سربست چیا
منبع: مجله آلترناتیو – شماره ۲۶
بررسی و تحلیل پدیدەی انسانی – اخلاقی مقاومت کە عمری بە درازای عمر انسان و اولین اجتماعات بشری دارد، مستلزم مطالعە و پژوهشی در زمانی – همزمانی است. یعنی مطالعەی مقاومت چونان پدیدەای در گذر زمان یا همان نگاە تبارشناسانە بە آن و مقاومت بە عنوان پدیدەای در مقطع زمانی خاص، در غیر این صورت پژوهش ما یا بە سوی میکرو تاریخها ودر رأس آن تاریخهای ملی گرایش پیدا می کند کە نتیجەاش تقابل و تضاد با ماکرو تاریخ جهانشمول واز بین رفتن کلیت حقیقت است و یا با گرایش محض بە رویکرد کلی گرا سبب نادیدە انگاشتن میکروتاریخ ( رویداد، پدیدە و رابطە) و فروپاشی وازهم گسیختگی کلیت واقعیت می شود. صحیح ترآن است کە بتوان رویکردهای کلی وجزئی را همانگونە کە در واقعیت روی دادە بە صورت توأمان و دیالکتیکی تحلیل کرد. دراین نوشتار با چنین رویکرد و متدی بە تحلیل و بررسی مختصر و اجمالی مقاومت و مقابلەی اتنیسیتەها و خلقهای زاگرس در برابر جنبەی استثماری و استعماری تمدن پرداختە خواهد شد.
مقاومت
مقاومت مصدرفعل’ قَوَمَ ” از باب مفاعلە است ( قاوم یقاوم مقاومە ) و بە معنای پایداری و استقامت در برابر تباهی و زوال و نابودی است. چنانکە گفتە میشود این خانە در برابر زلزلە مقاوم است. درفرهنگ آپویی مقاومت بە معنی مقابلە و ایستادگی دربرابرحذف، انکار، نابودی، ژینوساید، آسیمیلاسیون، بردگی، سلطە گری و سلطە پذیری، اسارت، فرد گرایی، جامعە گریزی و جامعە ستیزی، تبعیض، بی عدالتی، جنسیت گرایی، نژادپرستی، علم گرایی، ملی گرایی ودولتگرایی و سرمایە داری است.
آرکی تایپ (کهن الگو) مقابلە و مقاومت در برابرهیرارشی دولت – ملت ها ( تمدن) و نظام خدایگان – بندە و ترجیح وانتخاب حیات سحرانگیز و سرشار از اشتیاق و حرکت و جنبش آزاد در قالب زندگی دموکراتیک را می توان ازاساطیر و تاریخ و ادبیات دیرسال و باستانی کوردها – کە ازسوی فاتحان مورد دستبرد، رد وانکار و دستکاری و تحریف و استحالە قرار گرفتە است – پی گرفت. در اساطیر و روایات کوردی با اولین نمونەی این برخورد و مقاومت روبرو می شویم آنگاە کە یکصد و چهار مە (تمامی میراث مادی ومعنوی زندگی) ایزد بانوی کوهستان نین خورساک، توسط انکی؛ خدایِ مردِ غاصبِ نیرنگ بازِ سومری مصادرە شد کە بعدها از سوی اینانا الهەی شهر اوروک از او مطالبە شد. اینانا اسطورەای کە درون مایەاش جنبش و مقاومت فرهنگ اجتماعی زن- مادر در برابر تمدن (سیستم بردە داری ) است. همچنین در اسطورەی هومبابا«خومبابا» نگاهبان جنگل سدر در سرزمینهای مرتفع شمال و شرق سومر، یعنی کردستان-کە نماد وسمبل مقاومت وپایداری در برابر یورش استعماری امپریالسم سومری بە رهبری گیلگمش وانکیدو است. نمونەای تیپیکال از رابطەی امپریال و مستعمرە کە بە طرزی هنری و درعین حال عبرت آموز بر جای ماندە. چیزی کە تاریخ و تاریخ نویسی کلاسیک و مدرن کاملاً ازآن بی بهرە است. ژرف ساخت و درون مایەی این اساطیر مقاومت برای حفظ حیات مساوات طلبانە و مسالمت آمیز و آزاد جامعەی نئولتیک در برابرسیستم بردە داری و استثمار دولت – شهر سومری بە فرمانروایی گیلگمش است.
