سعید سنندجی
روحالله خمینی پیش از انقلاب به شرط حضور در همه جریانات، وعدهی حل تمامى مشکلات را داد، اما پس از پیروزی انقلاب اظهار داشت: «کسانی که مسئلهی کُرد و ترک و … را مطرح میکنند دشمن اسلاماند. در اسلام همه با هم برادریم و این مسائل مطرح نیست.» در ششم مرداد ماه ١٣٥٨، پس از پیروزی انقلاب مردمی ایران، با صدور یک فتوای مذهبی فرمان قتلعام و یورش به مردم کرد و کردستان را صادر نمود. در پی آن حملات نظامی هوایی و زمینی به مناطق کردستان آغاز و رسما پروسە ترور دولتی در کردستان اجرایی و از آن پس تاکنون این پروسە در تمامی اشکال سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بە اجرا درآمدە است.
پروسەی حذف فیزیکی و یا اعدام در کردستان را میتوان بە دو گزینە و دورە تاریخی از سال ١٣٥٧ تا اواخر دههی ٨٠ و اوایل دهه ٨٠ تاکنون تقسیم نمود. گزینە نخست کشتارهای دستەجمعی تنبیهی با استفادە از تاکتیکهای اشغالگری بەوسیلەی نیروهای شبەنظامی و نظامی طرفدار دولت کە بیشتر در روستاها و شهرهای کردستان صورت گرفت و گزینەی دوم اعدامهای گروهی و تنبيهى و گاها انتقامی کە توسط دولت و نمایندگان رسمی آنها صورت میگیرد.
بمباران شهرها و روستاها، کشتارهای گروهى، میلیتاریزە کردن فضای عمومی جامعە از شاخصەهای دورەی نخست هستند کە در بسیاری موارد میتوان از آن بەعنوان طرح حذف فیزیکی خلق کرد نام برد. از جملە کشتارهای این دورە، روستای قارنا و قلاتان در تاریخ ۱۱ شهریور ۱۳۵۸ کە مورد حمله عوامل مسلح قرار گرفت که در جریان آن ۶۸ تن از اهالی روستا قتلعام شدند. در تاريخ ٧فروردین ١٣٦٢ پاسداران رژیم به روستای پیرانجوق منطقه سومابرادوست ارومیه یورش بردند، کودکان و زنان و مردان سالخوردهی این روستا را به رگبار گلوله بستند کە بیش از ١٧ تن از زنان این روستا در این حملە کشتە شدند. بر اساس گفتەهای اهالی محل در محدودهی شهرستان ارومیه بیش از ٣٠ روستا ازجملە روستاهای «قلاتان»، «سروکانی»، «ایندرقاش»،«منطقه چومی مجیدخان» و چندین روستای دیگر در جریان این قتلعامهای دولتی بهطور کلی خالی از سکنە شد کە در روزنامەهای وقت انعکاس پیدا کرد. همچنین میتوان بە بمباران شهرهای سنه، مریوان، سقز، پاوە و چندين شهر و شهرک دیگر اشارە کرد كه با وجودی که آمار دقیقی از تلفات موجود در دسترس نيست، بسیاری بر این باورند کە قریب به ٢٠٠ هزار نفر بهصورت مستقیم مورد اصابت گلولە و ترکش موشکها قرار گرفتند.
بنیاد برومند در مورد قتلعامهای گروهی در کردستان در مصاحبەای با بیبیسی فارسی گفتە است کە برای مثال دهها نفر از ساکنین یک محله در مهاباد دستگیر و به صورت تنبیهی و احتمالا در رابطه با یک درگیری که در آن شرکت نداشتهاند، اعدام شدهاند که به گفته او نشانه بارزی است از اینکه آمار تعداد شهروندان اعدامى کرد در اوایل انقلاب بسیار بالا بوده است.
در مورد اعدامهای تنبیهی و دستهجمعی در آن دورە میتوان بە اعدام گروهی و در بسیاری مواقع محکمههای سرپایی و اجرای حکم در محل اشارە کرد کە در این میان کادرهای پزشکی و پرستاری هم چون شهین باوفا و ناهید بقالپور، اعدام ۱۱ تن در شهرستان سنندج روز ۵ شهریور ۱۳۵۸ ساعت ۵ بعدازظهر کە ۲ تن از آنها مجروح بودند؛ بە اسامی احسن ناهید، شهریار ناهید، جمیل یخچالی، ناصر سلیمی، عبداله فولادی، مظفر نیازمند، سیروس منوچهری، اصغر مبصری، مظفر رحیمی، عیسی پیرولی و عطا زندی.
