کاویان کامدین

جنگ جهانی سوم که به صورت رسمی با سقوط رژیم صدام حسین در سال ۲۰۰۳ آغاز شد، هنوز با جنگ اوکراین در حال تداوم است.  سال ۲۰۲۳ جنگ جهانی سوم بیست ساله و پس از جنگ جهانی اول و دوم یک قرن از ورود نظم دولت-ملت به خاورمیانه میگذرد و پیمان لوزان نیز  صد ساله می‌شود.

پیمان لوزان برای هر کدام از مخاطبین حاوی پیام خاص خود بود. به خصوص برای جمهوری تازه به دوران رسیده ترک و کُردهای در حال قیام! هر چند که این پیمان حاوی مصالح خاص امضا کنندگان آن بود، اما محور اصلی پیمان  خلق‌ها، فرهنگ‌ها و جوامع خاورمیانه بودند؛ به خصوص کُردها و تُرک‌ها!

دولت نوپای جمهوری تُرک که بر روی آوراه‌های عثمانی و با کشتار خلق‌های ارامنه، یونان، پونتوس، آشوری و دیگر اقلیت‌های در حال ظهور بود، در مورد کُردها که اکثریت جامعه ترکیه را تشکیل می‌دادند  نتوانسته بود یک جهت‌گیری شفاف را در پیش بگیرد. چون کُردها از عناصر اصلی جنگ استقلال ملی ترکیه و از بنیانگذاران جمهوری بودند.  در جنگ رهایی ملی چاناق قلعه شرکت داشتند و خون ریخته بودند. پیمان لوزان در مقابل واگذاری موصل و کرکوک مرزهای موجود ترکیه را به رسمیت می‌شناخت. و البته  با این پیمان نظام دولت-ملت جانشین امپراتوری عثمانی  شده بود.

کُردها که با پیمان لوزان سرزمینشان به چهار قسمت در میان دولت‌های منطقه تقسیم و خود نیز زیر چرخه‌های ذوب فرهنگی و نسل‌کشی قرار گرفته بودند،  پس از ۱۹۲۵ و پس از اینکه تمام توافقات سیاسی و دیپلماتیک به امضا رسیدند، با  چهره و سیاست کشتار، نسل‌کشی، تبعید و آسیمیلاسیون جمهوری نوپا مواجه شدند و این سیاست آپارتاید جمهوری تا کنون هم به عنوان ایدئولوژی  رسمی دولت حکمفرما و در دستور کار قرار دارد.

حال پس از یک قرن  از جمهوری نوپا، یک جمهوری قاتل و کهنسال مانده است که  در تکاپوی حفظ موجودیت و بقای خویش است. این تکاپو با استراتژی تهاجمی به هر طرفی در این تلاش است تا در سال ۲۰۲۳ موجودیت خود را حفظ و جمهوریت را ترمیم و در مقابل کُردها که پس از صد سال توانسته‌اند به عنوان یک قدرت سیاسی در منطقه ابراز موجودیت کنند، غالب آید. بزرگترین کابوس جمهوری کهنسال و قاتل ترکیه، کُردها هستند. جمهوری پس از پیمان لوزان به هم‌پیمانانش در جنگ استقلال ملی (کُردها) خیانت کرد و آنان را در میان چرخه‌های نسل‌کشی قرار داد، چون از این اعمال خود آگاه است، در این تلاش است در فضای جنگ جهانی سوم، موقعیت خود را حفظ کند. از این نظر نظریه حفظ بقا که حکومت اردوغان پیشه کرده ، یک واقعیت تاریخی و سیاسی است. چون موجودیت جمهوریت کهنسال و قاتل در خطر دمکراتیزاسیون قرار دارد. دمکراتیزاسیون ترکیه مترادف است با مرگ دیکتاتوری!

جنگ‌ها، همیشه با یک ترافیک دیپلماتیک همراه هستند. ترافیک دیپلماتیک موجود در منطقه معطوف به جنگ است نه صلح، آرامش و ثبات! از دیدار جو بایدن گرفته تا نشست تهران و غیره…

در این راستا نگران‌های جمهوری قاتل بجا است و  بر طبع سرشت خود در تلاش است  با استراتژی تهاجمی، حداقل از آنی که هست بیشتر نزول پیدا نکند و در جای خود بماند.

