اهون چیاکو

اگر بخواهیم بە وضعیت سیاسی خاورمیانە بپردازیم، یقین باید مسئلە رویارویی استعمارگران کردستان، به‌ویژە ایران و ترکیە با خلق کرد و جنبش رهایی‌بخش را مبنای تحلیل قرار دهیم. در غیر از این صورت توان ارائە تحلیلی صحیح  بر وضعیت منطقە را نمی‌توان ارائە داد. ترکیە ٢٠٢٣ و ایران ٢٠٢٥ را به‌عنوان چشم‌انداز خود برای بە پیروزی رساندن اهداف شوم خود تعیین کردەاند. در این راستا، در مقابل خود ارادە معطوف بە نیروی رهایی و آزادی خلق کرد را می‌بینند کە باید با تمام توان بە سرکوب آن پرداخت تا راە را بر خود بگشایند. دست بر قضا در میان جریاناتی کە ادعای مبارزە در کردستان و منطقە را دارند، جنبش آپویی، (پ.ک.ک، پژاک و جنبش روژآوا) را هدف اصلی حملات خود قرار دادەاند. استدلالشان این است کە مسئلە کرد ابعاد گستردەای یافتە کە در صورت عدم برخورد سرکوبگرانە می‌تواند بە نیروی بازدارندە در برابر اهداف آن‌ها تبدیل گردد. همچنین بە این نتیجە رسیدەاند کە تنها جنبشی کە در تمام کردستان ریشە دوانیدە، ایدئولوژی، فلسفە و علم رهایی را خلق کردە، شیوەی سیاست و رایزنی مدرن را فراگرفتە، شیوەی جنگ و مبارزە منطبق با روح زمان را کشف نمودە و…، خطر جدی و عامل اصلی ارادە رهایی و آزادی خلق کرد و خلق‌های منطقە می‌باشد کە این مورد بە هیچ‌وجه در قاموس فاشیستی آن‌ها نمی‌گنجد. پس با تمام توان خود به‌طور مشترک و هماهنگ بە جنبش ما می‌تازند. در میان جنبش هم رهبر آپو در امرالی و ارادە گریلا در مناطق حفاظت‌شدە میدیا، مشخصا حفتانین هدف اصلی می‌باشند. انزوای شدید در امرالی و حملە گستردە و اخیر دولت ‌ فاشیست ترکیە بە حفتانین دال بر واقعیت این امر می‌باشد.

 

دولت ترک با اتکا بە چراغ سبزهایی کە از آمریکا گرفتە بود، حمایت‌های استخباراتی حزب دموکرات کردستان و تمام امکانات تکنیکی و تاکتیکی خود بە حفتانین حملە کرد، از سویی دیگر همزمان با حملە ترکیە بە حفتانین، دولت استعمارگر ایران دست بە مانورهای نظامی و تجمع نیرو در لبە مرزها نمود، کە اگر ترکیە در حفتانین پیشروی کند او نیز در مناطق قندیل و آسوس اقدام بە حملە نماید. ولی ترکیە با مقاومت بی‌نظیر گریلای مدرن مواجهە گشت. اکنون کە ٣ ماە از آغاز حملە ترکیە بە حفتانین می‌گذرد، ترکیە نە تنها بە اهداف خود نرسید بلکە مقاومت حفتانین و شکست او باعث جسورتر شدن رقبای منطقه‌ای‌اش در کشیدن او به چالش گشت. همچنین برخی از کشورهای اروپایی به‌ویژە فرانسە بعد از شکستن هیمنە ترکیە در مقاومت حفتانین صریح‌تر او را بە چالش کشیدند. کشورهای عربی مانند مصر بر سر مسائل لیبی قویا ترکیە را مورد خطاب قرار دادند و بە او هشدار دادند کە جهان عرب اجازە زیادەخواهی‌به او نمی‌دهد. حتی یونان و حامیانش بعد از شکست ترکیە در حفتانین نیز جسورانەتر ترکیە را مورد تذکر و خطاب قرار دادند. همچنین در داخل ترکیە نیز نیروی مخالفت بیش از پیش در مقابلە با اردوغان جنبید و تا حدودی سکوت شکستە شد. از سوی دیگر مقاومت حفتانین بە خلق کرد در جنوب کردستان، به‌ویژە در منطقە بهدینان در ضدیت با سیاست‌های مزدورانە حزب دموکرات کردستان نیرویی تازە بخشد و قیام‌ها و مخالفت‌های جدی در این منطقە بە همراە داشت. ایران زمانی کە شکست و عدم پیشروی ارتش ترکیە را در حفتانین بە وضوح مشاهدە کرد، جسارت اقدام بە حملە را با وجود این کە همچنان در تلاش تجمع نیرو می‌باشد را، ندید.

