برگرفته از نشریهی آلترناتیو شمارهی ۶۰ |
«در راستای تحقق دموکراتیزه نمودن ایران، کوردستان که به عنوان قلب تپندهی تحولخواهی و خاستگاه کنش سیاسی در ایران به شمار میرود، هم اکنون مهیاترین بستر جهت همگرایی و همپیمانی نیروهای سیاسی و اجتماعی کوردستانیست. بر این مبنا پژاک تمامی نیروهای سیاسی و اجتماعی شرق کوردستان را به ایجاد جبههی دموکراتیک نیروهای شرق کوردستان فراخوانده و جهت تحقق این امر پژاک خود را به تلاش وافر و مهیا نمودن این مهم ملزم میداند.»
این عبارات بند چهارم قطعنامهی پایانی پنجمین کنگرهی حزب حیات آزاد کوردستان، پژاک است. در این نوشته نگاهی اجمالی به عملکرد پژاک در زمینهی تحقق همگرایی احزاب و جریانات شرق کوردستان داریم.
پس از کنگرهی پنجم، فعالیتهای دیپلماتیک پژاک در این راستا سرعت بیشتری گرفت . اما در این میان چند سوال مطرح است. آیا این فرآیندهای دیپلماتیک که پژاک کاتالیزور آن به شمار میرود، تا چه اندازه میتوانند محصولات سیاسی و اجتماعی مدنظر خلق را به همراه داشته باشند؟ آیا بستر و زمینههای همکاری و همگرایی استراتژیک میان احزاب و جریانات سیاسی شرق کوردستان مهیا شدهاست؟ پیشینهی احزاب شرق کوردستان و روابط میان آنها بر پیشرفت چنین روندی چه تاثیری خواهد داشت؟ اولویتها در موضوع همگرایی احزاب شرق کوردستان کدامند؟ به عبارتی چهارچوب این فرآیند چه مسایلی را در بر میگیرد؟
اینها سوالاتی هستند که بیگمان هر شهروند کورد در شرق کوردستان جویای پاسخ آنها خواهدشد. چرا که یکی از وظایف هر فردِ متعهد جامعهی ما نظارت و پیگیری چنین فرآیندهای سیاسیایست تا دچار انحراف نگردند. در صورتی میتوان آیندهای منسجم از حیات سیاسیـ اجتماعی شرق کوردستان متصور شد که پاسخ چنین سوالاتی را با خوانشی صحیح و بینشی عمیق جستجو نمود و این امر موجب افزایش هرچه بیشتر شناخت ما از جایگاه هویتمند سیاسی جامعه میگردد. قبل از هر چیز بایستی چرایی و دلایل وجود همگرایی میان احزاب و جریانات سیاسی را مورد بررسی قرار داد.
ضرورت ایجاد جبههی دموکراتیک نیروهای شرق کوردستان چیست؟
بررسی وضعیت کنژکتوری موجود در خاورمیانه این واقعیت را آشکار میسازد که «کورد» به مثابهی یک هویت سیاسیـ اجتماعی در حال طی روندی رو به رشد بوده که آن هم دستیابی به جایگاه راستین خویش میباشد. جایگاهی که مدت مدیدیست از آن سلب شده است. اگر این فقدان یا ضعف هویتی را تنها به عوامل خارج از جامعهی کوردستان تقلیل دهیم بیشک دچار تنگنظری خواهیم شد. عوامل زیادی را میتوان در این مسئله دخیل دانست که یکی از آنها عدم تعریف مناسب از جایگاه و ارادهی سیاسی خلق و جامعه در پیکربندی جریانات و نیروهای سیاسیست. تحولات چند سال اخیر منطقهای موجب شکلگیری جریانات نوینی گشته و به عنوان فاکتورهای نوین، توازنات