آمد شاهو
تعریف فساد در ایران
هر شیوهی استفادهی نامشروع از مسئولیت، اختیارات و قدرت و تصرف غیرقانونی و غیراخلاقی در اموال عمومی به منظور بهرهوری و سوءاستفاده از امکانات مالی و دارایی جامعه برای کسب منافع شخصی، فساد مالی قلمداد میگردد. فساد سمی است که اقتصاد و ساختار جوامع ایران را در معرض خطر قرار داده است. در واقع فساد، کریدور مفسدان نظام برای رسیدن به قلهی اقتدار است. از خطرناکترین ابزارهای جنگ روانی و اعمال تروریستی و کریه دولت در قبال جامعه میباشد. فساد مالی دارای مصادیق بسیاری از جمله؛ اخاذی، اختلاس مالی، رانتخواری، زمینخواری، کوهخواری، کلاهبرداری، تصرف غیرمجاز در اموال عمومی، پولشویی، دریافت رشوه، حیفومیل یا اتلاف شدن و قاچاق رسمی، خوردن مال مردم، تقلب و کم کاری است. فساد با تشکیل حکومت و دولت و برپایی تشکیلات اداری و نهادهای عمومی رشد و ترویج مییابد و امروزه به تهدیدی جدی علیه جامعه و منافع عمومی مبدل گردیده است.
دولت فاسد ایران نهادی مافیایی در سطح منطقه و جهان است، یعنی دولت منبع فساد، ترویج و اشاعهی آن در جامعه است. در جایی که دولت سایه بر جامعه افکنده باشد، باران فساد بر سر جامعه فرود میآید. نظام جمهوری اسلامی در حقیقت مساوی با نظام فساد است. یعنی دولت تدبیر و امید روحانی در ۷ سال سلطهاش به دولت فساد و مفسد فیالارض مبدل گردیده است. به همین دلیل فساد خمیرمایهی شکلگیری و تحکیم نظام در سطح منطقه میباشد.
فقدان دموکراسی و آزادی اجتماعی در ایران سرچشمهی اساسی تعمیق فساداند. تا زمانیکه در ایران زمامداری جامعه برعهدهی یک گروه کوچک قدرت یا پدرشاهی باشد و مانع تشکیل نهادهای مدنی و ضرورتهای آن از قبیل آزادی بیان، آزادی گردش اطلاعات و برقراری شفافیت باشند، فساد سیستماتیک از ایران رخت برنخواهد بست.
فساد، ذات نظام ولایت مطلقه فقیه
امروز نظام ولایت مطلقهی فقیه دامنگیر مقولهی فساد است که جامعه را بهسوی باتلاق مرگ سوق داده و بافت جامعه را به کام مرگ میکشاند. فساد در نظام استبدادگر ایران به مشکلی ریشهای و سرطانزا مبدل گردیده و به شکل ساختاری، نهادینه، سیستماتیک، گسترده و دامنهدار درآمده که گذر از آن غیرممکن است. چون فساد برای زمامداران و مسئولان نظام بهعنوان روغن چرخ توسعهی قدرت، چرخش سلطه و اقتدار مبدل گردیده است. در واقع مقولهی فساد خون سیال در رگهای نظام استبدادگر ایران است که به فرهنگ، آداب و رسوم مسئولان و روحانیون تبدیل شده که با چنین فرهنگی در جامعه گرایش و حس تجملگرایی و مادیگرایی را در ساختار نظام و جامعه ترویج میدهند. فساد برای نظام بحرانزای ایران، همچون رمز بقا و کلید موفقیت و صعود نظام در ساختار سیاسی، اقتصادی و اجتماعی میباشد.
