بیستون مختاری
مردم آزادیخواە ایران نزدیک بە یکسال و نیم است کە با تمام قوا، در برابر استبداد حاکم قد علم کردهاند. آنان هزینه آزادی را با خون خود، با خون فرزندانشان میپردازند. این انقلاب تمامی مرزهای طبقاتی، ملی-اتنیکی و سیاسی و حزبی را در هم شکسته است؛ زیرا که بر پایه آشکارترین چالش قرن یعنی آزادی زنان بنا شده است. “آزادی زن، آزادی جامعه است!” و این استراتژی شعار مشترک مردم در تمامی جغرافیای این سرزمین است؛ “ژن، ژیان، آزادی!”. جامعهای که در آن زنان فاقد حقوق برابر باشند، هرگز به دموکراسی نخواهد رسید. مبارزهای که زنان نیز در صف مقدم آن نباشند، قطعا به آزادی ختم نخواهد شد. بنابراین ژن، ژیان، آزادی، پرچم، فلسفە و شعار مشترک آزادی جامعه ایران است.
قیام پیشرو، مدرن و هدفمند مردم آزادیخواە ایران، نه تنها پایەهای رژیم استبدادی موجود را به لرزه درآورده، بلکه جهان را نیز در شوک فرو برده است. تمامی احزاب طبقاتی محور و ناسیونالیست محور نیز در پس گردوغبار برخاسته از مبارزات زنان، ناپدیدار گشتهاند. مردم ایران و قیام آنان با محوریت آزادی زنان نشان داد که تئوریهای قرون گذشتە جهت آزادیهای طبقاتی و رهایی ملی، دیگر قدیمی و اکسپایر شدهاند. آزادی زنان در اولویت نباشد، زندگی و آزادی اجتماعی نیز وجود نخواهد داشت.
دیگر بر همگان آشکار است کە ماهیت رژیم ایران ماهیتی استبدادی، وحشیانه و فاسد است. جامعه و تمامی نیکاندیشان جهان به ماهیت این نظام پی برده است. اگر امروزە نگاهی چه در منطقه و چه در سرتاسر جهان بیاندازیم همه انسانها، اقشار مختلف و حتی ملیتهای مختلف دیگر، نه فقط خلق ایران بلکه همه خلقهای جهان، حتی خلقهای آزادیخواه و دموکراتیک دیگر در حال بلند نمودن صدای شعار علیه رژیم مرتجع و دیکتاتور جمهوری اسلامی و نشاندادن موضع خود هستند. آنها میخواهند ماهیت این حکومت را محکوم نمایند. یعنی حکومتی که علیه زن است، علیە زندگی و علیە آزادی است. بههمین سبب امروزه خلقها این حقیقت را خاطرنشان کردهاند و سمبل و نماد پیروزی خود را مشخص نمودهاند. بر این اساس میگویند” زن، زندگی، آزادی”، چرا؟ زیرا میدانند حکومت علیه زنان است، بههمین دلیل میگویند، زن. بر این اساس باید از حقوق، هویت و وجود زنها صیانت شده و براساس حقیقت معنای آن مبارزه کنند. زن و زندگی به این دلیل است که حکومت و آخوندها هیچ معنا و مضمونی برای زندگی مردم باقی نگذاشتهاند. خلقی که نان، کار و زندگی شرافتمندانه دارند، درحقیقت فلسفی، امروز نان ندارند، خانه ندارند و زندگی برای آنها باقی نماندهاست. آنها خواستار آزادی و زندگی برابر هستند. اما حکومتی کە اساس و بنیادش علیه آزادی است بە هیچوجە دمکراسی را نمیپذیرد و براساس اسارت و بردگی خلق حکومت خود را اداره میکند، به همین دلیل خلق سمبلی برای خود پیدا کرده و با جان و دل میگویند” زن، زندگی، آزادی” و این رمزی است برای مقاومت و برای پیروزی. بدونشک این موضوع بسیار باارزش بوده و باید برای آن ارزش بسیاری قائل بود؛ و اما در نقطە مقابل رژیم و عوامل استعمارگر جمهوری اسلامی در وضعیت کنونی هر رویکرد دموکراتیک را ضد امنیت ملی و تجزیهطلبی قلمداد مینماید. اشخاص وفادار رژیم که در سرکوب خلقهای ایران نقش داشتهاند، از سوی رژیم دوباره زنده و فعال شده و مسئولیتهای را در نظام و نهادهای آن برعهده میگیرند. نبود شفافیت و وجود فساد فراگیر بنیانهای وجودی رژیم را تا بیخ استخوانش فاسد نموده است. نظام پس از این شرایط دیگر به هر شخصی اعتماد ندارد. به همین دلیل تغییراتی در نهادهای امنیتی و دولتی خود به وجود آورده است. بعضا تنشها و بگومگوهای زبانی میان مسئولین رژیم نیز رخ میدهد کە این تنها جنگی زرگری است.