جدیدی را تشکیل دادهاند. ظهور چنین توازناتی، روندی متفاوت جهت حل بحرانهای ناشی از آنها را ایجاب میکنند و نیازمند مناسبات و طرح فرضیههای جدیدیست. نکتهی قابل توجه در این برههی زمانی نقش خلقها در چنین توازناتیست. چرا که همواره در طول تاریخ سیاسی، فاکتورهای خلقی در حاشیه بوده، اما امروزه این فاکتورها به میان گود کشیده شدهاند و نقش تعیینکنندهای را نیز ایفا مینمایند. خلق کورد یکی از این فاکتورهای موثر است که دیگر قابل انکار نیست و بدون در نظر گرفتن نقش آن در معادلات، نمیتوان راهحل مناسب را یافت. تعمق در این مسئله تا اندازهای شَمایی از جایگاه کوردها را در منطقه مشخص میسازد. ثبات در نقشویژه و جایگاه یک جامعه، نیازمند بروز تغییراتی بنیادین در نحوهی نگرش و نظرگاه سیاسی-اجتماعی آن جامعه است و در صدر آنها پتانسیلها و نیروهای سیاسی و اجتماعی که بازتعریفی از مسئلهی جامعه و جایگاه آن داشته باشند. وضعیت جامعهی کوردستان امروزه بیانگر جایگاهیست که نشان از ارتقاء سطح آگاهی و خرد سیاسی در سیاستورزی جامعه دارد. جایگاهی که در بخشهای مختلف کوردستان به اَشکال مختلفی مشهود است. اینجاست که احزاب و جریانات سیاسی بایستی آن بازتعریف را به منصهی ظهور برسانند و هم در نگرش و هم در عمل برای اثبات آن تلاش نمایند. موضوع همگرایی، همبستگی و خوانشی صحیح از مبارزه و تمامی عناصر بنیادین حیات اجتماعی، از مطالبات و خواستههای اولیهی هر جامعهایست که انتظار تحقق آنها را از جریانات سیاسی پیشاهنگ دارد. بنابراین در اولویت قراردادن این مطالبات و در مرکزیت قراردادن آن بهخودی خود در جایگاه اول هدفگذاری و برنامهریزی احزاب جای میگیرد. در وهلهی اول میتوان ابراز داشت که ضرورت ایجاد جبههای مشترک میان احزاب و جریانات سیاسی در کوردستان با هر عنوانی بیش از پیش محرز میگردد. جایگاه سیاسی نوین خلق کورد نیازمند عملکردی نوین از احزاب است. در چنین وضعیتی و با توجه به پیشینهی سیاسی و مبارزاتی شرق کوردستان، این پتانسیل دیده میشود که جامعهی شرق کوردستان میتواند نقش تعیینکننده و تکمیلیای را در آیندهی سیاسی کوردستان داشته باشد. بنابراین جهت تحقق چنین جایگاهی که درخور واقعیت وجودی جامعهی کوردستان به ویژه در شرق میباشد، ایجاد چنین جبههای لازم و ضروریست. تلاشها و اقدامات حزب حیات آزاد کوردستان در این زمینه و با هدف تشکیل جبههی دموکراتیک نیروهای شرق کوردستان این امید را به جامعه میدهد که میتوان مطالبات و خواستههای مشروعِ اجتماعی را از دروازهی فعالیتهای جریانات سیاسی و احزاب پیشاهنگ محقق گرداند. بنابراین میتوان گفت که استمرار بر چنین روندی و ایجاد جبههای دموکراتیک میان نیروهای سیاسی و اجتماعی میتواند آیندهای روشن از جایگاه سیاسیـ اجتماعی شرق کوردستان را نوید بخشد.
