مظلوم هفت‌تن

هرچند سوریه سالهاست که درگیرحوادث است اما وقایع اخیر با چنان سرعتی رخ دادند که کمترکسی پیش بینی می کرد و یا انتظارش را داشت. شاید اغراق نباشد اگر بگوئیم حتی برنامه‌ریزان تغییر و تحول نیز از این سرعت در حیرتند!

بعد از حمله هفت اکتبر حماس به اسرائیل جنگ جهانی سوم وارد فاز جدیدی شده است که گام به گام شدیدتر، گسترده‌تر و تأثیرگذارتر می‌شود. سیر ادامه جنگ و شدت و گستردگی آن نشان میدهد که هدف این جنگ فراتر از حماس، غزه، حزب الله، لبنان، سوریه و بطور کلی جبهه مقاومت به سرکردگی ایران است. وضعیتی که درغزه وجود دارد خودگویای حقیقتی‌ست که نیاز به توضیح افزونتری ندارد. هدف ازاین جنگ درغزه تنها شکست دادن حماس نیست بلکه غیرقابل زیست گردانیدن غزه برای ساکنین آن است. وضعیت در لبنان نیز بهتر از غزه نبوده و نخواهد بود. با ضربات کشنده‌ای که در زمانی کوتاه بر حزب الله لبنان خصوصاً مدیریت استراتژیکش وارد آمد حزب الله ناتوان شده و فعلاً توان ادامه مبارزه مؤثر ندارد. در نتیجه سعی خواهند کرد با گذشت زمان دست ایران را از لبنان کوتاه کرده و به گونه‌ای که لبنان جدید در راستای تأمین امنیت اسرائیل قرار گیرد آنرا شکل بدهند.

این جنگ به غزه و لبنان محدود نشده و نخواهد شد به گونه‌ایکه این روزها سوریه را نیز درنوردیده و در کوتاه زمانی باعث سرنگونی رژیم بعث شد. در نتیجه این تحولات وضعیتی جدید روی داده که آینده‌اش قابل پیش بینی نیست. بی‌تردید عمده مردم سوریه از سرنگونی بشار اسد و نحوه حوکمداریش خوشحالند اما نسبت به آینده سوریه و چگونگی شکل‌گیری نظام جدید مضطربند ونگران. این نگرانی مردم از وضعیت موجود و آینده سوریه امریست طبیعی و برحق. چرا که میدانند همیشه رفتن دیو به معنای درآمدن فرشته نخواهد بود. آنانکه اکنون بر مسند قدرت نشسته‌اند پیشینه‌ای رادیکال و ارهابی دارند، مردم خاطرات چندان خوشی از آنها ندارند. هرچند این روزها بنابر دلایلی تغییر کرده‌اند و یا تغییرشان داده‌اند اما چقدر این تغییرات بنیادین‌اند و ماندگار معلوم نیست، این گذر ایام است که حقیقت را آشکار خواهد کرد.

بعد از حمله هفت اکتبر حماس به اسرائیل بعضی از مسئولین اسرائیلی گفتند یازده سپتامبر دیگری روی داده است که نقشه منطقه را تغییرخواهد داد! بیان این موضوع به این شکل نیازمند اندیشیدن است. تنها موضعی رسانه‌یی و تحلیل صرف حادثه‌ای نیست، بلکه بیانگر و نشان دهنده برنامه‌ریزی و آمادگی لازم جهت تحولاتی استراتژیک و تعیین‌کننده در رابطه با نظم نوین منطقه‌ای وجهانی‌ست که باید آنرا به درستی سنجید و با درایت و جدیت با آن برخورد کرد.

در رابطه با حمله هفت اکتبر از ابتدا تا الان همه نگاه‌ها متوجه ایران بوده و سیر پیشروی تحولات نیز ایران را مورد هدف قرار داده‌اند. هرچند رژیم ایران به انحاء مختلف و به تکرار ابراز داشته که با شروع این حمله ارتباطی نداشته و ندارد اما کسی گوشش بدهکار نبوده و نخواهد بود، چراکه در واقع اهمیت مسائل، میزان و چگونگی تغییر و تحولات منطقه ای فراتر از آن است که توضیحات ارائه شده توسط ایران بتواند در آن تأثیرگذار باشد.

چنین به نظر می‌رسد که تحولات سوریه بعد از مدتی به عراق نیز سرایت خواهد کرد. چه زمانی و چگونه، معلوم نیست. این روزها و خصوصاً بعد از رخدادهای اخیر سوریه مسئولین عراقی به تکاپو افتاده‌اند و میخواهند با تدابیری چند از وقوع این مسئله جلوگیری کنند. اما ندانم کاریها، بی‌تدبیریها وغفلتهای آنها درگذشته چنان صدماتی ببار آورده‌اند که جبرانشان در کوتاه مدت آسان نخواهد بود. بعضی از مسئولین عراقی از جمله نخست وزیر، وزیر امور خارجه، مسئولین امنیتی و حشد شعبی، بهمراه بارزانی‌ها و مساعدت ایرانی‌ها در راستای فشار بر جنبش آپوئی و بدست آوردن منافعی کوتاه مدت، زمین نفوذ ترکیه در عراق و اشغال مناطقی از آنرا رسماً فراهم نموده‌اند. بدون تردید مسئولین عراقی و ایرانی‌ها امروزه و بخصوص بعد از وقایع سوریه دریافته‌اند که مرتکب چه اشتباهاتی استراتژیک و حیاتی شده‌اند. با پای خودشان و با طناب پوسیده اردوغان و بارزانی‌ها به چاهی افتاده‌اند که درآمدن از آن به این راحتی‌ها نخواهد بود.

