در ایران نیز مدل و منطق اقتصاد رانتی و گرایش به تبهکاری و سودپرستی آن مانع احترام به زندگی و زیستبوم است…
هیرش کارزان
کاپیتالیسم حریص، زندگی و محیط زیست را میبلعد
انسان در قرن 21 در محاصرهی مشکلات بدون مرز قرار گرفته است و روشها و رویکردهای امنیت ملی در کشورها قادر به ارایهی راهحل اساسی برای آنها نیستند. فقر گستردهی میلیاردها انسان، ناامنی غذایی، بیماریهای مسری، بلایای طبیعی و تغییرات آبو هوایی از جمله این مشکلات هستند. این چالشها موجب جابهجایی گستردهی جمعیتها، میلیونها آوارهی بالقوه و ناشی از تغییرات آبو هوا میشوند که از این مصایب و بلاها میگریزند. چنین جابهجاییهایی به نوبهی خود موجب یأس و سرخوردگی، قانونشکنی، جرم و جنایت و درگیریها میشوند.
بنابراین امنیت محیط زیست به عنوان عنصر اساسی در امنیت انسانی بوده و تخریب طبیعت, چالش واقعی انسان در دهههای آینده است. در سالهای اخیر، خطر ملموس و آشکار ناشی از گرمشدن کرهی زمین احساس میشود. در واقع, تغییرات آبو هوایی ناشی از افزایش گازهای گلخانهیی مهمترین خطر برای امنیت انسانی در تاریخ 150 هزارسالهی بشر روی زمین است. بنابراین ما نیاز به پیداکردن راهی برای توقف گرمشدن سیارهی خود داریم؛ البته با ذهنیتسازی و رشد اقتصادی اکولوژیک. ما باید راهی برای مشخصکردن تهدیدهای واقعی آینده نسبت به امنیت انسانی (بهویژه تهدیدهایی که محیط زیست را به خطر میاندازد) پیدا کنیم. همچنین ما باید بزرگترین چالش دستهجمعی خود را به فرصت برای ساختن آیندهیی قابل دوام و قابل ادامه تبدیل کنیم. قرن 21 قرنی است که ممکن است محیط زیست ما را بسازد یا ویران کند و ما باید از آن برای حفظ محیط زیست بهره بگیریم.
میدانیم که اقتصاد معنادار و تاثیرگذار است و هر اقتصادی در خدمت نیازهای عمیق انسانی قرار ندارد. در جهان کنونی محیط زیست، بخاطر تولید مولدگرا و لیبرالیسم ناهنجار، زیانهای بسیار دیده است و جهان ما زیر فشار تولید صنعتی و اقتصاد فسیلی نفتی در وضعیت خطرناکی قرار گرفته است. گرمایش زمین بالا میرود و زمین هرچه بیشتر تنگی نفس گرفته و پرالتهاب میگردد. ما درد مشترکی داریم که همان درد زمین است. ولی در هر نقطهیی از جهان بهرغم وضع اقلیمی کلان، عوامل مشخصی عمل میکند. محیط زیست ایران نیز در روند تخریب پرشتاب است. در محیط زیست ایران، عاملهای آلودهکنندهی نگرانکنندهیی وجود دارند که بحرانهای زیادی را بهوجود آوردهاند: آلودگی شدید نفتی، شیمیایی، میکروبی آبهای ساحلی، آلودهشدن آبها بهوسیله فاضلابهای صنعتی و شهری، سدسازی و استفادهی بیرویه از سفرههای آب زیرزمینی، آلودگی هوا در اثر توزیع نامساوی صنایع بزرگ و کوچک و اختصاص بیشتر آنها به شهرهای بزرگ و افزایش آلودگی هوا در آن شهرها و…، از عوامل آلودهکنندهی محیط زیست هستند.
