سیروان چیا

بد نیست که در آغاز نگاهی بر دنیای اساطیر داشته باشیم. یونگ، دیدگاه خودرا چنین بیان می‌دارد: «اساطیر، بیانگر مستقیم ضمیر ناآگاه جمعی هستند و در میان تمامی مردمان همه‌ی اعصار مشابه می‌باشند. هم‌چنین هنگامی‌که انسان ظرفیت و استعداد اسطوره‌سازی را از دست می‌دهد، دچار فقدان تماس با نیرو‌های خلاق هستی خویش می‌گردد».

جشن «پیرشالیار» که به‌عنوان «زماوند پیر» نیز شناخته می‌شود، قدمتی کهن دارد که ریشه در دیار اهورایی هورامان می‌باشد. در ۱۵ بهمن هر سال و یا به عبارتی دیگر در چله‌ی زمستان با مشارکت جمعی مردم به مدت هفت روز در طی مراسمی باشکوه برگذار می‌گردد.

براساس اسناد تاریخی در هورامان در طی دو دوره‌ی متفاوت با دو پیرشالیار مواجه می‌شویم؛ پرشالیار اول که مشهور به «پیرشالیار سیاوه» می‌باشد، پسر «جاماسب» بوده و در ۱۵۰‌ق.م در هورامان می‌زیسته و پیرو آیین زرتشت بوده و کتاب «معرفت پیرشالیار» را نگاشته است. پیرشالیار دوم «سید مصطفی خداداد» می‌باشد که پس از اشاعه‌ی دین اسلام در عصر «شیخ عبدالقادر گیلانی» می‌زیسته وپیرو طریقت قادری بوده است.

«پیر» مقامی از مقامات هفت‌گانه تکامل انسان در آیین میترایی است. مرحله‌ای که در آنجا انسان به تکامل روحی و ذهنی می‌رسد. هم‌چنان که می‌دانیم جنسیت میترا نه زن و نه مرد می‌باشد، بلکه او مکملی از آن دو می‌باشد. از لحاظ علمی نیز ثابت گشته که هر هستی زنده‌ای نر و ماده‌ی آن وجود دارند و تعادل این دو با یکدیگر موجب تداوم حیات می‌گردد.

در اساطیر مزدیستی افسانه‌ی آفرینش که مبتنی بر فلسفه‌ی وجودی فرهنگ زاگروس نشینی و براساس آیین‌های آریایی شکل گرفته است، هستی با «زروان» که همان زمان است پدید می‌آید و بدین صورت زمان به معنای کار انجام شده، نمود می‌یابد. از زروان دوگانه‌های «اهریمن» و «اهورا»، شب و روز، روشنایی و تاریکی بی‌کرانی پدید می‌آیند. تا زمانی که این دو بی‌کران دور از یکدیگر و به صورت مطلق جدا از یکدیگر قرار داشته باشند، حیات شکل نمی‌گیرد و زمان نیز ثابت می‌ماند. در صورت حرکت این دو نیروی جاذبه و دافعه در کش و قوس خود، حیات شکل می‌گیرد. بنابراین پی می‌بریم که این دو نیرو نمی‌توانند بدون یکدیگر موجودیت یابند. طبق این روایت با یورش جهان اهریمنی به گیتی اهورایی، «کیومرث» کشته می‌شود و از روان وی پس از چهل سال گیاه «ریواس» می‌روید و همسان یا همپالان یکدیگر رشد می‌کنند که امکان تشخیص آن‌ها از یکدیگر ناممکن می‌باشد. این‌ها همان «مشی و مشیانه» اولین آدم‌ها می‌باشند.