 

پس از شکست ترکیە در مقابل مقاومت حفتانین کە همان‌قدر کە برای ترکیە تلخ بود برای ایران نیز خوشایند نبود، هر دو دولت استعمارگر کردستان دور تازەای از همکاری و اتحاد عمل را در مقابل جنبش رهایی بخش خلق کرد آغاز کردەاند. دیدار اردوغان و روحانی و تاکید بر همکاری دوجانبە در تقابل با جنبش رهایی‌بخش خلق کرد و مشخصا تاکید آن‌ها بر مقابلە مشترک با پ.ک.ک و پژاک در دیدار اخیرشان بازگوی این واقعیت می‌باشد. با توجە بە برخی از منابعی نیز قرارگاە حمزە سید‌الشهدا کە مسئول عملیات‌های سپاە پاسداران در مناطق شمال شرقی کردستان می‌باشد، با مقامات میت (سازمان اطلاعاتی ترکیه) ترکیە جلسات مشترکی را برای تمهید رویارویی با نیروی گریلا داشتەاند کە متعاقب این دیدارها اخیرا ایران مناطق گریلا را مورد توپ‌باران قرار داد. شاید در تدارک آن می‌باشند کە در آیندە بر روی قندیل و آسوس عملیات و حملاتی صورت دهند.  همانطور که می‌دانیم اخیرا ایران به دستگیری‌های گستردە شهروندان کرد و فعالین جامعە مدنی و همچنین میلیتاریسم کردستان را شدت بخشیده است. تمام این موارد نشان این است که استعمارگران بەتمامی کمر همت بە نابودی خلق کرد بستەاند و هر آنچە در این راستا در توانشان باشد و در چنتە داشتە باشند بە اجرا خواهند گذاشت.

 

هم اکنون دولت استعمارگر ایران از ابعاد مختلف تحت فشار می‌باشد. ریزش و اختلافات درون ساختاری خود، ارتقاء مبارزات نیروهای مخالف این ساختار مستبد به‌ویژە مبارزات حق‌طلبانە خلق‌های ایران در چارچوب مطالبات ملی خود، گسترش سطح مبارزات زنان برای رسیدن بە آزادی و حقوق مشروع خود و جنبش کارگری و اعتصابات گستردەای کە روزانە منسجم‌تر می‌گردند، از سوی دیگر فشار جامعە جهانی و بخصوص آمریکا کە اخیرا هم اقدام بە بازگشت و به تعلیق درآوردن مجازات‌های وضع شدە سازمان ملل پیش از برجام شد کە بە مکانیسم ماشە شهرت یافتە، ایران را بیش از پیش در تنگنا قرار خواهد داد.

 

دستگاە دیکتاتور خامنەای در طول این سال‌ها و به‌ویژە چند سال اخیر از چند حربە و عملکرد برای کنترل اوضاع و ادامە بقای خود استفادە کردە است. برای جلوگیری از ریزش و بە اصطلاح خودشان برای جلوگیری از فتنە درونی، یکدست کردن نظام را چارە کار دیدەاند و در این راستا بە حذف آنانی کە در درون ساختار خود مورد واهمە آن‌ها می‌باشند، روی آوردەاند. جهت کنترل مبارزات ملیت‌های تحت ستم، جنبش زنان، کارگران و… بە ایجاد رعب و وحشت، وضع قوانین ارتجاعی و اغفال جامعە با سرمایەگذاری بر روی برنامەهای مذهبی و ایدئولوژیک امید بستەاند. همچنین برای مقابلە با تهدیدات خارجی بە دو حربە متکی بودند: اول اینکە با پرداخت هزینەهای هنگفت و تشکیل گروهای نیابتی خود در عراق، یمن، سوریە، لبنان و… بە اخلالگری منطقەای دامن بزنند و از سوی دیگر در مقابل تهدیدات آمریکا متکی گشتن بە روابط با اروپا، روسیە و چین می‌باشد.

