بیستون مختاری
تاریخ یک سدە گذشتە در جغرافیای ایران نشان دادە است کە تئوری دولت ملی در تشکیل ملت ایرانی تئوری شکست خوردەای است کە نتیجە نوعی حس خودبزرگ بینی و نژادپرستی ملتهای حاکم میباشد کە باعث بیشترین عامل مشکلات گریبانگیر دیگر ملتها میباشد. ملت حاکم با سوءاستفادە از دین اسلام و بخصوص مذهب شیعە و با ذوب ارزشهای فرهنگی، دینی و غیرە اقلیتهای زیر سلطە خود راە را برای تداوم حاکمیت خویش فراهم نمودند.
سیر تاریخی رویدادهای این بیش از صد سال گذشتە در ایران بالاخص اقدامات رضاخان میرپنج بنیانگذار دولت ملی ایران بوضوح نشان دهندە سیاست انکار و امحاء ملتهایی همچون؛ کوردها، آذریها، ترکمنها، عربها، بلوچها، آشوریها و دیگر ملیتهای تحت ستم در این جغرافیا میباشد کە چگونە با سلب هویت تاریخی ملی آنها پایەهای اقتدار حاکمیت خویش را مستحکم نمودەاند.
سیاست متکی بر مذهب دولت ملی بە اصطلاح مدرن در ایران در راستای دیگری ستیزی مذهبی بودە؛ بە گونەای کە هر غیر شیعەای، دیگری محسوب گشتە و بە چشم غریبە نگریستە شدە است و این در حالی است کە در مورد کوردها امتیاز مذهب مشترک برای مثال شیعە بودن قسم اعظم کوردهای روژهلات کوردستان امتیاز خاصی بە آنها ندادە است و همچنان آنان بە چشم کورد نگریستە شدەاند کە در هر صورت دیگری محسوب گردیدە و تحت تبعیض.
پس از انقلاب ٥۷ در ایران و حاکمیت ایدئولوژی حزبالهی وضعیت روژهلات کوردستان بغرنجتر گردید زیرا کە حکومت خمینی با سوء استفادە از پوپولیسم مذهبی در صحن مساجد و با نیروی تازەنفس و بزرگ بە کوردستان هجوم آورد. رهبر وقت جمهوری اسلامی بەخوبی بە این امر واقف بود کە کوردستان بزرگترین و منسجمترین پایگاە مخالفان نظام او است و در همین راستا حکم جهاد علیە این مردم را صادر نمود.
با نگاهی گذرا بە تاریخ در مییابیم سیاست حاکمیتهای موجود در جغرافیای ایران هموارە بر تبنی از سیاست زمین سوختە و عقب نگەداشتن اقتصادی مناطق ملتهای غیرحاکم بودە است، کە از زمان تشکیل امپراتوری صفوی تاکنون بە شیوەای پیگیر ادامە داشتە است. حاکمیت بخصوص در کوردستان با تفکیک این بخش از جغرافیای ایران بە چندین استان و منطقەی از لحاظ سیاسی جدا از هم، با پررنگتر نمودن شکاف مذهبی و دامن زدن بر اختلافات موجود، راە را بر هرگونە پیشرفت و آبادانی منطقە بستە است. این سیاستهای از پیش تعیین شدە باعث عقب ماندگی روژهلات کوردستان گشتە بە گونەای کە اقتصاد منطقە بیشتر از دیگر مناطق ایران در شرایط بسیار بدی قرار دارد و داد و ستد اقتصادی بسیار محدود بودە؛ تا جایی کە شماری از شهروندان کورد برای امرار معاش و تامین ابتداییترین نیازهای زیستی خود مجبور بە کارهای جان فرسایی از قبیل کولبری در نوار مرزی گشتەاند. تمامی این سیاستها سرکوب، انکار و امحاء در راستای جلوگیری از هرگونە خواست حق طلبی در کوردستان و دیگر مناطق تحت ستم بودە است.
بدون شک در تمامی این دورانها ملت کورد با تمام توان در مقابل این سیاستها مقاومت کردە و تا جایی کە ممکن بودە علیە آن بە مبارزە برخاستە است. و این تلاش و جانفشانیها سد راە امحاء و تسلیم شدن این ملت گشتە است.
