رامین گارا – عضو مطبوعات پژاک

از سال ۲۰۰۴ که «حزب حیات آزاد کوردستان(پژاک)» تأسیس گشته، خصومت‌های جمهوری ولایی ایران وارد فاز خطرناکتری علیه ملت‌کورد شده و می‌کوشد به هر طریقی سیاست نسل‌کشی را به تنهایی و اگر ممکن‌نگشت با گرایش به ایجاد هم‌پیمانی‌های منطقه‌ای، عملی‌سازد. به میزانی که این خصومت‌ها را تشدید نموده، دچار بحران‌های عدیده گشته و چون مسئله کورد دارای ابعاد منطقه‌ای و جهانی است، ایران هم در فراشد سیاست‌های خود در مغاک فوق‌بحرانها‌ گرفتار آمده. در آن سو، پژاک مدام نقشه‌راه و سند چشم‌انداز جهت حل صلح‌جویانه و عدالت‌طلبانه مسئله کورد مبتنی بر مفهوم ناب دموکراسی را ارائه نموده. برنامه جنگ‌افروزی و نسل‌کشی نظام ایران در رویارویی با برنامه دموکراسی‌خواهی و کنفدرالیسم دمکراتیک پژاک، دچار بن‌بستی گشته که ناچارا دست به دامان سایر دشمنان کورد بخصوص ترکیه و پان‌عربیسم شده.

با برآمدن پژاک، نظام ایران در یک فاز دیگر از برهه‌های تاریخ خود با یک حزب مدرن کوردی مواجه شده که تاکنون بارها برای پاکسازی کامل آن کوشیده. امروزه علی‌رغم اینکه پژاک نقشه راه دمکراتیک و صلح‌جویانه خویش را ارائه داده، اما سیاست‌های جنگ‌طلبانه ایران بر ضد آن شبیه دوره ریاست‌جمهوری احمدی‌نژاد است و تفاوتی نکرده. در آن دوره، دولت ایران بر افزایش تلاش‌های نظامی، امنیتی و اطلاعاتی خویش در داخل و ایجاد هم‌پیمانی‌های مکرر با ترکیه و عراق در خارج برای پاکسازی کامل نیروی گریلای پژاک متمرکز شد. همان برنامه ملیتاریستی‌کردن سراسر خاک شرق کوردستان امروز در سال ۲۰۲۱ تغییری نکرده. مواضع نسل‌کشانه متکی بر مراحل گوناگون آسمیلاسیون و نسل‌کشی چه در حوزه‌های سیاسی، نظامی، اقتصادی و اجتماعی ـ فرهنگی حتی در دوره تصدی قدرت از سوی روحانی نیز تغییری به خود ندید. از وقتی که پژاک برآمده، برنامه‌های ایران نیز به یکی از حلقه‌های زنجیره تلاش‌های نظام هژمونی جهانی در راستای سرکوب ملت کورد و تداوم اشغال کوردستان، مبدل گشته. حتی ایران که در نابودی نیروی گریلا ناتوان مانده و حماسه قندیل آن را اثبات نمود، بیشتر به خصومت‌های فاشیسم هارشده ترکیه ـ گلادیو چشم امید دوخته است. امروز یعنی در سال ۲۰۲۱ که در مناطق مرز عراق و ترکیه مبارزات نیروی گریلای ه.پ.گ ترکیه را زمین‌گیر ساخته و امید آن فاشیسم به فناوری فوق‌پیشرفته برای نابودی یک‌هفته‌ای گریلا را به یأس مبدل‌ساخته، ایران در جریان معادلات هم‌پیمانی با ترکیه که به آن امید بسته بود تا پژاک را منهدم سازد، به بن‌بست کشنده گرفتار آمده. از سال ۲۰۰۷ هم‌پیمانی‌های ایران با ترکیه به انحاء مختلف آغاز شده ولی هر بار به دیوار محکم مبارزات کورد و جنبش آپویی کوبیده شده و ناکام مانده.