در آیین یارسان در مورد پیرشالیار اول سخن رانده شده و سخنانی از او به جای مانده است که از تولد «شاه خوشین» بنیانگذار آیین یارسان خبر می‌دهد، شخصیتی که از گیاه «ریواس» هستی پیدا می‌کند:

یاران جه رێواس یاران جه رێواس          پادشام پەیدا بی جه دانه‌ی رێواس

مشی و مشیانه به‌رئامان جه‌واس             په‌رێ ئازمایی مێردان رەواس

ریواس از جوهر کیومرث یعنی اولین انسان رشد نموده که این دو همزاد را با هم دارد و امکان تشخیص آن‌ها ممکن نیست، لذا زمانی‌که این دو نیرو در وجود انسان متعادل می‌شود موجب حلول حقیقت در درون آن انسان می‌گردد. میترا شخصیتی است که قادر گردید این دو نیرو را در وجود خویش متعادل سازد. «مهر» که به‌صورت خورشید هم تلالو پیدا نمود در اصل بیانگر پیمان و قرار داد است و از مهم‌ترین نام‌های میترا می‌باشد که بدان شناخته می‌شود. پیمان نیز بیانگر ایجاد قراردادیست برای هم‌زیستی بین دو نفر یا دو نیرو. مهر یا پیمان بین انسانها با یکدیگر هم‌زیستی بر اساس احترام متقابل می‌باشد.

لازم است از «کوسه» یا «اوسا» یاد کرد. کوسه معمولا به مردی گفته می‌شود که ریش و سبیل ندارد. آنچه در این‌جا حائز اهمیت می‌باشد، برداشت ظاهری آن نمی‌باشد. زیرا آن‌چنان که بدان اشاره گردید، آیین میترا بر این است که در هر انسانی دو نیرو «نر و ماده» نهفته است. لذا تعالی انسان زمانی صورت می‌گیرد که این دو نیرو در وجود وی به تعادل رسیده باشند، « کوسه» نیز کسی است که به این مرحله یعنی «اوسا»یی که همان استادی می‌باشد، دست یافته باشد. در هورامان نیز کوه «کوسالان» که ترکیبی از «کوسه» و «لان» که مترادف مکان می‌باشد، محل تجمع و خلوتگاه «کوسه»ها بود.

«زماونه‌و پیری» یا «عروسی پیر»، بیانگر ایجاد مهر و پیمان بین دو نیروی؛ آسمان و زمین، زن و مرد می‌باشد که موجب ایجاد حیات می‌گردد. این نمایش هرچند در هیئت «عروسی پیر» به اجرا گذاشته می‌شود، اما در واقع بیان اسطوره‌ای از آفرینش و حیات دوباره‌ی طبیعت می‌باشد. «زماونه‌و پیری» ریشه‌ای کهن داشته که تا اسطوره‌ی «ایشتار» یا «ستار» و «دموزی» ریشه دوانیده است و اینک در هورامان به صورت باشکوهی جشن آفرینش برگذار می‌گردد.

بنابر روایتی شفاهی، دختر حاکم بخارا « شاه بهار خاتون» که گویا مریض بوده و توانایی تکلم خود را از دست داده است، بعد از اینکه از تمامی حکیمان دست شسته و امکان مداوا نمی‌یابد با شنیدن آوازه‌ی کرامات پیرشالیار به منطقه‌ی هورامان سفر نموده و در هنگام ورود به شهر هورامان (شار هورامان) که به‌عنوان «هورامان تخت» هم شناخته می‌شود معجزه‌ای رخ داده و «شاه بهار خاتون» به سخن می‌آید و این بهبودی را از کرامات پیرشالیار دانسته‌اند و با رضایت پدرش با پیر ازدواج می‌نماید. هر چند پیر از وضعیت سخت زندگی در هورامان برایش توضیح می‌دهد، اما وی به این ازدواج رضایت می‌دهد.. چون پیر توان برگذاری جشن را ندارد با همکاری و مشارکت اهالی هورامان سوروسات جشن را فراهم آورده و مراسم برگذار می‌گردد. مراسم شامل هفت مرحله می‌باشد:۱- تقسیم گردو‌‌های باغ پیر ۲- کلاوروچنه ۳- قربانی نمودن حیوانات ۴- پختن آش «ولوشین» ۵- مراسم دف زنی و سماع ۶- شب نشینی و رازونیاز در آرامگاه پیر«نیشت» ۷- تربه حضور بر مقبره‌ی پیران.