اما یکی از کاراکترهای دولتها و حکومتهای توتالیتر بە مانند جمهوری اسلامی در ایران تغییر جلوه به شکل نمایشی و تغییر دولت و قانون اساسی در صورت احساس هر گونه خطری است. با توضیح این نکتە در پرانتز از یاد نبریم یکی از مسئولیتهای اصلی بیت رهبری در رژیم حاکم بر ایران حفاظت از دستآوردهای نظام و رهبری است. سپاه پاسداران نیز پشتیبان و حافظ این بیت و مقام است. در این میان هر گونه زمینه و تفکری جدا از نظام را به مانند تهدیدی برشمرده و آن را سرکوب مینمایند. در صورت نظامی شدن دولتها نیز ما شاهد حکومت و دولتی کاملا نظامی و یکدست بودەایم که هرگونه اعتراض و ندایی را سرکوب و جامعه نیز کاملا میلیتاریستی میگردد. همچنین مافیای سپاه بر تمام نهادها و شریانهای حیاتی حاکم میگردد. البته بایستی دانست که چنین وضعیتی تنها برای حفاظت از هستهی قدرت پدید میآید.
رژیم کنونی حاکم در طول این سالها و در مقابل دادخواهی ملتهایش در پشت پردهی احتمالات مداخلات خارجی و جنگ خود را پنهان و گزینهی فشار بر ملتها را به جای چارهیابی مشکلات آنها برگزید. سرکوب، فشار، زندان و قتل مردم نیز در چارچوب این سیاست قرار گرفتە است. در این میان گسترش مذهبگرایی، ملیگرایی و جنسیتگرایی از سوی رژيم استعمارگر ایران سبب تعمق بحرانها شده و این نظام دولت-ملت تاکنون جدا از مشکل و بحران هیچ نتیجه و حاصلی نداشته است. در این میان نظام ملت-دموکراتیک و همزیستی مسالمتآمیز خلقها حلال وضعیت بحرانی فعلی است. مداخلات خارجی نمیتوانند مشکلات کنونی را حل نمایند، زیرا همانگونە کە در سالهای اخیر شاهد بودەایم در صورت هرگونه مداخلهای خارجی بر هر کشوری خصوصا در خاورمیانه مشکلات نهتنها حل بلکه شاهد تعمق آن بودهاست. این اراده و توان ذاتی است که میتواند به کلید بحرانهای کنونی ایران و روژهلات کوردستان مبدل گردد. اتحاد دموکراتیک ملتها در ایران میتواند هجمههای استعمارگری را خاتمه دادە و در دموکراتیزاسیون ایران نقش تاریخی خود را ایفا نماید. در این میان خلق کورد نیز با اتحاد ملی میتواند در پیشاهنگی کوردستانی آزاد و ایرانی دموکراتیک موثر و ایفای نقش نماید.
روند تحولخواهی کە در میان جوامع ایران کە نقطە اوج آن جنبش ژن، ژیان، آزادی است اینک توسعەی خود را تداوم بخشیدە و جوامع ایران را بە پویاترین و سرزندەترین جوامع خاورمیانە مبدل ساختە است. آنچە در ایران امروزە شاهدش هستیم وفور خیابانهای سیاسی است. جوامع ایران بە تجربە و بە درستی دریافتند کە امر سیاسی نە از دهلیزها، سالنها و صندوقها، بلکە در خیابان و عرصەهای حیات قابل تحقق است. حضور مستمر و پیگیر همەی قشرهای اجتماعی در ساحت خیابان و در همان حال روی گردانی از نمایشهای انتخاباتی نشان از ارتقای سطح آگاهی اجتماع است. سرعت تحولات اجتماعی، رژیم را از پاسخگویی بە نیازهای جامعە ناتوان ساختە و بحرانی ساختارین را دامنگیر آن کردە است. بحران از آنجا عمیقتر گشتە کە حکومت برای پرسشها و نیازهای جدید جامعەی رو بە رشد تنها جوابهای کهنە را در آستین دارد. با اجرائی کردن سیاستهای نئولیبرالی کە بە از میان رفتن طبقات متوسط و در نتیجە بە توسعەی فقر در جامعە انجامیدە، شاهد اعتراضات بسیار متنوعی هستیم کە از میان آنها اعتراضات معلمین و کارگران و بازنشتەها از سازمان یافتەترین آنها بودە است. در صورت تداوم و تعمیق سیاستهای نئولیبرالی، قطعا این اعتراضات نیز گستردەتر و رادیکالتر خواهند گشت.