اعدام بیست نفر در شهرستان سقز ساعت ۷ بامداد ۶ شهریور ۱۳۵۸ بە اسامی احمد سعیدی، قادر بهار، محمد بابامیری، رسول امینی، ناجی خورشیدی، کریم رضائی، انور اردلان، سیفاله فیضی، علی فخرایی، عبداله بهرامی، سیدحسن احدی، محمد درویش نقرهای، کریم شیرینی، ابوبکر حمیدی، احمد مقدم، جلیل جمالزاده، یوسف کشیزاده(حسن)، محمد غفاری، خاطرخطیبی و ناصر حدادی.
اعدام یازده نفر از اهالی شهرستان پاوه، ساعت ۲ و ۴۰ دقیقه بامداد ۲۸ مرداد ماه ۱۳۵۸ در زندان دیزلآباد کرماشان بە اسامی عبداله نوری، هوشنگ عزیزی، محمد محمودی، یداله محمودی، حسین شیبانی، هرمز گرجی بیانی، مظفر فتاحی، محمد عزتی، محمد عزیز، آذرنوش مهدویان و اصغر بهبود.
اعدام ۷ تن دیگر در بامداد روز ۲۹مرداد ۱۳۵۸ در محوطه زندان دیزلآباد کرماشان بە اسامی حاجی افراسیاب، عبدالوهاب ملکشاهی، عمادالدین ناصری، عبدالکریم کریمی، محمد نقشبندی، عزیزمراد و مراد ذوالفقاری.
اعدام ۹ نفر در شهر مریوان، ساعت ۱۸ و ۳۰ دقیقه ۳ شهریور ماه ۱۳۵۸ بە اسامی حسین مصطفی سلطانی، امین مصطفی سلطانی،احمد پیرخضری (کارمندبیمارستان)، حسین پیرخضری (معلم)، فایق عزیزی (عضوشورای شهرمریوان)، علی داستان ( پیشمرگه )، بهمن اخضری (پزشک و فیلمبردار)، جلال نسیمی٫احمد قادرزاده.
همچنین اعدام زنان و دختران بسیاری در زندانها کە در این میان میتوان بە معصومه سرهنگی ١٦ساله، اهل مهاباد، در زندانهای ارومیە نسرین پاکنیا ٢٢ ساله اهل مهاباد، صفیه محمدی ٢٢ ساله و مریم فاروقی ٢٢ ساله اهل مهاباد، فریبا فرشچی اهل سنندج ٢١ سالە و در زندان اوین تهران همگی در سال ١٣٦١و نرمین کریمی ٢٢ ساله اهل مهاباد در سال ١٣٦٢ در زندان ارومیه. شهربانو مدرسی اهل سنندج در زندان تبریز. ماریا ترقی اهل سنندج ٢١ سالە در زندان اوین در سال ١٣٦٣ اشارە کرد.
آمار مشخصی از اعدامهای بعد از اشغال کردستان توسط دولت تا اواخر ١٣٨٠ در دست نيست اما با توجە بە موج اعدامهای دو سال اول پیش از اشغال کامل کردستان توسط دولت میتوان بە این نتیجە رسید کە تعداد اعدامها کموبیش در همان سطح و شاید بیشتر بودە است.
ماکز کروایتز خبرنگار فرانسوی که آن زمان در منطقە بود در گزارش خود آوردە است کە : “ارتش و سپاه پاسداران کنترل شهرهای کردستان را به دست گرفتند، خلخالی به دنبال آنها در حرکت بود، دادگاههای کوتاهی برگزار و دستور میداد اعدام بهسرعت اجرا شوند.” در بخش دیگری نوشتە است کە ”او مردان و پسران را طی چند روز و گاهی حتی چند ساعت بعد از دستگیریشان، بدون برگزاری محاکمات عادلانه و گویا به جرم فعالیتهای ضدانقلابی به اعدام محکوم میکرد.”
موج دستگیری فعالان سیاسی و مدنی در این دوره به اتهامات مختلف که عمدتا مرتبط با عضویت و هواداری احزاب کردستانی، چپ ایرانی و سازمان مجاهدین خلق است. بیشتر دستگیرشدگان این دوره، اينبار با محاکمه در یک نهاد قضایی بە سبک نیروی اشغالگر به طناب دار و جوخههای اعدام سپرده شدند. تعداد زیادی از آنها نیز بر اثر شکنجه و اعمال خشونت در زندانها جان خود را از دست دادند.
