بسی شاماری
حملات استعماری در کوردستان مقولەی جدیدی نبودە و بە تاریخ معاصر بر نمیگردد بلکە ریشە در گذشتەهای بسیار دور دارد اما آنچە حائز اهمیت بیشتر است همانا اتحاد عمل دستنشاندگان سیستم استثمار انسان بر انسان در منطقە، دولتهای استعمارگر، ترکیە، ایران، عراق و سوریە در ٩٨ سال گذشتە میباشد.
با بکارگیری نسخە نامیمون دولت- ملت عملا و با بهرەوری از قوانین کشوری بە دولتهای نامبردە آزادی عمل جهت کشتار و ژینوساید فیزیکی و فرهنگی، آسیمیلاسیون و کوچ اجباری و البتە اجحاف مضاعف بە زن دادە شد.
امروز در شرایطی بە این مهم میپردازیم کە زمان انقضای قرارداد ننگین لوزان نزدیک است. در حلول آغاز قرارداد آیندە جهت در انحصار نگەداشتن خاورمیانە، نظر قریب بە اتفاق تحلیلگران سیاسی دیزاین نوین منطقە است.
منطقەای کە پس از جنگ جهانی دوم قلب تپندەی جنگهای متعدد گشتە و استعمار جهانی و دیکتاتورهای منطقە از هیچ حربەای جهت برافروختە نگە داشتن اختلافات قومی و نژادی، تخریب طبیعت و سرکوب زنان غافل نبودە همواره با استفادە از ترفندهای مشترک و با اتحاد عمل در این مسیر گامهای موازی برداشتەاند.
خالی از لطف نیست نظری اجمالی بە اتفاقاتی کە در چالدران افتاد، پیمان سَور و سپس قرارداد لوزان کە در همگی آنها تصمیم نهائی با تاریخ مصرف معتبر و قانونی برای سرنوشت دیگر ملتهای ساکن منطقە گرفتە شد، منطقەای با موزائیک پر رنگ آئین و فرهنگ و ملیتهای مختلف کە متاسفانە تاریخ شاهد ژینوساید تعداد کثیری از آنان میباشد. ملت کورد با پراکندگی اجباری و اسکان در چهار کشور یکی از معدود بافت جمعیتیست کە تا بە امروز با پرداخت خونبهای گزاف توانستە نە تنها بە حیات خود در منطقە ادامە دهد بلکە بە پرچمدار آزادی و صیانت از دموکراسی بدل گردد.
قرار داد لوزان بە مثابە پیمانی نظامی و جهانی محسوب میگردد کە بە سبب آن میتوان ملت کورد را از برجستەترین قربانیان برساخت نظام بینالمللی حاکم دانست. لذا تقلیل دادن جرم فقط بە حاکمین دیکتاتور در چهار کشور استعمارگر، تفکری منطقەای و مبارزاتی محدود و هدفی نامشخص و بعضا غیر قابل موفقیت را بدنبال خواهد آورد کە تاریخ جنبش ناسیونالیستی در هر چهار بخش کوردستان شاهد عینی این ادعا میباشد.