تلاش برای توسعە و پیشبرد سیاست دموکراتیک و ارائەی راهکارهای متناسب با آن موجب میگردد کە در فضای استبدادزدەی ایران کە مجالی برای سیاست دموکراتیک نماندە، خیابانهای سیاسی بیش از پیش موضوعیت پیدا کنند. این تلاشها بایستی در راستای مطرحسازی گفتمان ملت دموکراتیک در ایران و روژهلات کوردستان صورت بگیرد کە در آیندەی نە چندان دور ثمرات این گفتمان را شاهد خواهیم بود. ایجاد و گسترش فرهنگ اکولوژیکی در میان جوامع از نتایج مستقیم و بارز طرح پارادایمیکی است از سوی حزب حیات آزاد کوردستان- پژاک در شرق کوردستان و ایران میباشد کە امروزە بە شیوەی حیات جامعە بدل گشتە است. پر صلابت گشتن جنبش آزادی زنان در ایران و روژهلات کوردستان نیز از دیگر عرصەهای مبارزاتی است کە حقیقتا پژاک نقش پیشاهنگی را در آن ایفا نمودە است. تبدیل گشتن زینب جلالیان، وریشە مرادی، پخشان عزیزی و … بە نماد آزادیخواهی زنان و پیروزی ارادهی آزاد در ایران و روژهلات کوردستان اثباتگر این ادعاست.
وجه اشتراکات فرهنگی کە میان ملتهای ساکن در جغرافیای ایران وجود دارد را میتوان بعنوان کلید دموکراتیزاسیون دانست. از جملە این اشتراکها کە برجستەترین آنها نیز میباشد “نوروز” است؛ نوروزی کە تمام جوامع ساکن در جغرافیای ایران آنرا شکوهمندترین، مهمترین، باستانیترین و ارزشمندترین جشن خود میدانند. چرا کە انسان، موجود درک آزادی است. درک واقعی حقیقت انسان خاورمیانەای، در درک چالش بین اسارت و تلاشش برای آزادیاش نهفته است و همین “نوروز” نقطه عطف این چالش است. ما مردمان این سرزمین، آنانکه هنوز به رویاهایشان و زیبایی دوباره آزاد زیستن باور دارند، نوروز را برای این مهم جشن میگیریم. امری که همه ما را فراتر از زبانمان، ملیتمان، مذهبمان و باورهایمان به همدیگر متصل میکند. این آتش اشتیاق هرگز در قلبهایمان خاموش نگشته و نخواهد شد؛ ما بارها و سالها، دوباره از شعلههای این آتش برخاستهایم.
رژیمهای حاکم بر ایران در طول حاکمیت خود شدیدترین انواع ظلم و ستم را در حق خلقها و جوانان، زنان، طبقات ستمدیده و دگراندیشان فکری و طبیعت این مرز و بوم اعمال داشتهاند و در این چند سالەی اخیر بر شدت این درنده خویی خود دو چندان افزودهاند.
ملتهای ساکن در ایران بایستی نوروز را در ایرانی آزاد و آباد در کنار یکدیگر جشن بگیرند زیرا که هرگز به تداوم ظلم، ایمان نداشتهاند. نوروز برای هرآنکە مبارکاش میداند امری سیاسی است که برخاسته از فرهنگ مشترک ملتهاست. فرهنگی که ریشه در عطش آزادی دارد؛ نقطه مشترکی که مردم از گلوهای متفاوت، با صداهای متفاوت و با زبانهای مختلف آن را فریاد کشیدەاند. مردمان این سرزمین مشترک و این فرهنگ مشترک، دارای خواستی مشترک هستند که نوروز نقطه اوج تبلور آن است.