نگرشی گذرا بر وضعیت محیط زیست جهان در دو دهه گذشته نشان میدهد که نه فقط اثرات مخرب انسانی بر محیط زیست کاهش نیافته؛ بلکه مسایل حاد و بغرنج جدید مانند آلودگی شدید جو، کاهش تنوع زیستی، پارگی لایه اوزن، پدیدهی گلخانهیی و گرم شدن کرهی زمین، افزایش سطح آب اقیانوسها، تغییرات شدید اقلیمی اثرات مختلف و متعدد بروز نموده است و در ایران نیز همانند سایر ملل، توسعهی شهرنشینی و تبدیل تدریجی مناطق روستایی و جوامع کشاورزی به مناطق شهری و صنعتی، موجب تغییر روابط مناسب انسانی با محیط زیست اطراف خود گردیده است. چرا که همانگونه الگوی اقتصادهای جهان به زندگی انسانی و پاکیزگی محیط زیست توجه ندارد، در ایران نیز مدل و منطق اقتصاد رانتی و گرایش به تبهکاری و سودپرستی آن مانع احترام به زندگی و زیستبوم است.
تراژدی محیط زیست در ایران
با آنکه ایران با توجه به اعتقادات عمیق زرتشت و ساکنان زاگرس از نظر حفاظت از منابع طبیعی و محیط زیست یک قدمت تاریخی چند هزارساله دارد، امروزه جزو ده کشور اول جهان قرار دارد که محیط زیست را آلوده میکند، حال آنکه جزو ده کشور پرجمعیت و اقتصاد به اصطلاح توسعهیافتهی جهان هم نیست.
بحران آب در ایران یک واقعیت دلخراش است، ولی متاسفانه نه مسوولان کشوری و نه اپوزیسیون داخل و خارج، هیچ حساسیتی از خود بروز نمیدهند. شهروندان آب را هدر میدهند، راندمان استفادهی آب در بخش کشاورزی فقط ۳۰ درصد است، تولید کشاورزی غیرمفید و هدردهندهی آب و سرمایه گسترده است، میزان ۸۰ درصد آب رودخانههای کشور آلوده است، تعداد زیادی از دریاچه و رودها خشک شدهاند، سدهای مضر منابع آبی طبیعی را تخریب کرده و آبها را در معرض تبخیر قرار میدهند. به رغم این همه ویرانگری هیچ برنامه اساسی برای تغییر این وضعیت وجود ندارد. همچنین برنامههای ساختمانسازی غیر اکولوژیکی، عدم جدیت در سرمایهگذاری برای طرحهای فاضلاب شهری و شهرسازی بیرویه و استخراج آبهای زیرزمینی با قدرت تمام ادامه دارد. ماشین تولید و اقتصاد پرهرج و مرج و طبیعتخوار به تخریب خود ادامه میدهد. پولها و سرمایهها به سوی سدسازیهای زیانآور و جادهکشی خانمانسوز در مناطق جنگلی و مرغزارها ادامه دارد. سرمایهگذاری برای کانالکشی فاضلابها در سراسر ایران لنگ است. به طور دایم تمامی مواد سمی فاضلابها وارد آبها و زنجیرهی غذایی و زمین میگردد. محیط زیست و زندگی انسانها پیوسته با آسیب و خطر روبرو است. ایران در یک دورهی جهنمی سختی قرار دارد و ساکنان آن در آیندهیی نزدیک با زندگی دشوارتری درگیر خواهند بود. زیرا بحران سفرههای زیرزمینی آب به شدت خود را در زندگی روزمره نشان خواهد داد.
در کل, الگوی اقتصادی و مدیریتی در کشاورزی و صنعت و نیز شهرسازی ناهنجار و بالاخره مناسبات سیاسی آلوده به فساد حکومتی منشا تخریب محیط زیستی ایران است. رتبه مدیریت زیست محیطی کشور در میان ۱۳۳ کشور ردیف ۱۳۰ میباشد. ما با تراژدی محیط زیست مواجه هستیم و در ضمن دستخوش بیهوشی. آنچه که در ایران روی داده است اتفاقی نیست؛ بلکه این روند تخریب، ناشی از انتخابهای اقتصادی مسوولان و بازیگران این عرصه است. کسب امتیازهای رانتخوارانه و بهچنگآوردن سود حریصانهی اقلیتی در جامعه و بیتوجهی کامل نسبت به زندگی زیستمحیطی و منافع حیاتی و سلامتیبخش بزرگ اعضای اجتماع، نتیجهی شوم خود را در ویرانگری زیستمحیطی نشان میدهد. ایران در الگوی تولیدی مولدگرا و اقتصاد سرمایهداری دولتی اسلامی قرار داشته و تمام سیاستهای اقتصادی یا تابع منافع طبقهی حریص در قدرت بوده یا تابع اقتصاد پر هرجو مرج و بیبرنامهی بخش خصوصی میباشد. الگوی اقتصادی ایران در تضاد با توسعه پایدار بوده و از سیاست حاکمیت و مدیریت بروکراتیک موجود جدا نیست. این الگو در منطق روزمره خود برای انباشت و سودجویی افراطی خود، هرچه را که “مانعتراشی” کند و بلافاصله به پول تبدیل نشود، حذف میکند. در این مدل تولیدی، زندگی انسانی و زیستبوم مناسب حیات وحش و پرندگان و انسانها به راحتی قربانی میشوند.