مورد مهمی که قابل درک و تحلیل منطقی در این مقوله واقع گردد آنست که فساد و قدرت در ایران بهطور تفکیکناپذیری درهم تنیدهاند و جدا کردنشان از همدیگر معنا و مفهومی ندارد. یعنی در نظام و جامعهای که فساد معلق و وفور است، باید جویای قدرت و اقتداری در پشت آن بود. این هم نمایانگر آنست که فساد، ذات نظام ولایت مطلقه فقیه است. یعنی نظام استبدادگر ایران بدون فساد، قادر به حکومتمداری و زمامداری ایران و سرکوب خلق را ندارد. برای همین فساد به چوب و چماق مسئولان بلندپایهی نظام برای مهار و کنترل جامعه مبدل گردیده است. لازم به ذکر است که منشأ فساد در ایران خود مسئولان و مقامات نظام میباشند و مبارزه با فساد و کنترل آن از جانب آنها در حولوحوش شایعات موجود، کاری عبث، غیرممکن و آب به آسیاب ریختن است.
بدیندلیل لازم است در جامعه سراغ منافذی را جویا شد که اکثراً فسادزا هستند. بهعنوان مثال شخصی در نظام به پلهی وزیر یا نمایندهی مجلس و فرماندهی نظامی دست مییابد، حقوقش مشخص است. این شخص در مدت ۴۱ سال سلطهی نظام، آب در آسیاب نظام فرو میریزد و چگونه با چنین حقوق و پُستی صاحب ۲۰ الی ۳۰ شرکت در ایران و خارج از ایران میگردد، نهاد و تشکلهای مردمی لازم است که جویای افشاسازی این اعمال گردند که چنین شخصی این همه سرمایه را از کجا کسب نموده و این اشخاص و نهادها چگونه و با چه اعتماد و باوری توانای مقابله با فساد را دارند؟ وضعیت اسفناک نظام حاکی از آن است که در نظام مطلقهی فقیه اراده جدی برای مقابله با فساد وجود ندارد و مهرههای خود نظام برای رسیدن به مدینهی فاضله، ابداعگران و مروجان فساد سیستماتیک در ایران هستند.
نظام استبدادگر ایران بعد از ۴۱ سال از دوران زمامداریش در زمرهی فاسدترین، تخریبکارترین و کریهترین نظام در سطح جهان محسوب میگردد. یعنی بعد از گذشت ۴۱ سال از دوران حاکمیت نظام استبدادی ایران، وضع نظام در مبارزه با فساد فاجعهبارتر از دوران قاجار و پهلوی است. گزارش سازمان شفافیت بینالملل در سال ۲۰۲۰، ایران را از نظر گسترش فساد مالی در میان ۱۸۰ کشور در جایگاه ۱۴۶ قرار داده که نسبت به سالهای قبل، سقوط مرگباری داشته است که این رکورد تاریخی، بهعنوان بدترین رتبهی ایران در دوران زمامداری نظام استبدادگریاش محسوب میگردد و این دلیلی دال بر آشفتگی و نابودی نظام فسادزای ایران است.
خانههای فساد در ایران
خانههای فسادزا در ایران از جانب دایرهی جنگ ویژه و طراحان جنگ پلید علیه جامعه طرحریزی و بنا نهاده شدهاند. چنین خانههایی در واقع سنگر محکمسازی قدرت و اقتدار نظام در جامعه میباشند. در واقع سند مشروعیت بخشیدن فساد، ظلم، بیعدالتی و خصایص پلید نظام ایران هستند. هر خانهی فساد در ایران، خانههای آزادی و دموکراسی را به تباه میکشاند. ترویج چنین خانههایی به منزلهی فروپاشی و از هم پاشیدن بافت اجتماعی جامعه محسوب میگردد. کارنامهی ۴۱ سالهی نظام، سند مشهود این مقوله است که نظام جز بنا نهادن و نهادینه نمودن خانههای فساد دستاوردی برای جامعه دربر نداشته است. نظام فسادسالار ایران با اصول رانت، فامیلگزینی، خویشاوندپروری، گروهبازی، آشناگزینی و مدیریت محوری مزین گردیده است.
