کاویان کامدین

 

جمهوری کوردستان نقطه عطفی در تاریخ سیاسی معاصر کوردستان  بود که هنوز هم سرشار از تجارب و آزمون‌هایی می باشد که برازنده آموختن هستند. بدون شک در مورد جمهوری کوردستان هم  از منابع داخلی و هم منابع خارجی کتاب‌ها و تحلیل‌های  بسیاری به نشر رسیده‌اند و لزومی ندارد به تکرار آنان بپردازیم. اما در حین گرامیداشت یاد و خاطره شهدای جمهوری و جهت ادای احترام به تمام آنانی که با ایمان راسخ به آزادی و استقلال سرزمینشان به پای چوبه دار رفتند؛ در وهله نخست نیز شهید قاضی محمد رهبر و بنیانگذار جمهوری کوردستان، باید جهت به احقاق رساندن اهداف این شهدای گران قیمت به اساسی‌ترین نکات ضعف جمهوری کوردستان بپردازیم و نتایج مطلوبی از شکست و ناکامی‌های تاریخ سیاسی معاصر کوردستان استخراج نمایم تا مبادا اشتباهات و ناکامی‌های سیاسی گذشته تکرار شوند. چه بسا هنوز هم احزاب و رهبران سیاسی کورد پس از گذشت بیش از ۷۰ سال هنوز هم دست بردار این سنت کلاسیک سیاسی نشده و  متاسفانه «فقدان استراتژی» و یا اتکا به نیروهای ابر قدرت به «نوعی استراتژی» مبدل گردیده است.  تعهد و ادای احترام به جمهوری کوردستان تکرار اشتباهات آن نیست، بلکه گذار از آن و به احقاق رساندن اهداف و آرمان‌های آن می‌باشد. این درست‌ترین شیوه ادای احترام به تمام شهدای گران قدر کوردستان و  در عین حال پاسخ به استعمار و استعمارگری در کوردستان خواهد بود.

جمهوری کوردستان در سه شنبه، ۲ بهمن ۱۳۲۴ – برابر با ۲۲ ژانویه ۱۹۴۶- به رهبری قاضی محمد رهبر کورد تاسیس شد و کمتر از یک سال یعنی تا ۲۴ آذر ۱۳۲۵ توانست بر مناطقی از کوردستان حکمرانی کند. وسعت جغرافیایی این جمهوری تنها به چند شهر نزدیک مهاباد، منجمله شهرهای بوکان، پیرانشهر، اشنویه، سردشت، سقز منتهی می‌شد. اما  در واقع دارای کیفیتی ملی در سطوح تمام کوردستان بود و با مشارکت تمام سران سیاسی وقت کوردستان اعلام گردید..

به موجب اشغال ایران توسط متفقین در اواخر آگوست ۱۹۴۱، اتحاد جماهیر شوروی بخش‌های از شمال ایران را اشغال کرد. از طرف جنوب نیز بریتانیا بخش‌های از خاک ایران را اشغال نمود. چون طی جنگ جهانی دوم، جهان با فاشیسم هیتلری در نبردی سنگین به سر می‌برد و  رضاشاه بر خلاف سیاست جهانی به فاشیسم گرایش پیدا کرده بود، بریتانیا و نیروهای متفقین که روسیه  سوسیالیستی نیز بخشی از آنان بود و سخت با نیروهای آلمانی در جنگ بودند، جز ایران از هیچ کجا نمی‌توانستند مهمات و کمک‌های جنگی به روسیه برسانند و رضاشاه هر گونه همکاری با نیروهای متفقین را رد می‌کرد. در این صورت متفقین چاره‌ای جز اشغال ایران نداشتند. پس از اشغال ایران رضاشاه از تخت برکنار و پسرش محمد رضاشاه به عنوان جانشین او انتصاب گردید.

