با توجە بە محوریت نشریە آلترناتیو بە مقولەی انتخابات در ایران، هیئت تحریریە تصمیم بر آن گرفت مصاحبەای اختصاصی با زیلان وژین، ریاست مشترک پژاک در مورد یازدهمین دورەی مجلس شورای اسلامی، نتیجە آن و موضع پژاک انجام دهد کە بە شرح ذیل است.
جنگ جهانی سوم وارد مرحلهی جدیدی شده و به مراتب دشوارتر و بغرنجتر میگردد. حکومت استبدادی ایران نیز خارج از میدان این جنگها قرار ندارد و در کانون درگیری و تنشهای آن قرار دارد. با توجه به شرایط سیاسی و نظامی منطقه و خاورمیانه، ایران در حال حاضر در چه موقعیتی نسبت به جنگ جهانی سوم قرار دارد؟
در حقیقت ایران در مرکز این درگیریها قرار داشته و دارد. جنگ جهانی سوم جنگی همه جانبه است که تمامی دول منطقهای و فرامنطقهای به شکل مستقیم و غیرمستقیم در آن مشغول بازیگردانی و بازیگری هستند. نکتهی مهم این جنگ این است که تنها حضور فیزیکی و نظامی مطرح نیست. حضور ایدئولوژیک و سازمانمند مهمترین وجهه این جنگ است. در این میان کسب منافع و برساخت اتوریته و استیلا در حوزهی ذهنیتی تمامی نهادها و ساختهای اجتماعی جوامع هدف از اهمیت بنیادین و زیرساختی برخوردار است. در این میان سیستم ارتشسالار و تمامیتخواه سرمایهداری جهانی به صورت همگون و به تمامی نتوانسته در تمامی جهان به موفقیت کامل دست یابد؛ خاورمیانه یک جغرافیای ژئواستراتژیک است که بنابه ریشه تاریخی و فرهنگیاش بهتمامی در سیستم کاپیتالیسم جهانی ذوب نگردیده و دارای بافت مختص به خویش است. اما این خودویژگی و تفاوت بافت فرهنگی و اجتماعی، بسترگاه بروز و میدانداری تفکرات و سازمانهای جزماندیش(دگماتیسم) خشن، عریان و بدویانهی مذهبی و ملیگرایانه بوده است. ایران و جغرافیای سیاسی فرهنگی موجود در میان خلقهای آن، دارای غنای فرهنگی و اتنیکی مختص به خود هستند و با وجود تمامی هجمههای فرهنگی توانسته از نفوذ همه جانبه و گستردهی کاپیتالیسم جلوگیری نماید، اما این موضوع برای سیستم حاکم مصداق ندارد. حکومت ایران با اشراف بر این موضوع که بایستی در این آشفتگی خاورمیانه جایگاه ایدئولوژیک و موقعیت نظامی خویش را مستحکمتر نماید، با استفاده از«مذهب» سعی در دخالت در امور کشورهای منطقه داشته و دارد و با حمایت مادی، معنوی و نظامی از گروههای اقماری شیعهی وابسته به خویش، آب در آسیاب این آشفته بازار میریزد.
اما این اقدامات رژیم ایران از جانب نیروهای هژمونیک منطقهای و فرامنطقهای که آنان نیز سعی بر آماده سازی و برساخت «خاورمیانه بزرگ» با هدف حاکمیت بیچونوچرای کاپیتالیسم بینالدولی و سوق دادن منطقه به سوی جهانیسازی است، پذیرفته نمیشود. این نیروها سعی بر تنگ نمودن حوزهی نفوذ ایران در خارج از مرزهایش مینمایند. زیرا هر نیرویی که خارج از برنامهها و محاسبات آنان فعالیت نماید، بایستی یا استحاله و یا از میان برداشته شود. این جنگ همانند جنگهای کلاسیک که یک طرف غاصب و یک طرف مورد غصب واقع گردد، نیست بلکه جنگی است که در آن هر روز منافع و جبههها تغییر میکنند و این نشان از تداوم این جنگ دارد.