نهادهای فسادزا در ایران عموماً دولتی هستند، یعنی فساد کلان در کل ساختار نظام و دولت همچون؛ بیت رهبری، شوراها و شهرداریها، بانکها، بخشهای شبهدولتی، بخشهای خصوصی، در مجلس نظام، مجلس خبرگان، در قوای سهگانه، روحانیت، سپاه پاسداران، سازمان بسیج مستضعفین، سازمان خاتمالانبیاء، وزارت اطلاعات، نهادهای سیاسی دولت، بازار دولتی، آستان قدس رضوی، گمرک و … غیره تولید و ترویج میگردد. این نهادها، خانههای سیستماتیک فساد در ایران بهشمار میآیند و برای بقا و تداوم عمر نظام فسادزا بنا نهاده شدهاند. برای لاپوشانی فسادهای کلان در این نهادها، نظاممداران این نهادها را بهعنوان اماکن مقدس نظام و جامعه تعریف نموده، یعنی مکانی که در راستای منافع نظام میچرخند، برای محبوبیت میان خلق به تعریف و تمجید این نهادها پرداختهاند. چنین نگرشی حاکی از آنست که فساد محصول و دستاورد خود نظام بهویژه خامنهای و وفادارانش میباشد.
ترویج و گسترش خانههای فساد در ایران طی این چهار دههی اخیر به حد غایی رسیده و این طرز تفکر و ذهنیت عملی برنامهریزی شده میباشد. در ایران هر چند خانههای فساد به عرش آسمان برافراشته شوند، اخلاق و ارزشهای انسانی در باتلاق فساد غرق میگردد. در اصل عملکرد خانههای فساد در ایران فرهنگسازی فساد و عادیسازی در افکار عمومی است.
خامنهای برای لاپوشانی فساد سیستماتیک در نظام از سال ۱۳۸۰ فرمان تشکیل نهادهایی تحت عنوان مبارزه با فساد در ایران را صادر نمودند. برای تحریف و اقناع نمودن جامعه بسیار ماهرانه و زبده عرصهی مبارزه با فساد را از دست جامعه خلع نمودند. اولین نهادی که فساد را در ایران پنهان و مشروع میسازد، ستاد هماهنگی مبارزه با مفاسد اقتصادی و مالی است که اعضای این ستاد متشکل از قوای سهگانه میباشند و قانونی تحت عنوان ارتقای سلامت اداری و مقابله با فساد را تدوین نمودهاند. واگذاری مبارزه با فساد به چنین نهادی، همچون سپردن گوشت به دست گربه است. چون بر اساس کارنامهی نظام در اصل این ستاد همچون ستاد هماهنگی غارت و چپاول اقتصاد جامعه نقش ایفا مینماید.
دههی ۸۰ در ایران را میتوان بهعنوان آغاز مرحلهی نهادینهسازی و ریشه دواندن فساد در ساختار حکومتی و جامعهی تحت سلطهی نظام قلمداد نمود. از دههی ۸۰ تا ۹۰ در مدت ۱۰ سال که همچون قلهی فساد در ایران بهنام نمود، چهار نهاد دیگر تحت عنوان شورای عالی مقابله و پیشگیری از جرائم پولشویی، تأمین مالی تروریسم، مرکز مطالعات و پژوهشهای سلامت اداری و مبارزه با فساد و مرجع ملی مبارزه با فساد تأسیس شدهاند. اما تأسیس چنین خانههایی چه مشکل و دردی از دردهای جامعه را مداوا نمودهاند؟ بر اساس آئیننامههای این نهادها و قانون اساسی نظام، باندها و سلطانهای فساد در ایران گاهوبیگاه دستگیر و محاکمه میشوند، اما باز هم زایش سلطانهای فساد ادامه دارد و رودخانهی فساد در ایران در حال جاری شدن است. روزنامههای ایران در دولت امید و تدبیر از اختلاس ۱۲۳ و ۱۴۰ هزار میلیاردی خبر میدهند و مردم هم در آتش فقر به خاکستر مبدل میشوند. علیرغم این همه نهاد مبارزه با فساد در ایران، سلطانهای فساد از کدام ناکجاآباد ظهور میکنند؟ مخوفترین مافیاهای اقتصادی در ایران در چتر حمایتی کدام اشخاص و مراکز قدرت قرار دارند؟ با این حال و وضع باصطلاح راهاندازی طرح سامانهی سوتزنی فساد در ایران که طرح مجلس نظام فاسد میباشد، چگونه از پس باند و سلطانهای فساد برمیآید؟ دوآلیتهی مبارزه با فساد و فساد حداکثری در ایران شک و گمان جوامع ایرانی را به طرح و پروژههای توخالی نظام بیشتر نموده و چنین واقعیتی دال بر آنست که در ایران مصطلحی به نام مبارزه با فساد وجود ندارد و با مفسدان هیچ برخوردی صورت نمیگیرد و هر صدایی که از طبل بیعاری نظام در خصوص مبارزه با فساد در ایران درآید اکثراً شعاری، تبلیغاتی، تظاهرگونه و ریاکارانه است.