در این شرایط بحرانی و تنش‌زا رهبران کورد متوجه خلاء سیاسی-نظامی موجود در منطقه شده بودند و جهت استفاده مفید از این شرایط با نیروهای درگیر با ایران به داد و ستد تاسیس یک جمهوری در شرق کوردستان پرداختند. قاضی محمد و برخی دیگر از چهره‌های مهم کورد در نوامبر ۱۳۲۰ به باکو دعوت شده بودند و در این دیدارها توانستند حمایت جماهیر شوروی را جلب نمایند. جمعیت احیای کورد که از سال  ۱۳۲۱ تاسیس و در منطقه فعالیت داشت، پس از این تحولات متحول به «حزب دمکرات کوردستان» گردید.

در سپتامبر ۱۹۴۵ قاضی محمد و عده‌ای دیگر از شخصیت‌های مهم به تبریز، برای ملاقات کنسولگری شوروی دعوت شدند، سپس به باکو رفتند  و با میرجعفر باقرف، نخست‌وزیر جمهوری آذربایجان دیدار کردند. در بازگشت از این سفر انحلال جمعیت احیای کورد انجام گرفت و بیانیه‌ای با امضای قاضی محمد و ۱۰۵ تن از رهبران  کورد انتشار یافت. در این بیانیه تأسیس حزب دموکرات کوردستان اعلام و هدف‌های حزب برشمرده شد. بدین طریق در روز دوم آبان ماه سال ۱۳۲۴ برابر با ۱۹۴۵ میلادی، کنگره اول حزب دموکرات کوردستان برگزار شد.

تنها ۱۵۹ روز بعد از تأسیس یعنی روز دوم بهمن ماه ۱۳۲۴ (برابر با ۲۲ ژانویه ۱۹۴۶)، این حزب با استفاده از شرایط مناسب آن زمان -اشغال ایران توسط متفقین- و با حمایت دولت سوسیالیستی شوروی جمهوری خودمختار کوردستان را تشکیل داد.

در ۲۲ ژانویه ۱۹۴۶، مجلسِ حکومت مستقل کوردستان برگزار شد و قاضی محمد به عنوان رئیس‌جمهور منتخب گردید و وزیر جنگ محمدحسین خان صدر قاضی پسر عموی قاضی محمد،  وزیر کشور نیز ابوالقاسم سیف قاضی برادر کوچک‌تر قاضی محمد بودند که هر کدام دارای تحصیلات عالی در روسیه و مسلط بر زبان‌های ترکی و روسی و فارسی بودند. حاجی باباشیخ به عنوان نخست‌وزیر جمهوری کوردستان منتخب گردید. سپس مصطفی بارزانی نیز  که در جنگ با دولت عراق شکست خورده و فرار کرده بود به عنوان ژنرال ارتش با پیش‌مرگ‌های خود به جمهوری  پیوست. از سویی قاضی محمد سعی می‌کرد با سران ایل‌ها و کوردهای دارای قدرت در سایر شهرها نیز در ارتباط باشد و آن‌ها را در این جمهوری سهیم کند.

پس از فشارهای بین‌المللی و قرارداد  قوام-سادچیکف بین دولت وقت ایران با اتحاد جماهیر شوروی، دولت شوروی اعلام کرد که نیروهایش را از مناطق اشغال شده خارج می‌کند. این کار باعث می‌شد که حکومت خودمختار آذربایجان و جمهوری کوردستان بدون پشتیبان شوند. نهایتاً ارتش در ۲۴ آذر ۱۳۲۵ وارد شهر مهاباد شد و  رئیس‌جمهور وقت یعنی قاضی محمد را به همراه بسیاری دیگر -همچون حامد مازوجی- در میدان مرکزی شهر مهاباد به دار آویخت. اعدام‌های دیگری در سقز و سایر شهرها نیز صورت گرفت. سایر اعضای حزب نیز یا زندانی شدند یا موفق شدند به خارج و به ویژه به مناطق کوردنشین شمال عراق پناه بیاورند.