معضل آلودگی هوا و ریزگردها در رتبهی اول و دوم
رتبهبندی معضلات محیط زیست یکی به لحاظ فوریبودن و دیگری به لحاظ اثربخشی مستقیم روی انسانهاست؛ یعنی عوارض و آثاری که مستقیم روی زندگی افراد و کیفیت زندگی آنها، طول عمر و سلامتشان خود را نشان میدهد. بر این اساس، مهمترین معضل که در رتبه اول و دوم قرار دارد آلودگی هوا و ریزگردهاست. آلودگی هوا هم دو جنبه دارد؛ یکی آلودگی ناشی از فعالیتهای خودروها و منابع ساکن مثل نیروگاهها و صنایع که شهرهای بزرگ را دربر میگیرد و دیگری هم گرد و غبار است که ایران این موضوع ریزگردها را به صورت جدی تجربه کرده و تا ۲۳ استان را تحت تاثیر قرار داده است.
در شهرهای بزرگ آلودگی هوا بر حدود ۳۵ تا ۴۰ میلیون نفر تاثیر میگذارد. گرد و غبار هم همینطور است و جمعیت بسیار زیادی از ساکنان ایران به خصوص در استانهای جنوبی و غربی را تحت تاثیر قرار میدهد. یکی از مهمترین چالشهای محیط زیستی اخیر در سالهای اخیر، آلودگی هوا بوده است. موضوعی که نه تنها در تهران شدت گرفت؛ بلکه پایش به شهرهای بزرگ و صنعتی مانند مشهد، اصفهان و اراک هم باز شد. طبق آخرین آمار, سالانه 44 هزار نفر در تهران بر اثر آلودگی هوا جان خود را از دست میدهند. یکی از مسوولان دولت در این مورد نیز اعلام کرد که خسارت آلودگی هوا در تهران کمتر از زلزلهی هفت ریشتری نیست. طبق استانداردهای جهانی، آلودگی هوا در هر شهر فقط یک بار در سال میتواند از حد مجاز فراتر رود، با این حال ساکنان شهرهای بزرگ در ایران، روزهای زیادی از سال را به خانهنشینی دعوت شدند. به عنوان مثال, شهرهای سنندج و کرماشان در سال 256 روز با آلودگی شدید هوا مواجه بودهاند. با این که سال به سال و مخصوصاً با شروع فصل سرما، آلودگی هوا شدت میگرفت و پزشکان و متخصصان نسبت به عوارض زندگی در چنین فضایی هشدار میدادند و مردم منتظر اقدام اساسی از طرف مسوولان برای حل یا کاهش این بحران بودند، تنها کاری که انجام شد ارایهی طرحهای بیثمری بود مانند آبپاشی بر فراز شهر، تعطیلی چندروزه مدارس و ادارهها، طرح زوج یا فردکردن خودروها و…
ریزگردها و تنشهای زیستمحیطی منطقهای و بینالمللی
در میان همهی مسایل مربوط به محیط زیست ایران، تاثیر آلودگی هوا بر کیفیت زندگی احتمالاً آنیترین و ملموس و مشهودترین تهدید است. آمارها به ما میگوید شهرهای ایران از جمله آلودهترین شهرهای جهان هستند. طبق ارزیابی سازمان جهانی بهداشت، اهواز، کرمانشاه و سنندج شرایطی بدتر از تهران دارند. دولت ایران شهرهای اراک و اصفهان را به این فهرست افزوده است. همچنین توفان ریزگردها که طی هفت سال گذشته آغاز شده و از آن سوی مرزهای غربی ایران وارد میشوند به معضل آلودگی هوا افزوده است. این توفانها به اقتصاد ایران بهویژه کشاورزی (مثلا تولید عسل) و حملو نقل صدمه میزند؛ بهداشت و سلامت عمومی ایران را ضعیف میکند (با تاثیراتی تا حد تعطیلی مدارس)، نظام زیستی ایران بهویژه جنگلهای بلوط در رشته کوههای زاگرس را تهدید میکند و به رابطه با همسایگان غربی ایران نیز صدمه میزند. همچنین به عنوان مثال، ورای پخش بیشتر ریزگردها، آلودگی کمسابقهی هوای اهواز در آبان سال ۱۳۹۲ به دلیل بارانهای اسیدی نیز مشکلات بزرگی برای مردم این شهر ایجاد کرد. بر اثر این آلودگی بیش از شش هزار و ۲۰۰ نفر، اعم از افراد دارای سابقه آسم و حساسیت و حتی شهروندان فاقد بیماری ظرف چند روز روانهی بیمارستان شدند.
