می‌توان انتخابات ژوئن 2015 (خردادماه 1394) را مهم‌ترین و سرنوشت‌سازترین انتخابات تاریخ جمهوری ترکیه در طول عمر 90 ساله‌اش قلمداد کرد. برای اولین بار است که نیروی‌های دموکراتیک در قالب یک حزب واحد با نام HDP (حزب دموکراتیک خلق‌ها) در رقابت‌های انتخاباتی شرکت می‌کنند و در صورت کسب حد نساب آرا (10 درصد) توسط این حزب، می‌توان گفت که ترکیه وارد مرحله‌ی نوینی از حیات سیاسی خود می‌شود به‌طوریکه می‌توان تأثیرات آن را به‌‌وضوح در آینده‌ی ترکیه و هم‌چنین آینده‌ی خاورمیانه مشاهده کرد. ولی از آنجا که جریان‌های داخلی و خارجی بسیاری، پیروزی این حزب در انتخابات آینده را خطری برای منافع خود می‌دانند، هرکدام به سهم خود سعی در پروواکاسیون و اخلال در روند طبیعی این انتخابات دارند؛ که از جمله‌ی آن می‌توان به حمله‌ی نیروهای نظامی ترکیه به مواضع گریلاهای PKK با هدف برهم زدن «پروسه‌ی صلح» و تأثیر در روند انتخابات در آستانه‌ی این مهم اشاره کرد. در این نوشتار مختصراً سعی بر روشن نمودن ابعاد پیروزی این حزب در انتخابات آتی ترکیه و ارتباط آن با کنش‌های جنگ‌افروزانه‌ی ارتش ترکیه در قبال پروسه‌ی صلح شمال کوردستان و نیز منافع قدرت‌های خارجی برای تأثیر گذاشتن در این روند خواهد شد.

ترکیه از شمار کشورهایی‌ست که از لحاظ ژئوپلیتیک در نقطه‌ی مهمی از خاورمیانه قرار گرفته است. هم‌چنین به‌علت سیاست‌ها و مناسبات اقتصادی‌ای که با غرب دارد دارای جایگاه ویژه‌ای نزد این کشورها می‌باشد. عضویت در ناتو، همسایگی با ایران، مسلمان بودن، مخالفت گاه و بیگاه با سیاست‌های اسرائیل، داعیه‌ی هژمونی‌گرایی بر جهان اسلام و مواردی از این دست از عواملی هستند که ترکیه را در شمار کشورهای مهم خاورمیانه قرار می‌دهند. به‌همین دلیل این کشور برای قدرت‌های منطقه‌ای و جهانی منطقه‌ای استراژیک محسوب شده و همین امر نیز دخالت‌های جریان‌ها و قدرت‌های بیگانه را در این کشور به‌خوبی توجیه می‌کند. هرچند جمهوری ترکیه دارای پیوندهای استراتژیکی با غرب می‌باشد (عضویت در ناتو) و به‌صورت کاملا هماهنگ با سیاست‌های جدید نظامِ حاکم حرکت می‌کند (در پیش‌گرفتن سیاست‌های نئولیبرالیستی)، ولی منافع قدرت‌های بیگانه حکم می‌کند که ترکیه همچنان در لیست کشورهای بی‌ثبات و بر روی «نوار شکننده» قرار گیرد. اصرار بر تمرکزگراییِ ناشی از رویکرد ملی‌گراییِ فاشیستی و نبود اراده‌ای محکم برای چاره‌یابی مسائل ملیت‌ها و در صدر آن مسئله‌ی کورد در جنوب شرقی این کشور، ترکیه را از ابتدای شکل‌گیری‌اش در ادیل قرن بیستم با یک بی‌ثباتی مداوم روبرو نموده‌است.