در اردیبهشت ۱۳۲۵، اتحاد جماهیر شوروی زیر فشار دول غربی، نیروهای نظامی اش را از ایران خارج نمود. برخی معتقدند که مهمترین علت سقوط دولتهای کوردستان و آذربایجان، عقب‌نشینی قوای شوروی از ایران و همزمان اعزام نیروهای ارتش ایران به مهاباد بوده‌است. در آذرماه ۱۳۲۵ ارتش به فرقه دموکرات آذربایجان حمله کرد و جمهوری آزربایجان نیز سقوط کرد. با شکست نیروهای دموکرات آذربایجان در گردنه قافلانکوه در شب ۱۹ آذر، جمهوری کوردستان نیز سقوط کرد و دو روز بعد برادر قاضی محمد، صدر قاضی به قصد ملاقات با سرلشکر همایونی به میاندوآب رفت. این دیدار به قصد زمینه‌سازی در جهت استقرار مسالمت آمیز نیروهای ارتش ایران در منطقه مهاباد بود. در فرجام این دیدار، قرار شد نیروهای جمهوری کوردستان از مهاباد خارج شوند و قوای دولتی در آن محدوده مستقر شوند. بارزانی‌ها به روسیه گریختند و نیروهای ارتش به سمت مهاباد به حرکت درآمدند. تا چند روز روابط دوستانه ای میان فرماندهان ارتش و سران جمهوری کوردستان برقرار بود، اما به یکباره همه چیز تغییر کرد و در ۲۶ و ۲۷ آذر، ارتش شروع به دستگیری سران جمهوری کرُردستان کرد. قاضی محمد و پسرعمویش سیف قاضی نیز دستگیر و روانه زندان شدند. نهایتا هم‌زمان با قاضی محمد، صدر قاضی پسرعموی قاضی محمد و نیز ابوالقاسم سیف قاضی برادر کوچک‌تر قاضی محمد در شهر مهاباد به دار آویخته شدند.

در این نوشتار به تمام علل سقوط زود هنگام جمهوری کوردستان نخواهیم پرداخت، فقط بر جنبه «فقدان استراتژی» و «فقدان رهبری استراتژیک» خواهیم پرداخت. این کار درستی است که باید در علوم سیاسی از خلاء و شکاف‌های  سیاسی-نظامی استفاده کرد، هر قدرتی سیاسی اگر نتواند از شکاف و خلاءهای سیاسی-نظامی استفاده نماید، صرفا با مقاومتی تک جانبه چندان نخواهد توانست به موجودیت سیاسی خود ادامه بخشد و در نتیجه با ناکامی موجه خواهد شد. اما  در جمهوری کوردستان ارزشی استراتژیک قائل شدن برای «روابط با روسیه» یک اشتباه استراتژیک بود! روابط با روسیه فقط می‌توانست «ارزشی تاکتیکی» و موقتی داشته باشد. این ناشی از رهبری قیام و فقدان رهبری استراتژیک بود که در «بلند مدت» توان پیشبینی تحولات را نداشت؛ جمهوری کوردستان فقط و فقط امید به حمایت خارجی داشت و این بزرگرترین و شایع‌ترین اشتباهی است که قیام‌ها، احزاب و رهبران سیاسی کُرد به آن مرتکب شده‌اند. حتی پس از این‌همه سال وپس از گذشت بیش از ۷۰ سال هنوز هم «حکومت اقلیم کوردستان» و سران بارزانی به صورتی نا برازنده، نا شایسته و ذلت‌بار به این «روابط وابستگی» ادامه می‌دهند؛ آن هم در حد تسلیم شدن به دشمنان! البته مقایسه کردن جمهوری کوردستان با حکومت اقلیم کوردستان از هر نظر کار درستی نبوده و نیست، فقط جهت جلب توجه بیان میداریم.

شاید گفته شود:«اگر به یک نیروی خارجی اتکا نمی‌کرد، پس باید به چه نیروی اتکا می‌کرد؟» این پرسش درستی است و باید  مطابق شرایط ژئواستراتژیک و ژئوپولتیک کوردستان این پرسش مورد پژوهش قرار گیرد.