حال که با قطعیت میتوان به ضرورت وجود جبههای مشترک اشاره نمود، این سوال مطرح میگردد، چه بستری جهت تحقق این امر لازم است و آیا این بستر جهت یک نوع همگرایی استراتژیک میان احزاب مهیا شده است؟ ضروریست که شرایط لازم جهت این کار را به دقت مورد بررسی قرار دهیم. پیشینهی مبارزات سیاسی و اجتماعی در شرق کوردستان این واقعیت را به روشنی آشکار میسازد که خلق کورد در شرق کوردستان با مفاهیمی از این دست آشنایی کاملی دارند و حتی میتوان گفت که جایگاه فعلی شرق کوردستان از هر لحاظ و با هر شرایطی که داراست، مدیون مبارزات و فعالیت نیروهای سیاسیست؛ چرا که تمامی احزاب و نیروهای شرق کوردستان در طی سالها فعالیتشان و با شهدایی که نثار راه آزادی نمودهاند، توانستهاند تا این مرحله به پیش آیند. نکتهی قابل توجه اینجاست که همین ارزشمندی و گرانقدری شهیدان غیرقابلبحثترین موردی است که در میان همهی احزاب و جریانات سیاسی نقطهی اتکاء و مشترک مهمی به شمار میرود. میتوان با اتکاء به همین ارزش، به مهیا نمودن بسترهای مناسب جهت ایجاد جبههای مشترک اندیشید. جهت ایجاد چنین همگراییِ سیاسیِ نوینی، نیاز است که اولویتبندیهای حزبی به شیوهای جهتدهی گردند که به تولید محصولات سیاسی-اجتماعی خلقی منجر گردند. زمانی میتوان ایجاد جبههای مشترک را در عرصهی عملی شاهد بود که احزاب و جریانات سیاسی فعال، منافع و اهداف حزبی را در لوای منافع کلان خلقی معنادهی نمایند. بدین معنی که ضرورت زمانی اقتضا میکند که شکاف موجود میان احزاب شرق کوردستان با اتکاء به هدف همسویی و همگرایی به صورتی ریشهای برطرف گردد. اینجاست که بایستی اهداف کوتاهمدت و بلندمدت احزاب را در این روند با دقت فراوانی رصد نمود. به هر حال پیشاهنگی پژاک در این زمینه روند تازهای را نشان میدهد و عملگرا بودن پژاک را بیش از پیش محرز میگرداند. پژاک پس از برگزاری پنجمین کنگرهی خود، تحقق همگرایی میان احزاب و نیروهای سیاسی و اجتماعی در لوای ایجاد جبههی دموکراتیک نیروهای شرق کوردستان را از اولویتها و برنامههای استراتژیک خود قرار داد. دیدارهای دیپلماتیک پژاک بعد از کنگرهی پنجم و تلاشهای عملی این حزب جهت تحقق این امر، نشان از رویکرد استراتژیک و خوانش صحیح از وضعیت موجود دارد. خوانش صحیح از ضرورتهای موجود و نیازهای جامعه، موجب میشود که در راستای پاسخگویی به این نیاز گامهای عملی درستی برداشته شود. در نهایت امر این اقدام پژاک در راستای ایجاد همگرایی و همسویی نیازمند پیگیری مستمر در همهی جهات میباشد تا این روند مثبت به نتیجهی مثمرثمری برسد. موضوع پیگیری و رصد چنین فرآیندی بایستی به دغدغهای برای جامعه بدل گردد. هر فرد دارای دغدغه بایستی با پیگیری مستمر روند پیشرفتِ فرآیند همگرایی جریانات سیاسی، ضمانت اجرایی آنها را میسر گردانند؛ چراکه تنها نظارت خلقیست که احزاب و جریانات دخیل را مجاب میکند تا در مسیر صحیحی حرکت نمایند.
همانطور که بیان شد مقتضیات زمانی و کنژکتوری موجود در منطقه ایجاب میکند که هویتی نوین و درخور جایگاه اصلی خلق در شرق کوردستان شکل بگیرد. بنابراین لازم است احزاب و نیروهای شرق کوردستان، با بازبینی تعاریف خویش از جایگاه سیاسی خلق، و با راهبرد همگرایی و همسویی، اهداف استراتژیک لازم جهت ترسیم آیندهای سیاسی و روشن را به نتیجهای مطلوب برسانند.