پیروزی حزب دموکراتیک خلق‌ها (HDP)، می‌تواند بسیاری از معادلات کنونی را در کشور ترکیه برهم بزند. چون اولا برای اولین بار در تاریخ ترکیه است که چنین حزبی که داعیه‌ی اراده‌ی سیاسی تمامی ملیت‌های غیر ترک را دارد وارد کارزار انتخاباتی شده؛ به‌طوری که می‌توان آن را موزاییکی از تمامی طیف‌ها و نژادهای گوناگون ترکیه برشمرد و ثانیا این حزب به این دلیل که همسو با استراتژی و پارادایم‌های رهبر ملت کورد عبدالله‌اوجالان مبنی بر اساس گرفتن اراده‌ی سیاسی تمامی ملیت‌های درون ترکیه می‌باشد دشمن اصلی اقتدار احزابی مانند AKP ،CHPو MHP می‌باشد و طبیعی‌ست که این امر هرگز به مزاق احزاب اقتدارگرا و متمرکز خوش نخواهد آمد.

در این بین کشورهای منطقه نیز بخاطر منافع خود همیشه سعی کرده‌اند که از اوضاع داخلی ترکیه استفاده‌‌ای تاکتیکی برده و تمرکز خود را بر روی ایجاد اختلاف و یا دامن زدن به این اختلافات استوار سازند. در این بین اسرائیل از کشورهایی‌ست که منافعی بلند مدت را در ترکیه دنبال می‌کند. اسرائیل به‌عنوان کشوری که در محاصره‌ی کشورهای مسلمان (ترکیه، ایران و کشورهای عربی) قرار دارد، همیشه به دنبال متفقی استراتژیک برای خود در منطقه بوده است تا شاید از این طریق بخشی از سنگینی تهدیداتی را که همواره بر دوش خود احساس کرده ‌است را سبک نموده و به‌یک جنگ نیابتی یا تهدید مداوم در منطقه با استفاده از متفق احتمالی خود نائل آید. اسرائیل با اِشراف بر مسئله‌ی کورد در خاورمیانه سعی در استفاده از پتانسیلِ [ناسیونالیسمِ] کورد و به‌دست آوردن متفقی کوردی در منطقه دارد. ولی به دو دلیل اسرائیل ترجیح می‌دهد که جنوب کوردستان (به‌رهبری بارزانی‌ها) را به‌عنوان متفق برای خود برگزیند. اول اینکه مسئله‌ی خودمختاری در شمال کوردستان (ترکیه) دارای پارادایم‌ها و مؤلفه‌های مستقلی از مفهوم کلاسیک خودمختاری می‌باشد. بدین معنی که این جنبش به دلیل پرنسیب‌هایی که برای خود در نظر گرفته، «استقلال سیاسی» و «وابسته نبودن به هیچ جریان و دولتی» را همواره اساس گرفته است. از طرف دیگر جنبش شمال کوردستان به‌کلی با «ناسیونالیسم ابتدایی‌« که پتانسیل دولت‌ملت‌گرایی و «درگیری مداوم با همسایگان خود» را در درون خود حمل می‌کند بیگانه بوده و حتی داعیه‌ی ستیز با آن را نیز دارد. از زاویه‌ای دیگر، حفظ مرزهای کنونی جمهوری ترکیه (به‌علت پیوندهای استراتژیک با غرب و لزوم ثبات و امنیت بازار این کشور ) فعلا در دستور کار نظام قرار ندارد. دلیل دوم نیز پتانسیل حزب دموکرات کوردستان عراق (PDK) برای تبدیل شدن به گزینه‌ای مناسب جهت اتحاد با اسرائیل می‌باشد. حزب دموکرات کوردستان (PDK) که به‌صورت خودویژه‌ای خصوصیات عشیره‌گرای، ناسیونالیسم ابتدایی، دولت‌ملت‌گرایی و نیز گرایشات لیبرالیسم اقتصادی را در درون خود حمل می‌کند، به‌عنوان گزینه‌ای مناسب مورد توجه این کشور قرار دارد. از آنجا که پیروزی این حزب در انتخابات و کسب حدنساب آرا، تأییدی بر سیاست‌های دموکراتیک رهبر ملت‌کورد عبدالله اوجالان می‌باشد و به‌طور مستقیم بر تحولات جنوب کوردستان و جبهه‌ی بارزانی‌ها اثر خواهد گذاشت، بنابراین شکست این حزب در انتخابات در راستای منافع بارزانی‌ها و اسرائیل قرار می‌گیرد. فشارهای اخیر بارزانی‌ها و طرح این مسئله که نیروهای حزب کارگران کوردستان باید از مناطق شنگال و کرکوک خارج شوند در بهبوهه‌ی انتخابات جدید ترکیه را نیز می‌توان از جمله‌ی تلاش‌های هدف‌دار برای تحت فشارقرار دادن PKK و HDP ارزیابی کرد.

