پژاک طی هفده سال مبارزه، به مرحلهای رسیده که واکاوی عوامل موفقیت و موانع سر راه را میتوان در کنار دستاوردهای عظیم آن برشمرد. از جمله احزابی است که طی عمر کوتاه خود بیشتر بر مقوله «حزبی شدن» اصولی و فلسفی که همهی احزاب خاورمیانه در آن شکست خوردهاند، تمرکز کرده و همچنان به روند آن که تنها ضامن موفقیت است، ادامه میدهد. منطق پژاک این است که پیش از هر چیز باید حزب حقیقی شود و به موازات آن هم بهصورت همزمان مشارکت مردمی و انقلاب خلقی را به جریان بیاندازد. همانطور که تاریخ شاهد است، فعلا تنها احزاب آپویی توانستهاند معیارها و مبداهای حزبی شدن را رعایت نمایند و به مراحلی پیشرفته از آن دست یابند. حزبی شدن بدان معنا که تمامی ملزومات و ضروریات یک حزب سیاسی، ایدئولوژیک، اقتصادی و فرهنگی را با تکیه بر اخلاق و سیاست دموکراتیک بجای آورد و در عین زمان آن را خلقی سازد که دارای دو مرحله «تکوین حزبی و خلقی شدن دموکراتیک» است. یک حزب جامع و کامل در تمامی ابعاد. مسلما پژاک همچنان به تلاش خود ادامه میدهد و بهطور کامل به تکوین حزبی جامع نایل نگشته زیرا تکوین جامع بستگی به اوضاع سیاسی – امنیتی کردستان و جنگ مسلحانه و یا صلح بستگی دارد تا تکمیل گردد. چهبسا تکمیل شدن آن نیز بستگی به امر میزان «مشارکت دموکراتیک خلق» دارد. هر انقلاب دارای دو ستون است: ستون گریلا و حزب، مشارکت دموکراتیک خلق. سازماندهی خلق بهصورت گسترده تنها راه تحقق مشارکت خلق است که به شرایط خاص جهت ورود پژاک به آن نیاز دارد که این شرایط بهطور نسبی مهیا گشته و بیشتر به اوضاع هر چهار بخش کردستان و مراحل خطرناک جنگ جهانی سوم که هم اکنون در اواسط خود در خاورمیانه با مرکزیت کردستان قرار دارد، منوط است.
به عملکرد هفده ساله پژاک میپردازیم که باید برای این تفسیرات به ریشههای ظهور پژاک بپردازیم. یک وضعیت تاریخی خاص در گسترش مبارزات آپویی در شرق کردستان، دخیل است و آن، رخداد قیام ۱۹۹۰ میلادی در شمال کردستان با پیشاهنگی پ.ک.ک بود. تبعات این قیام، مسلما دیگر بخشهای کردستان را تحت تاثیر قرار داد و اگرچه با دخالت قدرتهای اشغالگر جهانی آن قیام در ترکیه سرکوب شد، اما دستاوردهایی عظیم داشت و جوانان و انقلابیون بخشهای دیگر کردستان در صفوف پ.ک.ک افزایش یافت. صدها جوان کرد شرق کردستان از آن پس به صفوف گریلا پیوستند و اولین نطفههای تولد پژاک شکل گرفت. آن قیام در واقع قیام گسترش اندیشه آپویی در سایر بخشهای کردستان هم بود. پس از چند سال بسیاری از جوانان فعال و مبارز نیز در شهرهای شرق کردستان و ایران هستههایی سازمانی، بهخصوص دانشجویی تشکیل دادند که از جمله آن هستهها، دانشجویان دانشگاه تبریز و هستههای مریوان بود که فعالیتهای سازمانی پایهای ارزشمندی را به انجام رسانده و بسیاری از آنها در سالهای پس از آن به صفوف گریلا پیوستند.