اگر توجه داشته باشیم روژآوای کوردستان از سال ۲۰۱۱ تا کنون شرایطی غیرقابل مقایسه‌ای با جمهوری کوردستان دارد. در صورتی که فقط نیروهای تضعیف شده‌ی ارتش به مهاباد یورش اشغالگرانه انجام دادند، در روژآوا دولت نژادپرست و فاشیست ترک همراه با حمایت ناتو بالغ بر ۱۲ سال است که به روژآوا در حال یورش و بر انگیختن جنگی همه جانبه است. حتی طایفه بارزانی و ENKS با تمام توان از اشغال و تهاجمات دولت نژادپرست ترکیه حمایت می‌کنند و حتی در جنگ عفرین علیه ملت خود از  دست زدن  به اسلحه  علیه سرزمین و ملت خود، بیمی به دل راه ندادند! پس چرا هنوز هم دولت نژادپرست و فاشیست ترکیه نمی‌تواند علیه ملتی که جز ایمان و اتحاد چیزی در مقابل ارتش مجهز آنان در درست ندارد ،مانند جمهوری مهاباد موفق گردد؟

در اینجا باید به پوشش رهبری استراتژیک و تعهد استراتژیک انقلاب اشاره نمود که حتی مجهزترین دشمنان را نیز به زانو در خواهد آورد. به جای اتکا بر ابر قدرت‌ها باید به «مردم و ملت» اتکا نمود. چون  روژآوا بجای اتکا بر نیروهای هژمونی‌خواه به استراتژیک «خود اتکایی و خود کفایی» متکی شد توانسته تا کنون علیه هیولا و نیروی وحشی مانند داعش که تحت حمایه دولت فاشیست ترکیه بود، مقاومت کند.

بدون در نظر گرفتن «سازماندهی» اصطلاح «مردم و ملت» در یک مفهوم کلی خنثی و فاقد یک مفهوم سیاسی می‌باشند. یعنی ملت و مردمی «فاقد سازماندهی» و از هم پراکنده و نا متحد، در حوزه سیاست و نظامی نمی‌توانند تاثیر گذار باشند. آنچه در جمهوری کوردستان باید صورت می‌گرفت، سازماندهی خلق، تشکیل «نیروهای دفاع ذاتی» و انسجام مردمی در تمام حوزه‌های زندگی یک ملت بود. در این صورت عقب نشینی و بیرون رفتن روسیه از کوردستان یک عامل تعیین کننده نبود.

اگر توجه شود پس از ۳۰ سال حکمرانی هنوز هم حکومت اقلیم کوردستان خودکفا و خود اتکا نیست و بدون حمایت آمریکا، اسرائیل و بریتانیا حتی ۶ ماه نمی‌تواند به حیات سیاسی خود ادامه بخشد، این نیاز قدرت‌های جهانی است که حکومت اقلیم کوردستان را همچنان پابرجا باقی می‌گذارند و یک سرمایه‌گذاری بلند مدت است جهت استفاده از آن علیه دولت‌های منطقه! چون هیچ قدرت کاپیتالیستی بیخود و بی‌جهت سرمایه‌گذاری سیاسی در حد تریلیون‌ها دلار  نمی‌کند. با این حال مشخص هم نیست که چه ارزشی برای ملت کُرد قائل هستند و تنها میدانیم که این نیروها به نیروی انسانی و سرباز در جنگ نیاز دارند و بس!

از این منظر نظریه «استراتژی جنگ انقلابی خلق» از رویکردی استراتژیک نسبت به مردم و ملت برخوردار می‌باشد و تمام خلق‌های که به آزادی و استقلال نیازمند هستند با این رویکرد و بدون اینکه محتاج به هیچ قدرتی شده باشند و به کسی امتیاز بدهند می‌توانند به اهداف و آرمان‌هایشان دست پیدا کنند.

در جمهوری کوردستان مردم در زمان تاسیس جمهوری «مشارکت» کردند، اما آمادگی مقابله با «دشمن» را نداشتند، چون سازماندهی شده نبودند و کسی تصور نمی‌کرد که خود ملت بزرگترین قدرت و نیرو است! هیچ انقلابی بدون سازماندهی خلق امکان پیروزی به دست نخواهد آورد، زیرا «انقلاب‌ها اثر خلق‌ها» هستند. انقلاب خود یک طغیان از امواج اجتماعی علیه استبداد و استعمار می‌باشد که در رهبران و نیروهای «پیشاهنگ» تجلی پیدا می‌کند و اساسی‌ترین وظیفه پیشاهنگ «مردمی کردن انقلاب» است. انقلاب را مردم به پا نمی‌کنند، این انقلابیون هستند که یک انقلاب را طراحی، برنامه‌ریزی و رهبری می‌کنند، اما پس از این مرحله این مردم است که وارد میدان می‌شود و انقلاب را جهت‌دهی و هدایت می‌نماید.