عمدە تغییراتی کە در این مدت در بدنە ساختار مدیریتی رژیم ایجاد شدە است، سیاست داخلە و خارجە را در راستای عملیکردن سناریوهای سرکوب و خفقان به پیش میبرد. دولت پنهان یا موازی نظام حیوحاضر بر سر قدرت است و سیاستهای یکدستسازی و خالصسازیهای رژیم تنها معنای سرکوب، تشدید گرسنگی و انقیاد خلقها را میدهد. حاکمیت ایران و دول سازشگر و همسو با او میکوشند راهکارهای جنگ و بحران و نسلکشی را جایگزین اهداف و مطالبات اساسی جنبش اجتماعی و انقلابی ایران سازند. بنابراین جنبش اجتماعی و نافرمانی مدنی در ایران که یک حق دموکراتیک است نباید تحت تأثیر امواج متلاطم جنگ و بحران منطقهای به سمت و سوی سرکوب و نابودی حرکت کند. راەکار این موضوع مورد بحث نیز توسل به سازماندهی مدنی است کە میتوان خطر نابودی را برطرف سازد این تنها شانس برای نابودی فاشیسم است.
در بخش اتفاقات منطقەای، سیاستهای خارجی و همچنین روابط بینالملل نظام جمهوری اسلامی بە این نتیجە میرسیم کە سیاست سرکوب در داخل و سازش مقطعی با قدرتهای جهانی، مسئلەایست کە نظام ولایی در این مدتِ یکسال و نیم بدنبال آن بودە و این مسلما همیشه ادامه نمییابد که حاکمیت را از سقوط نجات دهد.
رژیم ایران در داخل، جنگ سرکوب علیه جامعه و در خارج توافقاتی برای بقا امضا میکند. از طرفی هم گروهبازی و جریانسازی میان تندروهای اصولگرا به راه انداختهاند تا تحت نام انتخابات نمایشی، تودهها را مشغول سازند و ذهنشان را از توجه عمیق به سیاست و انقلاب ژن، ژیان، آزادی منحرف سازند. این یک فکت نه بلکه یک وضعیت پرمخاطره و نوعی مهندسی جنگ سرکوب علیه جامعه و ملیتهاست. در مقابل نیز اینطور نیست که خلقها و ملیتها هیچ برنامه و یا پتانسیل و نیرویی برای خنثیسازی برنامههای تهاجمی نظام حاکم نداشته باشند و قطعا بیداری جامعه، رژیم را به تقلا برای بقا بر سر قدرت واداشته است، پس بعید نیست که با این میزان از خشونتها، ورق علیه خود رژیم برگردد.
رژیم ایران حتی در روابط خارجی خویش نیز درمورد جامعه ایران و سرنوشت آن با قدرتهای خارجی بر سر میز معامله مزورانه مینشیند. در خصوص گفتگوهایشان با آمریکا هیچ شفافیتی در قبال جامعه ندارند. واقعیتها را از تودههای خلقی پنهان میدارند. هماکنون ایران در مقوله حفظ و بقای گروههای نیابتیاش در کشورهای عربی بویژه عراق، سوریه، فلسطین، لبنان و یمن با بزرگترین نگرانیها و خطرات روبرو است. سران نظام میکوشند برنامهریزی آمریکا برای تضعیف و نابودی گروههای نیابتی خود در آن کشورها را خنثی سازند لذا تمامی امکانات مالی و نیروهایش را از جامعه خود گرفته و در آن راهها خرج میکند. ظاهرا در حوزه سیاست و روابط بینالملل، نظم روابطش با روسیه در شرف بههم خوردن است. در قضیه نوع برخورد با آمریکا و روسیه بر اساس اصل منافع کوتاهمدت و سیاستورزی مرحلهای میاندیشد نه ایجاد همپیمانی با برخی کشورها در راستای منافع درازمدت؛ زیرا در مرحله کنونی، مقوله همپیمانیها در خاورمیانه بر هیچ اصل دوستانهای استوار نیست. هماکنون که یک نظم نوین در خاورمیانه در شرف شکلگیری است، ایران بیش از سایر کشورها مشکلآفرین و بیش از همه نیز آماج حملات ابرقدرتها قراردارد.
