بهار اورین
دوران مدرسه و تحصیل بلکه برای بسیاری تداعیکنندهی روزهای خاطرهانگیزی باشد. اما برای کسانی که در سرزمینی مستعمره زندگی میکنند این روزها متفاوت و طعم تلخی دارد که مزهی ناگوار آن تا بزرگسالی همچنان قلب و روحش را میآزارد. در کردستان هم شرایط چنین است. فراگیری زبانی جز زبان مادری و یادگیری اجباری زبانی بیگانه و فرادست. بیگمان همهی ما فرزندان کردستان ضربات ناگوار روحی نخستین روزهای مدرسه را تجربه کردیم. روزهایی کابوسوار و دردناک. هنوز هم گریههای خواهرم را که به زبان فارسی و یا آذری مسلط نبود و مجبور به رفتن مدرسه بود، را فراموش نمیکنم. این تنها بخشی از واقعیت تراژیکی است که کردها و فرزندان آن با آن روبهرو هستند. در کنار تمامی نگاههای سنگین و تحقیرآمیز صرفا بهدلیل کُرد بودن، برخورد آمرانه و کریهی مدیریت مدرسهی دخترانه خود کابوس دیگری است. کنترل شدید پوشش و بهویژه مقنعه که بعد از سالها هم خاطرات هولناک آن روزها و ترس شدید از ناظم مدرسه که تکیه کلام آن «مقنعهات را بِکش جلو» بود، قابل فراموشی نیست. چنین رویکردی موجب اضطراب و ترس شدیدی در دانشآموزان میشد و این برخوردهای نظامند به تدریج دختران را از «خودبودگی» دور و شخصیتی در آنان شکل میداد که مطابق سلیقهی مدیر، ناظم، خانواده و در نهایت «دولت» بود.
سیستم آموزشی دولتها نظام مغزشویی، هویتزدایی و هویتسازی است. از این نظر که هویت اصلی شخص را نابود و در کنار آن هویت جدیدی بر اساس نرم، هنجار، قوانین و عرف نظام مسلط ایجاد میکند. بنابراین تحکیم و استقرار نظامی پویا در مدارس که توان بازتولید ارزشها و اهداف نظام سیاسی را داشته باشد، از مولفههای پایداری و ثبات حکومتها محسوب میشود. هویت در این نظام آموزشی ایران مربوط به یک دین، هویت و تاریخ خاصی است و سایر تنوعات فرهنگی، دینی و هویتی را به رسمیت نشناخته است. در چنین شرایطی باورها و فرهنگ سایر خلقها مورد بیاعتنایی، تحقیر و تحریف قرار میگردد. چنین شرایطی جوانان این خلقها را دچار سرخوردگی و رنج میکند.
رژیم ایران و دستگاه ایدئولوژیکی آن مصداق چنین موضوعی است. آموزش در نظام ایران ابزاری جهت تربیت نسلی بر اساس ساختار نظام و به عبارتی تربیت نسلی برای بازتولید نظام سیاسی است. در کنار ایدئولوژیک بودن این سیستم، دینی و خشک بودن آن نیز به مراتب سیستمی آموزشی بستهای ایجاد نموده است. نظام ایران که تمامی مدارس و دانشگاهها را بدین شیوه تحت کنترل و نظارت قرار داده است، بهشیوهای آمرانه ایدئولوژی خود را بر آنان تحمیل کرده است. یکی دیگر از ویژگیهای نظام آموزشی ایران گفتمان مبتنی بر تبعیض آشکار علیه زنان در برنامههای درسی است.
ادامه شکلگیری باورها و نگرشهای انسان از بدو تولد در خانه بعد از آن در متون و برنامههای آموزشی است. بنابراین همهی دیدگاههای جنسیتی، هویتی، دینی، زیستی و اجتماعی در نظام آموزشی شکل میگیرد. محتوای متون آموزشی ایران از نظر هویت جنسیتی بیشتر به مردان توجه نشان داده و زنان را به حاشیه رانده است. هویتی که از زنان در نظام آموزشی ایران برساخته شده، افرادی مطیع، سربهزیر و همیشه گریان هستند و بیشتر در نقش مادر و همسر معرفی شدهاند و هویت آنان در درون خانواده معنا مییابد. در چنین نظام آموزشی اگر توجه شود بیشتر به مردان صفات مثبت داده شده و به زنان ویژگیهای منفعل و منفی. بیگمان چنین تصاویری کاملا سیستماتیک است و گفتمان و ذهنیتی بر جامعه القا و همان وظایف سنتی را به زنان تحمیل و تلقین میکند.
نظام ایدئولوژیک ایران همواره در پی یافتن روشهای جدیدی برای زدودن هویت واقعی زنان بوده است. چه از راه آموزش و چه سایر مکانهای هویتسازی. این روزها همهی هموغم رژیم حذف فیزیکی، نماد و یا فریاد و اعتراض زنان است. حذف تصاویر دختران از کتب درسی اولین اقدام ضدزن نبوده و آخرینش هم نخواهد بود. لذا رژیم از این واقعیت غفلت کرده که دیگر دوران حذف و زدودن نام و فریاد و تصویر زنان بهسر آمده است. زنان در ایران همهی عرصهها را به میدان مبارزه تبدیل کردهاند. حذف تصویر زنان و دختران از کتب درسی نظام آموزشی که هیچگاه برای زنان جز هویتزدایی سودی نداشته، خللی در کنشمندی آنان ایجاد نمیکند. هم اکنون زنان در پس دیوارهای بلند و پولادین استبداد، فریاد آزادی و عدالت سرمیدهند و رژیم خود به این واقعیت آگاه است.
نظام آموزشی ایران بعد از چهار دهه با شکست سنگینی مواجه شده و نسلی که رژیم در تلاش برای تربیت آن بوده ایجاد نگشته و بهجای آن نسلی خلق شده که چهرهی واقعی نظام برای آنان آشکار شده و شکاف میان آنان و حکومت عمیقتر گشته و زنانی که تن به آموزهها و گفتمان جنسیتگرای رژیم ندادهاند. بنابراین آموزش صحیح در عصری که در آن قرار داریم بایستی مبتنی بر ارزش و احترام قائل شدن به آزادی، وجدان و اندیشه باشد. بیگمان آموزشی که در آن تعصب و خشکاندیشی، اطاعت کورکورانه و زنستیزی را اشاعه دهد و فرهنگ همزیستی هویتها و فرهنگها را نابود سازد هیچ گاه سعادت جامعه و نسلهای آینده را تضمین نمیکند و موجب تعالی جامعه نمیشود.