با این اوصاف از نوروز و هدف مشترک آن برای ملتهای آزادیخواە در کنار اتحاد، همگرایی و همصدایی میتوان ارکان وجودی ولایت فقیه و رژیم سرکوبگرش را ویران نمود. ملتهای تحت ستم در ایران با باور به توان خود خواهند توانست ایرانی دموکراتیک را خلق نمایند؛ ایرانی را پایەگذاری کنند کە دیگر مرکزگرایی، خودمحوری و صدور به اصطلاح اسلام سیاسی شیعه به سایر کشورهای منطقه در آن وجود نداشتە باشد و این تنوعات و اشتراکات فرهنگی مطالبات و خواستههای برحق یکدیگر ارزش قائل بودە و تفاوتمندیها را درک نماید. این مهم ممکن میگردد مگر خلقهای ایران با اتکا بهتوانمندیهای وجودی خود و همگرایی و احترام به تفاوتمندیهای مذهبی، فرهنگی و خلقی، وحدت میان زنان، پیشاهنگی جوانان در مقطع کنونی با هدف از میان برداشتن تمامی موانع دمکراتیزاسیون نقش تعیین کنندهی خود را ایفا کنند. اتحاد، همگرایی و همصدایی بە راحتی ارکان وجودی ولایی را خاپور خواهد کرد و با ایمان به نیروی خویش تحولی شگرف را در آیندەی خود رقم زنند.
موضوع مهمتر و پایانی این مبحث ما کە بیتردید اصلیترین مسئلە برای صلح همەجانبە و فراگیر در خاورمیانە است آزادی فیزیکی رهبر خلقهای آزادیخواە، رهبرآپــــو میباشد کە بە طور قطع بە یقین برای آیندەی ایرانی دموکراتیک نیز ضروری میباشد. ایشان با منش و کنشی دموکراتیک کە تنها مختص بە خود است فراخوان و پیامی را آراستەی تمامی آزادیخواهان در دنیا نمود و نقشەی راە دموکراسی در سالهای آیندە را ترسیم کردە و جهانیان را بە تحسین خود وا داشت.
فراخوان رهبر آپو ابتکار عملی جهت خروج از این بنبستها بوده و فرصتی تاریخی را بە دولتهای منطقه جهت چارهیابی و گذار به دموکراسی میبخشد.
رهبر آپو همچنین در پیام تاریخی خود به این نکته اشاره دارد که جنبش آزادیخواهی کوردستان علیرغم فداکاری عظیم، در نتیجەی تنگناهای ذهنیتی و ساختاری ناشی از دیدگاهای جهان دوقطبی نتوانسته چارهیاب این مسئله بنیادین گردد. نیم قرن مبارزه بینظیر حزب کارگران کوردستان خلق کورد را از خطر نسلکشی رهانیده و سیاستهای مبنی بر انکار موجودیت خلقمان را درهم شکسته است. خلق کورد دیگر مرحله تلاش برای «بودن» و مسئله موجودیت را پشت سر نهاده و به مرحله خودبودن، خودمدیریتی و پیشاهنگی دموکراسی رسیدهاست. بدون شک پیشبرد این مرحله مستلزم دیدگاه ها و راهکارهای نوین در مبارزه است.
اینک تاثیرات فراخوان اخیر رهبرآپـــو، جدا از ترکیە، ملتهای ساکن در جغرافیای ایران را نیز بیش از پیش در جستجوی چارەیابیای دموکراتیک قرار خواهد داد. ملتهایی کە بنا بە خصائص تاریخیشان در جستجوی رسیدن بە حقیقتاند. بە ویژە در میان خلقهایی کە تا بە امروز تحت ستم حاکمان بخصوص این صد سال اخیر قرار گرفتەاند، جستجوی بیشتری در این راستا خواهند داشت. این حقیقت نیاز بە ساختاربندی داشتە و باید بە مرحلەی عمل برسد. این ساختار همچنان کە رهبر آپو آنرا تعریف نمودەاند، ایناست کە باید درک کرد جامعە خواهان چگونە ساختاریست. این حقیقت همان است کە جوهرەاش را در ساختار خودمدیریتی دموکراتیک، منعکس دهد کە این مدل با حقیقتی کە در جوهرەی خود داراست، قادر است کە تک تک آحاد هر جامعەای را در آغوش گیرد. بدین خاطر نیز بنا بە این پارادیگما، تمام نیروهایی کە خارج از ایراناند و حتی داخل ایران کە حاکمیت را در دست دارند، دیدگاهشان در قبال خلق و دموکراسی اشتباه بودە و بایستی چنین دیدگاهی اصلاح گردد. زیرا کە در این عصر فرمهای اجتماعی دیگر غیر قابل انکاراند، بدین معنا کە امروزە؛ فرمهای خلق، قوم و ملت، فرمهایی اجتماعیاند کە بە شناسەای اجتماعی مبدل گشتەاند. این در حالیست کە در داخل ایران این فرم اجتماعی مورد انکار واقع میگردد، بسیاری از احزاب کە خود را اپوزیسیون قلمداد میکنند، شناسنامەی اجتماعی را انکار میکنند. بدین معنا کە در داخل ایران تنها خلق حاکم بە عنوان مردم معرفی میگردد و ملتهای دیگر بنام قوم تعریف میشوند، بدین معنا کە در بازەی اقلیت قرار میگیرند و این در حالیست کە چنین منطقی، منطق و ذهنیتی کاملا نادموکراتیک است. بدینصورت کە خوانش باید بصورتی صحیح تعریف گردد. بدین معنا کە جغرافیای موجود ایران، جغرافیای اشتراکی تمام ملتهاییست کە در آن ساکن هستند و بدون هیچگونە تبعیضی، حق هر ملتی است کە از تمام حقوق حقەی خود را کە شناسەی وی است، برخوردار گردد. پس محرز است کە در جغرافیای ایران، تاکنون این مورد وجود نداشتە است.