خشکشدن تالابها مهمترین علت وقوع پدیدهی ریزگردهاست؛ خشکسالی میزان بارندگی را کم کرده و بخش زیادی از تالابهای یک ناحیه بزرگ را از بین میبرد. سدسازی بیرویه نیز تأثیر گذاشته و باعث تشدید این بحران میشود. ریزگردها به محصولات کشاورزی ضربه میزنند، مشکل ترافیکی ایجاد کرده و منجر به افزایش مهاجرتها و مشکلات عدیدهی دیگر میشوند.
ریزگردها تودهیی از ذرات جامد معلق ریز غبار است که در شهرها با دود و… همراه شده و در جو پخششده و دید افقی را در حدود چند کیلومتر محدود میکند. ریزگردها در واقع ذرات کلوییدی هستند که تنها عامل بهوجودآمدن آنها در طبیعت فقط آب میباشد، یعنی صدها و یا هزاران سال طول کشیده است تا این ذرات بهوجود آیند. با توجه به خصوصیات فیزیکی و طبق قوانین و بار الکتریکی که دارند به صورت لایههایی در کف تالابها و رودخانهها آرام گرفتهاند و با خشکشدن ناگهانی این تالابها و رودخانهها ذراتی که دارای قطری کمتر از یکصدهزارم میلیمتر است ساخته میشوند. این ذرات در آب به وجود میآیند و راه مبارزه با آن هم استفاده از علم تصفیهی آب است.
برخلاف تصور مردم, بارش باران برای زدایش این ریزگردها فایدهیی ندارند و به خاطر ویژگی نیروی طبیعی بین ذرهیی دافعه این ذرات و نانوبودنشان است که باران هم نمیتواند این ذرات کلویید را فرود آورد و آنچه پس از باران میبینیم تنها یک خاک عادی بیش نیست.
همچنین “مالچ” که نوعی فرآورده چسبنده نفتی است برای تثبیت شنهای روان در بیابانها استفاده میشود، برعکس نظر بسیاری کارشناسان برای فروکشکردن ریزگردها هیچ فایدهیی ندارد و صرفاً به عمیقترشدن بحران کمک میکند. در ایران این روش صورتگرفته و نه تنها فایدهیی نداشته, بلکه بحرانزاتر شده است.
متأسفانه ریزگردهای کلوییدی از راه تنفس وارد دستگاه تنفسی و گوارشی ما میشوند. سپس از آنجا هم جذب خون گشته و موجب سفتشدن آن میگردند. این سفتشدن خون هم سکتههای قلبی و مغزی و تنگینفس را به دنبال دارد. همچنین سازمان بهداشت جهانی با اعلام اینکه همین ریزگردها در سال، موجب مرگ زودرس برای یک میلیون و ۳۴۰ هزار نفر میشوند از کشورهای جهان خواسته تا اقدامات خود برای کاهش آلودگی شهرهای خود را کاهش دهند.