ممکن است نحوه مداخله درعراق مانند سوریه نباشد اما بدون تردید اردوغان در عراق همان کاری را خواهد کرد که در سوریه کرد. همانگونه که در سوریه با حضور در نشستهای آستانه و سوچی، روسیه و ایران را فریب داد و به پشتیبانی ناتو در ادلب و حومه آن شرایط مساعدی را برای گسترش فعالیت و پشتیبانی و تقویت هیأت تحریر شام و دیگرمخالفین اسد فراهم نمود و در نهایت آن کرد که بر همگان عیان است، در عراق نیز چنان خواهد کرد.

تحولات منطقه طبق پیمان ابراهیم یا همان پیمان قرن بر مبنای محوریت و حاکمیت اسرائیل و عربستان سعودی در خاورمیانه جدید صورت می گیرد. تاالان آماده کاریها وسیررویدادها اینگونه است. براساس پیمان ابراهیم وضعیت ژئواستراتژیک و ژئوپلتیک منطقه در راستای حاکمیت اسرائیل و عربستان سعودی متحول خواهد شد. برای دستیابی به این نتیجه اصلی‌ترین مناطقی که جایگاه، موقعیت و نقش استراتژیک آنها لازم است تغییر کند ایران و ترکیه هستند. چراکه بدون تغییر و تحول استراتژیک ایران و ترکیه در منطقه یا تغییر و تحولی ایجاد نخواهد شد و یا تغییر و تحولات ایجاد شده استقرار و ثبات نخواهند داشت. فلذا نهایت این تغییر و تحولات منطقه‌ای دگرگونی ایران و ترکیه خواهد بود.

ترکیه عضو ناتوست و اولین کشوری‌ست در منطقه که اسرائیل را به رسمیت شناخته است و با آن ارتباطات نظامی، امنیتی، اقتصادی گسترده دارد. ترکیه الان نیز در راستای اجرای سیاستهای کلان آمریکا، اسرائیل و ناتو عمل میکند. اما این واقعیات و خوش خدمتی‌ها ترکیه را ازمخمصه نجات نخواهند داد. چرا که ترکیه‌ی موجود در راستای تأمین منافع استراتژیک سیستم مدرنیته سرمایه‌داری جهانی که نظم نوین بر مبنای آن شکل خواهد گرفت مانع ساز و مشکل آفرین است. لذا تغییر و تحول ترکیه در راستای نظم نوین امریست غیرقابل گذار. ترکیه تاحدودی این مسئله را درک کرده و احساس خطر میکند از اینرو دست به دامن رهبر آپو شده است تابه خیال خودش بتواند با هزینه کمتری این مرحله را پشت سر بگذارد. اینکه سرنوشت ترکیه درآینده چگونه خواهد بود و سیر حوادث به کجا ختم خواهند شد مبحث دیگریست اما موضوع مورد نظر ما این است که آیا ایران به چه میزانی این مسئله را درک نموده، خطر را حس کرده و چگونه با آن برخورد خواهد نمود؟

ضررمند اصلی جنگ غزه، لبنان و تحولات سوریه ایران است. ایران خوب میداند که تحولات سوریه تنها ناشی از فشارها و مداخلات خارجی نیست بلکه قسمت اصلی مسئله ناشی از مشکلات داخلی‌ست و میداند که اگر سیاست کلان و مدیریت داخلی رژیم اسد در راستای تأمین منافع مردم و احترام به خواسته‌های برحق سوریها می‌بود شاید علیرغم فشارهای خارجی حداکثری نتیجه تحولات چنان نمی‌شد که الان شاهد آن هستیم. این مسائل را از آن جهت بیان نمودم که وضعیت ایران نیزچنین است یعنی درنتیجه سیاستهای کلان نظام مشکلات داخلی روزافزون و فشارهای خارجی حداکثری وجود دارد.