ایرانِ جمهوری اسلامی نیز به دلایلی سعی در اعمال سیاست‌هایی مشابه در قبال مسئله‌ی انتخابات ترکیه دارد. اختلافات ایران و ترکیه در حقیقت ادامه‌ی اختلافات چند قرن گذشته‌ی ایران و عثمانی می‌باشد که هم‌اکنون به شیوه‌ای دیگر پی گرفته می‌شوند. در طول تاریخ این دو کشور، همواره قدرت گرفتن یکی از آن‌ا ، ضعف و قرار گرفتن در مسیر اضمحلال دیگری را در پی داشته است. ایران نیز با اشراف کامل بر این منطق، همواره یک ترکیه‌ی قدرتمند را مانعی در برابر اقتدار و امنیت خود دانسته و همواره تلاش می‌کند که از شکل‌گیری یک ترکیه‌ی قدرتمند و منسجم جلوگیری به‌عمل آورد. بی‌گمان قدرتی که یک کشور می‌تواند با استفاده از قدرت دموکراسی و تغییرات اصلاحی درونی و همزمان به‌دست آوردن پشتوانه‌ی مردمی (تکیه بر مشروعیت داخلی به‌جای قدرت نظامی یا هم‌پیمانی خارجی) در خارج از مرزهای خود بدست آورد، قابل قیاس با قدرتی نمی‌باشد. از آنجا که قرار گرفتن ترکیه در سیکل پیشنهادی HDP به ایجاد یک ترکیه‌ی دموکراتیک کمک خواهد کرد، ایران تمامی تلاش خود را برای ایجاد مانع در این انتخابات بسیج خواهد کرد. از طرف دیگر با پیروزی HDP در این انتخابات، «پروسه‌ی صلح» و «روند دموکراتیزاسیون ترکیه»‌ی پیشنهادیِ عبدالله اوجالان تا حدود زیادی در مسیر موفقیت قرار می‌گیرد. و از آنجا که ایران تقویت اتوماتیک جبهه‌ی شرقی جنبش آپویی را در طول این پروسه به‌خوبی درک می‌کند، تلاش‌های خود را برای افروختن جنگ در خارج از مرزهای خود و لطمه زدن به مذاکرات صلح و انتخابات آتی ترکیه به‌صورت سامان‌مند ادامه خواهد داد. نباید نقش و نفوذ ایران را بر جریان‌هایی مانند حزب‌الله ترکیه (که دارای عناصری در درون نیروهای نظامی ترکیه می‌باشند) نادیده گرفت. از طرفی خود حزب حاکم ترکیه AKP(حزب عدالت و توسعه) نیز به‌هر قیمتی سعی در تثبیت قدرت کنونی خود دارد. این حزب در انتخابات گذشته نیز کمک‌هایی چندمیلیون‌دلاری را از طرف جمهوری اسلامی دریافت کرده‌است. می‌توان انتظار داشت که این کمک‌ها و کمک‌های مشابه دیگر هم‌چنان از طرف جمهوری اسلامی به حزب حاکم ترکیه ادامه یابد. تبانی و عزم جمهوری اسلامی برای کمک به AKP به‌حدی‌ست که علی‌رغم موضع‌گیری تند نمایندگان مجلس جمهوری‌اسلامی در مقابل سخنان اردوغان (مبنی بر درخواست از ایران برای عقب‌نشینی از مواضع توسعه‌طلبانه‌ی خود در خاورمیانه)، واکنش رسمی مقامات جمهوری اسلامی را در پی نداشت و رئیس جمهوری ترکیه در بهبوهه‌ی انتخابات به ایران سفر کرد.