 

بدون تردید ایران نمی‌تواند این وضعیت را از این پس بە آسانی ادامە دهد. هرچند کە اقدام بە یکدست‌سازی کند، بە همان اندازە هم نیروهای قبلی وفادار بە خود را بە دشمن خود تبدیل کرده و این سرشت این نوع سیاست می‌باشد. از سویی دیگر نیز ناچار بە این است. چرا کە فساد، جنگ قدرت و افت وفاداری بە رژیم به‌طور فزایندە در میان خود نیروهای رژیم افت کردە و هرکس بە فکر چاپیدن و استحکام بخشیدن بە موقعیت خود است نە بە اصطلاح حفظ مصلحت نظام. از سوی دیگر ایران با هزینەهای امنیتی و ایدئولوژیک توان جلوگیری از  انفجار خشم مردم و مبارزات آن‌ها را از دست دادە است. هیبت پوشالی‌اش شکستە و خلق‌های ایران، زنان و زحمتکشان روز بە روز در کنار خشم‌شان جسارت انقلابی‌شان ارتقاء می‌یابد و نهادها و ارزش‌های این رژیم فاسد را مورد نفرین انقلابی خود قرار می‌دهند.

 

از سوی دیگر با کشتە شدن قاسم سلیمانی در ابتدای سال ٢٠٢٠ ضربە مهلکی بر بازوی برون‌مرزی و منطقەای ایران وارد گشت و اساسا کشتن سلیمانی تنها کشتن یک شخص نبود بلکە پایان دادن بە هژمونی ایران در منطقە و کشاندنش بە درون مرزهای خود برای اقدامات مراحل بعدی مداخلە در ایران بود. کارت‌هایی مانند داعش هم کە شیعەهای منطقە را بە بهانە اتحاد در برابر داعش بە خود متکی کردە بود نیز پیشتر با پایان داعش از دستش خارج گشتە بودند. همچنین ایران با پول نفت نیروهای نیابتی خود در منطقە را تغذیە می‌کرد، ولی از این پس به‌دلیل افت قیمت نفت و همچنین محاصره‌هایی کە در خصوص فروش نفت بە ایران تحمیل می‌گردد، دیگر قدرت تامین مالی این نیروها را بە مثابە قبل نخواهد داشت.

 

ایران کە در مقابل آمریکا کە بە روابطش با اروپا، روسیە و چین امید بستە است، این را می‌داند کە ماهیت سیستم آمریکا و اروپا مشابه می‌باشند و اروپا نە قدرت آن را دارد کە در مقابل آمریکا از ایران حمایت کند و نە منافع آن چنین چیزی را ایجاب خواهد کرد. اروپا شاید بر سر نزاع‌هایی کە با آمریکا دارد با صدور بیانیە نقد و انتقاداتی را متوجە امریکا کند، ولی در عمل چنین تقابلی را با آمریکا در نتیجە روابطش با ایران نخواهد داشت. استراتژی روسیە و ایران نیز در مورد انتخابات پیش روی آمریکا کاملا در تضاد با همدیگر است. ایران از بازگشت ترامپ بە ریاست جمهوری آمریکا واهمە شدید دارد. ولی برعکس روسیە به‌طور پنهانی از پیروزی ترامپ در انتخابات اخیر در مقابل جو بایدن نماینده‌ی دموکرات‌ها حمایت می‌کند. بە همین دلیل اخیرا ایران بیش از اروپا و روسیە با چین قرارداد عقد نموده است. قراداد ٢٥ سالە اخیر ایران با چین کە بیشتر بە قرارداد گلستان و ترکمانچای دورە قاجار شباهت داشت، نمونە این نزدیکی ایران بە چین می‌باشد. البتە چین بە چند دلیل نمی‌تواند یار مهربان و پشت و پناهی برای ایران باشد. به‌دلیل اینکە چین در منطقە حاکمیت نظامی ندارد و بیشتر رویارویی اقتصادی و فراوردەای را بجای مقابله نظامی مبنا قرار می‌دهد. ولی جو خاورمیانە در حال حاضر بیشتر از یک بازار بازرگانی یک میدان جنگ نظامی است. همچنین چین بدلیل پروژە جادە‌ی ابریشم کە راە کشیدن راە آهن و خط ترانزیتی قطار از چین بە اروپا می‌باشد کە با توجه به شواهد به اتمام هم رسیدە، در تلاش برای به کنترل درآوردن سایر راە‌ها و گلوگاه‌های خط ترانزیتی بخصوص راهای آبی را کە تنگە‌ی هرمز یکی از این کانال‌ها می‌باشد، است و در این جهت تنها از ضعف‌های ایران برای انعقاد قرارداد سود بردە است  وگرنە هیچ تعهدی دال بر حفاظت از دولت ایران نمی‌پذیرد.