پیکر اعدامشدگان عمدتا در قبرستانهایی با نام “لعنتآباد” در شهرهایی مانند بیجار، قروه و کرماشان به خاک سپرده شدند، قبرستانهایی که دولت کموبیش در تمام شهرهای کردستان احداث کردە بود برخی از قربانیان در محوطهى قبرستانهای عمومی که محل اجراى حكم آنها بود به خاک سپرده شدهاند. قبرهای بینام ونشان، اعدامشدگان تنها در مواردی محدود، مشخصاتی محدود، اسامی یا اختصاری از فرد اعدام شده بر روی سنگها نوشتە شدە است.
این روند پاکسازی فیزیکی و تیرباران شهروندان کردستان تا اوخر دهه ٧٠ ادامە داشت و تا این زمان رژیم ایران با توسل بە قدرت و بکارگیری خشونت و تنبيه سعى در کنترل کردن جامعە کردستان داشت. همزمان با سیاست مرگ خاموش، ایجاد ناباوری و تفرقە در میان مردم و نیروهای سیاسی مدنی، ناکارآمد کردن جامعەی کردستان از طریق فقر نیز حد زیادی بەثمر رسیدە بود.
مرگ خاموش طرحی بود برای معتاد کردن جوانان در کردستان کە در همان ابتدا در دستور کار دستاندركاران وقت از جملە استاندار انتصابى وقت محمدرضا رحیمی قرار گرفت. بر اساس این طرح پروژه گسترش توزیع مواد مخدر در کردستان، توسط وزارت اطلاعات به اجرا درآمد. تریاک با قیمتی نازل و بدون هیچ دردسر و دخالتی از سوی دایره مبارزه با موادمخدر در دسترس جوانان کردستان قرار گرفت. پس از حدود یک دهه عبدالله رمضانزاده جانشین رحیمی در مصاحبهای گفت: به كردستان رفتم و دیدم نرخ رشد اعتیاد خیلی بالاست. در جایی دیگر گفت بله مردم علنا میگفتند” دولت تفنگ را از دست بچههای ما گرفته و وافور بهدست آنها داده و برنامه رسمی حکومت است که بچههای ما معتاد شوند”.
همزمان رژیم ایران توانستە بود بەوسیلەی نیروهای امنیتی و جاسوسی خود شکافی عمیق میان دو حزب اصلی کردستان بهوجود آورد کە متاسفانه منجر بە جنگ داخلی شد. از طرفی طرح فقیر نگە داشتن مردم نیز تا حدی مردم را از امور سیاسی و خواستههای اجتماعی بە دلیل مشکلات مالی و معیشتی دور کردە بود. از سوی دیگر با بکارگیری تبلیغات وسیع جهت بیاعتبار کردن خواستههای آزادیخواهی و خدشەدار کردن چهرهی احزاب سیاسی و افراد کارامد سیاسی و مدنی نیز تا حدی توانستە بود تاثیرات مثبتی را برای حاکمیت داشتە باشد. لذا آمارهای مشخصی از اعدامهای این دورە بە دلیل پنهانسازی موجود نیست چرا کە افراد اعدام شدە بە جرمهای ساختگی اجتماعی اعدام میشدند و كمتر بە عنوان افراد سیاسی و یا مدنی معرفی میشدند. قتلهای زنجیرەای کە بەعنوان قتلهای اجتماعی معرفی میشدند، بسیار شدت گرفتە بود. در خارج از ایران بیش از ٣٥٠ پیشمرگ و هواداران احزاب سیاسی کردستانی در جنوب کردستان(اقلیم کردستان در عراق) و همچنين تعدادى فعال احزاب کردستانی در اروپا و خاورمیانە نیز ترور شدند کە این روند تا سال اواخر دهه ٨٠ ادامە داشت.