ابزارها و مکانهای عادیسازی فساد در ایران
نظام مطلقه فقیه و فسادزای ایران برای ترویج، پخش و عادیسازی فساد در جامعه از هر ترفند و امکان دولتی و مردمی سود میبرد. در آغاز نظام تمامی مکان و نهادهای ایدئولوژی را برای مشروعیتبخشی فساد به کار میبرد. از مدارس، مساجد، اماکن آئینی و نهاد و تشکلهای دولتی سود میجوید. در این اماکن جامعه قانع برآن میگردد که فساد و نظام دو مقولهی جدا از همدیگرند و فساد به شیوهای سیستماتیک در ایران وجود ندارد و نظام با مفسدان مبارزه مینماید و توپ فساد به میدان گروه یا بخش کوچکی از جامعه و یا دولتهای منطقه انداخته میشود و بدین سان نظام جامعه را در کتاب فریب و نیرنگش مهار مینماید. در این نهادها بزرگترین فسادی که علیه خلقهای ایران صورت میگیرد، نابودی و انکار هویت، باوری و عقاید مختلف در ایران است. در عین حال تزریق ذهنیت مردسالاری و پدرشاهی در جامعه است که منشأ پخش فساد تلقی میگردد.
ابزار دیگری که مفسدان نظام برای لاپوشانی اعمالشان در جامعه به کار میبرند، ابزار رسانه و مطبوعات است. هر چند لازم است رسانه در افشاسازی و مهار فساد در جامعه از نقش ویژهای برخوردار باشد، برعکس در ایران به تریبون مفسدان نظام مبدل گردیده است. برای همین امروز رسانه در ایران به عرصهی تولید فساد تبدیل گردیده است. از طریق رسانهها جامعه به بیراهه کشانده و ذهن فرد را فتح مینمایند.
عرصهی اثرگذار دیگر ترویج فساد، پروژه و طرحهای سپاه پاسداران تحت خدمتگذاری جامعه میباشد که در اکثر این طرح و پروژهها فسادهای کلانی به حساب مردم صورت میگیرد و جدا از غارت و چپاول بیتالمال در جامعه، منابع روزمینی و زیرزمینی جامعه به یغما برده میشود. نظام با میلیتاریزه نمودن جامعه، ترس و وحشت را در جامعه اشاعه میدهد تا زمینهی سازماندهی خلق علیه فساد، ظلم و ستم را برچینند. خطرناکترین نهاد فسادزا در ایران سپاه پاسداران و نهادهای مربوط به این سازمان مافیایی میباشد. برای همین هر طرح و پروژهی این سازمان آغشته به فساد است. یعنی اسلحه به دستهای مفسدین نظام برای فروپاشی جامعه سم به بدن آحاد جامعه تزریق میکنند و جامعهای ضعیف ایجاد میکنند.