انقلاب در یک معنی سازماندهی است و سازماندهی یعنی  اتحاد و عدم نفوذ دشمن حتی به درون یک فرد از یک ملت می‌باشد! سازماندهی عاملی است که نه تنها به صورتی ذهنی بلکه در عمل هم ملت را متحد و برای دشمنان غیر قابل نفوذ می‌سازد. قدرت یک ملت در اتحاد سازماندهی محلی، شهری، روستای و در تمام سطوح ملی و فرا ملی است. جز این ملل فرودست هیچ قدرتی ندارند که بخواهند از آن علیه دشمنانشان از آن استفاده نمایند و در صورتیکه به این قدرت دست پیدا نمایند، دول و ابر قدرت‌ها چون به قدرت مبدل گشته‌اند برای آنان احترام قائل خواهند شد و مورد تحسین و تمجید انسانیت قرار می‌گیردند.

اگر ارزش سیاسی و نظامی را که جهموری کوردستان برای روابطش با روسیه قائل بود برای ملت و مردم خود قائل بود، بدون شک حال وضعیت بسیار متفاوت می‌بود.

صدق این نظریه را به صورتی «برعکس» در رویکرد دشمن و نیروهای استعمارگر با نیروها و احزاب کوردستان می‌توان هرچه بهتر درک نمود. توجه داشته باشید که دولت فاشیست و نژادپرست ترک هرگز نمی‌گوید «من دشمن ملت کورد» هستم و مدام پیشاهنگان و رهبران انقلاب را مورد هدف قرار می‌دهد. از دیگر سو نیز مدام در تلاش ایجاد تفرقه و فتنه در میان ملت کورد، احزاب و رهبران سیاسی کوردستان است. این استراتژی دشمن علیه انقلاب کوردستان است؛ چون نیک میداند که اتحاد سیاسی یک ملت یعنی شکست استعمار و پایان نظام اشغالگری او!

همراه شدن، هماهنگ شدن و همدست شدن با دشمن علیه یک حزب، جنبش و نیروی سیاسی که در حال انجام مبارزه و جنگی سرنوشت ساز با دشمن است به مفهوم خیانت به ملت، سرزمین و انسانیت می‌باشد و این از بزرگترین جرائم سیاسی و اخلاقی تاریخ بشریت بشمار می‌آید. در جمهوری کوردستان مانند حال کم نبودند آنانی که شهید قاضی محمد و یارانش را تنها گذاشتند و به روسیه گریختند. فقط با این تفاوت که بارزانی‌های  در آن زمان مانند بارزانی‌های امروز لوله اسلحه‌هایشان را به سینه مردم و ملت خود  نگرفتند!  فقط به «فرار» اکتفا نمودند!

دیر یا زود ملت کورد باید ایمان بیاورند که جز «استراتژی خودکفایی و خود اتکایی» هیچ چاره ای ندارد.  در اینجا خودکفا بودن  چیزی از ارزش استراتژیک اتفاق میان خلق‌کم نمی‌کند. مهم نیست که دیگر احزاب و  رهبران سیاسی ایمانی به این داشته باشند یا نه. مهم این است که مردم به خود و هموطنانشان ایمان داشته باشند. در شرق کوردستان به عنوان فرهنگ و ذهنیت محافل سیاسی بسیاری در انتظار «ناجی» هستند که آمریکا و غرب باشد!‌ در انتظار هستند «سوپر من» از راه برسد و آنان را نجات دهد!