قیام سوم اسفند اما در سال ۱۹۹۹(۱۳۷۷ ش) مرحله دیگری بود که مشارکت در انقلاب آپویی را در شرق کردستان به فاز دیگری وارد کرد. قیام خلق در سوم اسفند جهت محکومکردن توطئه بینالمللی علیه رهبر آپو و پیوستن خیل جوانان به گریلا یک برگ زرین از تاریخ است که ضرورت تاسیس پژاک را خاطرنشان ساخت. خلقمان در آن قیام، رنج کشید، شهدایی تقدیم کرد و میبایست آن را به یک نظم مبارزاتی مبدل سازد که تنها راه تاسیس یک حزب مدرن با رعایت تمامی معیارها و مبداهای تکوین حزبی بود. مدرن بودن بدان معنا که تا آن موقع دهها حزب در شرق کردستان طی یک قرن پیدایش یافته ولی به دلیل شکست در تکوین حزبی، دچار شکست شدند. این وظیفهی تاریخی و انسانی را پژاک از آن خود دانست و کمر همت بدان بست. اتفاقا طلیعهی کنفدرالیسم دموکراتیک و ملت دموکراتیک از سال ۲۰۰۲ الی ۲۰۰۴ که به مثابه یک پارادایم نوین از سوی رهبر آپو به خلقها خصوصا خلق کرد ارزانی داشته شد، روشنگر راه ظهور پژاک با هدف تکوین حزبی شد. چهبسا تا آن موقع هیچ حزبی در کردستان و خاورمیانه نتوانسته بود از پارادایم کلاسیک چپ و راستگرایی گذار صورت دهد. آن مهم هم به فلسفه و ایدئولوژی بسیار قوی نیاز داشت. رهبر آپو نیز فلسفهای به ارمغان آورد که نه تنها کردستانی و خاورمیانهای بلکه در سطح جهانی مطرح است و صدها اندیشمند مطرح جهانی بدان اذعان نموده و هزاران مبارز از کشورهای جهان از آن حمایت به عمل آوردهاند. یک پارادایم خارج از حوزه و حیطههای دولتگرایی، طبقهگرایی و تمدنی قدرتگرا. پارادایمی که در یک جمله خلاصه میشود: جامعه دموکراتیک و اکولوژیک مبتنی بر آزادی زن. اتفاقا خلق یک جامعه دموکراتیک با بنیانهای اکولوژیک که بر ستون آزادی کامل زن استوار باشد، تاکنون در سطح جهان رخ نداده است. این اقدام جهانی و بشری را جنبش آپویی با کمال افتخار برای اولینبار در تاریخ ولی با تکیه بر دستاوردهای تاریخی بشری به انجام رسانده که رهبر آپو این رویداد را تولد سوم برای خود و حزب کارگران کردستان نامگذاری کردهاند. ظهور همزمان پژاک نیز یک خوشیمنی و شانس بزرگ است، زیرا توانست از سال ۲۰۰۳ گام عملی بردارد و مطابق مبداهای آن مسیر حزبیشدن فلسفی و منطقی را طی نماید.
در پارادایم کلاسیک، اتکای اصلی بر پدیدهی دولتگرایی است که پژاک در سایه رنجهای رهبر آپو از همان اوان ظهور به سمت آن نرفت و به یکباره راهبرد پارادایم نوین را در پیش گرفت. گام دوم، تکیه بر آزادی زن و ایدئولوژی خاص آن است که واضع فلسفه حقیقی آزادی زن در جریان تکوین حزبی، رهبر آپو است. یکی از پایههای تکوین حزبی، آزادی زن است که معضل و مسئلهای جهانی میباشد. پس پژاک موجودیت خویش را با توسل به آن تفسیر حقیقی کرد. این موفقیت بزرگ، از همان اوان ظهور، راه فعالیتهای انقلابی دیگر را نیز بروی گریلا گشود. مطابق پارادایم نوین، یکی دیگر از اصول، اصل اکولوژیک کردن تمامی فعالیتهای بشری در عصر سرمایهداری و گذار از نظام سرمایه به نظام جامعه اقتصادی است. صنعتگرایی سرمایهداری بزرگترین ضربات مهلک را بر پیکره جوامع انسانی وارد آورده است. رسالت اکولوژیک کردن به یک اندیشه و فلسفه پیشرفته و مدرن نیاز داشت که از افق یک جهانبینی جامع جهانی برخوردار باشد. رهبر آپو این افق را گشود و پایههای کنفدرالیسم و ملت دموکراتیک را بر روی مقوله اکولوژی قرار داد و مدرنیته سرمایهداری را عامل تمامی تخریبات چهارصد ساله گذشته دانست. بنابراین یک انقلاب کامل نیست مگر با توجه مضاعف به اصول اکولوژی. پژاک با انتخاب پارادایم نوین، از همان اوان فعالیتها و مبارزاتش را استوار به مفاهیم ناب اکولوژی در برساخت جامعه گرداند. این گام ارزشمند درحالی بود که رژیم ایران در شرق کردستان به تخریبات زیستمحیطی گسترده دست زده و میزند. پس ظهور قوی پژاک در حیطه اندیشه، عرصه قوی عمل را نیز به دنبال داشته و خواهد داشت.