 

در چنین وضعیتی مسئله‌ی حائز اهمیت وخیم‌تر نشدن وضعیت خلق‌های ایران و جنبش‌های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی آن‌ها، در میدان جنگ نیروهای سرمایه‌داری جهانی و دولت استعمارگر ایران است. این مهم مستلزم بینشی صحیح از وضعیت موجود و طبق آن ارتقای خودسازماندهی می‌باشد. جنبشی مشترک کە امکان خودسازماندهی را برای هر یک از خلق‌ها و جنبش‌ها فراهم سازد، هم اینکە اجزای جنبش را در یک مسیر انقلابی و دموکراتیک به هم مرتبط سازد. متاسفانە با وجود مخالفت عمدە در درون خلق‌ها و جنبش‌های آن‌ها در برابر حاکمیت ایران، هنوز هم چه در سطح  منفرد و چە مشترک سازماندهی منسجم و مدونی کە با توان و نیروی محکمی رژیم را بە چالش بکشد، شکل نگرفتە است. این موضوع باعث شدە حاکمیت نظام چنان کە لازم است مورد ضربات مهلک قرار نگیرد، هم اینکە نیروهای سرمایە‌ی جهانی سعی در ایجاد جایگزین‌ها شوونیسمی و قدرت‌طلب نمایند و بە این طریق مبارزات بەحق را بە تحریف بکشانند.

 

متاسفانە در شرق کردستان هم، با وجودی که نسبت بە دیگر خلق‌ها و سایر مناطق ایران سازمان‌یافتەتر می‌باشد، باز نیز جنبش و مبارزات آن دچار وضعیت پراکندگی و عدم انسجام می‌باشد. همه‌ی احزاب در سخن بر نیاز به  اتحاد عمل تاکید می‌ورزند ولی در عمل یا منفرد و یا با ائتلاف‌های محدود چندحزبی رفتار می‌کنند. این خود نشانە اغفال و عدم قرائت صحیح وضعیت و مراحل پیش‌رو است. احزاب بە فعالیت‌‌های محدود سیاسی و دیپلماتیک بسندە می‌کنند هر چند در واقع نمی‌توان این فعالیت‌ها را نیز دیپلماتیک نامید. در بهترین حالت یک فعالیت انفرماتیو است. در مورد وضعیت کرد بە کشورهای اروپا و آمریکا، آن هم هر حزب و جریانی در چارچوب دیدگاە محدود حزبی‌اش آن را انجام می‌دهد. در حالتی دیگر چرخش در دور باطل میان نزاع‌های ایران، کشورهای منطقە و جهانی رقبایش است. همچنین احزاب شرق کردستان دور  از جامعە و در حصر اردوگاهی جنوب کردستان و به‌طور محدود در اروپا می‌خواهند فعالیت‌های خود را مدیریت نمایند. این نیز هیچ‌گاە نخواهد توانست تهدیدی جدی برای دولت ایران قلمداد گردد.

 

پژاک و کودار با تمام توانشان در تلاش برای شنا کردن عکس جریان آب هستند کە قویا با جنگ ویژە رژیم و انزوای تنگ‌نظری احزاب شوونیست ایرانی و کلاسیک کرد مواجهە هستند. با این وجود همانطور کە در کنگر‌ه‌های اخیر خود بر آن تاکید داشتەاند، همچنان از هیچ تلاشی دریغ نخواهند ورزید تا رسیدن بە موفقیت.

 

برای نیل بە پیروزی به‌جای اکتفا بە فعالیت‌های محدود سیاسی، دیپلماتیک و انفرماتیو بایستی رویەی انقلابی‌گری را مبنا قرار داد و در قبال رویکردهای تک‌حزبی و ائتلاف‌های محدود چندحزبی بە جنگ خلق انقلابی و ایجاد سازماندهی فراگیر جنبش پرداخت، احزاب می‌توانند بە نیروی پیشاهنگ آن تبدیل شوند، ولی حق مصادرە آن را نخواهند داشت. علاوه براین بایستی همواره درون جامعه و با خلق و در کوهستان‌های آزاد کردستان به مدیریت جنبش انقلابی پرداخت زیرا عدم حضور فعال در میان خلق و لمس مشکلات و دغدغه‌ی آن‌ها دستاوردی برای خلق نخواهد داشت. در چنین صورتی امکان حفاظت و  عبور مبارزات در مسیر صحیح فراهم می‌شود.