حال ما به عنوان جوانان کوردستان جهت اینکه یک بار دیگر اجازه تکرار به تاریخ منفور سیاسی ندهیم، «محکوم به ناجی شدن» هستیم،  در استراتژی انقلاب دموکراتیک کوردستان رهبر آپو «جوانان و زنان را ناجی »  تعریف نمودند. سرکوب‌شده ترین، منفور شده‌ترین، نابود شده‌ترین و محروم مانده‌ترین اقشار از آزادی و عدالت، زنان و جوانان هستند، شاید ظاهرا این متناقض به نظر برسد اما  «علت بزرگی » برای متفق شدن انقلاب از نظری اخلاقٍ آزادی با این اقشار است. سازماندهی یک زن و یا جوان – که معمولا در ایران  کارتون خواب و آلوده به مواد مخدر شده‌اند- از حیث اخلاق آزادی و دموکراتیک با ارزش‌تر از برقراری ارتباط با یک دولت است. زیرا در جهان زنان و جوانان، زیبایی، نیکی و امید به زندگی نهان است. حال اینکه فرهنگ دولت-ملت و مدرنیته کاپیتالیستی جامعه را بیمار و از جوانان آن کارتون خواب، فراری و  معتاد می‌سازد؛ در صورتیکه مدرنیته دموکراتیک از همین جوانان با احقاق «انقلاب وجدان و اخلاق» جوانان ناجی و والاترین انسان به انسانیت تقدیم می‌نماید. زیرا در مناسبات قدرت دروغ، فریب و حیله گری وجود دارد و فرهنگ دولتی و قدرت کیفیت برساخت «انسان والا» را ندارد. این فقط پیشه و کار مختص به مدرنیته دموکراتیک و کادرهای  خلاق آن است که ارزشی برای مناسبات قدرت‌محور حتی در روابط خانواده و زن-مرد تا حوزه سیاسی و اقتصادی قائل نیستند! ملل و دیگر خلق‌ها دوست‌ و حامی چنین انقلاب بوده و خواهند بود، هیچ ملتی در ایران -جز دولت- مخالف آزادی و دمکراسی در کوردستان نیست. چون آزادی و دموکراسی در کوردستان جز خوبی، نیکی  و زیبایی آسیبی به «مصالح»  کسی وارد نمی‌کند. بیش از ملت کُرد ملل ایران به آن نیاز دارند. ملت کُرد پاسخ ژینوساید، استعمار و استبداد را با ارمغان آزادی و دموکراسی خواهد داد. بدون شک با دول منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای نیز در ارتباط خواهیم بود، اما برای این «ارتباط» فقط باید ارزشی تاکتیکی قائل شد و نه بیشتر!  چون این از ریشه‌ای ترین التزامات انقلاب  آزادی و دموکراسی کوردستان است. ملل  ایران و کوردستان نباید به چشم «ناجی» به آمریکا و نیروهای غربی بنگرند، ملت کُرد بزرگترین دوست و یار ملل ایران بوده وهست و ملل ایران نیز باید  همچنان با کهن‌ترین متفق و دوستانشان در کوردستان متعهد بمانند. هرچند دولت رسمی اشغالگر منکر تاریخ سیاسی مشترک ملت کورد و ملت فارس است، اما در اعماق قلب و مغز هر ایرانی با شرافت و با همتی که کمی اخلاق و وجدان وجود داشته باشد، جایگاه و پایگاه ملت کورد در این تاریخ مشترک وجود دارد. و هرچند دولت همیشه در صدد بوده بر مطالبات آزادی و عدالت ملت ما مهر «تجزیه‌طلبی» بزند و دیگر ملت‌ها را از ملت ما بترساند، اما ملل ایران نیک میدانند که ملت ما جز حیاتی با شرافت و قابل زیست که بتوانند با فرهنگ، تاریخ و زبان خود  در آن زندگی کنند، چشم به هیچ چیزی نداشته و ندارند.  زیرا امروزه نیز  ناجی ایران خود «ما» هستیم و جز خود ما، کسی «دوست» ما نیست. در سالگرد جمهوری کوردستان این با معنی‌ترین و با ارزش‌ترین رویکرد سیاسی و اخلاقی در مقابل شهدای گران قدر تاریخ ملت ما است و جز این پُشت بستن به بیگانگان، سرابی بیش نیست!

 

منبع: مجلە ژیلمو شمارە 19