هم‌راستا با آن در بهبوهه‌ی انتخابات حمله‌ی نیروهای ارتش ترکیه به مواضع گریلا در شمال کوردستان را به‌عنوان مهم‌ترین پروواکاسیون برای تأثیر‌گذاری بر روند مذاکرات صلح و تلاش برای تخریب چهره‌ی HDP وجنگ‌طلب‌نشان دادن PKK به‌خوبی نمایان است و در این بین می‌توان به‌طور مستقیم رد پاها و منافع قدرت‌های منطقه‌ای را در آن مشاهده کرد. اگر چه احزاب داخلی‌ ترکیه مانند CHP و MHP نیز هرکدام به نوبه‌ی خود سعی در جلوگیری از به‌قدرت رسیدن حزب دموکراتیک خلق‌ها و روند مذاکرات صلح دارند ولی نمی‌توان منافع و نقش پروواکاتور قدرت‌ها و جریان‌ةای خارجی را در این بین نادیده گرفت.

تا همین جا نیز اثبات می‌شود که اقدامات انجام شده به‌صراحت مداخلات خارجی به منظور کسب منافع «در خارج از مرزهای خود» توسط قدرت‌های منطقه‌ای‌ست و از آنجا که نمی‌توان انتظار داشت قرار گرفتن در روند دموکراتیزاسیون ترکیه توسط افکار عمومی نفی و پذیرفته نشود، پس به‌خوبی روشن می‌شود که در تضاد با گستره‌ی افکار عمومی و منافع ملی ترکیه می‌باشد. می‌توان در این میان به موضوع درخواست ترکیه برای قرار گرفتن در اتحادیه‌ی اروپا اشاره کرد که به‌صورت یکی از اهداف بلند مدت ترکیه و از آرزوهای دیرین این کشور می‌باشد. از آنجا که با دموکراتیزاسیون ترکیه و رفع مسئله‌ی حقوق بشر، بسیاری از موانع پیش روی ترکیه در موضوع الحاق این کشور به اتحادیه‌ی اروپا برداشته می‌شوند پس می‌توان چنین نتیجه گرفت که پیروزی حزب دموکراتیک خلق‌ها (HDP)، به معنای پیشرفت مستقیم در موضوع دموکراسی و الحاق ترکیه به اتحادیه‌ی اروپاست. ترکیه در این بین بر سر یک دو راهی قرار دارد. یا اینکه در این انتخاباتِ سرنوشت‌ساز، اراده‌ی سیاسی خلق‌های غیرِترک را قبول و همزمان راه ملحق شدن به اتحادیه‌ی اروپا را هموار کند یا اینکه برای منافع کوتاه مدت و حفظ اقتدارگرایی احزاب کلاسیک، دخالت‌های قدرت‌های منظقه‌ای را قبول کرده و شاهد بی‌ثباتی در درون مرزهای خود باشد. از آنجا که از اهداف بلندمدت جمهوری ترکیه تبدیل شدن به یک قدرت اقتصادی و اقتدار منطقه‌ای به‌مانند برزیل وکره‌ی جنوبی می‌باشد، پذیرش اراده‌ی سیاسی خلق‌ها، با ایجاد مشروعیتی درونی و نیرویی که از این مشروعیت و دموکراسی به‌دست می‌آورد، می‌تواند به‌ اهداف خود ( الحاق به اتحادیه‌ی اروپا و تبدیل شدن به قدرتی منطقه‌ای) در کوتاه‌ترین زمان دست یابد. بی‌گمان این مسیر بسیار عاقلانه‌تر و مناسب‌تر از راه‌هایی مانند سرکوب داخلی، نادیده‌گرفتن اراده‌ی سیاسی خلق‌های مختلف ترکیه، تحمل دخالت‌های خارجی و نیز توسل جستن به جریان‌های بنیادگرایی مانند داعش و حزب‌الله خواهد بود که ترکیه اخیراً برای دستیابی به اهداف خود از آن‌ها بهره‌ جسته است.

پژار آبدانان