اثرات خانههای فساد در ایران
دامنهی فساد در ایران آنچنان وسیع میباشد که پایههای نظام را به لرزه درآورده است. گسترش فساد، بستگی به بسط و گسترش دولت در جغرافیای مشترک خلقهای ایران دارد. در جایی که دولت مشغول مکیدن خون و رنج جامعه باشد، امواج فساد تشعشع پیدا خواهد کرد. نظام فسادزای ایران موجب از هم پاشیدن جامعه، حاکمیت دولت بر جامعه و سیر نزولی زندگی آزاد در جامعه خواهد گردید. فساد، مشروعیت نظام در میان عموم خلق را از بین میبرد. اعتماد آحاد مردم و جامعه ایران را نسبت به دستگاههای دولتی و غیردولتی کاهش میدهد. گفتار و کردار دولت به چالش کشیده میشود. آرمانهای انسانی، باورمندیها، عقاید و رفتارهای فرد و جامعه متزلزل میگردد. بیتفاوتی، تنبلی و بیکفایتی در سطح جامعه به بار میآورد و صداقت و امانتداری را در میان جامعه تضعیف مینماید، یعنی جامعه را در منجلاب سقوط اخلاقی غرق میگرداند. آتش خشم جامعه را شعلهور میسازد و جامعه را به درختی بیثمر مبدل میسازد. مادیاتگرایی و پولپرستی را به خدای انسانها مبدل میسازد. حس میهندوستی، مسئولیتپذیری و فداکاری را در جامعه تضعیف میسازد. ساختار جامعه را از هم فرو میپاشد و سازماندهی خلق را از بین خواهد برد. فردگرایی جای کارهای گروهی و اجتماعی را خواهد گرفت و هر کس در فکر پرکردن جیب خود است. فساد، آفت گرانی را به جان جامعه میاندازد و در تنور گرانی نظام، امید و آرزوهای فرد و جامعه به خاکستر مبدل میگردد. فساد ترازوی عدالت اجتماعی را زیرورو میکند و جامعه را در جزیرهی فلاکت فقر و تهیدستی اسیر میسازد. تضاد طبقاتی را عمیق و مشکلات اجتماعی از قبیل؛ فحشا، دزدی، قتل، خشونت، تورم، فرار مغزها، باندگرایی و جاسوسی را ترویج و روا میکند.
فساد فرهنگ لمپنیسم را در جامعه ترویج میدهد. بیاخلاقی را به طرز فاجعی گسترش میدهد. کلاهبرداری، غارت، فریب و نیرنگ و میلیتاریزم را در جامعه رونق میبخشد. ابعاد بیسابقهی مقولهی فساد در نظام ایران موجب گردیده اخلاق اجتماعی بهطور وسیع ضربه خورده و جامعه را در آتش بیعدالتی و فقر بسوزاند. تا زمانی که در ایران پیشگیری از تعارض منافع در انجام وظایف قانونی، حمایت از افشاگران فساد و حمایت از شفافسازی انجام نگردد و نظام در چارچوب واکنشهای سرکوبگرانه که بیشتر جنبهی کیفری و اعمال مجازات باشد، ریشهی فساد برچیده نخواهد گردید. در واقع کسانی در ایران در حیطهی مبارزه با فساد جای دارند، خودشان اکثراً افرادی فریبکار، ناسالم و لمپن سیاسی و اقتصادی هستند. به همین دلیل چنین نهاد و افرادی قادر به کاستن اثرات مرگبار فساد بر جامعه را ندارند. در کل اختاپوس فساد مالی، ایران را به چمبره هزارگونه محنت و ابتلا فرو برده و نظام استبدادگر آن را به دام مرگ سوق میدهد.
راهکارهای مبارزه با فساد
امروزه بلا و آفتی بزرگتر از سرطان فساد که جامعه با آن دست وپنجه نرم میکند و گوش مردم از آن پُر است، مبارزه با فساد و مفسدین مالی و سیاسی در ایران است که به شعار وترینهای مفسدان جامعه مبدل گردیده و کار به آنجا رسیده که سلطانهای فساد هم دیگر دَم از مبارزه با فساد میزنند. در ایران هرگز از راه دولت و نظام نمیتوان با فساد مبارزه نمود. چون رودخانهی فساد در ایران برای هیچ موجود زندهای امن و آرام نیست و جادهی نظام، با فساد آسفالت گردیده و از این طرق جامعه را تحت کنترل ذهنیت فاسد خویش قرار داده است. پیمودن راه در این جاده هرگز گرهی از مشکلات عموم مردم را باز نخواهد کرد. در هر جامعهای راهکارهای مبارزه با فساد و مفسدین بسیارند. در این مقوله به چند مورد اساسی راهکارهای مبارزه با نظام فسادزا و مفسدین دولتی به شرح ذیل اشاره مینمایم:
۱ ـ باید برای ریشهکن نمودن و برچیدن فساد در ایران به عزم راسخ، محاسبه دقیق، برنامه و پروژه جامع برای اداره صحیح جامعهی دموکراتیک اتکا نمود.