درختان بلوط کُردستان در خطر نابودی
ریزگردها برای گیاهان و محصورات کشاورزی و درختان هم مضر است. میتوان گفت که صدها هزار هکتار از درختهای بلوط قلب کردستان, یعنی قندیل و زاگرس را با خطر نابودی روبرو میسازد. این درحالی است که بهویژه کشور عراق هیچ اقدامی برای مبارزه با بیابانزدایی و ریزگردها انجام نداده است. بررسی تصاویر ماهوارهای کشور عراق نشان میدهد که بیش از ۷۰۰ هزار هکتار از اراضی کشاورزی این کشور از بین رفتهاند و به همین دلیل لازم است روشها تغییر کنند. اراضی کشاورزی از بینرفته را نمیتوان مالچپاشی کرد.
در سطح بینالمللی کشورهایی هستند که ریزگردها به مشکل زیستمحیطی آنها تبدیل شده است به عنوان مثال کشور زیبا و هژمونگرای چین است که سازندهی بزرگترین سدهای جهان با ارتفاع بیش از سیصدمتر و در اوایل به آن افتخار میکردند, حتی در پشت سد به توسعه کشتیرانی و نیز توسعه توریسم میپرداختند. غافل از اینکه ریزگردها در این کشور گاهی فاصله دید را در پکن به دو متر رسانده و به تعبیری دیگر این قطب اقتصادی مقلد کاپیتالیسم و گردشگری جهان به زودی با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم کند.
مبارزه HPG با سدسازیها و سانترالهای هیدروالکتریک
خشکشدن تالابها و رودخانهها در کشورها تأثیر بهسزایی در بهوجودآمدن این ذرات معلق داشته به طوری که در سالهای اخیر بیابانزایی در مناطق یادشده با افزایش چشمگیری روبهرو بوده است. درواقع این ذرات معلق در برخی موارد حاوی ذرات قابل زیستی هستند که برای سلامتی مردم به شدت خطرناک هستند.
در همین راستا نیروی مدافع خلق (HPG) طی سالهای مدید است که با اقدام ترکیه برای سدسازیهای بیرویه در شمال کُردستان مبارزه کرده. این سدسازیها گذشته از اینکه بسیاری آثار تاریخی کوردستان را زیر آب میبرند و این یکی از سیاستهای ترکیه است. همچنین موجب بحران در محیط زیست هم میشود. تاکنون HPG به گروههای سدسازی دولتی بارها حملهکرده و ماشینآلات سدسازی را به آتش کشیده و چندین تن را هم بازاشت و محاکمه کردهاند. سدسازیهای ترکیه موجب شده که آب رودخانههای دجله و فرات کمشده و جنوب کُردستان و عراق با بیابانشدگی روبرو شوند که در ته این رودخانهها و تالابهای خشکشده ذرات کلویید وجود دارد و پس از خشکشدن توسط باد به اتمسفر منتقل میشود. در ایران نیز تاکنون 641 سد در ساختهشده و 168 سد نیز در دست ساخت است.
امکان جبران زیانهای ریزگردها وجود ندارد.
یکی از مهندسین کورد مقصر اصلی را، متخصصین کشورهای درگیر معضل میداند و میگوید که آنها در تعیین سیاستهای استراتژیک راهبردی، سیاستمداران کشور خود را به اشتباه راهنمایی کردهاند و به این دلایل هم امکان جبران آن نیز وجود ندارد:
1ـ امکان رهاسازی آب مسیر وجود ندارد بهدلیل سیاستگذاری کلانی که بر روی پروژههای سدسازی صورت گرفته است.
2ـ پروژهها و مستغلات و خدمات حقیقی و حقوقی زیادی در مسیر بسترهای قدیمی اجرا شده است.
3ـ احیای بسترهای قدیمی غیرممکن است به دلیل تغییر مسیر بسترها و این خود معضل بزرگی بر سر راه بوده، مانع بازسازی مجدد بافت قدیمی شده و این بافت در حالحاضر خود کانون کلوییدی میباشد.
4ـ با توجه به آبگیری سدها و نیاز آبی زیاد فعلی به آب این سدها جهت مصارف گوناگون امکان استفاده ار آب آنها جهت احیای بافت و مسیر قدیمی امکانپذیر نمیباشد.