سیستم ضد بشری با بهرە گرفتن از قوانین و قراردادهای خود ساختە و پرداختە با هدف بدستآوری سود هرچە بیشتر، تداوم منافع اقتصادی خود و شرکا و البتە مشتعل نگەداشتن آتش خانمانسوز جنگ و تحمیل آن بر ملت کورد، منطقەی کوردستان را بە قلب تپندەی جنگ تبدیل نمودەاند و از این زاویە استعمار، کنترل و سرکوب جنبشهای این ملت باعث گشتە کە منطقە از منظر استراتژیکی از اهمیت فراوانی برایشان برخوردار باشد. بە کار گرفتن کارت کورد هموارە در این ٩٨ سال باعث گشتە تا بتوانند بر کشورهای ترکیە، ایران، سوریە و عراق نیز تسلط داشتە و از این مهم چون اهرم فشار، تهدید، جنگافروزی و بهانەی حضور نظامی در منطقە، بهرە برند. کارنامەی مبارزاتی بسیاری از جنبشهای ملی، ناسیونالیستی نشانگر آن است کە سیستم بە زعم نیاز آن برهە از زمان توانستە عوامل آشوب و خیزش را فراهم آوردە و در بزنگاه موفقیت و یا دستیابی بە دستآوردی در سر بە زنگاه کوردها تنها ماندە و حکومت غاصب و وابستەی جدید با پشتیبانی این نیروی محرکە ضمام امور را در دست گرفتە و سرکوب جنبش کورد را در راس امور اولیە قرار دادە است. در رابطە با این بازی و دیپلماسی بە غایت شنیع و مکارانە اما دو نمود بسیار روشن قابل ذکرند، خیانت فاحش و غیر قابل انکار آمریکا بە ائتلاف نیروهای روژآوا و پشتیبانی از ترکیە جهت لشکرکشی قانونی بە نوار مرزی شمال منطقە و امروز شرایط حاکم بر حکومت اقلیم کوردستان، نقش مخرب حزب و عشیرەی بارزانی و حضور نظامی ارتش ترکیە در آن جغرافیا کە طبعا تمامی این جنب و جوشها بر خلاف قوانین بینالمللی میباشد اما امروزە علنا سیستم حاکم چشم بر تمامی جنایات بستە و استفادە از حریم هوائی را نیز در اختیار ترکیە نهادە، با اشارەی کوتاهی کە رفت نقش سیستم جهانی سود و سرمایە، قرارداد لوزان، حاکمین دیکتاتور و انتصابی در منطقە و اهمیت ژئوپولیتیکی و ژئوجغرافیائی منطقەی کوردستان برای هر خوانندەای غیر قابل انکار خواهد شد.
مبارزاتی بە قدمت ٩٨ سال و پر از جنایت، خیانت و شکست اما امروز بدل بە جنبشی باز دارندە، آموزشدهندە و مهرەای در منطقە گشتە کە با اتحاد احزاب میتواند میراث خویش را در معادلات و مبادلات قرن پیشرو از آن خویش سازد. چرا کە با مدیریت فلسفەی رهبر آپو از خطر نابودی موجودیت رهیدە و با سابقەی مبارزاتی قریب بە ٤٠ سال مبارزەی قهرمانانە بە پرقدرتترین و با شکوهترین ارتش مردمی منطقە با مشارکت برابر زنان بە جهانیان شناختە شدە است،. فلسفەای کە مرزهای جغرافیائی، نژادی، آئینی، ملی و ملتی، عقیدتی و از همە مهمتر جنسیتی را در نوردیدە، جهانی گشتە و همین امر بە اهمیت آن برای ادامەی کنترل در آیندە توسط مستعمران و اربابانشان افزودە و شرایط را خطرناکتر نمودە است. شرایطی کە در بطن خود سخن از دستاوردهای بزرگ و همزمان خطر از دست دادن همە چیز را میپروراند.
ملتی کە شاید بە جرات میتوان گفت تبلور معنای معنوی این گفتە شاملو میباشند کە گفت، من در هیبت ما شدن گشتە و راهی جز ادامەی مبارزە همراە با آموزش منسجم خلقهای ساکن و دایر نمودن ملت دموکراتیک ندارد.
ورای ضرورت اجتنابناپذیر مطالعەی شگردهای استعمارگران در خاورمیانە و کوردستان باید بە روانشناسی این ملت و تاریخ زیست محیطی آنان نیز پرداخت تا بتوانیم تحلیلی درستتر از جایگاهی سیاسی این ملت در جغرافیای سیاسی جهان داشتە باشیم.