سیرحوادث پیشروی گام به گام تحولات را به سمت ایران نشان می دهد. رویدادهای غزه، لبنان، سوریه و احتمالاً عراق نشان دهنده روند معکوس نفوذ منطقه‌ای ایران و در واقع شکست استراتژی تاریخی نظام است. رژیم براساس سیاستهای مداخله‌جویانه و نفوذ منطقه‌ای در راستای صدور انقلاب و ایجاد هژمونی توانسته است تا حدودی از طریق فرافکنی، جهت‌دهی و سرکوب بر مشکلات و نارضایتی‌های داخلی فایق گردد. اما با وقوع تحولات جدید و شکست نیروهای نیابتی، از دست رفتن متحدین و مناطق تحت حاکمیت با وضعیت بسیار دشواری روبرو خواهد شد. انجام سخن اینکه روز به روز فشارهای بیشتری بر نظام وارد خواهد شد.

چیزی که تا الان مشخص است مسئولین حکومتی سعی دارند با ایجاد پیمانهای امنیتی، نظامی، اقتصادی با کشورهای خارجی خصوصاً چین و روسیه و سیاست چانه‌زنی با بعضی از کشورهای غربی از میزان فشارها بکاهند و با پرهیز از درگیری مستقیم و ادامه‌دار با اسرائیل بتوانند با بدست آوردن زمان توان از دست رفته را باز یابند و یا اینکه فرصت چاره‌یابی مناسب و کم هزینه تری را بدست بیاورند. در راستای سیاستهای داخلی با تغییراجباری دولت یعنی مرگ مشکوک ابراهیم رئیسی و سر کارآمدن مسعود پزشکیان تغییر چندانی دیده نمی‌شود و حتی در مواردی وضعیت بدتر هم شده است. خصوصاً دستگیری معترضین، افزایش میزان اعدامها، فشار حداکثری برعلیه زنان، گرانی و تورم روزافزون، عدم ثبات بازار، افزایش میزان خط فقر وفقرمطلق وامثالهم. مشکل اصلی اینجاست که حاکمیت مخاطبان اصلی را که مردم‌اند جدی نگرفته و چاره‌یابی را در ارتباطات و همپیمانی‌های خارجی می‌بیند. واقعیاتی که چند سال پیش در نتیجه بهار خلقها (بهار عربی) و اخیراً در سوریه روی دادند به وضوح وبشکلی آموزنده اشتباه بودن این گونه برخورد وموضعگیریها را اثبات نموده‌اند. آزموده را آزمودن خطاست. به جرأت می توان گفت تکرار این خطا وپافشاری برآن طبعات جبران ناپذیری درپی خواهد داشت. افزایش فشارهای داخلی ومبنا قرارندادن اراده مردم انتحارحاکمیت است.

آنچه مسلم است این است که وضعیت موجود نیازمند تحول است، هم شرایط داخلی وهم شرایط خارجی منطقه‌ایی و فرامنطقه‌ای این تحول را ناگزیر می‌گرداند. ترکیه به عنوان رقیب تاریخی و منطقه‌ای ایران که روز به روز رقابتش به ضدیت تبدیل می شود و چهار چشمی در کمین تحولات ایران نشسته است تا ضربه کشنده را وارد کند، خودش را برای مواجهه با تحولات آینده آماده میکند. خواسته یا ناخواسته در راستای حل مسئله کوردها که ریشه تمامی مسائل دیگراست، دست به اقداماتی زده است که اگربدرستی باآن برخورد کند معادلات منطقه‌ای را تغییر خواهد داد. به نظرم شرایط این اقدامات در ایران و جامعه ایرانی فراهم‌تر است و زمینه مساعدتری وجود دارد.

رژیم ایران از رخدادهای مکرر و ضربات پیاپی که از بعضی دولتهای منطقه خصوصاً ترکیه خورده است درس عبرت نمیگیرد وهنوزکه هنوز است بجای ارتباط درست با خلقها واحترام به اراده آنها درتلاش است با به روزگردانیدن پیمانهای ظالمانه سعدآباد، بغداد، الجزایر وغیره خلقهای منطقه وخصوصاً کوردها را قتلعام کند. ترکیه با همکاری بعضی از کشورهای منطقه و در راستای سیاستهای کلی ناتو هژمونی منطقه‌ای ایران را نابود خواهد کرد و در راستای تحولات منطقه‌ای با پیشبرد ملی‌گرایی ونژادپرستی ترکها با کمک جمهوری آذربایجان خوابها برای ایران دیده است.

ماحصل کلام:

منطقه در آتش جنگ می‌سوزد و با آمدن ترامپ احتمالات مختلفی را باید مدنظر گرفت. برای چاره‌یابی این جنگ و خونریزی راه حل صحیح و حتی تنها راه حل گشایش سیاسی و چاره‌یابی دموکراتیک مسائل است که برمبنای احترام به اراده مردم، خواسته‌های برحق آنها و مشارکت فعالشان درامورات جامعه میسر می گیرد. اما درحال حاضرراهکارهای اجرایی، برخوردهای امنیتی و سرکوبگر کاملاً در تضاد با این موضوع بوده، مشکل ساز و مخرب هستند. محاسبه درست زمان، اولویت‌بندی و اهمیت دهی مسائل و انجام اقدامات بایسته و ضروری در راستای گشایش سیاسی و چاره‌یابی دموکراتیک مسائل نقشی حیاتی دارند.