ریوار آبدانان(عضو شورای ریاست کل کنفدرالیسم دموکراتیک جوامع کوردستان، ک.ج.ک)
تاریخ سیاسی ایران با قضیهی برجام وارد دورهای از تحولات سرنوشتساز گردید. در اینباره خلاصهوار میتوان چنین ارزیابی کرد:
۱ـ خروج آمریکا از برجام، حملهای سیاسی بود با پیامدهای اقتصادی و امنیتی سنگین علیه جمهوری اسلامی. از این پس جناحهای حکومتی ایران بر سر شیوهی «رابطهـ تنش» با نیروهای جهانی، اختلافات شدیدتری خواهند داشت. برخلاف غوغای اصلاحطلبان و اصولگرایان، نه انعقاد برجام فرصتی طلایی بود و نه فسخ آن.
۲ـ بازی نرم اروپا و بازی خشن آمریکا در چارچوب یک استراتژی مشترک و برای بهزانودرآوردن ایران است. خروج آمریکا از برجام و اشتیاق ظاهری اروپا به حفظ برجام، یک سناریوی آمریکاییـ اروپایی مشترک است.
۳ـ روسیه و چین تابع نظام سرمایهداری جهانی هستند و با وجود رقابتشان با اروپاـ آمریکا، در قضیهی تحریمهای هستهای ایران با رقبای خود هماهنگ عمل میکنند. شرکتهای بزرگ و بانکها ریسک همکاری با ایران تحت تحریم را به جان نمیخرند. رژیم ترکیه نیز با تحریمهای جهانی علیه ایران مشکلی ندارد زیرا فرصتی بادآورده برای یکهتازی او در خاورمیانه فراهم میشود.
۴ـ دستکشیدن ایران از نفوذ منطقهای، توقف برنامههای موشکی و پایاندادن دایمی به فعالیتهای اتمی، خواستههای آمریکا در بازتنظیم برجام هستند که به معنای کشیدن دندانهای تیز جمهوری اسلامی و بیخطرنمودن آن است. اکنون جمهوری اسلامی دو گزینه دارد: الف) با لغو برجام و آغاز دوبارهی فعالیتهای هستهای، خود را برای موج نوین تحریمهای جهانی که با چاشنی اعتراضات و اعتصابات دامنهدار داخلی، سیاستهای تهاجمی عربستانـ اسرائیل و کابینهی تشنهی جنگ ترامپ نیز مزین گشته آماده گرداند ب) تن به سریال «نرمشهای قهرمانانهی دو، سه، چهار و…» بدهد.
۵ـ جمهوری اسلامی تاکنون با دوقطبی ساختگی اصلاحطلبـ اصولگرا هم میخواست مانع رشد دموکراسیخواهی انقلابی جامعهی ایران گردد و هم در بازی چماق و هویج آمریکا از مقابل چماق مداخلات جا خالی بدهد. خیزش دیماه ۹۶ که با اعتراضات و اعتصابات مختلف همچنان ادامه دارد و لغو برجام، امکان تداوم این بازی دوقطبی ساختگی را از جمهوری اسلامی خواهد گرفت.
۶ـ ترامپ نماد قدرتگرفتن نئوفاشیستهای جنگطلبی است که با بحرانآفرینی میخواهند نظام سرمایهداری را نجات دهند. حداقل تأثیر خروج آمریکا از برجام، آغازشدن دور تازهای از تحریمهای بسیار شدید است که اقتصاد فلجشدهی ایران را در برابر سلطهی دلار فرو خواهد پاشید. به قول فرماندهان سپاه پاسداران، برجام یک کودتای نرم بود تا ایران را به سمت فروپاشیای از نوع شوروی ببرد.
۷ـ احتمالا از این پس برای دور زدن تحریمها بهشیوهی دوران احمدینژاد، شمار بابک زنجانیها و رضا ضرابها افزایش بیابد. در چنین شرایطی، وضعیت خفقانزدهی کنونی بهمراتب علیه جامعه حادتر خواهد شد.