زاگرس اولین مکان و سکونتگاهی کە انسان هموساپینس تمرین اجتماعی شدن و تعاملات و رواداری بین انسان را آموختند، فرهنگ زاگرسی بە عبارتی بر محور آزادی و عشقورزی و تعامل سازندەی میان انسان، محیطزیست و کیهان تحریف و سازماندهی گشتە و کماکان از جانب تمدنهای اقتدارگرا و مرکزگرای پیرامون خود همانند سامیها و اورالتویها و پارسها کە تمایل شدید بە اقتدارگرائی مخرب داشتند مورد تهاجم و تجاوز قرار گرفتە است. مقولەی مقاومت و همزمان خیانت در طول تاریخ مدون انسان هموارە وجود داشتە و دارد اما ملت کورد بە واسطەی آنکە جزو اولین و قدیمیترین جوامع دوران نوسنگی میباشند و دستیافتها و نوآوریهای مادی و معنوی بسیاری را بە جامعەی جهانی اهدا نمودەاند، فرهنگ مقاومت و آزادیطلبی اتوماتیک بە بنساخت زیستی و فرهنگی آنان تبدیل گشتە و مصائب عدیدە بە مثابە تاثیر آتش گداختە بر آهن شاید آنان را بە پولاد دهر تبدیل نمودە است.
تاریخ کوردستان حجم عظیم و گستردەای از مقاومت، قیام و شهادت را در خود پاسداری مینماید. مقاومت در برابر آشوریها، اورارتو، پارس، اعراب و در تاریخ معاصر و پس از قرارداد ننگین لوزان مقاومت قهرمانانە ملت کورد در مقابلە و رویاروئی با تهاجم حکومتهای استبدادی و فاشیستی ایران، ترکیە، عراق و امپریالیسم جهانی و هیولای برساختەی مدرنیتە کاپیتالیستی یعنی دولت اسلامی داعش. این مقاومتها و پایداریها در بطن خود سخن از خدمت بزرگ و بیشائبەای بە جنبشهای آزادیخواهی در اقصی نقاط جهان را دارد، فرهنگ مبارزە و استقامت، مقابلە و انقلاب در تقابل با نیروهای ضد بشری، ضدزن و مخرب طبیعت. در دورانی کە حاکمیت بیش از دو هزار سال فلسفە افلاطون و سقراط مبنی بر شناساندن زن چون مرد ناقص، تمامی حوزههای علمی، سیاسی، اقتصادی، دینی و اجتماعی را در برگرفتە و همین مهم یکی از عوامل زمینەساز و تسریدهندە سیستمهای سلطەگر و مردسالار و دولتهای سلطەگر گشت کە هموارە موجودیتشان در گرو دو پارگی ساختار معنا و تاکید بر اولویت مادە بر انرژی و جسم بر روح و اقتصاد بر فرهنگ بودە است. بە دیگر سخن از دورانی سخن میگوییم کە تبلیغ پیشی گرفتن و سروری جسم و ساختار بە تن، معنا و محتوای تمام حوزەهای زیستی گشتە و بالطبع در اینچنین شرایطی مراحل مبارزە با ریشەی این ایدئولوژی بە مراتب سختتر و دادن آگاهی در این زمینە باید در اولویت مبارزە قرار گیرد.
نظام حاکم بر خاورمیانە بە کلی و بالاخص کشورهای غاصب کوردستان بر پایەی دیگرسازی، خودکامگی، مرکزگرا و مستبد، ارتش و مردسالار، عدالتستیز و تبعیضگرا بنیاد نهادە شدە و مزید بر علت از دین استفادە سیاسی و ابزاری مینمایند، شرایطی کە زنان را در منگنەی مرگ و لبیک بە کمترینها قرار دادە است.
جنبش زنان کورد و تاثیر غیر قابل انکار آن در ایران را نمیتوان بدون بررسی جنبش زنان ایران، دستآوردها و لیدرهای آن مورد بحث قرار داد.