پیوستن رژیم به فلان گروە تجاری منطقەای یا بینالمللی برای تجارت تحریمشده و تشکیل بلوکهای خاورمیانهای گروههای نیابتی برای ایران کوتاهمدت خواهند بود. حتی سازش با آمریکا و اروپا هم جمهوری اسلامی را نجات نخواهد داد. این امر بدیهی بودە و هیچ شبهەای در آن وجود ندارد زیرا رها کردن جامعه و اعلام همه اجتماع و خلقهای ایران به عنوان دشمن معترض داخلی و سراسیمە حرکت کردن بهسوی برخی قدرتهای جهانی و منطقەای و دادن امتیازهای بەناچار فقط برای آنها شاید یک مُسَکن مقطعی بودە و تنها میتواند چند صباحی بر عمر منحوس رژیم بیافزاید. گذشته از این موارد، دخالتهای ایران در کشورهای همسایه و منطقه و تشکیل گروههای نیابتی مسلح از فلسطین تا یمن و سوریه و عراق، یک تهدید بلندمدت علیه خود ایران است کە حتما در آیندەای نزدیک ورق را علیە خود بر خواهد گرداند. تبلیغاتی سوء با این ادعا که خیابان و خیزشهای انقلابی ژن، ژیان، آزادی شکست خورده، صرفا با اهداف جنگ روانی علیه جامعه مدنی انجام میگیرد. زندهبودن جامعه ایران امروز به زندهبودن جنبش اجتماعی ارزشمند آن بستگی دارد. باید همه اقشار و تودهها قدر این جنبش خود را که امروز در مرحله تغییر تدریجی ذهنیت و فرهنگ ادامه دارد، بدانند. این جنبش اجتماعی درواقع همان انقلاب تدریجی و دموکراتیک خلقها در ایران و شرق کوردستان و تداوم خیزشهای خیابانی است. این تبلیغات که سرکوب مطلق و کنترل کامل اوضاع و همهچیز در دستان حاکمیت فاسد است، یک دروغ محض میباشد. همه فعالیتهای مدنی قابلمهار نیست و در این برهە رژیم حتی از آن توان مطلق نیز برخوردار نمیباشد.
زیرا فعالیت هستەهای شهری آزادیخواە بە طرق نافرمانی مدنی و حتی بە صورت مخفیانە نشان از مهارناپذیری آن دارد. واقعیت این است کە جامعە مدنی ناراضی و تحولخواه ایران فراروی یک انتخاب بزرگ دیگر و برداشتن یک گام مهمتر قرار دارد. وضعیت کنونی نشان میدهد کە در این اوضاع، بزرگترین اپوزیسیون، تشکلهای جنبش اجتماعی هستند کە باید میل بە سازماندهی بیشتر و منسجمتر داشتە باشد. این اپوزسیونِ خودبنیاد جنبش اجتماعی، موتور محرکە همە اپوزسیونهای خارج نیز میباشد. جامعە آزادیخواە ایران نیک میدانند کە تنها راە پیروزی، زندە نگەداشتن سازماندهیهای مدنی و تقویت آن با اتحاد و اهتمام سراسری است و فقط با این رویە پیروز خواهند شد. همە این رویکردهای انحرافزای رژیم چە در داخل و چە در خارج در قبال انقلاب نەتنها در آیندە مانع شکلگیری و فوران مجدد نخواهد شد، بلکە زمینەایست برای ادامە انقلاب در ابعاد وسیعتر، زیرا هماینک و در این برهە از زمان با اینکە موج خیزشهای خیابانی جنبش انقلابی ژن، ژیان، آزادی فروکش نمودە، اما در ابعادی دیگر، در مرحلەی دیگر، به صورت اعتراضات مدنی دموکراتیک توسط زنان، نسل نو جوانان و اقشار کارگران، بازنشستگان و زندانیان سیاسی ادامه دارد. قاعده این جنبش این است که شاید رژیم بتواند با تغییر در ساختار مدیریتی خود بُعد خیزش خیابانی آنرا برای مدتی سرکوب کند و خشونت عریان بکارگیرد، اما بُعد مدنی آن هرگز قابل سرکوب نیست. باتوجه به اینکه اقشار و تودهها به نسبت پایگاه و جایگاهشان روزانه به ضرورت تحول ساختاری در ایران فکر میکنند و لحظهبهلحظه در فکر، ذکر و عمل خویش به جوانب مختلف جنبش انقلابی ژن، ژیان، آزادی میاندیشند، امیدوارکنندە است کە جنبش در بعد اجتماعی ادامه خواهد داشت. یک تحول ذهنیتی و فرهنگی در سراسر ایران پروسهای انقلابی است که نزدیک بە یکسال و نیم است تحت اندیشه و فلسفه ژن، ژیان، آزادی آغاز گردیدە و برگشتناپذیر است.