درباره جایگاه و نقش ایران در این جنگ بایستی دو فاکتور داخلی و خارجی را مبنای بحث قرار داد. ایران از درون با نارضایتیهای مردمی و شرایط ناگوار اقتصادی، سیاسی واجتماعی روبرو است. اما به دلیل عدم وجود ارادهای برای تغییر در این شرایط، سعی بر ایجاد فضای اختناقآور در داخل و جنگافروزی در خارج از مرزهایش دارد. ایران بهخوبی بر این موضوع آگاه است که این جنگ دیر یا زود به درون مرزهای آن سوق داده خواهد شد. بدین منظور برای جلوگیری از چنین رویدادی، به هر اقدامی دست زده و بیش از پیش در امور کشورهای دیگر مداخله میکند. در مورد مولفههای خارجی بایستی گفت ایران نه تنها برای نیروهای هژمونیک کاپیتالیستی، بلکه برای وابستگان منطقهای آنان نیز به عنوان تهدیدی بزرگ و بالقوه محسوب میگردد. به همین دلیل نیروهای منطقهای و فرامنطقهای سعی بر ضربه زدن به شاخههای مذهبی ایران در منطقه دارند. از فلسطین و لبنان تا یمن، عراق و سوریه این روند هر روز تشدید شده و با کشتن قاسم سلیمانی که شخص اول در زمینه سیاستگذاری منطقهای رژیم بود سعی بر محدود نمودن حوزه نفوذ رژیم ایران در منطقه دارند. با این اوصاف ایران توانسته تا سطح قابل توجهی، جایگاه خویش در این جنگ را مستحکم نموده و از ورود جنگ به درون مرزهایش جلوگیری نماید. در بروز تغییرات بنیادین توجه به دلایل داخلی و خارجی در ایران حتمی و غیرقابلاجتناب است. توان نیروهای حاضر در این جنگ تعیین کننده است.
ایران سالی سرشار از تنش، درگیری، بنبستهای سیاسی و اقتصادی گذراند و اعتراضات مردمی نیز در انتهای سال حکومت استبدادی ایران را بیش از پیش در تنگنا قرار داد. به فاصله چند ماه پروسهی انتخاباتی در ایران آغاز شد. با توجه به رویکرد خشونتآمیز دولت در تقابل با معترضین و عدم اعتنا به مطالبات بهحق آنان آیا میتوان گفت انتخابات در حل مسائل و بحرانهای ایران تاثیرگذار باشد؟
انتخابات مکانیزمی برای برقراری دموکراسی در هر کشور است. رژیم ایران با این ادعا که در سال ۱۳۵۸ توانسته با رأی اکثریت مردم مشروعیت یابد، تاکنون به همه اقدامات ضدانسانی خویش ادامه داده و مدعی است حکومتی برخاسته از رای مردم است. باید گفت اگر رژیم بر این باور است که تاکنون با رأی مردم اقدامات خویش را مشروعیت بخشیده، پس از تمامی اعتراضات و تظاهرات که در سالهای اخیر روی داده بایستی باری دیگر در یک همهپرسی از مردم ایران درباره نوع مدیریت ایران نظرخواهی گردد. انتخابات در شرایطی برگزار گردید که ایران هم بهدلیل فشرده شدن تحریمها و هم وجود مافیاهای اقتصادی موجود در رژیم از لحاظ اقتصادی در بدترین وضعیت خویش قرار دارد. بحرانهای اجتماعی، افزایش نارضایتی مردم از حکومت، فشار بر زندانیان سیاسی و مدنی و صدور احکام سنگین برای آنان، دشوار شدن وضعیت زنان، امید به آینده و بهبود شرایط زندگی در میان جامعه را بسیار اندک نموده است. خواستهها و مطالبات مردمی مورد بیاعتنایی قرار میگیرد، جامعه به دو طیف خودی و غیرخودی تقسیم شده و در درون نظام شاهد انشقاق و چنددستگی هستیم. کوچکترین مطالبه بهحق مردم با واکنش تند و خشن روبرو میگردد، تنوعات فرهنگی و اتنیکی تحت لوای «ملت مشترک، تمامیت ارضی» نادیده انگاشته میشوند و شاهد فضای سنگین امنیتی هستیم که نشانههای بحران عمیق در ساختار رژیم است. در این شرایط انتخابات هیچگاه موجب برقراری