وەژین رۆژ

مرضیه فریقی یکی از زنان بزرگ عرصه‌ی هنر کوردی‌ست. شخصیت او به عنوان زن مبارز و هنرمندی که واقعیات اجتماعی میهن‌اش که سراسر عشق، آلام و قهرمانی‌ست را با صدای زیبا و پراحساس‌اش درآمیخت و به جایگاه بارز و ارزشمندی در تاریخ معاصر هنر کوردی دست یافت. این حس و اندیشه‌ی دلسوزانه و میهن‌دوستی، تنها به فعالیت در عرصه‌ی هنر محدود نماند و مرضیه در دفاع از هویت یک خلق جهت حیاتی آزاد مبتنی بر صلح به مبارزه و پیشمرگی نیز پرداخت. مرضیه در تمامی مراحل زندگی خود چه در کوردستان و چه زمانی که به خاطر فشارهای رژیم ایران در اروپا پناهنده بود، آنچه جهت اتحاد ملی، همبستگی و سیاستی آزاد لازم بود را انجام داد. او 1958 در شهر مریوان دیده به جهان گشود، خانواده‌ی وی در اصل اهل شهر سنه (سنندج) هستند. مرضیه تحصیلات ابتدائی خود را در شهر مریوان گذراند و در همان اولین سال‌های تحصیلات‌اش، عشق به هنر به خصوص آواز و تئاتر در دل و روح او جای گرفت و با این عشق بزرگ شد. در یادبودها و مراسم‌های شادی با مشارکت در همسرائی و تئاترهای مدرسه، به صورت داوطلبانه و فعال به ایفای نقش می‌پرداخت. در سن 9 سالگی برای اولین بار در مراسمی که در مدرسه‌شان برگزار شده بود، به روی صحنه رفت. مرضیه و هنرهایش با هم بزرگ می‌شدند. آوازهای هنرمند کورد فتانه ولیدی همیشه با صدائی آسمانی بر لبان مرضیه بازخوانی می‌شدند.

او در سن 15 سالگی و پس از پایان دوران راهنمائی، برای ادامه‌ی تحصیلات‌اش به شهر سنندج روی می‌آورد. تحصیلات‌ او نتوانست مانعی پیش‌روی فعالیت‌های هنری‌اش ایجاد نمایند. مرضیه در سن 19 سالگی همراه گروه موسیقی سنه به روی صحنه‌ می‌رود و با صدای دلنشین‌اش که آمیزه‌ای از لطافت و امید زنانه را در خود داشت، تماشاچیان را به وجد آورد. صدای او از آن روز تا امروز و البته تا آینده‌ی احساس و افکارها خواهد زیست. اولین آوازی که خوانده، آواز ” له سه‌ر کانی دێتەوە لێو بە کەن و گۆزە بە شانیەوە ” بود.

او بعدها به شهر مریوان برگشته و در روستائی به مدت دو سال با صدای گرم و پر احساس خود به کودکان آن روستا درس داد. بعد از دو سال دوباره به شهر سنه برگشته و در یکی از مدارس ابتدائی این شهر به کار معلمی ادامه داده است. او فقط یک زن هنرمند معلم نبوده بلکه همزمان زنی دلسوز میهن و ملت‌اش بوده و در این راه نیز ایستار و موضعی انقلابی داشت. او علاوه بر مشارکت در صفوف مبارزاتی کومله، زمانی که رژیم استعمارگر ایران بدنبال نابودی هستی ملت‌ها با زبان کوردی و صدای پراحساس‌اش، سعی در ارتقا و احیا نمودن این دو مولفه‌ی بنیادین در تداوم موجودیت ملت‌اش نمود.

او سال 1978  با هنرمند ناصر رزازی ازدواج می‌کند. همزمان با انقلاب خلق‌های ایران، مرضیه نیز که از مخالفان رژیم شاه بود، یکبار بازداشت شد. جمهوری اسلامی که پس از رژیم شاه بر سر کار آمده بود، از همان روزهای نخستین حکومتداری خود ظلم و سرکوب ملت‌ها، زنان و جوانان را سر مشق خود کرده بود. مرضیه به فعالیت‌های سیاسی خود همراه ناصر علیه این رژیم نیز ادامه داد. رژیم اسلامی ایران نیز او را از کار معلمی منع کرده، حق تدریس را از او گرفته و جهت ترساندن و پشیمان نمودنش او را در زندان‌های مخوف خود نگه داشت.