5ـ بارش منطقهیی به عنوان یکی از فاکتورهای اصلی و درنظرگرفتن بیلان حوزههای آبریز.
6ـ متأسفانه در علم هواشناسی و اقلیمشناسی توانستهایم علمی به نام علم شناسایی کانونهای کلوییدی ایجاد نماییم که از طریق ماهوارهها و استفاده از نرمافزارهای هواشناسی به صورت ساعتی و روزانه رفتار این کانونهای کلوییدی را میبایست مشابه یک کوه آتشفشان زیر نظر گرفت. یعنی در اصل عدم توانایی شناسایی به موقع زمان و مکان تشکیل این کانونها به دلیل قابلیت میزان حساسیت ماهوارههای تخصصی متناسب با معضل است که شناسایی را در ارتفاع بالا مشخص کرده و این مورد خود مطالعهی میدانی را با مشکل مواجه میکند و نیروی تخصصی بیشتری میطلبد.
7ـ در اصل پروژههای سدسازی در داخل خود این کشورها علاوه بر ایجاد کانونهای کلوییدی به دلیل نزدیکی آنها، خود آن کشورها خود را درگیر معضل ریزگردها کردهاند.
8 ـ برخلاف کشورهای توسعهیافته, هیچ مرجعی متخصصان این کشورها را مورد پرسش قرار نداده و به راحتی امکان تکرار چنین فجایعی در آینده را فراهم میکنند.
9ـ امکان بررسی کارشناسانه و مهندسی مجدد در این پروژهها به حداقل رسیده و دلیل اصلی آن نیز با وجود اعتبارات کلان و نبودن سازمان نظام مهندسی محیط زیست در این کشورها میباشد که میبایست هر چه سریعتر این سازمان در ایران ایجاد گردد.
10ـ نگرانی از بازتابهای اجتماعی و بررسی مجدد موضوع از طریق نمایندگان و دستگاههای ناظر کشوری با توجه به بار کلان مالی پروژههایی که اجرا شده با درنظرگرفتن ریسک عملکرد.
11ـ امکان ایجاد ناهماهنگی در مدیریت کلان و استراتژیک منابع آب و عدم استفاده از مشاورین کارآمد در طرحهای زیستمحیطی و دانش روز.
12ـ تغییرات اقلیمی ناگهانی جوی و گرمشدن کرهی زمین و اثرات مخرب آن.
14ـ عدم توانایی تحلیل و شناخت پروژههای کلان اقلیمی کشورهای پیشرفته توسط متخصصان این کشورها.
نگرانی اصلی که وجود دارد این است که حتی در مراکز تحقیقاتی سازمان حفاظت محیط زیست و هواشناسی کشوری و حتی در دانشگاهها تفاوتی بین گردوغبار مناطق کویری و بیابانی با گردوغبار حاصل از ذرات کلوییدی بسترها که هم اکنون به معضل کشورهای منطقه و خاورمیانه تبدیل شده است قایل نمیشوند و به این نکته ساده و بااهمیت کوچکترین توجهی نمیکنند که گردوغبار کویر با توجه به قطر و سنگینی که دارند فاصله کمتری را طی کرده و انباشته میشوند و با بارش باقی نمیمانند، ولی ذرات کلوییدی کنونی بسترها که در هوای این کشورها وجود دارد و علاوه بر اینکه پایتخت کشور را فرا گرفته و از آن گذشته از جنگلهای شمال نیز گذشته است به هیچ عنوان با بارش محو نمیشود و همچنان در هوا باقی خواهد ماند. یعنی درست در حین اینکه بارش برف و باران در جریان است مردم ذرات کلوییدی را استنشاق, تغییرات جوی فقط در اثر وزش باد آنها را جابجا کرده و با دقت در تنفس مشاهده میگردد که به جای مفرحبودن هوا در اثر بارش انسان دچار تنگی نفس مفرط و ایجاد بیماری میگردد.