دموکراسی و در نهایت مشارکت فعالانهی مردم نمیباشد. در انتخابات عادلانه و دموکراتیک، افراد شایسته و توانا بهعنوان نماینده مردم انتخاب میگردند، اما در نظام ایران، انتخابات دارای مکانیسمی غیردموکراتیک و انتصاب بر انتخاب ارجحیت دارد. در اینصورت افراد انتخاب شده مطمئنا منتخبان مردم نخواهند بود. در بحبوحه انتخابات، رژیم با تبلیغات عوامفریبانه سعی بر تشویق مردم به مشارکت در انتخابات مینماید و پس از انتخابات بار دیگر همان رویهی همیشگی تداوم مییابد. البته که در طی ۴۲ سال عمر جمهوری اسلامی، مردم ایران به بلوغ سیاسی رسیدهاند و دیگر فریب شعارهای تهی و فریبکارانهی رژیم را نمیخورند و این به نیکی در انتخابات جاری آشکار گشت. هدف از انتخابات بهویژه انتخابات مجلس در هر کشوری بهبود وضعیت جامعه است. اما با نگاهی به ده دوره مجلس در ایران شاهد عدم تغییر مثبت در وضعیت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مردم هستیم. این امر نشان از این دارد که مجلس که مکانی برای ممارست و محافظت از دموکراسی است شکلی نمادین به خویش گرفته است.
اوج و عمق خشم مردم نسبت به عملکرد حاکمیت ایران در اعتراضات آبانماه آشکار شد و اثباتی بر این واقعیت است که نظام مشروعیت خود را نزد مردم از دست داده است. با توجه به این مهم آیا انتخابات اخیر در ایران دارای مشروعیت است؟
زمانی که حکومت منافع خلق را نادیده انگاشت و سعی بر تحمیل منافع اقلیت حاکم نمود، آنگاه مشروعیت خویش را برای همیشه از دست داده و آنچه دیده میشود تنها ظاهرسازیهای عوامفریبانه خواهد بود. نارضایتیهای آبانماه در واقع تداوم نارضایتیهای چهل ودو سال گذشتهی خلقهای ایران است که هر روز بر دامنه آن افزوده میشود. اعتراضات و انتقاد از عملکرد دولت و حاکمیت حق طبیعی مردم است و زمانی که دولت و حاکمیت قادر نباشد رفاه و آسایش اجتماعی را فراهم آورد، البته که جامعه دارای واکنش متقابل خواهد بود. رژیم ایران برای صدور انقلاب اسلامی به سایر کشورها، اقتصاد ایران را به نابودی کشانده و فقر و بیکاری دامن جامعه را فراگرفته است. هر چند نمیتوان تنها دلیل نارضایتیهای اخیر را تنها مسائل اقتصادی دانست، اما این مورد بهانهای بود برای نشان دادن خشم، حقوق از دست رفته و اعتراضات تاریخی فرو خوردهی خلقهای ایران و تابو و هیکل ترسناکی را که رژیم از خود ساخته بود، فروپاشید. رژیم با واکنش تند و وحشیانه در برابر این نارضایتیها، در واقع هراس خود از سازماندهی خلقهای ایران را آشکار ساخت.
رژیم برای لاپوشانی این اقدامات ضدانسانیاش به هر حربهای متوسل گشت و منکر جنایات خود در برابر معترضان گشت. رژیمی که مشروعیت مردمیاش را از دست دهد، با توسل به هیچ حربهای نخواهد توانست این مشروعیت را بار دیگر کسب نماید. درواقع رژیم در سراشیبی سقوط قرار گرفته است. در اعتراضات آبانماه رژیم به شکلی وحشیانه به سرکوب معترضان مبادرت نمود و تاکنون نیز درباره این اعتراضات سکوت نموده و حتی آمار افراد کشته شده را بهطور دقیق اعلام ننموده است. با وجودی که پیش از برگزاری انتخابات اخباری مبنی بر رسیدن ویروس «کرونا» به ایران وجود داشت، اما تنها بهدلیل کشاندن مردم پای صندوقهای رأی، بر این موضوع سرپوش گذاشتند. پاسخ مردم مشخص بود وحضور بسیار کمرنگ آنان در انتخابات، شکاف عمیق بین دولت و مردم را هویدا ساخت.