علت ناکامی سیاست‌های پاکسازی نظام مستبد ایران در رویارویی با پژاک، «مدرن‌سازی» موفقیت‌آمیز نیروی گریلا از لحاظ برنامه و تاکتیک و نظم و نظام داخلی می‌باشد. این مدرن‌سازی در مسیر «حزبی‌شدن» صورت گرفته که مفهومی است که تاکنون جز جنبش آپویی هیچ حزبی توان عبور از مراحل ابتدایی و ورود به مراحل پیچیده آن را نداشته. این مدرن‌سازی حتی امروز فراتر از زمانی است که جنگ قندیل میان ایران و نیروی گریلای ی.ر.ک روی داد. در کنار مدرن‌سازی، برنامه‌های سیاسی و سازمانی پژاک به موازات بزرگ‌تر شدن و رشد نیروهای جنبش آپویی در هر بخش کوردستان، در شرق کوردستان وارد مراحل تکمیلی خویش شده و توانسته توانایی مقابله با توطئه‌های منطقه‌ای هر چهار رژیم حاکم بر بخش‌های کوردستان را حصول نماید. در برنامه پژاک، تمرکز اساسی بر پیشبرد نظام دموکراسی برای رهایی ملت‌کورد از نسل‌کشی است اما هیچ‌گاه از گزینه «دفاع مشروع» نیز غافل نمانده. تاکنون بدین نمط پژاک نقشه راه خویش را سالهاست ارائه داده و با تکیه‌دادن آن بر مفهوم دموکراسی و دفاع مشروع برای پوشاندن جامعه عملی و تحقق بر آن، مبارزه می‌نماید. در این استراتژی شفاف، هدف بنیادین، ایجاد خودانگیخته «سیستم کنفدرالیسم دموکراتیک و ملت دموکراتیک» برای شرق کوردستان و ایران بوده و هست. این استراتژی درصورت تحقق، هیچگاه منجر به نابودی ایران نمی‌شود، بلکه موجب اعتلای آن در داخل و عرصه بین‌المللی خواهدشد، اما نظام ولایی آن کشور آیا از برنامه و استراتژی پژاک هراس دارد یا وضعیت اسفناک خود؟

مسلما در بنیان خصومت نظام جمهوری ولایی ایران علیه ملت کورد و جنبش آزایخواهی آن، نظام سرمایه‌داری ایرانی قرار دارد که سرمنشأ تمامی فوق‌بحران‌های آن کشور در تمامی ابعاد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و ایدئولوژیک است. چون نظام سرمایه و قدرت ایرانی مبتنی بر سلطه است و سلطه لاجرم در دوره باطل بحران مشروعیت می‌چرخد، نظام ایران در امر گرایش به دموکراسی و یا رد آن، از کاراکتر ظالمانه خویش هراس دارد. پژاک در مبارزات خویش تا حدی قابل‌توجه موفق به افشای آن کاراکتر که سرمایه‌داری ایرانی را در پوشش یک نظام تئوکراتیک فریبنده پنهان‌داشته، شده. برخورد ایران با پژاک با توسل به مفاهیم عوام‌فریبانه «تروریسم» ره به جایی نبرده. پس از شکست مفتضحانه ایران در جنگ قندیل، این رژیم متوجه شد که تنها با یک نظامی‌گری قلدرمأبانه قادر به نابودی پژاک نخواهد شد. حتی پس از آن وقتی مبارزات چهاربخش کوردستان بر ضد داعش و تخاصمات فاشیستی ترکیه به اعلا‌ترین درجه خویش رسید و از پشتیبانی آزادیخواهان و دموکراسی‌طلبان جهانی و منطقه‌ای برخوردار شد، ایران بیش از سابق متوجه راهکار نظامی فرسایشی خویش بر ضد ملت کورد و پژاک شده. در مرحله کنونی به اندازه‌ای که هژمونی جهانی در مخاصمه با مسئله کورد گروه‌های تبهکار از قبیل داعش را بسوی کوردستان سوق داده و همچنین به تجهیز ترکیه و چشم‌پوشی از تعرضات ایران پرداخت، در نقطه‌مقابل آن، حمایت‌های جهانی از ملت کورد و جنبش آپویی نیز بیشتر شد. حال ایران با مسئله کورد و پژاکی روبرو است که ابعاد جهانی یافته‌اند.