تاریخ مقاومت
قبایل وعشایر زاگرسی بە عنوان نظام هایی خارج از حوزەی اقتدار و سلطەی حکومت مرکزی درطول تاریخ بە حیات دموکراتیک خود ادامە می دادند برای همین با لشکرکشی های مستمر نظامهای سلطەگر در راستای غارت و بە بردگی کشاندە شدن شان مواجە بودند. قبایل وعشایر نیز در نزاع و شورش و طغیان دائمی بودند، این جنبشهای آزادیخواە شورشگر بە موازات نظامهای تمدنی استیلاگر در طول تاریخ حضوری زندە و فعال و پرشور داشتەاند و از همین روی در جهت تخریب مقاومت و آزادی خواهی قبایل در طول تاریخ هموارە از آنان با عنوان بربر یاد شدە است. در حالی کە قبیلە با ماهیت ضد تمدنی(سیستم های بردەداری و استعمارگری) اش، نیروی محرکەی تاریخ بودە وهمیشە دارای ساختاربندی های آزاد و برابری خواهانەی جامعەی دموکراتیک بودە. قبیلە سرچشمەی پایان ناپذیر کمونالیسم دموکراتیک بودە است.
در مورد نقش و فانکسیون قبایل (ایلات و عشایر) مسئلەی اساسی، قرار داشتن در چارچوب نظام یا مخالفت با نظام مطرح است. با افزایش جمعیت، قبایل دچار بحران می شدند و هر قبیلە بە دو بخش کاملا متفاوت انشقاق می یافت، بخش محروم و پایینی قبیلە کە همچنان بر آزادانە زیستن خویش اصرار داشت و تا پای جان بر سر آن می ایستاد و مقاومت می کرد و بخش دیگر با ترجیح عناصر هیرارشیک نظام طبقاتی با اقدام و ظهوری ایدئولوژیک؛ خود را بە عنوان جامعەی دولتی جدید سازماندهی می کرد، تلاش حکومتها و نظام های سلطە و استیلاگری انحلال و ذوب این جنبەی بارز و برجستەی ایلات و عشایر بودە است ازحذف وانهدام فیزیکی گرفتە تا آسیمیلاسیون و ژینوساید فرهنگی در ایران بویژە با روی کار آمدن رضا پهلوی این پروژە شتاب بیشتری بە خود گرفت سیاستی بود کە ازجانب استعمارپیر(انگلیس) بر دول حاکم برجوامع خاورمیانە دیکتە شدە بود برای ازمیان برداشتن فرهنگ مقاومت ودر پی آن غارت و چپاول منابع طبیعی وایجاد بازار مصرف کالاهای کارخانجات انگلستان و دیگر دول استعمارگر اروپایی.
از شش هزار سال پیش تاکنون تهدید کولونی سازی(مستعمرە ساختن) و اجرای آن بر مزوپتامیای علیا یعنی هرچهاربخش کوردستان و خلق آن وجود داشتە است، سومری ها بە مردمان ساکن کوهستانهای شمال و شرق قلمروشان (کوردستان) کورتی می گفتند بە معنای خلق کوهستانی. کورتی ها( یاهمان هوری های دورانهای بعدی) در برابر فرهنگ تمدنی سومری ها همیشە در حال مقاومت بودەاند این مسئلە را می توان از خلال روایتهای میتولوژیکی بر جای ماندە از آن دورانها بویژە دراسطورەی نین هورساک (نین خورساک) ایزد بانوی کوهستان بە خوبی و روشنی دریافت. همچنین داستان گیلگمش ماهیتا بیانگرمبارزەی کورتی های مقاوم در راە آزادی و حفظ موجودیت خویش در برابر تمدن بردە داری سومراست. هوری ها اجتماعی بودند که از اواخر چهارمین دورەی یخبندان بە این طرف در مزوپتامیای علیا یعنی کردستان امروزی زندگی کردە و در پیشبرد انقلاب نوسنگی نقش بسزایی داشتند، میراث دوازدە هزارسالەی “خراب رشک” – گوبکلی تپە- در حوالی اورفا مدرکی قوی و مستند است براُتانیک (ریشە دار) بودن هوری ها؛ خلقی متکی بر نظام قبیلەای و دارای فرهنگی بسیار قدیمی و پیشرفتە. قبایل هوری بە سبب فشاری کە بە تدریج رو بە تزاید بود در دورەی ٤٠٠٠ الی ٣٠٠٠ ق.م درمسیر تکامل و پیشرفت سیاسی روی بە عشیرەای شدن نهادند، گذاربە فرم عشیرە راهکاری بود در جهت دفاع و مدیریت مشترک. قبایل هوری با اتکا بر کوههای زاگرس پیوستە دربرابر تمدن (نظام بردە داری) مقاومت از خود نشان می دادند و«گوتی»ها بە عنوان اولین الگوی ساختار کنفدراتیو قبایلی با ریشەی زاگرسی توانست در برابر سومری ها بە پیروزی برسد. هوری ها کە در دورەی آشوری ها بدانها ماد و بیانیلی خطاب میشد، همیشە لزوم مقاومت در برابرهجوم بنیان فکن آشوری ها را احساس می کردند، اتحادیەی این قبایل توانست درسال٦١٢ ق.م امپراتوری امپریالیستی آشور راشکست دهد، مقاومت این قبایل درمنتهی الیە شرقی مرزهای اورارتو بە مدت سیصد سال ادامە داشت. سرانجام کنفدراسیون مادها درسال ٥٥٠ ق.م با خیانت داخلی و بدست پارسها از میان رفت.