در واقع یکی از اصلیترین عوامل بهوجودآمدن کویر و بیابانهای وسیع و لمیزرع ایجاد کانون و یا کانونهای کلوییدی در نزدیکی و یا اطراف آن بوده است. بهعنوان مثال اگر در زمانهای گذشته عوامل طبیعی زمین از جمله زلزله و یا آتشفشان دلیل اصلی قطع سرچشمههای آبهای اصلی رودها و تغیر مسیر احتمالی و خشکشدن آنها عامل اصلی ایجاد کانونهای کلوییدی و سرانجام ایجاد بیابان و کویر و نابودی زیست انسانی و جانوری در مجاور آنها بوده و اخیرا طبق مطالعات سنگها و فسیلهای نقاط بیابانی و لمیزرع در بسیاری از مناطق کرهی زمین نشاندهندهی این موضوع بوده که زمانی این مناطق بسیار خرم و زندگی در آن جریان داشته است و در موارد اخیر در این کشورها ایجاد این مشکلات به این عظمت با احداث سدهای عظیم بوده است.
مدیر ملی مقابله با پدیده گرد و غبار اظهار کرده که دفتر مقابله با پدیده گرد و غبار در سازمان محیط زیست تشکیل شده است تا حرکتی جهادی در راستای مقابله با پدیده گرد و غبار آغاز کند و زمانبندی و اعتبار نیز برای این دفتر پیشبینی شده است.
از دیگر زیانهای جبرانناپذیر ریزگردها میتوان به بیابانزایی و جنگلزدایی اشاره نمود که منجر به آسیبدیدگی و فرسایش خاک میگردد. این واقعیت دارد که ناحیهیی وسیع از ایران همواره بیابانی بوده است؛ اما در این لحظه، سرعت گسترش بیابانزایی است که نگرانکننده و هشداردهنده است. فشار جمعیت با استفاده بیش از حد آب و چرای بیرویه نیز بیابانزایی را تشدید میکنند. برای مثال خاک زراعی ایران با سرعت 20 برابر سریعتر از آنچه تشکیل میشود، از دست میرود که نتیجه آن بیابانزایی و جنگلزدایی است. سرعت گسترش این معضل آنقدر نگرانکننده است که میتواند بخش بزرگی از ایران را غیر قابل سکونت کند.
همچنین ریزگردها جان مرجانهای خلیج فارس را میگیرد. چرا که وجود آنها موجب کاهش عمق و کدرشدن آب خلیج فارس شده و بر همین اساس آب سنگها و مرجانهای موجود در این دریا از بین میروند.
از بین رفتن تنوع زیستی گیاهی و جانوری
مطلب دیگری که خیلی اهمیت دارد و مورد توجه است، بحث تنوع زیستی ایران است. شاخصها و استانداردهای جهانی حاکی از این است که تنوع زیستی گیاهی و جانوری بین ده تا هزار برابر بیشتر از سرعت طبیعی خودش در حال از بینرفتن است. با نظر به این شاخصها ارزیابی این است که این روند در ایران جزو روندهای سریعتر میباشد که دلیل آن خشکسالی، رشد زیاد جمعیت، مداخلات بسیار گسترده در زیستگاهها از جمله راهها، ساختمان و تخریب و همینطور شکار بیرویه که در این سالها کاملا افسارگسیخته شده است.
ایران بیش از 1130 گونه جانور مهرهدار و 7600 گونه گیاهی دارد و زیستگاه پستانداران بزرگ مانند یوزپلنگ آسیایی، گوزن زرد ایرانی و گور خر آسیایی است؛ اما انقراض انواع و گونههای گیاهی و جانوری در ایران شدتیافته و هماکنون 10 درصد جمعیت جانوری و دو درصد گونه گیاهی در لیست قرمز سازمان ملل قرار دارند. با توجه به اینکه حفاظت از محیط زیست همواره با فعالیتهای اقتصادی در تضاد بوده، دستاوردهای کوتاهمدت توسعه غالباً مسایل و نگرانیهای طولانی مدتتر زیستمحیطی را تحتالشعاع قرار میدهند. هنگامیکه چنین تضادی بین منافع شروع میشود محیط زیست به حاشیه رانده میشود. نظارت دقیقتر بر خسارت وارده به محیط زیست، مشارکت جوامع محلی در حفاظت از منابع طبیعی و ایجاد معاش جایگزین برای جوامع روستایی ـ مانند اکوتوریسم ـ در جهت کاهش اتکای بیش از حد به برداشت ناپایدار از منابع طبیعی در کاهش فشار وارده بر زیستگاهها و مهاجرت به شهرها مؤثر خواهد بود. اکنون دیگر نمیتوان با مسالهی محیط زیست به عنوان یک موضوع معمولی در دستور کار برخورد کرد.