گام اساسی پژاک استوار گردانیدن تمامی مبداهای مذکور بر بنیان یک مفهوم کلیدی بود: «دموکراسی». رهبر آپو در سال ۲۰۰۲ با ارائهی کنفدرالیسم و ملت دموکراتیک، اذعان کردند که در پارادایم نوین خویش مبنا را تمرکز بر دموکراسی قرار داده و در درجهی دوم، بر مقولهی سیاست. دموکراسی چیزی است که تمامی جهان، بهویژه خاورمیانه از آن رنج میبرند. آنچه جایگزین مدرنیته سرمایهداری و تمدن مرکزگرا است، مدرنیته و تمدن دموکراتیک است که واضع آن رهبر آپو در امرالی هستند. قطعیقین هیچ حزبی به درجات کامل تکوین حزبی در چند قرن اخیر نمیرسد، مگر اینکه در مبارزه با مدرنیته سرمایهداری به یک اندیشه خالص مبارزاتی سوسیالیستی و دموکراتیک دست یابد. تمام تلاش رهبری با توجه به مسائل حاد جامعه جهانی، مسئلهی سرطان سرمایهداری است. سرمایهداری با تحمیل دولتگرایی سلطهگر بر جامعه، نابودی اکولوژی از راه هوسهای سرمایه، پول و صنعت و نیز هزار بار برده ساختن زن به شیوههای نوین، نابودگر بزرگ دموکراسی و ترویج بردهداری مدرن است. این یک واقعیت است که در جهان، فردی باقی نمانده که به نحوی از انحاء برده گردانده نشده باشد. در تکوین حزبی، توجه به این قضایا از ضروریات و شروط بنیادین میباشد. پژاک در این مسیر مبارزاتی به آن قضایا توجه مبرم دارد و همچنان به تکاپو ادامه میدهد. بخش بزرگی از راه را طی نموده و بنای هر فعالیت گریلایی و خلقی را در چارچوب انقلاب مدرن بر مبارزه علیه سرمایهداری گذاشته.
دست بر قضا، ظهور پژاک و آغاز مبارزاتش مصادف بود با پای گذاشتن نظامی آمریکا و قدرتهای جهانی به خاورمیانه با اشغال افغانستان و عراق (در سال ۲۰۰۳). تاسیس پژاک در سال ۲۰۰۴ اهمیت خطیر نحوهی مبارزه ایدئولوژیک و فلسفی را در عرصه عمل نمایاند. تاکنون در تاریخ کردستان جز احزاب آپویی، هیچ حزبی باقی نمانده که از سیر نفوذ، حاکمیت و وابستگی قدرتهای بزرگ جهانی و منطقهای رهایی یابد. قطعا یکی از اصول ریشهای حزبیشدن، ایستادن بر پای خود و حذر از وابستگی به ابرقدرتهای جهانی و قدرتهای منطقهای است. برای اینکه خشت نخست کج بنا نهاده نشود تا دیوار تا ثریا کج نرود، در همان اوایل ظهور، پژاک مهر خود را بر کسب یک هویت اصیل کردی گذاشت و آن عدم وابستگی به قدرتهای بیگانه است.