فهذا مادامی کە ملت کورد نیز بسان قومی قلمداد میگردد و جزو اقلیتها بە شمار آمدە و شناسەی ملت بودناش را انکار میکنند با چنین دیدی نیز ملتهای دیگر ساکن در این جغرافیا از جملە آذری، بلوچ، عرب، گیلکی و غیرە در حاشیە قرار میگیرند و همین باعث شدە است کە همزمان اصطلاح دموکراسی در ایران با شناسەای غربی تعریف گردد.
جان کلام اینکە پروژەی دموکراتیزاسیون و چارەیابی جوامع ایران نیز بە مانند دیگر ملتهای خاورمیانە از مسیر آزادی فیزیکی رهبرآپو گذار خواهد کرد. همان پارادایمی کە دموکراسی، آزادی، همزیستی مسالمت آمیز خلقها، تبیین آزادی زن، حفظ محیط زیست و…، میباشد. در بین سیاستهای اعمالی بر ضد خلقها، ضد زن، دموکراسی، آزادی و …، کە از طرف جمهوری اسلامی ایران با اعمال رویکردهای سرکوبگرانە جهت حفظ موقعیت خویش اعمال میشوند و مداخلات نیروهای هژمونگرای خارجی کە در جهت تبیین هژمونی خود بر منطقە و کسب منافع سیاسی و اقتصادی خود میخواهند تمام نقاط خاورمیانە را بە خاک و خون بکشانند کە سوریە و قبلتر عراق نمونەی بارز آن میباشد، است.
بدون تردید نیروهای مستبد منطقە از جملە ایران و نیروهای مداخلەگر سود و سرمایە نمیخواهند میدان بە خط آپوئیستی و رویکردهای دموکراتیک آن برای حل مسئلە بدهند. بدلیل اینکە حفظ موقعیت بە هر قیمتی هدف مستبدین منطقە از جملە سیستم ولایت فقیە ایران میباشد، همچنین نیروهای هژمونگرای مداخلەگر هم میخواهند هر تحولی در منطقە با مهر تائید آنها رقم بخورد.
هر دو طرف جهت دستیابی بە اهداف خود هیچ ابایی از ویرانی و قتل و کشتار خلقها ندارند، در واقع متضرر اصلی اعمال سیاستهای آنها، خلقها و بیشتر از همە زنان و طبقات پایین جوامع میباشند.
اما این پارادایم آپوئیستی کە پژاک در روژهلات کوردستان و ایران آن را نمایندگی میکند با برخورداری از نیروی نظری و عملی خود، فرصتهایی کە کل جنبش آزادیخواهی خلق کورد و دیگر ملتهای ساکن ایجاد کردە و ظرفیتهایی کە وضعیت کونژکتوری در منطقە دست میدهد با ارتقا مقاومت و مبارزە بە پایەی خود استحکام ببخشد و مسیر انقلابی آپوئیستی را کە متکی بر نیروی خلقی، اجتماعی میباشد، از هر لحاظ بە یک وزنەای مؤثر تبدیل کند و منافع خلقی و اجتماعی را در برابر نیروهای سلطەخواە مصون بدارد.