مقاومت و حملات تیرەهای قبایل در دوران پارس – ساسانی در سلسلە کوەهای زاگرس-تورس مستمر بود. با اشاعەی اسلام هستەهای مقاومت خلقی «هوری -مادی» برای اولین بار با عنوان کورد در تاریخ ظهور می کند. با شکست ساسانیان و دولت بیزانس خط مقاومت و خیانت کوردها نیز شکل می گیرد و بە موازات هم تا روزگار حاضر جریان می یابد. قشرسنتی مزدور در ازای امارت (حاکمیت) بیگ نشینهای کوچک تحت انقیاد و گوش بە فرمان خاندانهای اموی و عباسی و سلجوقی وعثمانی و صفویان و… قرارگرفتند. واقشارمحروم کورد، خارج ازهیاهوی تمدن( سیستم های بردەداری و استعمارگری) باقی ماندند و با مقاومتی مثال نزدنی در پی تداوم موجودیت خویش برآمدند.
سنت زردشتی درتحقق موجودیت کوردها نقش مهم و برجستەای دارد. آیین زردشتی با گذار از ساختارهای توتمیک موجود در فرهنگ قبیلەای؛ توانست برمبنای اعتقاد و اخلاق، اتحادیەی وسیعی از قبایل پروتو-کورد ماد بە وجود بیاورد. اهمیت آیین زردشتی در حکم یک انقلاب ذهنی و معرفتی در آن بود کە توانست برای حل بحران جامعەی قبیلەای رهیافتی دموکراتیک بیابد و آن را بە کار گیرد. این مهم را با بخشیدن هویتی مشترک و والا بە تمام قبایل مادی و گذار از اتحادیەهای کوچک و خاندانی و تشکیل کنفدراسیون ماد، بە انجام رسانید.
موجودیت فرهنگی کوردها بعد از ظهوراسلام با کشتار و ویرانگری اسلام سلطنتی خاندان اموی و مروانیان روبرو گردید. حجاج یوسف عامل و کارگذار سفاک مروانیان بە قتلعام وسیع کوردها پرداخت و طیف مزدور کورد بە خدمت آنها درآمدند و بە تدریج از طریق آسیمیلاسیون داوطلبانە عرب شدند. بین سدەهای هفتم و دهم میلادی یک طبقەی کورد فرادست بسیار نیرومند ولی مزدور تشکیل شد کە در میان زبان و فرهنگ آریستوکرات عرب ذوب گشت و با آن امتزاج یافت و در پی دستیابی بە قدرت از نظرمذهبی سنی شدند کە بە معنای اسلامی شدن سطحی آنان در هیرارشی قبیلە بود. بیگنشینهای کورد در قرون وسطی اکثرا بە مذهب سنی گرویدند. گروە دیگریعنی کوردهای آزاد و دموکراتیک دربرابرموج حملات فاتحان فاشیست تسلیم نشدند و طبق عادت مألوف بە بلندیها واعماق کوهستان پناە بردند و زمانی بس دراز بە مقاومت مستمر و رادیکال خود ادامە دادند. علویان و زردشتیان، یارسان، ایزدیان نمونەی بارز این کوردهای آزاد بودند، علویان بە فرهنگ قبیلەای و عشیرەای خویش پایبندی ریشەای و عمیقی نشان دادند و بە همین خاطرازحیث زبان و فرهنگ شباهت بیشتری بە هوریان پنج هزارسالە دارند تا بە ساکنان امروزی کوردستان، جناح دیگرمقاومت در برابراسلام دولتی – سلطەگر؛ زیدیە، علویان طبرستان، عیاران، فتیان و جوانمردان، اسماعیلیە، خوارج، و صوفیان قادریە، نقشبندیە، صفویە نمونەهای برجستەی این جناح مبارز و مقاومند. درواقع تصوف نمایندەی اسلام جامعەگرا و دموکراتیکی بود کە با قدرت و مراکز قدرت سرسازش و میل اطاعت نداشت. پیوند این طریقتها و متصوفە با فتیان و جوانمردان وعیاران (یاریها؛ گروههای یاری ( ملجا و پناەگاهی برای خلقهای تحت ستم شدە بود درحقیقت این طریقتها در حکم سازمانهای دفاع ذاتی خلق بە شمار می رفتند. انجمن های یاری یا همان عیاران در تمامی دورانهای اسلامی و تا