اصولا جنبش زنان در ایران را میتوان جنبشی در شکل ملی – سنتی نام برد کە در سالهای ١٢٨٩ تا ١٣٢٠ شکل گرفتە و بە دستاوردهای نسبی نیز دست یافت. از دوران مشروطیت و تشکیل انجمنهای مخفی و نیمەمخفی با حضور برجستەی خانم زرین تاج قزوینی نخستین منادی آزادی زن در ایران کە پس از آن مبارزات ملیگرایانە و تلاش در جهت کسب آزادی بیان و حق رای نام برد کە البتە این امر تاثیر مستقیم از وضعیت سیاسی جهان پس از جنگ جهانی اول گرفتە بود. تاریخ ذکر شدە مصادف است با مبارزات وسیع زنان در آمریکا و انگلستان جهت کسب حق رأی و سپس با توجە بە پیروزی انقلاب در شوروی و مواضع راسخ و روشن مارکس و لنین در مورد زنان و نقش آنها در جامعە تسهیلاتی جهت کسب آزادیهایی برای زنان در جوامع آمریکا و اروپا ایجاد گشت کە جنبش زنان ایران نیز از آن گشایش تاریخی بیبهرە نماند.
پس از انقلاب مشروطە با همکاری مستقیم و کمک مالی زنان طبقە مرفە، انجمنهایی تشکیل و مدارس دخترانە ساختە و نشریات زنانە نشر گردید. دورەای کە زنان برای کسب آزادی، حق رأی، حق تحصیل، نشر و چاپ نوشتار زنان در روزنامە و جریدەهای روز تلاش فراوانی نمودە و سنگبنای جنبش زنان چیدمان خاص خود را گرفت اما متاسفانە آخرین تشکلهای بازماندە از آن کوشش فراوان در سال ١٣١١ منحل گشت. پس از انحلال آنها سازمانهای مستقل زنان زیر نظر رضا شاە و دیگر سازمانهای کنترل کنندەی دولتی با نام سازمان زنان تشکیل گشت، از دیگر تشکلات زنانە آن دوران میتوان بە تشکیلات زنان ایران در حزب تودە، انجمن باهماد آزادگان کە از برجستەترین پایەهای مبارزاتی و خواستهایشان میتوان بە افزایش دستیابی امکان بە حقوق بیشتر، کشف حجاب و حق طلاق برای زنان نام برد.
در واقع میتوان گفت سالهای ١٣٢٠ تا ١٣٣١ سالهای تجدد حیات محدود و کنترل شدە زنان در ایران میباشد کە در این دوران سازمانهای مستقلتر اما پراکندە چون حزب زنان و جمعیت زنان تشکیل گشت اما متاسفانە چندان همگرا نبودە و بعدها تمام فعالیتهایشان بە کنترل رضا شاە در آمد، در دهەی ١٣٣٠ توسط حکومت حاکم متمرکزسازی گشتە و در نهایت تحت نام سازمان زنان ایران رونمائی گشت و از حالت جنبش اجتماعی خارج گردید.
تاریخ جدید مبارزات زنان در ایران پس از ربودە شدن قیام باشکوە ١٣٥٧ دیگر برای بدست آوردن حقوق اجتماعی و سیاسی نبود بلکە تلاشی گشت جهت باز پس گرفتن حقوق بدیهی و اجتماعی کە حکومت اسلامی با استناد بە قوانین دینی زنان را از آن بی بهره نمودە و بە عبارتی خلع حقوقی نمود کە زنان با تلاش بسیار کسب نمودە بودند. از جملە آن حقوق میتوان بە قانون خانوادە، حق سقط جنین، اختیار در حجاب و پوشش نام برد. البتە بە دلائل عدیدەای در این باب میتوان اشارە نمود اما در اینجا بسندە مینمایم بە قوانین مردسالار کە زن را نە تنها قانونا جنس دوم نامیدەاند بلکە صاحب قلمان و شاعرانش نیز در ترویج این نحوەی نگرش بە نصف جمعیت جهان کوشا بودە و قلمزنی نمودەاند از نظرات نظامالملک در سیاستنامە تا آثار سعدی و فردوسی کە مالامال است از سخنان نغز و قصار سکسیت و ضد زن.