۲ ـ از تبلیغات و نمایش ثروت در بازار و رسانهها جلوگیری بهعمل آید و کمیتههای مردمی مبارزه با فساد در هر روستا، محله و شهری سازماندهی گردد.
۳ ـ برای بنا نهادن جامعهای شفاف مقابل اجرائات خلق شفافیت وجود داشته و پاسخگوی کاستیها و مشکلات باشند.
۴ – تمامی قوانینی که در ایران فسادزا هستند، برداشته شود، چون تصویب قوانین جدید هیچ دردی از مشکلات اقتصادی مردم را مداوا نخواهد کرد، بلکه تنها قانون دموکراتیک و دموکراتیزه نمودن ایران و کردستانی آزاد و دموکراتیک کلید گشایش جامعه از زنجیر فساد است.
۵ ـ افرادی که در مکانهای شغلی کار میکنند و در محیطشان فساد رخ میدهد، نباید برای حفظ شغل و موقعیت خود در مقابل تخلف و فساد سکوت اختیار نمایند، بلکه با افشاسازی فساد مفسدین نظام، دیوار ترس و وحشت را از هم فروپاشند و مانع پوسیدگی و از همپاشی و غرق شدن کشتی جامعه گردند.
۶ ـ لازم است به نحو کامل از گزارشگران فساد در ایران حمایت حقوقی، قانونی و مردمی به عمل آید و از جانب نهادهای مردمی موضعی رادیکال اتخاذ گردد.
۷ ـ تشکیل سازمانهای مردم نهاد، احزاب و تشکلهای مدنی که سیاست دموکراتیک را مبنای فعالیت خویش قرار دهند و از ذهنیت دموکراتیک و اخلاق والایی برخوردار باشند، دامنهی فساد در جامعه را محدود و ریشهکن خواهد نمود.
۸ ـ آموزش سالم و تندرست و بنا نهادن آکادمیها و مراکز آموزشی در حوزه تخصصی مبارزه با فساد در ایران از نقش مهمی برخوردار خواهد بود.
نتیجهگیری؛
میتوان از این مقوله برداشت نمود که فساد خون سیال در بدن دولت است و هر نظام و دولتی برای بقا و تداوم سلطهی خویش دست به اشاعه و ترویج فساد خواهد زد. این هم بدان معنا است در جایی که بویی از دولت به مشام برسد، با ترویج فساد جامعه از پای درخواهد آمد. نظام استبدادگر ایران برای حاکمیت مطلق بر جامعه، از سیاست ضعیفهسازی جامعه بهعنوان خطرناکترین ترفند نابودی خلق و جامعه استفاده نموده است. در جامعهای که فساد، سیستماتیک گردد، جامعه از طاقت خواهد افتاد و در نهایت تسلیم مطالبات پلید دولت خواهد گردید. چون منشأ تمامی معضلات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در ایران فساد است. برای همین هر طرح و پروژهای از جانب سپاه پاسداران و بسیج مستضعفان در کردستان تحت نام خدمتگذاری به اجرا درآید، در اصل در چارچوب ضعیفهسازی و به تباهی سکشیدن جامعهی کُرد خواهد بود. یعنی نهادهای فسادزا در ایران و کردستان برای مارژینال نمودن و از بین بردن رفلکسهای اجتماعی و نارضایتیهای مدنی سرطان فساد را به جان خلق و جامعه انداختهاند و خویش بسان کَنهایی مشغول مکیدن خون و رنج جامعه هستند. اما در عین حال فساد هم موجب فروپاشی نظام و دولت موجود در ایران است و دامنهی چنین معضلی در جامعه چقدر وسیع گردد، تأثیر نظام و دولت هم در جامعه سیر نزولی دربرخواهد داشت و نظام در منجلاب اعمالش غرق خواهد گردید.