پژاک، کودار و بسیاری از احزاب، سازمانها و شخصیتها انتخابات اخیر ایران را تحریم نمودند. دلیل اتخاذ چنین رویکردی چه بود؟
ما در سالهای اخیر بر مبنای سیاست و راهبرد دموکراتیک سعی بر باز گذاشتن راههای گفتگو و دیپلماسی داشتهایم و بنابه شرایط منطقهای موجود و ممانعت از عمیقتر گشتن شرایط بحرانی خاورمیانه، بر دموکراتیزه نمودن ایران اصرار نمودهایم. در دورهی دهم مجلس شورای اسلامی بنابر خواست مردم مبنی بر اراده دموکراسیخواهی، همراستا با خلق، انتخابات را تحریم ننمودیم تا رژیم از فرصت مذکور برای دموکراتیزه نمودن ساختار خویش استفاده نماید. اما رژیم با توجه به ماهیت دگماتیک موجود در ساختارش هیچگاه حاضر به دموکراتیزاسیون خود و در نظر گرفتن اعطای حقوق خلقها نگشت و بر رویکرد استبدادی خویش پافشاری نمود. رژیم بههیچ عنوان برای دموکراسی و عدالت اجتماعی گامی بر نداشته و کماکان سعی بر تحمیل خواستههای استبدادی و غیرانسانی خویش بر خلقهای ایران است.
کارنامه مجلس دهم نشان از این دیدگاه سلبی و استبدادی رژیم دارد و آشکار است که هرچند چهرههای میدان سیاسی نیز تغییر نمایند، اما در نهایت زیر ماسک تغییر چهرههای مجلس، ذهنیت ضداجتماعی جمهوری اسلامی نهفته است. چهل ودو سال تجربه انتخابات در رژیم ایران حاکی از این است که رژیم از مردم تنها استفاده ابزاری نموده و برای تبلیغ در مجامع بینالمللی از مشارکت مردمی سوءاستفاده نموده است. ممانعت از حضور افکار و اندیشههای مخالف در انتخابات، غیر دموکراتیک بودن تعیین کاندیدها، عدم تغییر در رویکرد رژیم برای ایجاد فضای باز سیاسی و نیز مسکوت نمودن همه گونه صدای مخالف حاکی از این است که اگر بارها نیز این روند تکرار گردد، هیچگاه شاهد تغییری اساسی نه در رویکرد رژیم و نه در شرایط مردم نخواهیم بود. پس در چنین شرایطی نمیتوان چنین انتخاباتی را مشروع دانست. در نتیجه با سنجیدن شرایط موجود تمامی احزاب و جریانهای مخالف و همصدا با مردم، انتخابات را تحریم نمودیم. این تحریم فعالانه و گسترده، ضربه بسیار سختی بر نظام وارد نمود. پسلرزههای این تحریم را در آینده نزدیک خواهیم دید.
ایران هم اکنون در شرایط بسیار دشوار و وخیمی قرار دارد و از سویی بر رویکردهای تمامیتخواه و استبدادی خود اصرار میورزد. در ماههای اخیر بر میزان دستگیری، اعدام و فشار فعالین و زندانیان سیاسی و مدنی نیز افزوده شده است. تداوم چنین رویکردی چه پیامدهایی برای حکومت ایران دربرخواهد داشت؟
هر چه میزان فشار، سرکوب و محدودیت بر جامعه بیشتر و تنگتر گردد، به همان میزان نیز میل و رغبت به کسب آزادی و خشم و نفرت از دیکتاتوری بیشتر میگردد. این قاعدهای کلی است و در چارچوب همین قاعده بایستی رژیم به این نکته توجه کند که در مقابل همه دستگیریها، کشتار، فشار، شکنجه و اعدامهایی که صورت میگیرد، جامعه نیز حق دفاع مشروع را برای خویش جایز دانسته و در زمان و مکان مناسب این حق را به کار خواهد برد.