آخرین امیدهای نظام فاشیستی ایران به ملیتاریزه‌کردن بیشتر شرق کوردستان، افزایش بازداشت‌ها و سرکوبگری وحشیانه در زندان‌ها، آخرین حربه این نظام علیه جنبش آزادیخواهی شرق کوردستان است. خاصتا که اصولگرایان افراطی تمامی قدرت را بدست گرفته و هموژن ساخته‌اند. همه عرصه‌های اقتصادی، اجتماعی، آموزشی، نظامی، سیاسی، ایدئولوژیک و فرهنگی در شرق کوردستان را بایستی عرصه‌های جنگ‌افروزی ایران علیه ملت‌مان بدانیم زیرا از تمامی آن عرصه‌ها برای محروم‌سازی، سرکوب و نابودی تدریجی ملتمان استفاده می‌نماید. افزایش تهدید‌های نظام منحط علیه احزاب کورد در جنوب کوردستان در شهریورماه سال ۱۴۰۰ را باید در راستای ناکامی شکست‌های متوالی آن رژیم در سال‌های اخیر در رویارویی با مسئله کورد و پژاک دانست. همچنین به موازات آن، ناکامی‌ها در مسیرهای ضددموکراتیک، آن رژیم را گرفتار یک کائوس بزرگ ساخته که درصورت عدم حل دموکراتیک مسائل داخلی و خارجی خود، ورق بر ضد آن برگشته و فروپاشی حتمی و قطعی خواهد شد. ایران با تهدیدات کنونی شدیدا اشتهای زدن آخرین ضربه به کوردها و استفاده از آخرین حربه‌های موجود خود را دارد، اما از آن هراس دارد که دول متخاصم از این اقدامات عجولانه و ناچارانه او فرصت‌طلبانه بهره‌برداری نمایند، اگرنه هیچ رحمی به ملت‌هایی چون کورد نمی‌کند. این اشتهای نسل‌کشی به این دلیل افزایش یافت زیرا هژمونی جهانی با سوق‌دادن ترکیه و گلادیو به لشکر کشی علیه نیروی گریلا و حمله به روژآوای کوردستان، میهن‌مان را به مرکز جنگ جهانی سوم مبدل ساخته‌اند. یکی از بحران‌های بزرگ آن منتج از عدم حل دموکراتیک مسئله کورد است که پژاک با مبارزات خود سهم بزرگی در ایجاد آن داشته است. این سیر بحران‌سازی قطعا صعودی است و متوقف نخواهد شد. بنابراین اگرچه در اولویت برنامه‌ها و استراتژی پژاک حل دموکراتیک مسئله کورد وجود دارد، اما درصورت ابای ایران از آن رهیافت، جنبش کورد برای فعال‌سازی کامل خط‌مشی دفاع مشروع هم آماده است و از موجودیت ملت کورد در برابر نسل‌کشی دفاع خواهد کرد.

ایران زائده بحران و ستیزه‌گری در خط سیر نفی و اضمحلال است ولی برعکس آن، پژاک زائده فلسفه مبارزه و اوج‌گیری تا تحقق آزادی است. این تعارض هویتی مسلما موجد نوعی تبارز در آکتیوترین درجه است و نیروی گریلا هم‌اکنون در اوج آن آمادگی مبارزاتی در تمامی عرصه‌های سیاسی، نظامی و سازمانی قرار دارد. نظام تئوکراتیک ایران یارای رقابت با نظام سرمایه‌داری جهانی را نخواهد داشت و این امری صددرصد اثبات‌شده است. بنابراین شانس استفاده از کارت‌‌های خارجی بر علیه ملت کورد را نیز ندارد و در منطقه نیز دیگر امیدی به ترکیه نیست زیرا ترکیه هم فراتر از ایران در منجلاب فاشیسم خود گرفتار گشته است. پس گرایش ایران به رهیافت‌های دموکراتیک جهت برون‌رفت از بن‌بست مسئله‌کورد تنها راه عاقلانه برای نجات از فروپاشی است. فروپاشی بدست کوردها صورت نخواهد گرفت ولی دموکراتیزاسیون قطعا بدست کوردها رقم خواهدخورد. کنفدرالیسم دموکراتیک و ملت دموکراتیک ساختار فوق‌مدرن برای چاره‌یابی تمامی مسائل کائوتیک ایران می‌باشد. در آن صورت، جنگ و فروپاشی موضوعاتی هستند که از سوی جامعه جهانی و منطقه‌ای بر ایران تحمیل می‌گردد.