وابستگی به بیگانگان و عدم استقلال مبارزاتی، در تاریخ معاصر بهویژه از دوران مشروطه تا به امروز تمامی احزاب منطقه را در کام مرگ و فروپاشی فرو برده است. وابستهسازی یک برنامه طولانیمدت نظام سرمایهداری جهانی است چه به لحاظ سیاسی و چه اقتصادی و ایدئولوژیک. رهبر آپو در سطح جهانی و در کاتاگوریهای فراگیر قارهای و کشوری به این مقوله بنیادین بشری اندیشید و در وضع پارادایم نوین، مسیری برگزید که از فرد گرفته تا جامعه از زیر یوغ استعمار و بردگی سرمایهداری رهایی یابد. شروع این کار از حزب و حزبیشدن و گریلا و تشکل مبارزاتی بود. پژاک هم از این شانس بزرگ استفاده نمود و تولد خود را در شرایط مبارزاتی ناب به انجام رساند. تنها نقطهی اتکای او بر کوهستانهای سربهفلککشیده کردستان است نه قدرتها و دول بیگانه. این، درس عبرت گرفتن از تاریخ کردستان برای رهایی خود و ملت کرد بود. شرط موفقیت و بقای خلق کرد را در عدم وابستگی تشخیص داد. در شرایطی که خاورمیانه پس از اشغال عراق در اواسط جنگ جهانی سوم قرار دارد و اتفاقا کانون اصلی و مرکزی این جنگ را کردستان قرار دادهاند و کردها درگیر جنگ با خونخوارترین رژیمهای ایران، ترکیه، عراق و سوریه هستند، هرگونه وابستگی مادی و معنوی به یک نیرو و دولت خارجی مسلما یعنی امضای مرگ خود. دشمنان در اوایل ظهور، انگهای زیادی به پژاک چسباندند و برای اینکه آن را نزد مردم سیاه جلوه دهند، ادعا کردند که «توسط جمهوری اسلامی» تاسیس شده، ایران هم در اوج بیچارگی ادعا میکرد که «بدست اسرائیل ساخته شده» حتی برخی احزاب کرد که خود را رقیب عنوان کردند، ادعاهایی مشابه داشتند. سالها مبارزه بهویژه حماسههای هزاران شهید در نبردهای روانسر، کوهستانهای اورمیه، موکریان، سنه و کرماشان، حماسهی قندیل و دهها حماسهی دیگر طی هفده سال گذشته اثبات کرد که این انگها به پژاک نمیچسبد. شهرت بزرگ حزب در سالهای نخست، موجب شد پژاک مهر خود را با تمام قدرت بر عرصه مبارزه بکوبد. به یکباره بسیاری صاحبنظران و حتی خود مردم اذعان کردند که به تاثیرگذارترین حزب شرق کردستان مبدل شده است. واقع امر این است که اگر چه حزب هنوز به پیروزی کامل یعنی آزادی کردستان و ملت کرد نایل نگشته، اما هر سال یک فینال بزرگ را پشت سر گذاشته و دستاوردهایی زنجیرهای کسب نموده که سنگبنای موفقیتهای بعدی است. اگر چنین نبود، حماسهی قندیل به واقعیت نمیپیوست.
اتکای حزب بر نیروی خود موجب شد که سیستم متکثر سازمانی و حزبی چون کودار در سال ۲۰۱۴ که یک موفقیت بزرگ دیگر بود، ظهور کند. پارادایم دموکراتیک اجازه داد که حزب با سعهصدر بپذیرد که همه احزاب شرق کردستان و ایران در چارچوب «جامعه دموکراتیک و آزاد شرق کردستان(کودار)» جای گیرند. این اثبات کرد که پژاک خودخواه نیست و جدای از آحاد خلق و ملل، به همهی احزاب سیاسی دیگر نیز میاندیشد و آنها را در پروسه مبارزه سهیم میگرداند. تمامی اینها در حالی بود که از قضا بسیاری احزاب علیرغم این تلاشهای پژاک، با آن خصومت کرده و دست به پروپاگاندای منفی زدند. حزب اما از تمامی آن موانع یکیبهیکی گذر کرد و روابط دیپلماتیک با آنها در راستای تحقق «کنگره ملی کرد» و «اتحاد ملی» برقرار ساخت. هنوز هم با اصرار کامل از آن تلاشها دست برنداشته است.
