اوستا آگرین

ایران، «جزیره‌ی ثبات است»! جمله‌ای که هیات حاکمه ایران همواره برآن تاکید می‌ورزند و ادعای آن را دارند؛ دیرزمانی است که به جزیره‌ی فقر، فلاکت، اختناق، سرکوب و ارعاب مبدل شده‌ است. جزیره‌ای که به‌واقع زیستن و نفس کشیدن در آن دشوار است. قدرت مطلقه در ایران که تاکنون اشکال متفاوتی به‌خود گرفته هیچ‌گاه برای مردم امنیت و رفاه برقرار نبوده و بالعکس مردم هستند که جور بی‌کفایتی و فساد این حاکمیت را می‌کشند و کمر آنان زیر بار مسائل انبوه اقتصادی و اجتماعی که همانا محصول سیاست‌های غلط و ناکارآمدی این حکومت است خم می‌شود. در چند روز اخیر انتشار پی‌در‌پی اخبار ناگوار در رسانه‌های ایران تلنگری بر احساس و وجدان است که در زیرپوست شهرهای ایران چه اتفاقات تلخی روی می‌دهد و آیا سران دولت از این اتفاقات متاثر می‌گردند و یا همچون کبکی سر در برف فروبرده و خود را به کوری و کَری زده‌اند؟ از  قتل رومینای سیزده ساله توسط پدرش تا مرگ آسیه پناهی زن ۶۱ ساله‌ی کرماشانی که فریاد دادخواهی می‌نمود که خانه‌اش را ویران نکنند و در نهایت خودکشی کودک کار یازده ساله و خودسوزی یک جانباز و ده‌ها و بلکه صدها مشتی از نمونه خروار این موارد است که در همه‌ی نقاط ایران رخ می‌دهد و هیچ‌گاه رسانه‌ای نمی‌گردد و مسکوت باقی می‌ماند. در حالی که زمین‌خواران، فاسدان و مزدوران دولتی در آزادی کامل به مفت‌خوری و غارت اموال مردم مشغول‌اند، آلونک‌نشینان و زاغه‌نشینان که هیچ سرپناهی ندارند، تنها سرپناهشان هم بر روی سرشان آوار می‌گردد. در مکتب کدام دین و مذهبی چنین بی‌عدالتی و خشونتی دیده می‌شود؟

انقلابی که گویا برای رهایی مستضعفان، پابرهنگان و حاشیه‌نشینان برسرکار آمد امروز و بعد از گذشت چهل‌و‌اندی از وقوعش، نه تنها حاشیه‌نشینی را ریشه‌کن ننموده بلکه بر میزان آمار آن افزوده است. بنابراین با نگاهی به رویدادهای اخیر در ایران می‌توان گفت زنگ خطری برای جامعه محسوب می‌گردد و مشکلات و بحران‌های اجتماعی و تشدید فقر و بیکاری، مردم و به‌ویژه اقشار تهیدست را دچار مشکلات روحی و روانی نموده و موجی از خودکشی‌ها در جامعه آغاز گردیده و کاهش سن خودکشی خود گویای اوج فاجعه در ایران است.

خودکشی پسر یازده ساله که در عین حال کودک کار بوده از واقعیات تلخ جامعه کنونی ایران است. ۲۳ خرداد روز جهانی مبارزه با کار کودکان است. کودکانی که در سنین اندک وارد مراحل سخت و کوران زندگی می‌گردند که خارج از توانایی‌های جسمی و روحیه‌ی لطیف آنهاست. این کودکان از سوی خانواده و یا برخی از باندها به‌طور مداوم به کار گرفته می‌شوند و همواره در معرض خشونت( از هر نوع آن) قرار می‌گیرند. پدیده‌ی کودکان کار تابع چند مولفه است و صرفا تک بعدی نیست. ساختار خانواده، ساختار نظام، مشکلات اقتصادی، فرهنگی، آموزشی، عوامل زیستی و روانی همچون بحران‌های هویتی، فاصله‌ی طبقاتی و کمبود قوانین و نهادهای حمایتی از کودکان از دلایل رشد این پدیده در ایران است. از سوی دیگر این کودکان همواره در معرض مشکلات بهداشتی و تغدیه قرار دارند و این‌گونه حق یک حیات سالم و امن از آنان سلب می‌گردد. چنین شرایط ناگواری موجب بروز رفتارهای خشن در آینده در چنین کودکانی می‌گردد.

کودکان کار در همه‌ی نقاط دنیا در شرایط بسیار نامساعدی قرار دارند و دستمزد آنان نیز بسیار ناچیز است که برای رفع نیازهای آنان ناکافی است. علاوه براین مکان کار اغلب این کودکان درگیر مشکلات اجتماعی همچون اعتیاد، فحشا و بزهکاری است و این عوامل تاثیرات مخربی بر شکل‌گیری شخصیت این کودکان دارد.

در شرایط همه‌گیری بیماری کرونا بیش از همه کودکان کار در معرض این ویروس قرار دارند. به‌دلیل بهداشتی نبودن محل کار و تماس با افراد مختلف در طول روز امکان ابتلای آنان بسیار خواهد بود. به‌دلیل عدم آگاهی و فقر، از دستکش و ماسک استفاده نمی‌شود که این موضوع در شیوع بیشتر این بیماری تاثیرگذار خواهد بود. بنابراین در ایران کودکان کار یکی از اقشار آسیب‌پذیر جامعه محسوب می‌شوند و در سایه‌ی کم‌توجهی دستگاه‌های مربوطه همچنان در خیابان‌های کلان‌شهرهای ایران در پی کسب پولی ناچیز هستند.

کودکانی که بایستی از مواهب این دوران لذت برده و به تحصیل و تفریح بپردازند به‌دلیل فقر و بحران‌های خانوادگی مجبور به کار اجباری هستند. چنین پدیده‌ای تبعات ناگوار بسیاری دربردارد و نسلی را ایجاد خواهد نمود که خشم و کینه‌ای پنهانی دارند و در صورت بروز این خشم مشکلات اجتماعی دیگری پدید خواهد آمد. هر یک از مسائل اجتماعی که هم اکنون در ایران وجود دارد مولد مسائل دیگری است. اگر به‌طور مختصر سرمنشا پدیده‌های اجتماعی در ایران را بیابیم باز هم به فقر خواهیم رسید که مادر تمامی مشکلات اجتماعی محسوب می‌گردد.

تا زمانی که ساختار نظام کنونی از فساد سیستماتیک و غصب ثروت زدوده نگردد نمی‌توان امیدی به بازگشت رفاه و برابری در جامعه داشت. این نظام قدرت‌محور سرمنشا تبعیض و بی‌عدالتی است و بر روی سهم فقرا و حاشیه‌نشینان بنا گشته است و در نهایت از طریق خیزش حاشیه‌نشینان فرو‌خواهد ریخت.