عصر حاضر در بیشتر شهرها و بلاد امپراتوری اسلامی حضوری پر رنگ وتأثیر گذار داشتند. وجود خوارج درمراکز دور از خلافت اسلامی مثل بلوچستان و یمن وعمان ضربات مهلکی بر پیکردستگاە ظلم و جور فاسد خلافت و دیگر امارتهای فرمانروایی وارد آوردە بود. بنابراین در قرون وسطی بە رغم تمامی اشغالگریها و استعمار و آسیمیلاسیون فاتحان عرب و فارس و ترک. کوردها بە سمت اجتماعی شدن خیز برداشتە بودند. هم جامعەی قبیلەای و هم جامعەی جماعت محور در مسیر جامعەی قومی پیش می رفت. مسائلی کە سربرآوردند ناشی از قدرت و دولت هیرارشیک بود کە برای تمامی جوامع مصداق داشت. علی رغم تمامی یورشگری ها واشغالگری فاتحان، مقاومت کوردها همچنان بە گونەای لاینقطع ادامە داشت می توان گفت در طی کردن قرون وسطی جامعەی کورد از بسیاری ازجوامع آن روزگار پیشروتر بود و بە همان نسبت نیز دربرابرمسائلی کە با آنها مواجە می شد راەحلهایی می یافت و حتی در زمینەی حل مسائل پیشاهنگ بسیاری از جوامع بود. کوردها دیگر در موقعیت تنازع برای بقا و حفظ موجودیت و یا بهبود شرایط بردگی نبودند. آنها اینک در بزنگاە دفاع ذاتی جامعە ومبارزە جهت تداوم آزادانەی حیات خویش قرار داشتند.
در عصر کاپیتالیسم اما اوضاع برای کوردها بە شکل باژگونەای رقم زدە شد. خلق کورد چون نتوانستە بود دَرَکات (طبقات جهنم) دوزخ سرمایە داری را طی کند و حیات فرهنگی اش را قربانی تمدن گرایی دولت – ملت نکردە بود وبە جنون و سرسام صنعت و ماشینیسم مبتلا نشدە بود ازهمە طرف مورد حملە و هجوم اشغالگری و آسیمیلاسیون و نسل کشی دولت – ملت های حاکم و سیستم مدرنیتەی سرمایەداری قرار گرفت. می بایستی بە هر نحوی کە شدە(ژینوساید فیزیکی و فرهنگی) موجودیتی بە نام کورد ازصحنە و صفحەی روزگارمحو شود و این اصل بە عنوان سیاست کلی نظام سرمایە داری بە تصویب رسیدە بود و دولت -ملت های حاکم منطقە ملزم بە اجرای آن شدند. چرا کە کوردها وارد سیستمی کە درآن دولت – ملت، تکامل یافتە ترین شکل الوهیت وشهروند پیشرفتە ترین بندگی است، نشدە بودند و بیم آن می رفت کە مدل و الگوی دیگر خلق ها و جوامع گردد.دراین دوران مقاومت وجنبش های کوردی بە لحاظ ایدئولوژیک، سازمانی و عملی مطابق با معیارها و شاخص های ملی وطبقاتی مدرن برنامەدار و پروژەای نبود. دویست سال اخیر کوردستان متلاطم و خونین سپری شد. سالهایی پر از عصیان و شورش کە با ارتش ها و دولت – ملتهای کە مدرن شدە بودند بە خاک و خون کشیدە شد. با اقداماتی نظیر تنظیم دوبارەی بروکراسی مرکزی، نظام مالیات و ارتش کە دولت های ایران و عثمانی تحت نام اصلاحات، جهت مدرن شدن (درمسیرتشکیل دولت- ملت) برای خدمت و بە چرخش درآوردن چرخ دندە های سیستم سرمایە داری جهانی بە عمل آوردند، موقعیت امارتهای محلی(بیگ نشین ها، والی ها) با تهدید روبرو گشت پذیرش نظام های مالیاتی و سربازگیری برای این والیان و امرای کورد در حکم پایان موجودیتشان بود و چارەای جز شورش نداشتند. شورش بابان و طریقت قادریە در سال١٨٠٦. جنبشی بدرخان بیگ امیر بیگ نشین بوتان، قیام شیخ سعید پیران، قیام الک( بیت الشباب)، قیام سید رضا، مقاومت درەی زیلان و آگری و قیام درسیم. قیامهایی نیز در شرق کوردستان و ایران علیە پروژەی مرکز گرایانە و مدرنیزاسیون رضا خانی رخ دادند از قبیل؛ قیام های لرستان، اردلان و سمکو شکاک، محمد رشید خان بانە، یارمحمد خان کرماشانی، قیام هورامان و مریوان، منگورها و…