نکته‌ی حائز اهمیت در چگونگی برگذاری این مراسم، تطابق آن با سیر و سلوک ایزد بانوی «اینانا»، «ستار» یا «عشتار» می‌باشد جهت یافتن «دموزی» یا «تموز». طبق روایت فوق «ستار» که خداوند باروری و عشق است، بعداز اینکه «دموزی» خدای خوراکی‌ها و گیاهان به اعماق زمین فرو می‌رود طبیعت از حالت زایش و آبادانی خارج گشته و به خواب فرو می‌رود. در شرایط جغرافیایی هورامان با شروع پاییز و سرد شدن منطقه، کم کم سرما در اعماق زمین نفوذ کرده که در اصطلاح محلی بدان «جمد» گفته می‌شود. این وضعیت به مدت چهل روز ادامه می‌یابد. در این‌جا پیرشالیار نماد دموزی حامی کشاورزان و گله‌داران است که به جهان زیرین رفته و شاه بهار خاتون نیز نمادی از خداوند عشتار است که برای یافتن دموزی آمده است که با پایان یافتن گرمای تابستان ناپدید گشته بود. ایزد بانوی «ستاره» که به آن «آناهیتا» نیز گفته می‌شود و از خداوندان آب می‌باشد برای یافتن دموزی طی سفری به اعماق زمین می‌رود. این سفر به مدت چهل روز ادامه پیدا می‌کند. در این مدت زمین سرد گشته و به رغم آنکه آب‌های سطحی یخ می‌بندند سرما در اعماق زمین نفوذ نموده و همه‌چیز منجمد می‌گردد. در هورامان آناهیتا همان ناهید است و ستاره‌ی «زهره» نیز ستاره‌ی ناهید نامیده می‌شود.

در فصل تابستان ستاره‌ی «گلاویژ» یا ستاره‌ی «سهیل» در آسمان نمایان می‌گردد که نماد پایان گرما و خنک شدن هوا می‌باشد، در این موقع سال بعضی از آبهای زیر زمینی برای بار دوم فوران نموده و زمین مرطوب می‌گردد که به دنبال آن گیاهان، درختان و گل‌ها برای مدت کوتاهی زنده می‌گردند که از آن تحت عنوان طلوع گلاویژ یاد می‌شود. این آغاز نهان گشتن «دموزی» است که خود نیز نماد گرما است. در این سیر و سفر «عشتار» یا همان ستاره‌ی به دنبال «دموزی» بعد از چهل روز در وسط زمستان و در روز پانزده بهمن که مصادف با جشن پیر می‌باشد به هم رسیده و به سطح زمین فرو می‌آیند. با ازدواج آنها زمین بار دیگر جان گرفته و طراوت و شادابی جای خود را به مرگ و خمودگی می‌دهد. در این فصل، جغرافیای هورامان با توجه به عمیق بودن دره‌ها و جریان رودخانه‌ها هم‌چنین با تغییر زاویه‌ی تابش خورشید گرم‌تر گشته و سوز و سرمای زمستان پایان میابد و کم‌کم «جمد» زمین شکسته و می‌توان گفت که گرما در قلب زمین نفوذ کرده، زمین آبستن می‌گردد که مصادف است با جشن عروسی پیر شالیار و شاه بهار خاتون بخارایی.

قرابت این دو متولوژی و عناصر به‌کار گرفته شده در آن هم‌چنین نمادسازی مراسم پیر به ما نشان می‌دهد که عروسی پیر ریشه‌ای کهن در آیین میترائیسم دارد.