۸ـ پیروزی حزبالله در انتخابات اخیر لبنان، زنگ هشداری برای اسرائیل و عربستان بود. همچنین در انتخابات مجلس عراق ضمن برتری جریان صدر، توازن قوای شکنندهای بین نیروهای سیاسی متمایل به عربستانـ آمریکا و نیروهای وابسته به ایران بهوجود آمده است. این امر نشان از تشدید رقابتها در آیندهی سیاسی عراق دارد.
۹ـ بازی ترکیه در هر دو محور روسیه و آمریکا، ضربهای استراتژیک بر جایگاه ایران وارد میکند. نتایج انتخابات زودهنگام ترکیه تعیینکننده خواهد بود. اردوغان با سرمستی از اشغالگریاش میخواهد سلطهی مطلق پیدا کند و گسترشخواهی خود را در منطقه ادامه دهد.
۱۰ـ پوتین با هدف ارتقای سطح نفوذ روسیه، وارد جنگ ژئوپولتیک خاورمیانه گردید. هرچه جمهوری اسلامی در تنگنای بیشتری قرار گیرد زمینهی مداخله برای روسیه در منطقه بیشتر فراهم میآید.
۱۱ـ منافع روسیه و ایران در سوریه همپوشانی ندارند و با اوجگیری تنش میان اسرائیلـ ایران، روسیه جانب اسرائیل را میگیرد زیرا اختلاف شدید با اسرائیل باعث تضعیف جایگاه بینالمللی روسیه میشود. بنابراین روسیه خواستار خروج نیروهای ایرانی و حزبالله از مرزهای میان اسرائیلـ سوریه گردید.
۱۲ـ در پساداعش، احتمال تقابل مستقیم دولتها میرود و بهنظر قدرتهای جهانی، حضور ایران در سوریه این خطر را افزایش میدهد.
۱۳ـ انتقال سفارت آمریکا از تلآویو به بیتالمقدس(اورشلیم) و بهرسمیت شناختن اورشلیم بهعنوان پایتخت، برگ برندهای برای قبولاندن هژمونی اسرائیل در خاورمیانه بود. با این حملهی سیاسی در رقابت میان ایرانـ اسرائیل، امتیاز بزرگی به اسرائیل داده شد.
۱۴ـ آمریکا نهتنها حاضر به خروج از خاورمیانه نیست بلکه میخواهد با تقویت اسرائیل و اعطای نقش به کشورهای عربی، جایگاه خود را در منطقه محکمتر نماید. خروج از برجام و انتقال سفارت به بیتالمقدس، بحران خاورمیانه را ژرفتر میسازد.
۱۵ـ آمریکا با خروج از برجام، ائتلافسازی منطقهای علیه جمهوری اسلامی را به سطح ائتلافسازی جهانی میرساند.
۱۶ـ در سایهی ایرانهراسی، آمریکا توانست دولتهای عرب را به حامیان جایگاه اسرائیل در منطقه مبدل سازد. اکنون بهنظر میرسد که مهار ایران به حالت یک استراتژی خاورمیانهای برای آمریکا درآمده باشد.
۱۷ـ ایران نمیتواند انزوایش را با حمایتهای روسیه پشت سر بگذارد زیرا آمریکا و اروپا منزویسازی روسیه را تشدید خواهند ساخت.
۱۸ـ گفتگو بین آمریکاـ کرهی شمالی فرصت لازم را به آمریکا میدهد تا با تمرکز بیشتری برای خلع سلاح ایران فشار بیاورد.
۱۹ـ اسرائیل، استقرار نیروی قدس سپاه پاسداران در خاک سوریه را باعث تقویت حزباللهـ حماس و خطر امنیتی بزرگی برای موجودیت خود میداند. به همین علت تلاش دارد ضمن تبادل آتش گاهبهگاه، ایران را بهعنوان «کانون خطر جهانی» معرفی کند.