زمانی که در سال 1980 رژیم استعمارگر ایران، کوردستان را به میدان جنگ، خون و کشتار ملت کورد مبدل کرده بود، مرضیه روزانه با تهدید دستگیری و زندانی شدن روبرو بود. مرضیه به همراه همسر هنرمندش ناصر تصمیم به مبارزه در کوه‌های کوردستان، در صفوف مبارزاتی کومله‌ی شورشگر برای ادامه‌ی مبارزات آزادیخواهانه و فعالیت‌های هنریشان می‌گیرند. از آن پس او به عنوان هنرمندی انقلابی در کوهستان‌های کوردستان، صدایش با صدای آواز پرنده‌ها و زمزمه‌ی چشمه‌ها همنوا شد و مرزهای تحمیلی دشمنان حاکم بر میهن‌اش را پشت سر نهاد و به گوش تمامی کوردها از سراسر کوردستان رسید. اولین کار هنری‌اش که در کوه و در صفوف مبارزاتی، سروده “سڵاوی گەرمی دڵی پڕ ئۆمێدی مەت پێشکەش” بوده است.

مرضیه در سال 1985 همراه ناصر و فرزندانش به کشور سوئد رفته و در آنجا پناهنده می‌شوند. اگرچه جسم مرضیه از کوردستان دور شده بود اما او هیشه با حسرت، امید و آرزوی دیدار دوباره‌ی میهن‌اش می‌گفت که در غربت زندگی زیبا نیست و آرزو دارد که به میان خلق بازگشته و در میان آن‌ها به زندگی خود ادامه بدهد. درد دوری و غربت از سرزمین، گرما و دلنشینی مخصوصی به صدای مرضیه بخشید و او بیشتر احساسات خود را در بافت ترانه و موسیقی‌ها تنید و سرود. اولین آلبوم مشترک مرضیه با همسرش در سال 1994 آماده و منتشر شد. آن‌ها به تمامی کشورهای اروپا سفر می‌کردند و به دیدار با کوردهای مهاجر، روشنفکران، سیاستمداران و اجرای کنسرت با زبان کوردی پرداختند. در واقع ‌آن‌ها می‌خواستند تا احساس غریبی را از خود و دیگر کوردهای پناهنده دور نمایند. در یکی از سفرهای خود به کشور سوریه، با هدف دیدار با رهبر آپو و دانشگاه علوم سیاسی – نظامی – اجتماعی معصوم کرکماز، که رهبر آپو جهت آموزش زنان و جوانان تاسیس کرده بود، دیدار نمودند. مرضیه‌، چنانکه از ویدئوهای این دیدار پیداست با عشق و امیدی که در دل به مبارزه در راه برابری و آزادی دارد، به گفتگو با رهبر آپو و مبارزان زن آپوئیست پرداخته است. او همچنین به اجرای کنسرتی در جمع خلق روژآوای کوردستان که رهبر آپو برای ایشان و ناصر تدارک دیده بود، می‌پردازد.

مرضیه‌ی هنرمند، انقلابی و مادر، دارای یک فرزند دختر و دو پسر با نام‌های دلنیا، ماردین و کاردو بود. مادری او نیز همانند هنرمندی‌اش، برای هر زنی الگوئی است ارزشمند. مرضیه نه تنها یک انقلابی راه رهائی ملی بود بلکه به عنوان زنی هنرمند که از همان دوران کودکی با تنگنا و محدودیت‌های جامعه‌ی جنسیت‌گرا و ستم ملی روبرو مانده بود، هرگز از پیشروی در راه ارتقای توانائی و شکوفائی هنرش پا پس ننهاد و به یک پیشاهنگ برای دیگر زنان نیز مبدل گشت. او به سمبلی تبدیل شد که تمامی کوردها و هر انسان هنرمند آزادیخواهی برایش ارزش و احترام خاصی قائل باشند. او برای زنان یک راه رفته و یک تجربه‌ی موفقیت و پیروزی در راه دفاع و ارتقای ارزش‌های انسانی و اجتماعی‌ست.

مرضیه در اروپا به عنوان یکی ازاعضای کنگره‌ی ملی کوردها علاوه بر فعالیت‌های والا و ارزشمندش، عضو جامعه‎ی دفاع از حقوق کودکان بود و همچنین به شیوه‌ای فعالانه در تمامی جلسات و دیگر فعالیت‌های مدنی در زمینه‌ی حقوق زنان مشارکت می‌نمود.

او تنها زنی‌ست که با چهار لهجه‌ی زبان کوردی؛ سورانی، کرمانجی، کلهری و هورامی آواز خوانده است. مرضیه خاتون در سن 47 سالگی در سال 2005 زمانی که تحت عمل جراحی در یکی از بیمارستان‌های کشور سوئد قرار داشت، قلب مهربان و دلسوزش از تپش باز ایستاد و چشمهای پر از امید و روشنائیش به روی جهان بسته شد. پس از چند روز تن بی‌جانش با پیشوازی هزاران کس در گورستان سَیوان شهر سلیمانی در جنوب کوردستان به خاک سپرده شد.