قربانی نمودن گاو نر در مراسم جشن پیر نیز همان قربانی نمودن گاو توسط میترا است. وقتی از قربانی نمودن گاو سخن به میان می‌آید سهیم نمودن کلان است در خوردن توتم که نماد همبستگی کلان می‌باشد. گاو یکی از توتم‌های جامعه‌ی کشاورزی است. جامعه‌ای که سکونت یافته و با اهلی نمودن حیوانات و زراعت زندگی خود را ساماندهی نموده‌اند. شاید یکی از عوامل نامگذاری مناطق جنوب غربی زاگروس به اسم «گوران» (تغییر) در همین مسئله نهفته ‌می‌باشد. زیرا جامعه‌ی هورامان با توجه به آثار به‌جای مانده می‌توان پی برد که وارد مرحله‌ی زندگی یکجانشینی شده است. غار«کناچه» در کناره‌های رودخانه‌ی سیروان و همچنین آثار به‌جای مانده از دامنه‌های زاگروس جنوبی بیانگر تغییر شیوه‌ی زیست انسان از حالت کوچروی به یکجانشینی است و گاو نیز بخشی از زندگی کشاورزی بوده است. در فلسفه‌ی قربانی کردن نیز هدف ذبح حیوان برای ذوق نیست بلکه صرف آن سبب حلول توتم در جسم و روح اعضای کلان است که هم به آنها توان جسمی می‌دهد و هم همبستگی اجتماعی اعطا می‌نماید. این رسم قربانی نمودن توتم امروزه نیز در آیین یارسان به‌مانند بازمانده‌ای از آیین میترایی وجود دارد. خروس بیانگر طلوع خورشید و از توتم‌ها می‌باشد. طی مراسمی خاص قربانی گشته و در بین اعضای «جم» به‌صورت یکسان تقسیم شده و همه در تناول آن سهیم می‌گردند. قربانی نمودن به معنای مرگ نیست بلکه تغییر جامعه و خارج شدن انرژی از جسمی و حلول یافتن آن در جسمی دیگر است، یعنی غروبی برای طلوعی نوین. وقتی این نمود از فلسفه‌ی قربانی کردن را در آیین میترا می‌بینیم همین دیدگاه را در قربانی نمودن در جشن پیر هم مشاهده می‌نماییم. لذا اشتباه است که این قربانی نمودن را تنها در چهارچوب ذوق و مراسمی از روی تفریح بنگریم. این جشن در اصل جشن زایش طبیعت است که تمامی هستی جامعه در گرو این تولد دوباره می‌باشد. همین اهمیت نمادین سبب گردیده تا تمامی جامعه در برگذاری آن هر یک سهمی را بر عهده بگیرند.

پختن آش مخصوص مراسم جشن پیر تحت عنوان «ولوشین» که مواد اصلی آن «ولوش» یا همان گندم خرد شده می‌باشد. تهیه‌ی نان مخصوصی به نام «گیته مه‌ژگینه» نیز از دیگر بخش‌های این مراسم است که جا دارد در آن غور نموده و تفسیر گردد. زیرا این دو مراسم که یکی در اوایل و دیگری در روز آخر برگذار می‌شود از لحاظ ایجاد روح جمعی بسیار مهم می‌باشند. یکی از خصلت‌های آیین میترا همین همبستگی اجتماعی است که به‌صورت پیمان و عهد یا همان مهر به اوج خود می‌رسد و میترا با صفت دیگر خود یعنی مهر سمبل آن می‌باشد. آش«ولوشین» که با بلخور و گوشت قربانی توسط زنان پخته می‌شود به‌صورت مساوی در میان مهمانان و اهالی روستا پخش می‌گردد. هم‌چنین روز پایانی مراسم با رفتن بر سر مزار مردگان که «تربه» یا همان مزار باشد نان مخصوص «گیته مه‌ژگینه» صرف می‌گردد. هر کس این نان مخصوص را به همراه آورده و بعد از اینکه خرد گشته و با یکدیگر مخلوط می‌گردد، هر کس تکه‌ای برداشته و به همراه ماست صرف ‌می‌نماید. این آداب و رسوم از حیات اجتماعی و سهیم شدن در رزق و روزی یکدیگر است که همه‌ی آنها برای شکر گذاری پایان زمستان و سوز و سرما و هم‌چنین آغاز حیات دوباره‌ی طبیعت مشارکت می نمایند. حیاتی که با به هم رسیدن ایزد بانوی ستار و دموزی متولد می‌گردد.