اما در بطن و بستر قیام ١٣٥٧، جنبش زنان را در غرب ایران،کوردستان شاهدیم. جنبش زنان کوردستان با وصف دارا بودن وجوە اشتراک بسیار از جملە بعد جغرافیائی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی از دیگر جنبشهای نامبردە در ایران متمایز بود. جنبش زنان کورد در عین برخورداری از حضور آئین مختلف و طبقات متفاوت و متمایز در خود از ایستائی خاص خود نیز بهرە مند بود. نە گفتن بە جمهوری اسلامی و در مقابل تجاوز حکومت بە خاک کوردستان مسلح شدنشان نوعی عصیان و استقامت را در آنان بوجود آورد کە یکی از افتخارات و دستاوردهای بزرگ جنبش مقاومت محسوب میگردد. مشارکت در جنبشی ملی اما با هدف بدست آوردن حقوق برابر و گذر از کلیشەهای متداول جنسیتی را باید چون رنسانسی در جنبش زنان آنزمان نام برد. حال بگذریم از نقاط ضعف بزرگی کە باعث گشت زنان در آن برهەی تاریخی در جنبش بە رشد و تعالی کە حق برحقشان بود نرسند اما در سنخ خود آن مشارکت و مسلح شدن را باید با دیدەی احترام نگریست.
در رابطە با مشارکت زنان در احزاب کلاسیک باید بە اتفاقات پس از قرارداد لوزان برگردیم. در سال ١٣٤٦ جمهوری کوردستان بە رهبری قاضی محمد تشکیل شد و در آن مدت کوتاە کە ادارەی منطقە را در دست داشت تلاشهای غیرقابل انکاری جهت تشویق و تهیج زنان بە امر مشارکت در جنبش نمود اما متاسفانە با توجە بە آنکە اساسا جنبش ملی با سیاستی مردانە بود و زنان نە بە عنوان فعالین جنبش و کادرهای فعال حزبی یا رهبری، بلکه برای حمایت از جنبشی ملی بە حزب راە پیدا نمودند. در آن دوران سازمان یەکیتی ژنان کوردستان کە شاخەای از حزب دموکرات کوردستان بود تشکیل گردید، اعضای آن اکثرا از خانوادە مسئولین و افراد نزدیک کادر و اعضای حزب بودند و آگاهی بە حقوق زنان نداشتە و دغدغەی اصلیشان نیز برابری جنسیتی نبود و مردان در مسند قدرت نشستە نیز تلاشی در جهت اسقاط نمودن مناسبات نابرابر در میان این دو جنس را ننمود. البتە نە تنها این حزب بلکە دیگر احزاب مترقی آنزمان و قبل و بعد از آن نیز از عهدە این مهم برنیامد. از جملە سازمان زنان کورد در سال ١٩١٩ کە توسط نخبگان ناسیونالیست تبعیدی در استانبول تشکیل گشت و یا حضور خانم مبارز و زمیندار در دوران حکومت خودمختار شیخ محمود بە نام حپسە خان کە سازمان زنان را تشکیل داد اما باز بە همان دلیل همیشگی یعنی در حاشیە قرار گرفتن جنبش زنان با خواست برابری و سیطرەی دفاع از جنبش ملی با هیچ دستاوردی در جنبشی کاملا ملی، ناسیونالیستی اضمحلال یافت.