اما سوال اینجا است که آیا یکبار دیگر شرایط در قرن بیست و یکم برای یک لوزان جدید که خواست‌ها، مطالبات و انگیزه‌های جمهوری قاتل را برآورده کند، مهیا است یا خیر؟ آیا چه تغییراتی در نقشه سیاسی خاورمیانه به وجود خواهد آمد؟ چه قدرت‌های از صحنه سیاسی حذف و کدام قدرت‌ نوظهر پا به میدان سیاست خواهند گذاشت؟ و از همه مهم‌تر آیا  دولت ترکیه خواهد توانست همچنان موقعیت خود را حفظ کند ؟

پاسخ تمام این پرسشها بستگی به عملکرد سیاسی و موقعیت کُردها در خاورمیانه دارد. در هر صورت جمهوری قاتل نمی‌خواهد کار را به دست تقدیر رها کند و از سال ۲۰۱۵ موج تهاجمی خانمانسوزی را علیه کُردها شروع کرده و با تمام قدرت سیاست، نظامی، اقتصادی و دیپلماتیکی پاکسازی نژادی کُردها را گام به گام پیروی می‌کند. زیرا تقدیر جمهوری کهنسال بستگی به موقعیت کُردها دارد.

محوریت تمام نشست‌های خارجی دیپلماتیک جمهوری قاتل را مسئله کُرد تشکیل می‌دهد. از نظر داخلی نیز یک موج از طوفان فاشیستی و نژادپرستانه بر فضای اجتماعی و سیاسی ترکیه حاکم شده است.

اما جهان که درگیر جنگ جهانی سوم است در مقابل حفظ موجودیت جمهوری کهنسال و قاتل مطالباتی دارد که آنان را بر دولت ترکیه تحمیل می‌گرداند. نشست اخیر ناتو  حول محور این استراتژی است. از نظر غرب، جمهوری ترکیه و دولت اسرائیل به عنوان دو پایگاه اساسی غرب در خاورمیانه همیشه از جایگاهی استراتژیک برخوردار بوده‌اند.

اسرائیل از نظر سیاسی همچنان به تعهدات سیاسی، دیپلماتیک و نظامی خود نسبت به غرب پایبند است و جز آن چاره‌ای هم ندارد. اما جمهوری قاتل با رفت و آمد در میان روسیه و ناتو در مقابل غرب چنان متعهد نبوده و این از نگاه غرب دور نمانده است. در این حال و هوا که جنگ اوکراین در جریان می‌باشد، موقعیت و جهت‌گیری سیاسی و نظامی دولت ترکیه  برای ناتو سرنوشت سازتر از همیشه است. برای همین مناسبات بسیار پیچیده و بی‌ثبات هستند و هر لحظه امکان هر اتفاق غیره منظره‌ای وجود دارد.

کسی نمی‌داند که این جنگ به کجا ختم می‌شود، و چه چیزی در انتظار سیاست منطقه‌ای و جهانی است. در این فضای سیاسی که بحث بر سر جنگ اتمی است، شاید هم امکان یک لوزان جدید اصلا فراهم نشود. اما این حتمی است که تا زمانیکه جنگ جهانی به پایان نرسد، تمام قدرت‌های هژمونیک جهانی و منطقه‌ای به توافقی نسبی دست پیدا نکنند،  در وضعیت سوریه، عراق و منطقه تغییری ریشه در جهت ثبات سیاسی، دمکراتیزاسیون و آزادی‌ها غیر ممکن به نظر می‌رسید. با این حال نه توافق لوزان در سال ۲۰۲۳ و نه هیچ توافق دیگری به امضا نخواهد رسید. اگر هم به امضا برسد بسیار کوتاه مدت و  مقطعی خواهد بود. زیرا بر طبق سرشت تمدن دولت‌گرا، این نتایج جنگ است که آینده سیاسی را روشن می‌سازد،‌نه برعکس!

شاید نتوانیم حدس خوبی از آینده داشته باشیم، اما تمام تحولات سیاسی حاکی از آنند که  شرایط فعلی بر آینده کُردستان لبخند می‌زند و جمهوری قاتل نخواهد توانست همچنان موقعیت خود را حفظ نمایند. مرحله نخست جمهوری که از ۱۹۲۳ آغاز شد در سال ۲۰۰۰ با حاکمیت حزب عدالت و توسعه به پایان رسید و وارد مرحله دوم شد. دولت اردوغان از سال ۲۰۰۰ در تکاپوی تاسیس دومین جمهوری ترک بر اساس نسل‌کشی کُردها و ایفای نقش یک مصطفی کمال دوم است.  بیش از بیست و دو سال است که حزب عدالت و توسعه گام به گام و مرحله به مرحله در تکاپوی احیای جمهوری بر اساس انکار و نابودی کُردها است.