۲۰ـ در پساداعش، آمریکا به دشمن و محور شرارت جدیدی نیاز دارد. در همین رابطه، انگشتها به سمت ایران نشانه رفتهاند.
۲۱ـ کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ گام مداخلهجویانهی آمریکا برای مطیعسازی ایران بود و اگر ایران بخواهد انرژی هستهای را نیز مانند نفت به یک کارت فشار مبدل سازد قطعا با برخوردی تند مواجه خواهد شد.
۲۲ـ اتحاد دموکراتیک خلقهای ایران در برابر سیاستهای سرکوبگرانهی داخلی و خطرات خارجی، یگانه مسیر سالم برای گذار از خودکامگی و جلوگیری از فروپاشی کشور است. تنها کشتی نجات ایران، دموکراسی است البته اگر در این توفان خروشان به آب انداخته شود!
۲۳ـ سیاستهای نولیبرالی جریان اصلاحطلبـ اعتدالگرا یا همان «برنامهی توسعه»، باعث فربهترشدن رانتخواران، غارتگران و لایههای بالایی طبقهی متوسط شهری گردید. اقشار محروم، لایههای زیرین طبقهی متوسط و حتی بخشهایی از بازار سنتی ایران که از این برنامههای سرمایهمحور زیانمند شدهاند در صف معترضین قرار گرفتهاند.
۲۴ـ جمهوری اسلامی تنها اختلافات منفعتیـ سیاسی با نیروهای جهانی دارد و نه اختلاف ایدئولوژیک بنیادین. جریان اصلاحطلبی، لبخند از سر اجبار اصولگرایان عبوس بود به روی جهان سرمایهداری تا جمهوری اسلامی را نیز در حلقهی خود بپذیرد.
۲۵ـ وضعیتی که آکادمیسینهای ایرانی از آن بهعنوان غربت منطقهای و انزوای بینالمللی ایران یاد میکنند یک تشخیص سیاسی درست است. به این غربت و انزوا که رفتهرفته به محاصرهشدگی تمامعیار مبدل میشود، باید مشروعیتزدایی داخلی را نیز اضافه کرد.
۲۶ـ فساد درونی و بحران ناکارآمدی نهادهای جمهوری اسلامی با نقاب ایدئولوژیک قابل پنهانسازی نیست. خیابانها به مراکز مقاومت مردم و تریبونهای سیاسی جامعه علیه نظام حاکم مبدل شدهاند.
۲۷ـ حضور جمعی مردم در خیزشهای هویتطلبانه، اعتراضات و اعتصابات نشان از شکلگیری روحیهی همبستگی دارد. این روحیهی همبستگی اگر توسط یک جریان دموکراسیخواه انقلابی به خودآگاهی ژرف اجتماعی و سازمانیابی برسد میتواند زمینهی شکلگیری ملت دموکراتیک ایران را فراهم آورد.
۲۸ـ اعتراضات مردمی با خوداتکایی و استقلال فکری، میتواند طی یک بازهی زمانی نه بسیار کوتاه و نه چندان طولانیمدت، مسیر ذهنی و عینی خویش را ترسیم کند و به یک گذار دموکراتیک بنیادین در ایران منجر شود.
۲۹ـ محرومان و حذفشدگان با خیزش و اعتصاب، ادغامنشدن در پروژهی «اصلاحطلبی حکومتی» را با صدای رسا اعلان نمودهاند.
۳۰ـ با نسخهپیچی روزانه و برخی تاکتیکهای مدیریت بحران، جمهوری اسلامی قادر نیست مطالبات جامعهی تغییرطلب را به حاشیه براند. ایران روی یک گسل اجتماعی بزرگ قرار گرفته که هرلحظه زلزلهی بزرگی را انتظار میکشد.
