زینب بایزیدی

در ماه‌های اخیر شاهد پخش و انتشار ویدئوهایی در رسانه‌های اجتماعی از افشاگری و اعترافات قربانیانی بودیم کە در زندان‌های رژیم ایران مورد تجاوز قرار گرفتە بودند. آنچە محرز است این رژیم حکومت خود را بر پایه‌ی سرکوب و تجاوز ‌بنا نموده زیرا قادر نبود مشروعیت خود را سوای گروه معدودی از طرفداران، پاسداران و بسیج کە از این نظام حمایت کردند و همینان نیز به ابزار سرکوب نظام تبدیل شدند، از دیگر اقشار مردم کسب نماید و از همان آغاز بە سرکوب اعتراضات مردم بخصوص زنان که نمی‌خواستند تحت این حاکمیت قرار گیرند، اقدام نمود. اکثریت زنانی کە در جریان اعتراضات و بە‌دلیل فعالیت‌های سیاسی‌شان علیە رژیم ایران دستگیر شدند، مورد تجاوز قرار گرفتند. البتە شیوەهای متفاوت تجاوز وجود دارد کە تجاوز جنسی یکی از دردناک‌ترین و در عین حال غیرانسانی‌ترین آن‌هاست چرا کە کمتر کسی می‌تواند زیر بار فشار روحی و روانی و تبعات ناگوار آن بعد از  گذر سال‌ها رهایی یابد یا بر آن غلبە کردە و یارای سخن گفتن در مورد آن کند. از سوی دیگر این رویداد موجب احساس شرم و گناه در فرد قربانی می‌گردد. معمولا معدود افرادی حاضر بە افشای این تجاوزات می‌شوند حتی زمانی‌کە بە خارج از کشور پناهدە می‌شوند. با این حال اسناد نمونەهای فراوانی از این اعترافات وجود دارد به‌ویژه زندانیان دهەهای شصت. زنانی کە به‌دلیل فعالیت‌های سیاسی، فرهنگی یا عضویت در احزاب سیاسی از سوی ادارە اطلاعات خصوصا ادارە اطلاعات سپاس پاسداران دستگیر می‌شدند و به‌شدت مورد شکنجە و تجاوزات جنسی قرار گرفتند. دختران باکرەای کە شب پیش از اعدام بە آن‌ها تجاوز می‌شد. آنچە مسلم است تجاوز جنسی از سوی متجاوز در اغلب موارد برای بە کنترل درآوردن فرد قربانی صورت می‌گیرد بە‌ویژە زمانی‌کە متجاوز از سوی یک سیستم فکری بە این کار گماردە می‌شود و به‌عنوان ابزار شکنجە جهت تغییر مسیر فکری یا مجبور کردن فرد قربانی بە همکاری و جاسوسی با متجاوز یا متجاوزان دولتی انجام بگیرد.

شکنجه‌های اعمال شده بر زنان در خانواده، جامعه و زنان

پیداست حاکمیت ایران، فرد قربانی (اینجا زنان زندانی موردنظر است) را خود باعث و بانی این تجاوزها می‌داند حال تحت نام پوشش نامناسب زنان از دیدگاه اسلام باشد یا بە بهانەهای حضور در انظار عمومی و  یا مشارکت در جامعە باشد. این رویکرد را می‌توان در تبلیغات نظام در اماکن عمومی و در رسانەهای وابسته به رژیم بە وضوح مشاهدە کرد کە بە زنان در شیوە شیوه‌ی و حجاب هشدار داده و این امر فراهم کردن زمینە در مشروعیت بخشیدن و چراغ سبزی بە تجاوزگران است اگر چە از لحاظ قانونی مانع خاصی برای جلوگیری از این امر و یا مجازات متجاوز وجود ندارد چرا کە قوانین رژیم ایران در اصل تبعیض‌آمیز و ضدزن است و دقیقا بر مبنای همین قوانین ایجاد چنین فضایی چندش‌آور کە هیچ سنخیتی با کرامت انسانی ندارد، به‌وجود آمدە است. بنابراین خشونت به‌صورت فرهنگی نه‌تنها در خانواده بلکه در جامعه اشاعه می‌یابد و این‌گونه فرهنگ‌سازی‌ها رفتارهای خشونت‌آمیز و تجاوزگرانه را در جامعه به پدیده‌ای عادی مبدل می‌کند. می‌توان گفت هم اکنون تمامی عرصه‌های دولتی به نهادهای اصلی تجاوز فکری و جسمی علیه زنان است.