در این راستا بزرگترین کارت جمهوریِ کهنسال، ناتو و غرب است. اما اکنون بلوک ناتو و غرب خود در غرب خاورمیانه در حال عقب نشینی و رکود سیاسی و نظامی هستند. چون   بلوک غربی در شرایط سختی قرار دارد، از دولت ترکیه و اسرائیل به عنوان مهره اصلی خود  در منطقه استفاده می‌کند. اکنون بلوک ناتو از سرمایه‌گذاری‌های سیاسی، اقتصادی و نظامی  صد ساله خود که خرج جمهوری کرده است، استفاده می‌کند. جمهوری کهنسال در مقابل چشم‌پوشی از نسل‌کشی کُردها باید به جنگ با ایران که دشمن بزرگ آمریکا و اسرائیل بشمار می‌آید، تن  دهد. این شرط و شروط روی میز مذاکرات بین جمهوری قاتل و بلوک ناتو است. به علاوه جهت‌گیری در مقابل روسیه و حمایت از اوکراین!

اینکه آیا جمهوری قاتل خواهد توانست به  اهداف و چشم‌انداز های سال ۲۰۲۳ خود جامه عملی بپوشاند یا نه بحث‌بر‌انگیز و بسی جای سوال است. باید دید!

و اما اسب تروا؛ PDK !

در آستانه به اتمام رسیدن یک قرن از پیمان لوزان باید جایگاه  PDK را درست ارزیابی نمود. هر چند این روزها در رسانه‌ها به عنوان جنبش خیانت PDK شناخته شده است، اما در واقع نقش PDK فراتر از آنی است که فقط با «خیانت» بتوان تعریف نمود. PDK پروژه بلند مدت استراتژیک اسرائیل و آمریکا در خاورمیانه است. برادر نا تنی اما دوقلوی اسرائیل!‌  بلوک ناتو و غرب در مقابل عدم پاکسازی PDK، چراغ سبز را برای پاکسازی تمام کُردها در دیگر مناطق کُردستان روشن کرده‌اند. در صورتیکه جمهوری قاتل کاری به کار PDK نداشته باشد، می‌تواند به هر منطقه‌ای از کُردستان حمله کند، اوپراسیون انجام دهد و حتی مناطق غیر نظامی را نیز به شدت بمباران کند.  در شرایط کنونی این جمهوری قاتل نیست که پیمان لوزان را بر کُردستان و جامعه کُرد تحمیل می‌کند، بلکه این سران حزب PDK هستند که با تمام قدرت و توان جهت «تمدید پیمان لوزان» شب و روز کار می‌کنند.  شراکت در جنایات جمهوری قاتل یکی از محکم‌ترین استدلالات این چشم‌انداز است. آخرین جنایت قتل ۹ غیر نظامی عرب در ۲۰ ژوئیه ۲۰۲۲  در منطقه  زاخو از طریق جنگنده‌های نظامی جمهوری قاتل با همکاری PDK بود!

نقش جامعه و افکار عمومی کُرد!

این یک واقعیت است که احزاب و نیروهای سیاسی نقش تعیین کننده‌ای در سرنوشت هر ملتی دارند. اما وقتی حال و روز احزاب سیاسی یک ملت از این قرار باشد، باید خود آن ملت وارد عمل شوند. جز این چاره‌ای نیست. زیرا کُردها با دوگانگی « یا صد سال دیگر زندگی زیر سایه مستعمرگی، یا آزادی» قرار دارند و بزرگترین هیولای که موجودیت کُردها را با خطر نابودی و پاکسازی  مواجه گردانده است، جمهوری قاتل می‌باشد! برخلاف سال‌های ۱۹۲۳ حال ملل و مردمان از نقش مهمی برخوردار هستند و میتوانند تمام مبادلات سیاسی را زیر و رو کنند. مردم قدرتی هستند که می‌توانند هم نقشه‌ی پاکسازی نژادی ترکیه  و هم  PDK  را خنثی کنند. باید جامعه و افکار عمومی کُرد اول تکلیف این «بچه کوسه قاتل خود» را یک طرفه کنند. زیرا بچه کوسه قاتل ما هوس پیوستن به جمع کوسه‌های قاتل به سر دارد و اگر همین اکنون فکری به حال این بچه کوسه نشود، در آینده‌ای نه چندان دور لزومی به جمهوری قاتل جهت قتل تک تک جامعه کُرد نیست، زیرا بچه کوسه ما از همین حال دست به بلعیدن شهروندان خود کرده است!