همانگونە کە واقفیم یک پروسه تحولسازی ذهنیتی و فرهنگی در یک جامعه مخالف حاکمیت در هر وضعیت و کشوری آغاز گردد، آن حاکمیت فقط قادر است در زمینههای خیابانی آن را سرکوب کند یا فشار امنیتی و سیاسی وارد کند. هرگاه این پروسه به یک جنبش مبدل گشت، دیگر سرکوب کامل آن ناممکن است. جنبش وقتی دارای ابعاد کامل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، ایدئولوژیک ـ پارادایمی و مدنی باشد، اگر تمام دستگاههای سرکوبگر حاکمیت سلطهگر ایران نیز بسیج شوند، باز شکست این جنبش ناممکن است. به عنوان نمونە، جنبش مشروطه در ظاهر سرکوب شد، اما امروز آن جنبش بصورت کاملا تحولیافته و بهروزتر مطابق خصوصیات زمانه، ادامه دارد. پس نتیجە اینکە سرکوب مطلق یک جنبش فکری و سیاسی مترقی، یک خیال خام است.
مؤلفەی دیگر تحولساز در هر جامعهای بحران و رکود مستمر است. همانا کە در ایران چنین وضعیتی با شدت و حدت هرچه بیشتر ادامه دارد و جامعه و حاکمیت را مقابل یکدیگر قرارداده است. انقلاب ژن، ژیان، آزادی اثبات کرد که خلقها هرگاه بخواهند و اراده نمایند، میتوانند همه مشروعیتها را از رژیم سلب نمایند، حتی قدرت نظامیگری را. رژیم سرکوبگر جمهوری اسلامی در این مدت یکسال و نیم گذشته در تمامی موجودیت دستگاهها و نهادها تجدیدنظر کرده و ساختار و برنامههای مدیریتی خود را مطابق تشکل یک رژیم دسپوتیک و فشار نظامی بازتنظیم نموده است. جامعه باید با هوشیاری خود متوجه این جنبههای خطرناک رژیم باشد. اپوزیسیون باید عمیقا هوشیار بودە و نیروهای دموکراتیک نیز مرتب برنامههای متناسب با تحولات داخل ایران را باز تنظیم نماید.
جان کلام اینکە با تمامی این اوصاف و نظریەها باید واقف بود که به موجب گسترش مبارزات، مقوله آزادی خلقها در ایران و بخصوص خلق کورد بهنوعی به آزادی فیزیکی رهبر آپو گرهخورده و این یک واقعیت انکارناپذیر است، زیرا آفریدگار شعار و فلسفه ژن، ژیان، آزادی ایشان هستند که امروزە تمامی ایران را نیز درنوردیده، پس اگر به پاس احترام به آزادی و حیات آزاد در کارزارهای آزادی فیزیکی رهبرآپو مشارکت شود، فضای فعالیت روشنفکری و آزادیخواهی در میان آنها هم گسترش خواهدیافت. جوامع روژهلات کوردستان و ایران، جوامع روشنفکری پیشتاز در خاورمیانه هستند پس لازم است بە صورت گستردە در کارزارهای آزادیخواهی و روشنفکری عقب نمانند. حمایت از رهبر آپو حمایت از خلق کورد و حمایت از خلقکورد هم پشتیبانی از پروسه آزادی خلقهای ایران است.