمەی کار است و بایستی در این زمینە با توان بیشتر از رسانەهای مجازی و ارسال آگاهی بە انواع رسانەهای دموکراتیک در سطح جهان کوشا باشیم. همچنین در این راستا می‌توانیم نقض حقوق بشر توسط رژیم ایران را به‌طور مستمر بە نهاد‌های حقوق بشری و مراکز مربوطە، اطلاع‌رسانی کرده و خواستار اتخاذ موضع صریح از سوی آن‌ها باشیم. با وجودی که دموکراسی لیبرال، دموکراسی مطلوب و موردنظر ما نمی‌باشد، لذا به این دلیل که ایران بە هیچ‌وجە و در سطح حداقلی هم طبق قواعد آن رفتار نمی‌کند، می‌توانیم در فعالیت‌های رسانەای، دیپلماتیک و راە‌اندازی آکسیون‌ها، رژیم را بە چالش کشانده و از خلاء‌های بە وجود آمدە کە در نتیجە‌ی روابط تنش‌زای حکومت ایران با جهان خارج شکل می‌گیرد، چە جهان دموکراتیک و سوسیالیست و چە دولت‌ها و نهادهای رسمی برای افزایش فشار بر رژیم، جهت توقف اعمال غیرانسانی اعدام و تمامی اقدامات ضدحقوق‌بشری و ضدانسانی رژیم بهرە ببریم.

 

هم اکنون نیز بسیاری از فعالیت‌ها و موارد مورد اشارە در جریان است و آکسیون‌ها و کمپین‌های فراوانی ضداعدام و در راستای مقابلە با اقدامات غیرانسانی حاکمیت ایران در داخل و اقصی‌نقاط جهان توسط فعالین و مبارزین صورت می‌گیرد و تا حدودی هم نتیجە‌بخش بودەاند. آنچە لازم است گستردگی این فعالیت‌ها و پیشبرد آن با هماهنگی است. باید دو نکته را از یاد نبریم: نخست کارزار نە بە اعدام و آٰری بە دموکراسی، خواست همە‌ی آزادی‌خواهانی است کە متعلق بە هر جریان و اندیشەای، اشخاص و گروە‌هایی است کە دغدغە‌ی حیات آزاد را دارند. همچنین این دو مورد یعنی عمل اعدام و برقراری دموکراسی پاشنەی آشیل دشمن مشترک همە ما یعنی رژیم اشغالگر ایران می‌باشند. دوم اینکە باید از فعالیت‌های روزانەمان در این زمینە دلسرد و منصرف نشده و با نیروی هرچە تمام‌تر عمل کنیم. همچنین بە این واقعیت متکی باشیم کە انقلاب، با گندەگویی و گفته‌های بی‌اساس بە پیروزی نخواهد رسید. انقلاب در نتیجەی کارهای کوچک، مستمر، گسترش دادن، استحکام‌بخشی و چیدمان آن‌ها در کنار هم با ایجاد ارادەای قوی و محکم بە پیروزی خواهد رسید. مانند جویبارهایی کە رودها  و رودهایی کە دریاها و اقیانوس‌ها را پدید می‌آورند.