یکی دیگر از مکان‌های اصلی تعرض و تجاوز به کرامت و جسم زنان، زندان‌های مخوف رژیم ایران است. بسیاری از زندانیان سیاسی زن مورد تجاوز جنسی قرار گرفته‌اند. این اقدام در کنار شکنجه‌های طاقت‌فرسای روحی و روانی تلاشی جهت انفعال و شکست اراده و مقاومت زندانیان در مقابل ایستادگی و  اعتراض زندانیان  است. چنین رویه‌ی غیرانسانی در برابر زنان مبارزی صورت می‌گیرد که در برابر استبدادمنشی رژیم ایران بانگ آزادی سر داده‌اند. زنان جسوری کە در مقابل ظلم و بیداد بپاخاستەاند و خواهان تغییر بودەاند. زنان بسیاری بودەاند کە تحت شکنجەهای وحشتناک جسمی هیچ اعتراف اجباری نکردەاند و این‌چنین مقاومت یک زن در برابر این همە عذاب و شکنجە هرچە بیشتر خشم شکنجەگر را برافروختە و پس از آن او را مورد تجاوز جنسی قرار دادەاند. در برخی موارد زنان زندانی از همان ابتدای دستگیری مورد تجاوز جنسی قرار می‌گیرد تا این‌گونە به زندانی القا شود کە بە آخر خط رسیدە و هیچ راه برون‌رفتی ندارد و از این طریق  او را مجبور بە اعتراف اجباری نمایند. این موارد تنها محدود بە زنان و دختران نیست بلکە حتی مردان جوانی کە بعد از خیزش ٨٨ و در جریان دیگر اعتراضات علیە حکومت دستگیر می‌شدند، مورد تجاوز قرار می‌گرفتند. شواهد حاکی از تایید و دستور فتوا برای این جنایات جنسی است طوری‌کە برخی  آیت‌اللەها و حاکمان دینی حکومتی این بر شرعی بودن این جنایات مهر تایید کردند و حکم شرع نتیجتا در قانون بازتاب خواهد یافت.

 

تجاوز جنسی در زندان‌ها نوعی بی‌اخلاقی محرز و خشونتی دولتی است کە متجاوزگر با تصور به‌دست آوردن امتیاز از قدرت فرادست خود یا کنترل بر فرد زندانی و غافل از این کە خود او نیز به ورطه‌ی بی‌اخلاقی و فساد کشاندە می‌شود. اما فردی که مورد تجاوز قرار گرفتە که اجبارا تحت این خشونت قرار گرفته هیچ قدرت و راه برون‌رفتی از این وضعیت نداشتە؛ و شکنجه‌گر آگاهانه قربانی را مورد تجاوز قرار می‌دهد. در دانش روان‌شناسی نیز بر این امر تاکید شده کە نە تنها فرد قربانی بلکە بعد از سال‌ها اثرات روانی ناشی از شکنجەهای فرد متجاوز بر بدن قربانی و گاها تا پایان عمر با او بوده و در بسیاری از موارد منجر بە خودکشی نیز گشتەاند.

شکنجە‌ی جنسی به‌عنوان ابزار اعتراف‌گیری برای درهم شکستن و نابود کردن شخصیت فرد قربانی از سوی متجاوز بکار بردە می‌شود طوری‌کە فرد دیگر توان مقابلە و هر گونە اعتراضی را از  دست بدهد. مسئلە‌ی تجاوز جنسی متاسفانە یک مسئلە ناموسی بخصوص برای خانوادەهایی با بافت سنتی قلمداد می‌شود و از سویی نیز مسئلە جنسیت زن بودن خود امری تابو و شکنندە است. همین امر باعث می‌شود آنچە بر زن و بدن او روی دهد تاثیر مستقیم بر پذیرش یا طرد اطرافیان وی از سوی جامعە‌ی سنتی باشد ( در صورتی‌کە درک کافی از این موضوع وجود نداشتە باشد). کاربست این شیوە شکنجەهای جنسی  یک پیام آشکار  بر احراز سلطەگری مطلق دارد و سعی در کنترل بر بدن و افکار معترضین و در راس آن زنان دارد. سوای انکار سران حکومت بە اعمال شکنجە و تجاوزات جنسی در زندان‌ها و افشا نکردن این شکنجەها از سوی قربانیانی کە جان سالم به‌در بردەاند با این حال واقعیت امروز جامعە ایران و سیستم دولتی آن اثبات می‌کند کە اعمال خشونت و سرکوب آزادی‌خواهان و به‌ویژه زنان راه بە جایی نبردە و تنها در کوتاه‌مدت جوابگوی سیاست‌های نظام بوده و آشکار است نظام در برابر مقاومت زندانیان سیاسی با شکست مواجه گشته است. آنچە مسلم است معترضین و ناراضیان نظام مستبد موجود علی‌رغم اعمال شکنجه‌های وحشیانه و بالاخص زنان کرد، با سازماندهی خود در صفوف گریلا و سطوح اجتماعی همواره در صحنه مبارزه آماده و پیشاهنگ بوده‌اند و پیامی قاطع به متجاوزان و شکنجه‌گران رژیم داده‌اند که با تجاوز بر جسم، هیچ‌گاه نتوانسته‌اند بر افکار و اذهان آنان تسلط یابند.