در سال ١٣٨٩ اصلاحاتی در خصوص بازداشت افراد توسط سيستم حاکم بە اجرا گذاشتە و میتوان گفت تا حدی پرده از روند محکوم کردن افراد زندانی برداشتە شد. طبق این اصلاحات هر فردی فقط ١٧ روز بدون محاکمە میتواند بازداشت شود و….. همین امر موجب شد بسیاری از زندانیان کە به مدت طولانى در بند زندانهای رژیم ایران بودند تقاضای دادرسی کردە و با این تقاضا اطلاعات وسیعتری در مورد زندانیانی کە تا آن زمان نامی از آنها به گوش نرسيده بود به لطف اين اصلاحات بە خارج از زندان و دستگاە نظام قضایی ایران راه پیدا کردند. از آن پس خبر اعدامهایی کە توسط حاکمیت نظام صورت گرفت اکثرا بە خارج از زندانها منعكس شد کە میتوان بە اعدام فرزاد کمانگر، علی حیدریان، فرهاد وکیلی، شیرین علمهولی در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۹، زانیار مرادی، لقمان مرادی و رامین حسینپناهی ١٧ شهریور ١٣٩٧، هدایت عبدالله پور ۲۲ اردیبهشت ماه ۱۳۹۹، مصطفی سلیمی ۲۳ فروردین ، دیاکو رسولزاده و صابر شیخعبدالله ۲۴ تیر ١٣٩٩ و بیش از دها تن دیگر اشارە کرد.
رژیم ایران کە در حال حاضر در مقابلە با دشمنان خارجی خود مأيوس و درماندە است و میداند کە توان مقاومت در مقابل آنها را ندارد. کشورهای جهان همگی بە ایران پشت کردەاند و کشور دوستی در کنار خود ندارد از طرفی ملتهای ساکن ایران نیز بە وضعیت موجود معترض هستند و در خوشبینانەترين حالت خواهان کنارەگیری رهبران و حکمرانان حکومت ایران هستند .
خیزشها و قیامهای آزادیبخش در نقاط دیگر کردستان مانند انقلاب روژآوا و دفاع از کوبانی امید تازەای در ملت کرد در شرق کردستان بهوجود آورده و درهاى دسترسی بە اطلاعات و دادەهای جهانی بر روی آنها گشودە شدە و مانند سابق گول وعدههای سران حکومت را نمیخورند، در همین راستا شاهد بوديم کە ملت کرد مشارکت کمتری در انتخابات اخیر شورا و مجلس داشت. در چنین شرایطی تنها راهی کە برای ایران باقی ماندە بود دست بە دامن شدن ناسیونالیسم ایرانی با اتکا بە خطر تجزیە ایران در صورت فروپاشی نظام ایران و یاری طلبیدن از آنها برای مشروعت بخشیدن بە نظام است. اما این دست بە دامن شدن هم تنها توانست تعدادی ورشکستە سیاسی خارجنشین را متقاعد کند و از انزجار ملتهای ساکن جغرافیای ایران بە نکاست و هر لحظە امکان خیزشهای خیابانی در ایران میتواند دامنگیر رژیم شود. لذا با توجە بە وضعیت موجود راهی برای حاکمیت ایران باقی نماندە و تنها راهکاری کە باقی ماندە سرکوب و نشان دادن قدرت خود بە مردم است و در این جهت اعدام جوانان ملت کرد کە از ابتدای انقلاب بە عنوان تجزیەطلب مورد سرکوب قرار گرفتەاند طعمەی خوبی برای خوراک تبليغات در داخل ایران میتواند باشد بەهمین دلیل در دو سال اخیر گذشتە موج اعدامها در کردستان افزایش یافته است.
هدف اصلی حکومت ایران جز موارد پیشین در حذف فیزیکی و اعدام در کردستان را در دو زاویە دیگر نیز میتوان جستجو کرد کە بە منشا سیستم حکومتی این نظام مرتبط است، ابتدا بدنە اجرایی یعنی کارمندان و جمهوری اسلامی ایران نە تنها از زاویە دید مردم کردستان بلکە خود نیز بهدرستی میداند کە کردستان توسط نظام ایران اشغال شدە لذا بر اساس همان سیاست اشغالگری تمام جوانب کارکرد خود را در تاراج منابع و سرکوب شهروندان کردستان بکار گرفتەاند. از زاویە دیگر نظام سیاسی ایران بر مبنای عدم اعتقاد به سودمند بودن صلح، مخالفت با اندیشههای سوسیالیستی، مخالفت با لیبرالیسم، مخالفت با دموکراسی و نظام تکحزبی بنا شده کە همگی از اصول سیستمهای حکومتی بر مبنای فاشیسم میباشد و شهروندان کردستان اعم از سیاسی و مدنی در همە آحاد جامعە، در طول عـمر حکومت ایران با تمامی این مشخصەهای فاشیستی ایران ضدیت نشان دادە است.