جشن پیر شالیار در زیر هژمونی ادیان تک خدایی و به حاشیه راندن زن

از نظر تاریخ‌شناسی مراسم جشن پیرشالیار هم‌چنان که بدان اشاره گردید، ریشه‌ای کهن در متولوژی دارد و ما در هورامان با عنوان «پیر» که به‌صورت «نودونه پیر هورامان» تجلی یافته‌اند روبرو هستیم. این عدد برابر است با نودونه صفت خداوند که بعدها در ادیان الهی نمود می‌یابد. از ویژگی‌های پیر تعالی یافتن در کمال انسانی است و در آیین «یارسان» نیز وجود دارد. «پیر» شخصیتی است که توانسته با طی نمودن مدارج طریقت به حقیقت برسد. او پیشاهنگی جامعه را بر عهده می‌گیرد. این پیشاهنگی شامل تمامی ابعاد زندگی اجتماعی می‌باشد. هر یک از پیرهای هورامان در موارد خاصی مانند پزشکی‌، کشاورزی و … توانایی داشته‌ و در این رابطه جامعه را راهنمایی نموده‌اند. پیر شالیار نیز یکی از آن پیر‌ها است که از جنبه‌ی‌ عرفانی و آیینی پیشاهنگ جامعه می‌باشد. طبق روایات یکی از مغ‌های زرتشتی بوده که در ۱۵۰ق.م می‌زیسته و کتابی تحت عنوان «ماریفت و پیرشالیاری» دارد. همین شخصیت، یکی از پیر‌های یارسان هم می‌باشد که در دفتر «سرانجام» از وی یاد شده است. طبق این شواهد جشن پیر شالیار مراسمی قدیمی است و  طبق آیین میترایی برگذار می‌شد. در دوره‌های بعد با پیش کشیدن پیر «مصطفی» که آیین اسلام را پذیرفته سعی شده است این مراسم به وی ارجاع داده شود به‌گونه‌ای که در گذر زمان رنگ و بوی اسلامی به خود گرفته است.

جشن پیر هم‌چنان که ذکر شد بیانگر متولوژی سفر «عشتار» برای یافتن «دموزی» در اعماق زمین می‌باشد و نقش‌آفرینی زن در آن بسیار برجسته است. اگر توجه داشته باشیم مراسم پیر هم تا قبل از آمدن «شاه بهار خاتون» که نماد «عشتار» است وجود خارجی ندارد. این زن است که در آن نقش‌آفرینی نموده و حضور درخشانی دارد. در متولوژی سومریان هم «اینانا» یا «عشتار» به‌عنوان ایزدبانو نقش اساسی را به‌عهده دارد و اوست که برای یافتن دموزی پیش‌قدم شده و سفر را آغاز می‌نماید. برجسته بودن نمادهای زنانه در جامعه‌ی هورامان و تاثیر ضمایر مونث در ساختار زبان هورامی، هم‌چنین نام‌گذاری مناطقی از جغرافیای هورامان به نام الهه‌ها بیانگر اهمیت زن در این جامعه است. «بل» که اسم چشمه‌ای مقدس در هورامان است خداوند آب  بوده که الهه‌ی آبها می‌باشد.

هم‌چنین «آداد» نیز یکی از زنان هورامان است که در دوره‌ای تاریخی بر هورامان حکمرانی نموده و به نام خود سکه ضرب کرده است. حضور «آداد» در جامعه‌ی هورامان به اندازه‌ای برجسته است که امروزه مردم این منطقه نیز مادر را «ادا» یا «اآ» می‌نامند. که هر دو اسم برگرفته از دوران الهه – مادر می‌باشد.

طبق روایات تاریخیِ، ورود اسلام به هورامان توسط ملا «گشایش» در ۸۷۳-۷۹۰هجری ص‍‍‍‍‍‍ورت می‌گیرد. با ناکامی اسلام در فتح نظامی، در دوره‌های بعدی اسلام که در خاورمیانه تبدیل به گفتمان غالب می‌گردد در ابعاد اخلاقی و فرهنگی آن به‌صورت آهسته وارد جامعه‌ی هورامان می‌گردد و بیشتر جنبه‌ی عرفانی آن ملموس می‌باشد. بدین جهت نمی‌تواند تمامی نمادهای دین کهن هورامان را بزداید. برای نمونه مراسم پیرشالیار با رنگ و بویی اسلامی به حیات خود ادامه می‌دهد و تبدیل به بخشی از فرهنگ اسلامی منطقه می‌گردد.

معماری هورامان نیز متاثر از همین فلسفه‌ی همزیستی مسالمت‌آمیز می‌باشد. از یک سو خانه‌هایی در هم تنیده و پلکانی که نوعی عروج را نشان می‌دهد، نیاز به هم‌یاری به‌گونه‌ای است که درحالی که هر خانه‌ای واحد مستقلی است اما بدون تکیه دادن به خانه‌ای دیگر امکان پایداری ندارد و همین باعث شده تا بام یکی حیاط دیگری باشد. از سوی دیگر این معماری  نمادی از معابد میترایی است. خانه‌های سنگی با پنجره‌های آبی، تشابه معنادار آن با غار‌های سنگی  نیایشگاه‌های میترایی است که از دریچه‌های خود به آسمان آبی لاجوردی می‌نگرند. همین رنگ آبی نیز بعدها به صورت چشم زخم در زندگی انسان هورامان تجلی می‌یابد.