در شرایط سیاسی- اجتماعی موجود منطقهای که در بالا بدان اشاره نمودیم، دو راه در پیش روی ایران قرار دارد. یا اینکه دموکراتیزاسیون ساختارین را انجام داده و در نهایت این دموکراتیزاسیون را در جامعه جاری و اجرایی نماید. در این صورت خواهد توانست با اتکا بر نیروی مردمی در مقابل تهدیدات خارجی نیز مقاومت نماید و با همین نیرو و توان، ایرانی دموکراتیک برسازد. البته این مهم آسان نیست و برای نیل به این موضوع رژیم بایستی از بسیاری از مواضع ضداجتماعی خویش عقب نشینی نموده و راه بر مشارکت راستین مردمی بگشاید و حقوق همه خلقهای ایران را در نظر گیرد. البته این امر با تغییر و تجدید نظری بنیادین در جهانبینی وجودی و نظرگاه بزرگ رژیم ممکن است روی دهد. در حال حاضر نشانههایی حاکی از وجود چنین ارادهای در نظام ایران دیده نمیشود.
راه دوم که تاکنون رویکرد رژیم ایران بوده و بر آن اصرار میورزد، سرکوب هرگونه صدای مخالف، شکنجه، زندان، اعدام و ترور است. این اقدامات شاید توانسته باشد با ایجاد رعب و وحشت در جامعه عمر رژیم را طولانیتر نموده باشند، اما تنها راهکاری موقت و بحرانزا بوده و هیچگاه نخواهد توانست اراده آزادیخواهی خلقهای ایران را به تمامی سرکوب نماید. با تشدید اقدامات خصمانه دولت، خشم و نفرت مردم نیز بیشتر خواهد شد و شاهد این مدعا، شعارهای بیان شده در اعتراضات اخیر است که مشروعیت و هستیشناسی رژیم را زیر سوال برده و خواستار سرنگونی آن هستند. هر چند تاکنون شاهد یکصدایی و همراستایی نیروهای اپوزیسیون در برابر رژیم نیستیم، اما مردم با عدم مشارکت در انتخابات اخیر به رژیم «نه» رسایی گفتند. این بدین معنی است که جمهوری اسلامی با اقدامات خشونتبار و وحشیانهاش به پایان عمر خویش نزدیک میگردد.
راه برونرفت از بحرانهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی موجود در ایران که هر روز ابعاد آن گستردهتر و تراژیکتر میگردد، چیست؟
برای پاسخ به این پرسش بایستی به سرمنشا مسائل اشاره نمود و سپس به ارائه آلترناتیو پرداخت. بنا به ماهیت وجودی رژیم ایران مشارکت اجتماعی هیچگاه در قاموس آن نبوده است. در طول تاریخ ایران، اقتصاد و سیاست همیشه در انحصار اقلیتی خاص بوده و این اقلیت بنابه منافع خویش این دو عرصه را سازماندهی نمودهاند. شکستن این استبداد تاریخی و فهم و درک ماهیت وجودی استبداد که ریشهای تاریخی و کهن دارد به پروسهی آزادی خلقهای ایران بسیار یاری میرساند. درک این امر راه بر بازتولید ساختها و نهادهای استبدادی نوین در آیندهی ایران و یا بهتر بگویم در فردای پساز انقلاب میبندد. خلقهای ایران باید خود را در مقابل اشکال گسترده و تغییر شکل یافتهی «استبداد ایرانی» در آینده بیمه نمایند. این امر باعث بروز و برساخت دموکراتیزاسیون در ایران و حل مشکل و مسئلهی استبداد تاریخی ایرانی به صورت بنیادین میگردد. راه برونرفت از وضعیت موجود که نمود بارز استبداد و مرکزگرایی ایرانی است، تنها در رد و نابود سازی ماشین دولت-ملت است. برای نیل به این امر باید بر سازماندهی و برساخت و طرحساخت نهادها و ارگانهای مردممحور در راستای خودباوری مردم در حوزههای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و دفاعی لازم است. بازگردانی قدرت و نیروی تصمیمسازی و تصمیمگزینی مردم به خود مردم از طریق ساختار سیاسی-اجتماعی کنفدرال و برساخت نهادهای دموکراتیک همچون کمون، تعاونی، اتحادیه، مجالس و ساختارهای تصمیمگیری مشابه که مردم مدیریت مستقیم آن را بر عهده دارند، امری بنیادین است.
منبع: آلترناتیو شمارە ٨١