۳۱ـ نه شعارهای بهظاهر امپریالیسمستیز دولتهای خاورمیانه میتواند جلوی جنگ و بحران را بگیرد و نه قدرتهای سرمایهدار جهانی میتوانند خلقها را از خودکامگی نجات دهند. اینک زمان آن است که یک جنبش فراگیر چپ دموکراسیخواه و رهاییبخش وارد عمل شود.
۳۲ـ یک جامعهی مدنی کثرتگرا، نادولتی، دموکراتیک و مقاومتطلب با مطالبهمحوری خود میتواند تحولآفرین باشد اما جامعهی مدنی ایران باید قبل از چیز یوغ «اصلاحطلبی حکومتی» را از گردن خود باز نماید.
۳۳ـ براندازی باعث استقرار خودبهخودی دموکراسی نمیشود و انقلاب را نباید به براندازی تقلیل داد. اما هراساندن جامعه از پیامدهای انقلابکردن نیز توطئهی نظریهپردازان حکومتی است. مسائل داخلی ایران به یک نقشهراه دموکراتیک انقلابی نیاز دارد.
۳۴ـ بدون یک گفتمان انقلابی و جبههی دموکراتیک سرتاسری که همهی هویتها و ملیتهای آزادیخواه ایران را در برابر خودکامگان متحد سازد نمیتوان مسئلهی کورد، عرب، بلوچ، ترک(آذری) و… را بهشکل منفصل و در چارچوب تنگنظرانهی ملیگرایانه حل کرد.
۳۵ـ ملیگرایی، مذهبگرایی و مدل دولتـ ملت باعث گمشدن خاورمیانه در هزارتویی گردیده که خروج از آن دشوار است. تنها مسیر برای عبور خاورمیانه به هوای قابل تنفس آزادی، شکلگیری اتحادیهای فراگیر و کنفدرال در میان ملتهای دموکراتیک است.
۳۶ـ خطر ارتجاع و پاکسازیهای قومیـ مذهبی چنان بالاست که بدون انقلاب دموکراتیک نمیتوان جلوی فروپاشی کلیت سیاسی و فرهنگی خاورمیانه را گرفت. در ایران نیز به سیاست اجتماعی نوینی نیاز هست که خود را از تمام جناحهای درونحکومتی، جریانات اپوزیسیون ملیگرای قدرتطلب و نیروهای جهانی مداخلهگر رهانیده باشد.
۳۷ـ اصلاحطلبان تاکنون با شعار «اگر ما نباشیم یا انقلاب داخلی صورت میگیرد یا مداخلهی خارجی!» خود را به هستهی مرکزی قدرت تحمیل کردهاند. اما شعار «اصلاحطلب، اصولگرا دیگه تمومه ماجرا» و پایان برجام، اصلاحطلبان را برای جمهوری اسلامی بیخاصیت نمود.
۳۸ـ شاید اصلاحطلبان همچنان در میدان سیاست باقی بمانند اما از دیدگاه جامعهی ایران دیگر «اصلاحطلبی حکومتی» یک روش برای ایجاد تغییر در وضعیت موجود نیست.
۳۹ـ اصلاحطلبان برای چانهزنی با هستهی مرکزی قدرت و کسب مناصب بالاتر در سلسلهمراتب نظام، در گذشته بهشکل ریاکارانهای از اعتراضات خیابانی سوءاستفاده کردند. خیابان و سیاست اجتماعی توسط اصلاحطلبان به گروگان گرفته شده بود. اما خیزش دیماه ۱۳۹۶ کارت «فشار از پایین و چانهزنی در بالا» را از دست اصلاحطلبان حکومتی خارج کرد.
۴۰ـ اگر برخیها از ضرورت یک رئیسجمهور نظامی در ایران حرف میزنند و لابیهای جمهوری اسلامی در آمریکا نیز پیشنهاد «آرایشدهی نظامی به دولت جمهوری اسلامی» را میدهند، قصدشان بیخاصیتشدگی اصلاحطلبانـ اعتدالگرایان است. دولت موازی(یعنی سپاه پاسداران) از این پس در عرصهی سیاست ورود بیشتری خواهد داشت.