اگر توجه داشته باشیم رشد طریقت در هورامان نیز بر همین اساس می‌باشد. طریقت در واقع مرحله‌ی دوم آیین یارسان است. هم‌چنان که می‌دانیم آیین یارسان بر این باور است که انسان برای رسیدن به حقیقت سه مرحله را طی می‌نماید: شریعت، طریقت و حقیقت. شریعت توسط اسلام رسمی وابسته به حاکمیت و بعدها توسط سلفی‌ها و بر اساس ایجاد قوانین خشک و غیرقابل تغییر شکل می‌گیرد که بیشتر ظاهر را مورد توجه قرار می‌دهد. اما در طریقت که به معنای «راه» است، راه‌های رسیدن به حقیقت بسیار و به ‌صورت مطلق به یک راه محدود نمی‌گردد و وابسته به حاکمیت نیست. این دیدگاه بر خلاف شریعت که راه رسیدن به حق را دیکته‌ای می‌داند مبتنی بر انتخاب است که انسان همانند مرشد دلیل و مراحل رسیدن به حق را طی می‌نماید. به قول مولانای رمی:

«مقصود من از کعبه و بت‌خانه تویی تو

مقصود تویی کعبه و بت‌خانه بهانه».

همین دیدگاه نسبت به دین است که می‌تواند در هورامان راه پیدا نموده و در قالب طریقت‌ها نمود یابد چون توان تعامل با آیین کهن را دارد.

هر چند بررسی طریقت و نقطه اتصال ادیان تک‌خدایی و باور‌های چند خدایی و زاگروسی خود بحث مفصلی است. اما بد نیست گذاری کوتاه بر آن داشته باشیم. عرفان که مقوله‌ای معرفتی و مبتنی بر شناخت و درک شهودی می‌باشد ریشه‌ای مزدیستایی و به عبارتی میترایی دارد که بعدها وارد ادیان تک خدایی گشته است. در دین یهودی به‌صورت «کابالا» و در اسلام تحت عنوان «عرفان». در اسلام و ادیان تک خدایی رابطه‌ی بین خدا و انسان به‌صورت «عابد و معبود»، «ارباب و بنده» می‌باشد. یکی از نام‌های الله «رب» می‌باشد. برای مثال «رب العالمین». بر خلاف ادیان تک خدایی در آیین زاگروسی و مزدیستانی ارتباط انسان و خداوند به صورت دوطرفه است و خدا خارج از انسان نمی‌باشد و ارتباطی عاشقانه بین آن دو وجود دارد. در میترائیسم و آیین‌ مزدیسنا که بعدها آیین «یارسان» و «ایزدی» و… از آن  سرچشمه گرفته‌اند طبیعت و انسان هماهنگ با هم حرکت نموده و در یک رابطه همزیستانه بر یکدیگر تاثیر گذاشته و تاثیر می‌پذیرند. دین یا آیین، معرفتی جمعی است که ارزش‌های زندگی اجتماعی را در خود حفظ نموده و خداوند بیشتر از اینکه به‌صورت مجرد حضور داشته باشد و بر انسان فرمان براند در قالب صفاتی تبلور یافته که انسان نیز با تجلی آن صفات در شخص خود همانند «منصور حلاج» به مرحله‌ی ‌«انالحق» دست می‌یابد، که این صفات به‌صورت نودونه صفت نمادین گشته‌اند. در آیین میترائیسم انسان می‌تواند با طی نمودن مدارج عرفانی به مرحله‌ی پیر بودن برسد. همین رویه در یارسان نیز وجود دارد و انسان در صورتی که بتواند این صفات را در خود بروز دهد و بزداید، در آستانه‌ی حق جای گرفته و مهمان حق می‌گردد. اگر توجه داشته باشیم در عرفان هم رسیدن به مرحله مرشدی با طی نمودن همین مراحل و با همکاری «دلیل» یا راهنما صورت می‌گیرد. راهنما در نزد یارسان آن ذاتی است که به آستانه حق راه یافته و سپس می‌تواند به‌صورت راهنما و دلیل در جسم افراد دیگر حلول پیدا کند. هر چند این بحثی دیگر است و احتیاج به کنکاش بیشتری دارد. اما ما می‌توانیم پیوستگی عرفان با آیین میترایی را به وضوح مشاهده نماییم که به‌صورت حد فاصلی با دین رسمی مبتنی بر شریعت عمل می‌نماید.