جنبشهای زنانە همیشە مورد تاخت و تاز ناسیونالیستها و اینترناسیونالیستهای چپ مورد بیمهری قرار گرفتە و بە عبارتی تاریخ مبارزاتی زنان کورد همچون تاریخ ملت کورد تاریخی سرکوب شدە میباشد. برای نوشتن تاریخ بە تحریف نرفتەی زن اما باید قدم در میدان مبارزە با دادن آگاهی نهاد.آگاهی و باروری رشد سیاسی زنان باید از اصول اولیە برای فراهم نمودن فرصت یا همانا خلاء سیاسی برای رسیدن بە برابری قرار گیرد، تجربەی ارزندەای کە زنان مبارز در روژآوا پرچمدارش گشتند و امروز در این باب در سطح بینالملل آوازەی شهامت و عصیانگری، برابرطلبی و چیرەدستیشان در امور مدنی، اجتماعی و نظامی بە گوش میرسد. زنی کە فاقد قوەی حفاظت از خویش است و بە حالت ملک در آوردە شدە توصیفی بهتر از مستعمرەای بە بزرگی نصف جمعیت جهان با سیستم بردەداری نمیتوان از آن نمود، شرایطی کە با از بین بردن اخلاق در جامعەی مدنی و نیرو گرفتن هژمونیک و مردسالار پدید گشت و با پیروی نمودن از سیاست تهی از اخلاق، زن صد چندان لگدمال گشت و بە یوغ بردگی کشیدە شد. تاریخ مبارزاتی معاصر اما آزین است بە جنبشی کە زن را برای اولین بار از حالت ابژگی در آوردە و بە سوژە مبدل نمودە است. در این باب شاید اشارە بە اینترناشنال شدن و درنوردیدن مرزهای نژادی، دینی، عقیدتی و جغرافیائی خط سە با پرچمداری زنان روژآوا خالی از لطف نباشد کە بە خاطرات یکی از مبارزین آلمانی کە چندی پیش نشر گردید اشارە نمایم.
گریلای اینترناسیونالیست نوژین دریا: از آنجا که همه بر اساس سیستم قدیمی رشد کردهاند، تغییر این ذهنیت نیز مدت زمان زیادی طول میکشد. مهم این است که هم ایدهها و هم تجربیاتی که در راستای ارزشهای انقلاب ساخته شدهاند را توسعه دهیم.
انقلاب روژآوا باعث شد چپگراها و انقلابیون در جهان بیشتر به مبارزهی کوردها بپردازند و آنها را به رسمیت بشناسند. برخی از آنها برای شناختن انقلاب و تجربهی آن با چشم خود به روژآوای کوردستان رفتند. نوژین دریا همچنین یکی از کسانی است که ۴ سال پیش برای نگاه دقیقتر به انقلاب، از مناطق شمالی و شرقی سوریه بازدید کرده بود. نوژین دریا که اهل آلمان است زبان کوردی را خیلی خوب یاد گرفته است. اساساً نوژین دریا تصمیم گرفت یک سال در منطقه بماند، اما او عاشق انقلاب زنان شد و دیگر نمیتوانست از آن دست بکشد.
انقلاب روژآوا مرا به خود جذب كرد
نوژین دریا مدتها عضو گروههای اکولوژیست، آنارشیست و فمینیست آلمان بود. نوژین میگوید، بسیاری از پروژهها در آن گروهها شروع میشدند، اما آنها همیشه در جایی گیر میافتادند و این کافی نبود. بنابراین، او به دنبال چیز دیگری است. سپس او شروع به شناختن الگوی رهبر خلق کورد عبدالله اوجالان میکند و مقاومت کوبانی بر نوژین نیز تأثیر میگذارد و تصمیم میگیرد به روژآوا بیاید. نوژین از تجربهی خود چنین میگوید: “بسیاری از مردم متعجب بودند که در یک مکان کوچک این همه مقاومت وجود دارد. انقلاب در اینجا مرا به خود جذب کرد. قبل از آمدن میگفتم، با توجه به قدرتم یک سال اینجا کار میکنم. اما من طرفدار انقلاب بودم و هنوز هم اینجا هستم. من به تدریج زبان کوردی را یاد گرفتم.”