۴۱ـ آستانهی تحملپذیری جامعهی ایران بهشدت پایین آمده. به قول جوادی آملی جایی برای گریز حکومتیها نمانده و مردم آنها را به دریا خواهند ریخت. این تشخیص جوادی آملی صحیح است اما نظام برای خروج از این وضع، نقشهراهی ندارد!
۴۲ـ مشت آهنین حکومت ایران دیگر در برابر موج اعتراضات دموکراتیک جامعه ناتوان مانده. کوشش اصلاحطلبان برای کشتن روح آرمانخواهی و به سجده واداشتن جامعه در برابر وضعیت هولناک کنونی شکست خورده است.
۴۳ـ جمهوری اسلامی، کینهتوزانه با هرآنکه از ایدئولوژی و معیارهای رسمی اطاعت نکند و تسلیم سیاستهای یکدستسازی و عقیمگردانی نشود و بیعت نکند، «دشمن» است. جامعه بهخوبی این را درک نموده و نافرمان شده است. موجهای اعتراض و نافرمانی مدنی چنان پیاپی از اعماق برمیخیزند که موجشکن پلیس و توصیهی نظریهپردازان تغییرستیز و دلواپس اصلاحطلب نمیتوانند کاری از پیش ببرند.
۴۴ـ ایران تنها با یک دموکراسی بنیادین در داخل و همگرایی با نیروهای دموکراسیخواه اجتماعی در منطقه میتوانست به مصاف استیلاجویی و توسعهطلبی رقبای خود برود. اما پیداست که گزینهی انتخابی جمهوری اسلامی فعلا تقلید از سیاست رقبای خود است.
۴۵ـ حکومت تاکنون به جامعه این پیام را میداد «در ازای امنیت داخلی، باید خفقان سیاسی و فقر اقتصادی را تحمل کنید» اما این کالا دیگر خریداری ندارد زیرا آزادی و امنیت سیاسی، فرهنگی، هویتی و اقتصادی جامعه قربانی امنیتیشدن فضای کشور شده است.
۴۶ـ خاورمیانه طی جنگ جهانی سوم با تغییر ژئوپولتیک مواجه خواهد شد. بزرگترین خطری که ایران را تهدید میکند لاینحلگذاشتن مسائل خلقهای ایران خاصه مسئلهی کورد است. زیرا زمینهی مداخهجویی نیروهای جهانی و سیاستورزی رقبای ایران را فراهم میآورد.
۴۷ـ خواست مردم ایران خطرناک نیست بلکه بیتوجهی حکومت به این خواستها و تداوم سیاستهای تبعیضآمیز و سرکوبگرانه باعث تضعیف کشور ایران میگردد. کشورهایی که مسائل داخلی خود را با دموکراسی حل نمیکنند، به خودویرانگری میرسند.
۴۸ـ نیروهای سرمایهدار جهانی با پیادهنظامی متشکل از برخی اپوزیسیون ایرانی، بیستوچهارساعته از طریق ستادهای جنگ روانی رسانهای به بمباران ذهنی جامعه جهت به بیراههبردن و مصادرهکردن مبارزات انقلابی خلقهای ایران میپردازند.
۴۹ـ وابستگی به ابرقدرتهای جهانی و دولتـ ملتهای منطقه، محکوم به شکست است. تنها عاملی که آزادی و دموکراسی را میتواند به ایران بیاورد مبارزات دموکراتیک انقلابی خود مردم خواهد بود.
۵۰ـ پرسش اینجاست که آیا رژیم جمهوری اسلامی در مقابل مبارزات دموکراتیک جامعه حاضر به گشایش سیاسی دموکراتیک است یا میخواهد همچنان راه دولتـ ملتهای شکستخوردهی همسایه را برود؟!