بهصورت همزمان در بسیاری مناطق علیه سپاه پاسداران رژیم ایران جنگید، هزاران شهید تقدیم کرد، خیابان را به خروش آورد، دانشگاه را به عرصه مبارزه مبدل کرد، زندان را در ایران تغییر داد، حماسهی قندیل را در سال ۲۰۱۱ رقم زد و نیروی ۳۵ هزار نفری رژیم را شکست داد. همچنین هجمههای بسیاری احزاب را تحمل کرد. تهمتهای ناروا را پاسخ داد تا بالاخره به مرحله کنونی امروز رسیده. به مرحلهای که امید تمامی خلق در شرق گشته است. اجازه نداده خون صدها شهید قیام سوم اسفند ۱۳۷۷ به هدر رود. با برگزاری هر کنگره خود، یک گام استوارتر در راستای تکوین حزبی برداشته و این روند ادامه دارد.
حزب ما برای رسیدن به آمال خود و تحقق آرزوهای ملت کرد، نیروی گریلا را که تکیهگاه اصلی در انقلاب است، مدرنتر ساخته است. این نیرو دیگر شبیه نیروهای چریک در هیچ جای دنیا حتی نیروهای پیشمرگ کردستان نیست، یک ساختار مدرن به خود گرفته و تمامی چارچوبها را به لحاظ تاکتیکی و فرم، تغییر داده است. قطعا با اتکای بر گریلا و پیشمرگ بودن کلاسیک نمیتوان مرحلهی کنونی جنگ انقلابی خلق را که دشمن به پیشرفتهترین تکنولوژیهای نظامی روز دسترسی دارد، تحمل نمود. همین که پژاک به آن موفقیت دست یافته بزرگترین ارزش و جای بسی امید به آینده جنبش مبارزاتی خلقمان است. با چشم خود میبینیم که احزابی که این اصل یعنی مدرنیزاسیون را بجای نیاوردهاند، به چه حالی اسفبار دچار گشته و در حال فروپاشی هستند. پژاک نه به پول، نه فکر و نه اسلحه نیروها، احزاب و دول بیگانه متکی است و نه به صداقت آنها باور دارد. تنها بر خلق خود تکیه کرده و خواهد کرد. این بزرگترین شرافت در مسیر پرفرازونشیب است.
آزادی ملت کرد و آزاد ساختن کردستان به اراده و فکر بزرگتری نیاز دارد. پژاک اگرچه به موفقیتهای کامل دست نیافته و صادقانه آن را اذعان میدارد، اما حداقل صادق است و با جسارت و علیرغم امکانات بسیار کم و وجود بزرگترین دشمن، استوارانه به راه خود ادامه میدهد. خلقمان نیز این را میخواهد. پژاک حزبی است که انتقادات را با جان و دل میپذیرد و حرف مردم را بهخوبی درک میکند. حتی با فداییگری و تقدیم شهید به آن انتقادات و خواستههای خلقی پاسخ داده و خواهد داد. زیرا باور دارد که خلق کرد که آن همه رنج کشیده و ناگواریها را تحمل نموده، شایستهی این فداکاری میباشد. این یک ارزش اخلاقی است که پژاک طی هفدهسال گذشته بدون هیچ شائبهای خلق نموده و با تمام وجود به آن باور دارد. میداند که آنچنان که میبایست، نتوانسته بهخوبی بجنگد و خلقمان را آزاد سازد، اما از هیچ فداکاریای دریغ نکرده و این برای یک حزب و یک خلق یک کرامت بزرگی است. مستقل و با اراده است و بر ملت و کوهستان تکیه دارد. تاریخ معاصر نشان داده که همین خصوصیات ضامن موفقیت است. پس مهم نیست چه سختیهایی در پیش است، با چه دشمن خونخواری روبرو است، مهم، استواری در راه مبارزه است که پژاک علیرغم موانع، به آن اعتقاد دارد و هرگز به خیانت، ترک مبارزه و میدان دست نزده است. خلقمان هم بر اینها واقف است و با شایستگی بدان التفات دارد.
رامتین صبا