او وضعیت آلمان و روژاوا را اینگونه توصیف میکند: “مبارزات و قیامها و جنبشهای زنان بسیاری در آلمان وجود دارد، اما آنها تا یک حدی پیش میروند. سپس همه دوباره خود به تنهایی عمل میکنند، تنها و تحت بروکراسی دولتی کوچک هستند. همچنین فشار اقتصادی سرمایهداران منجر به شکست پروژهها میشود. در روژآوا سازماندهی اجتماعی و عدم خشونت علیه زنان در همهی شئونات زندگی وجود دارد. به عنوان مثال، زنان در تعاونیها، جوامع، شوراها، دانشگاه و در دفاع از میهن پیشاهنگ هستند. ایجاد جایگزین در هر زمینه از زندگی، توسعه و حفظ آن، یک مفهوم عالی است و تأثیر زیادی روی انسان دارد. در آلمان، افراد مبارز به خود افتخار میکنند و خود را متفاوت از جامعه میبینند. اما در اینجا یک انقلاب اجتماعی اتفاق افتاده است و یک نیروی اجتماعی نیز وجود دارد. این یک مبارزه و نیروی متفاوت است.
وی با اشاره به تلاشها و مجالس آلمان، آنها را با روژآوا مقایسه میکند: “این مجالس به سرعت برچیده شدند، ایدههای آنها طولانی مدت نبود. در اینجا یک ایده و استراتژی بلند مدت وجود دارد. در بسیاری از انقلابها سازماندهی زنان اساسی نیست، بنابراین تغییرات عمیق زیادی در جوامع رخ نداد. انقلابیون در مکانی راکد زندگی میکردند و به سرعت تصفیه شدند. بنابراین، دفاع از خود به صورت مشترک مهم است. معنای انترناسیونالیسم نیز تا حدی اینگونه است. تجربهای که مردم از مبارزات آلمان و انقلاب روژآوا به دست میآورند ایجاد روابط عمیق است. با گسترش این بذرهای زندگی آزاد، کنفدراسیون دمکراتیک زنان و مردم جهان نزدیک است.”
آنچه او در روژآوا میبیند فراتر از تصور اوست: “من در اینجا بیش از آنچه تصور میکردم، دیدهام. بسیاری از موارد در اینجا آزمایش میشوند. در این روند انقلاب، همیشه قدمهایی برداشته میشود و موارد اشتباه اصلاح میشوند. گامهای جدید با جدیت برداشته شده که این بسیار مهم است. از آنجا که همه در سیستم قدیمی رشد کردهاند، تغییر این ذهنیت نیز مدت زمان زیادی طول میکشد. مهم این است که هم ایدهها و هم تجربیاتی که در راستای ارزشهای انقلاب ساخته شدهاند را توسعه دهیم. این یک طبیعت بسیار سرشار است. در شرایط دشوار، راهحلها یافت میشوند، آزمایش میشوند، ارزیابی میشوند و اصلاح میشوند.
بسیاری از زنان در سراسر جهان میخواستند به شمال و شرق سوریه بیایند و در فعالیتهای مستقل، اجتماعی و علمی شرکت کنند تا واقعیت انقلاب زنان را بشناسند و درک کنند. به همین دلیل موسسهی آندره وولف در سال ۲۰۱۹ تاسیس شد. اعضای موسسه کار خود را به روشی جمعی و مبتنی بر الگوی دموکراسی، اکولوژیک و آزادی زنان انجام میدهند. ما تلاش میکنیم تا بتوانیم با ژنولوژی به عنوان یک روش تفکر و یک روش زندگی کنار بیاییم. یک گروه اسپانیایی کتابی را به زبان اسپانیایی در اینجا منتشر کردند. این کتاب به زبان ارمنی نیز منتشر شده است. همچنین برخی از گروههای زنان از کشورهای مختلف به اینجا میآیند و ما در اینجا با هم زندگی میکنیم.
آری انقلاب روژآوا نە تنها روژآوای کوردستان و سوریە، بلکە بنیانهای تمامی خاورمیانە را متحول نمودە و میتواند تاثیرات شگرف بر دیگر جنبشهای برابریخواهانە زنان در جهان داشتە باشد، البتە با خواندن یادداشت رفیق نوژین هر خوانندەای بە راحتی پی بە نقطە ضعفهای جنبش زنان، فعالین محیطزیست و فمنیستها خواهد برد و همزمان واقف بە ضرورت تاریخی سیستم فکری حاکم بر جنبش روژآوا بر محور زن و حیات آزاد، بە همین جهت ضروری میبینم کە هواداران و اعضای این خط فکری در بعد وسیعتری سعی در شناساندن آن بە جامعە بینالمللی نمایند.