جمهوری قاتل و بچه کوسه ما بر سر اینکه با شعار «مینی دولت کُردی» لوزان را تمدید کنند،  به توافق رسیده‌اند. ویا بهتر آن است که بگویی با فشار آمریکاو  ناتو ترکیه و PDK  به توافق رسیده‌اند. در مقابل تمدید لوزان، موجودیت PDK حفظ خواهد شد؛ اما کُردهای که وابستگی به غرب را قبول ندارند، مثل همیشه به هدف مشترک جمهوری قاتل، PDK  و ناتو تبدیل خواهند شد! آمریکا، اسرائیل و بلوک ناتو نیز حامی سرسخت این پروژه هستند.

اما برخلاف PDK، کُردهای که وابستگی به غرب را قبول ندارند، از بزرگترین حمایت داخلی جامعه کُرد برخوردار هستند و این دست PDK، جمهوری قاتل و ناتو را از پشت بسته است. از هم اکنون نمی‌توانیم یک نظریه قاطع ارائه کنیم، اما جمهوری ترکیه  دستخوش تغییراتی ریشه‌ای خواهد شد. دخالت در امور ترکیه، تفاوتی ریشه‌ای با نجوه دخالت در سوریه و عراق دارد. دخالت‌های درون ترکیه همیشه سیاسی و به طرز لیبرال بوده‌اند که بجای براندازی و سقوط رژیم، براندازی و سقوط حکومت‌ها را هدف قرار می‌دهد. این احتمال وجود دارد که حکومت اردوغان با یک کودتای سیاسی و یا نظامی مواجه گردد.

کُردها تناقضات، اختلافات و تنش‌های بین دولت-ملت‌های جهان را مقطعی و داخلی می‌بییند. به عنوان مثال هرچند بسیار هم متناقض به نظر برسد، در امور دولتی و مدیریتی اختلاف و تفاوت بسیار بزرگی بین  دولت ترکیه-ناتو، ایران ناتو، روسیه و ناتو ، و در کل شرق-غرب و جود ندارد. همه این قدرت‌ها برخواسته از تمدن رسمی دولت‌گرا بشمار می‌آیند و تنش بین این قدرت‌ها ایدئولوژیک و ریشه‌ای نیستند. بله مقطعی  و اکثرا هم متمرکز بر منابع انرژی جدید، گسترش مناطق نفوذ و قدرت نظامی سیاسی است.  حال اینکه کُردها از این تبار نیستند و  از پیام آوران نویدبخش تمدن دمکراتیک در قرن آینده‌ بشمار می‌آیند. آنچه کُردها را با دولت‌های منطقه و غرب درگیر کرده است، یک دولت-ملت کُردی نیست؛ حتی برعکس دست یافتن کُردها به یک دولت-ملت جدید به نفع این قدرت‌ها خواهد بود. اما اینکه کُردها و به خصوص زنان کُرد پرچمدار تمدن دمکراتیک هستند، آنان را با مشکلات عظیمی مواجه خواهد کرد. جنگی که هم اکنون بر روی قله‌های سربه فلک کشیده‌ی کُردستان جریان دارد، جنگ دو تمدن است. تمدن دولت‌گرا و تمدن دمکراتیک! آنچه قدرت غلبه و پیروزی به جوانان کُرد در برابر پیشرفته‌ترین فن‌آوری جنگی و حتی سلاح‌های  شیمایی می‌بخشد، الهام از پرچمدار بودن تمدن دمکراتیک در سپیده دم عصری جدید است!

در نتیجه برخلاف سال ۱۹۲۳ هم اکنون کُردها از قدرت شکست‌ناپذیری برخوردار هستند، این قدرت شکست ناپذیر سطح سازماندهی مادی و سطح تکامل سیاسی افکار عمومی کُردستانی است. زیرا برخلاف جنگ جهانی اول و دوم، خلق‌ها به عنوان قدرتی تعیین کننده پا به عرصه سیاست گذاشته‌اند و در تمام جهان نقش سرنوشت سازی را ایفا می‌کنند. پرچمدار این ظهور زنان و جوانان هستند، برای همین قرن ما قرن زنان آزاده است که علیه نظام جهانی پرچم آزادی را به اهتزاز در آورده‌اند و قدرت‌هایی که در جهت مخالف این جریان در حال حرکت باشند، محکوم به فروپاشی خواهند بود!