سرکوب این جنبشها با پشتیبانی نیروهای غربی انجام می گرفت کە نتایج استراتژیک سلبی و منفی را بە دنبال داشت، نهادهای فرهنگی کوردی کە دارای یک اتونومی وسیع- هر چند سنتی- بودند، شادابی و پویایی خود را از دست دادند و بروکراسی مرکزی در کوردستان جای گرفت و اتوریتەاش را اشاعە داد. و چنین شد کە موقعیت ایالتی کوردستان خاتمە یافت و کردستان بە سطح یک اصطلاح جغرافیایی تنزل دادە شد. این در حالی بود کە موقعیت کوردها تا اوایل قرن نوزدە بەعنوان خلق؛ پیشرفتە ترازموقعیت ترکمنها، اعراب و فارسها بود. فروپاشی جایگاە کوردها ازقرن نوزدهم آغاز گشت. وارثان بیگ نشینها؛ این تازە بە دوران رسیدە ها حتی با دست کشیدن ازموقعیت اتونومی سنتی در قامت مزدورانی ظاهر می شدند کە تنها بە فکر منافع شخصی و خانوادگیشان بودند. با پاک سازی و سقوط جمهوری کوردستان در مهاباد بە عنوان آخرین دژ آزادی و استقلال کوردی پس از جنگ جهانی دوم جنبش مقاومت کورد بە کما رفت و تصویری بدبینانە ازخود بر جای نهاد. بی اعتمادی گستردەای نسبت بە موجودیت کوردها(دچار شدن بە سرنوشت سرخ پوستان) وتحقق آرزوی حیات آزاد آنها بە وجود آمدە بود، نوعی نبود اعتماد بە نفس وخود باوری در میان بود کە شاید در تاریخ کوردها برای اولین بار تجربە می شد. هویت کوردی در معنای معاصرآن مردە بود.
تولد دوبارە
در دورانی کە فرمان مرگ کوردستان و کورد بودن صادر شدە بود. با رستاخیز طبیعت درنوروز سال ١٩٧٣ بزرگترین جنبش رهایی و مقاومتِ کوردیِ تاریخ نیز از دخمەهای فراموشی و اغما سر برآورد. گروهی شش نفرە دراین بهار کوردی جاویدان دست بە تشکیل گروهی دادند کە بە زودی مرزهای ناحیەای و منطقەایش را درنوردید و امید رهایی جهانی بە انقیاد درآمدە شد گروهی ایدئولوژیک حول رهبرآپو شکل گرفت. با شهادت حقی قرار در سال ١٩٧٧ (نزدیک ترین رفیق رهبری در گروه) و بەحرمت خون این شهید بزرگوار، رهبرآپو پکک (حزب کارگران کوردستان) را بە سال ١٩٧٨ تأسیس کرد. رهبر آپو این مرحلە از زندگی انقلابی خویش را میلاد دوم خویش نامید. رهبر آپو از ابتدای تاسیس گروه ایدئولوژیک شروع بە آموزش کادرهای سازمانی کرد و نتیجەی این آموزشها آن بود کە زندان آمد بە سال ١٩٨٢ با مقاومت تاریخی رفقای شهیدمان مظلوم دوغان، کمال پیر، خیری دورموش، سارا و بقیەی رفقا بە مرکزمقاومت و جنبش آپویی تبدیل شود و شعار “مقاومت زندگیست” کلید واژەی اصلی مبارزات شد. در سال ١٩٨٤ نیروی آزادی بخش گریلا بە فرماندهی معصوم کورکماز (شهید عگید) رسما وارد فعالیت شد و با شلیک اولین گلولە مقابل حکومت فاشیستی و استعمارگر ترکیە، خلق کورد مطابق “تز فانون” دوبارە از نو سربرآورد. جنگ انقلابی خلق یا همان کارزار پانزدە آگوست آغازمرحلەی نوینی درتاریخ مقاومت و مبارزات آزادی خواهانەهای خلق کورد و دیگرخلقهای تحت ستم و آزادی شد.
شب رفت صبوح آمد
غم رفت فتوح آمد
خورشید درخشان شد
تا باد چنین بادا