فراموش ننمائیم کە فرهنگ هر جامعە متاثر از قانون حاکم بر آن منطقە میباشد و با کمال تاثر قانون حاکم هیرارشی و مردسالاری بودە و تمامی دستاوردهای بشر از علم و تکنیک گرفتە تا آئین و عرف را چون ابزاری بر ضد بشریت و زن بکار میبندد. پیکار با این مهم بسی سخت و صعب مینماید اما غیر ممکن نیست، همانطور کە همگان شاهدند سیستم روژآوا در بطن جنگ سوم جهانی شکل گرفتە و چندی پیش نهمین سال پیروزی خویش را جشن گرفت. پیروزی کە ماحصل شهادت بیش از ١١ هزار نفر از بهترین جوانان کرەی خاکیمان و نقص عضو هزاران سلحشور بودە اما در طرفتەالعینی بازتاب حضور این سیستم در صحنەی سیاست جهانی گشت. امروز از تمامی کشورهای آمریکای جنوبی نە تنها حمایت میگردد بلکە تلاشهای بسیاری جهت نمونەبرداری از این سیستم در ساختار مدیریت در دست اقدام و خواستەی میلیونها زن و مرد آزادیخواە و برابرطلب میباشد.
خاورمیانە در تب جنگ سوم جهانی سالهاست میسوزد و صاحبان قدرت هنوز اذغان بە آن ننمودەاند، آتشی کە توسط مردان قدرتپرست برافروختە میگردد و تن زنان هیزم شعلەور ماندن آن میباشد.
اشارە بە تاریخ ١٩٧٠ تا بە امروز جهت یادآوری جنگهای افغانستان، بنگلادش، عراق، سوریە، ایران و توجە بە آمار بالای کشتار زنان و کودکان، بە اسارت در آمدن و فروششان در بازارهای پورن و سکس زنگ خطریست کە باید در هر بحث و محفلی بە صدا در آوردە شود. سیستمی کە ریشە در ضدیت با زن دارد و خشونت، خشونتی کە آموزش دادە شدە و چون ارکان فرهنگی و جزء لاینفک آداب و رسوم بە آن نگریستە میشود و زن از هیچ حمایتی برخوردار نیست.
در پایان باید اشارە نمایم کە سیاست دموکراتیک توسط هزاران زن در طول تاریخ پیش رفتە اما هموارە نیروی بازدارندە و سرکوب مانع رشد و غنای آن گردیدە. اما خوشبختانە امروز ما نسلی شدیم کە عینا در میدان سیاست و جنگ نیز تقابل مدرنیتە دموکراسی بر پایە اقتصاد اکولوژی، دفاع مشروع و آزادی زن را با مدرنیتەی کاپیتالیستی بە نظارە نشستە و شاهد پیشوازی هر چە بیشتر از این فلسفە میباشیم، فلسفە و خط فکری کە بر پایەی آموزش و دموکراتیزە نمودن تمامی آحاد جامعە، مشارکت همگان در امور شهروندی و از سر نوشتن تاریخ مبارزە میباشد، قطعا جنبش و مبارزات زنان کورد با توجە بە دستاوردهای بزرگی کە تا بە امروز کسب نمودە از ضروریات ادامە و رشد دیگر جنبشها در ایران و منطقە میباشد.
زنان کورد مبارز امروز دقیقا نقش شمشیر دموکلس را برای جهان نابرابر بازی مینمایند، ضمانت اجرائی گسستن تار موی اسبی کە شمشیر بە آن وصل است اتحاد تمامی زنانی میباشد کە علت را بە خوبی درک نمودەاند و ریشە را هدف قرار دادەاند نە تنها مبارزە با معلول.