هدف از بیان این مطالب پرداختن به چرایی کم رنگ شدن نقش زن در آیین باستانی «پیرشالیار» می‌باشد. به میزانی که این مراسم از ریشه‌های تاریخی خود دور گشته و در زیر سیطره‌ی شریعت قرار می‌گیرد حضور زن نیز کم‌رنگتر می‌شود. دین اسلام که ابتدا در قالب طریقت وارد هورامان می‌گردد اینک در پـی استیلا یافتن بر فرهنگ هورامان است و سعی دارد زن را به حاشیه براند. این زنگ خطری است که لازم است هر کسی آن را بشنود و اهمیت ریشه دوانیدن اسلام سلفی‌ را درک نماید.

در حال حاضر زنان تنها در تهیه‌ی سوروسات این مراسم حضور دارند. این در حالیست که خود مراسم، داستان آفرینش بر  محوریت زن است و الهه‌ی مادر نقش آفرینی می‌نماید. «کومسا» که بعضی بر این باورند در اصل زن می‌باشد. «کو» به معنای جمع و «سای» به معنای دانش تعبیر می‌شود. «کومسا» مراسمی در تداوم جشن پیرشالیار است که در ۱۵ اردیبهشت زمانی که مردم در تدارک رفتن به ییلاق می‌باشند در کنار سنگی به همین نام طی جلسه‌ی ‌«نیشتی» برگذار می‌گردد. مردم معتقدند این سنگ برای آن‌ها برکت آورده و قطعه‌ای از آن را با خود برداشته و در درون شیر می‌گذارند و این سنگ هر سال رشد می‌نماید. اعتقاد به رشد سنگ نمونه‌ی دیگری از اعتقاد به زنده بودن طبیعت است. هم‌چنان که می‌دانیم میترا از سنگ متولد شده و با ضربه زدن به سنگ از آن، آب که نماد زندگی است فوران می‌کند. مراسم کومسای در اصل برای انتخاب کسانی است که در سال جاری مسئولیت‌های جامعه را برعهده می‌گیرند. از جمله چوپانی، میرابی و سایر مسئولیت‌های زندگی ییلاقی که بیانگر دمکراسی مستقیم مردمی است. جهت تعیین مدیران خود در طی یک سال. ما در هورامان با مفهوم دیگری تحت عنوان «ژیرله‌ی مره» روبرو هستیم که آن هم جهت تعیین مدیران جامعه با مشارکت زنان و مردان طی انتخاباتی برگذار می‌گردد و زن هم به‌عنوان انتخاب کننده و هم انتخاب شونده حضور فعالی داشته است. لذا غایب شدن زن در این مراسم بی ارتباط با حاکم شدن گرایش شریعت در جشن پیر نمی‌باشد. بدون شک در حال حاضر آن‌چه فرهنگ هورامان را تهدید می‌نماید خالی نمودن این مراسم از جوهره‌ی اصلی خویش است.

نتیجه گیری:

در کنار هجمه‌های دیگری که  فرهنگ هورامان را تهدید می‌نماید، مدرنیته‌ی سرمایه‌داری تحت عنوان مدرن نمودن به صورت گسترده‌ای سعی در تهی کردن فرهنگ هورامان از جوهره‌ی اصلی خویش را دارد. در صورتی که از چنین تخریبات فرهنگی پیش‌گیری نشود، ما در آینده با استحاله‌ی فرهنگ هورامان روبرو می‌شویم که جز قالب‌هایی برای مصرف توریستی و سود‌جویی چیزی نخواهیم داشت. فرهنگی که در طی هزاران قرن شیوه‌ای از حیات انسان بر پایه‌ی اخلاقیات را بنا نهاده است و بیانگر هارمونی انسان و طبیعت بود اینک به طور جدی موجودیت آن مورد تهدید قرار گرفته است. هر چند سعی شده با ثبت فرهنگی در سازمان یونسکو اعتباری برای آن ایجاد نمایند. اما نبایستی از این مقوله غافل باشیم که توریستی شدن هورامان در صورتی که زیست بوم آن تخریب گشته و فرهنگ آن به صورت ماکتی لعاب‌کاری شده با درون مایه‌ای تهی باشد، خسارت جبران ناپذیری است نه تنها بر فرهنگ هورامان بلکه بر فرهنگ جهان. در حال حاضر با سد سازی زیست بوم آن را با خطر نابودی مواجه نموده‌اند.

سد «داریان» بر روی رودخانه‌ی «سیروان» از یک طرف موجب زیر آب رفتن بسیاری از محوطه‌های باستانی‌ هم‌چون غار «کناچه» و هم‌چنین گورستان و تپه‌ی ‌باستانی کنار روستای «روار» شده است. از همه مهم‌تر بایستی بدانیم که سیروان تنها رودخانه‌ای معمولی نیست بلکه زیست‌بوم فرهنگ هورامان می‌باشد و هر پیچ و خم آن بیانگر وجهی از فرهنگ منطقه می‌باشد که در شعر و داستان و افسانه و موسیقی آن تبلور یافته است.

در جهان و فرهنگ اجتماعی بعضی کوه‌ها و رودخانه‌ها و جنگل‌ها دارای هویت فرهنگی شده‌اند. برای نمونه تمدن سومر را بدون تعریف رودهای دجله و فرات نمی‌توان تصور نمود. هم‌چنین نقش رود «سند» در فرهنگ بودایی نیز در همین چارچوب می‌باشد. در واقع سیروان نیز برای هورامان و آیین یارسان چنان نقشی را دارد. متولوژی دیالوگ پیر «مکايیل» و سلطان«سهاک برزنجی» بر روی رودخانه‌ی سیروان اتفاق افتاده است. علاوه بر آن پل «پردیور» که جایگاه مقدسی در آیین یارسان دارد بر روی همین رودخانه احداث گشته. لذا  تخریب جغرافیای هورامان در واقع همسان است با تخریب فرهنگ و هویت هورامان. اگر دقت به خرج دهیم می‌بینیم که سیروان در قالب شعر و ادبیات و «کرکه‌»های «سیاوچمانه» تبدیل به هویتی لاینقطع از هویت هورامان گشته است.

توریستی نمودن هورامان با هدف سود‌آوری و تبدیل نمودن آن به منبع درآمدی در واقع به حراج گذاشتن فرهنگ هورامان می‌باشد. در صورتی که به شیوه‌ای اصولی و بر پایه‌های فرهنگی، توسعه نیابند، عواقب آن در آینده جبران ناپذیر می‌باشد. برای نمونه زمانی که جشن پیر شالیار در سایه مدیران سودجو تبدیل به قطبی برای تورهای توریستی می‌شود، وجهه عرفانی و پیام اساسی این جشن فراموش می‌شود.

هورامان به ‌علت صعب‌العبور بودن جغرافیای خود تا چند دهه قبل توانسته بود شالوده‌های حیات اخلاقی انسان را در قالب همگرایی با طبیعت و همزیستی مسالمت آمیز با آن را در چارچوب باورهایش حفظ نماید. ارزش‌هایی که سالها بود جامعه انسانی در گیرودار مدرنیته و روابط سود‌محور از دست داده بود، در هورامان هنوز به حیات خود ادامه می‌دادند. در اصل مهمترین چیزی که فرهنگ هورامان می‌تواند به جامعه‌ی جهانی ارزانی دارد، همین ارزش‌های ناب هستند. مهم است توسعه‌ای که صورت می‌گیرد در همین چارچوب باشد، در غیر این صورت طولی نخواهد کشید مدرنیته‌ی سرمایه‌داری و روابط سودجویانه‌ی ‌آن  در انظار همگان فرهنگ هورامان را تسخیر و استحاله می‌نماید.

 

برای دانلود نسخه ی pdf مقاله می توانید کلیک بزنید