تراژدیی دیگر به نام دریاچه ارومیه
دریاچه ارومیه که حالا دیگر همه با شنیدن نام آن برایش دل میسوزانند و از آنچه بر این جاذبه طبیعی گذشته، اظهار تأسف میکنند، آخرین روزهای واپسین عمر خود را پشت سر میگذارد. به عقیده کارشناسان، در صورت خشکشدن این دریاچه هوای معتدل منطقه به هوای گرمسیری با بادهای نمکی تبدیل خواهد شد و بارش باران نمک در استانهای همجوار آن، منجر به آوارهشدن چندین میلیون نفر میشود. با همه این هشدارها و حتی با اعتراضی که در سال 90 نسبت به وضعیت بحرانی این دریاچه انجام شد و در مواردی این قضیه رنگ و بوی سیاسی هم گرفت، اما باز هم اقدامی اساسی برای بهبود وضعیت آن شاهد نبودیم و طرحهای مختلفی که برای نجات این دریاچه مطرح شد همگی بیفایده بودند؛ از جمله باروری ابرها، انتقال آب از طریق رودخانههایی مانند ارس به دریاچه ارومیه و جلوگیری از ادامه برداشتهای غیرمجاز آب از طریق چاهها. در حالی که هیچکدام از این کارها تاکنون درمانی برای وضعیت وخیم این دریاچه بیمار نبودهاند.
سرنوشت همسان جنگلهای شمال و غرب ایران
براساس آخرین گزارش فائو، مساحت کل جنگلهای جهان سه میلیارد و ۴۵۴ میلیون هکتار است که سهم ایران از این میزان تنها ۱۱ میلیون و ۷۴هزار و ۵۵۴ هکتار است. آنگونه که فائو اعلام کرده است جنگل به نقاطی گفته میشود که تاج پوشش بالای ۱۰ درصد، توده جنگلی بیش از نیم هکتار و درختان و درختچههایی بلندتر از پنج متر داشته باشد؛ در حالی که طبق تعریف ایران که وجود تاج پوششی پنج درصد به بالا را کافی میداند، ایران صاحب حدود ۱۴ میلیون هکتار جنگل است.
این اعداد اگرچه در نگاه نخست قابل قبول به نظر میرسند، اما وقتی تقسیم بر جمعیت کل کشور شود و نتیجه آن در کنار سرانه جهانی قرار بگیرد، اوضاع نامناسب ما را نشان میدهد. طبق آخرین گزارش فائو، متوسط سرانه جنگلهای جهان رقمی معادل ۶۲/۰ هکتار (حدود شش هزار متر) است در حالی که این رقم برای هر ایرانی ۱۶۰۰ متر است.
براساس آمارهای طی سالهای ۱۳۸۹ و ۱۳۹۰، بیش از یک و نیم میلیون متر مکعب چوب از جنگلهای شمال ایران برداشت شده است. این رقم، بیانگر آمار رسمی در این زمینه است و بدون شک در کنار این برداشتها، قطع درختان بهطور غیرقانونی نیز در جریان است که بر میزان کل نابودی جنگلها میافزاید. متخصصان جنگل گفتهاند که جنگلهای شمال ایران تاکنون به اندازهای آسیب دیدهاند که تاب این برداشت گسترده را ندارند. پیشبینی شده است که با ادامه این روند، جنگلهای شمال ایران به سرنوشت جنگلهای غرب ایران دچار خواهند شد.
از طرفی دیگر, ۳۰۰ هزار هکتار از جنگلهای بلوط زاگرس در وضعیت بحرانی قرار دارند. در حال حاضر یک ششم جنگلهای زاگرسی آلوده به بیماری ذغالی بلوط بوده و از این یک میلیون هکتار نیز، ۳۰۰ هزار هکتار با آلودگی بیش از ۵۰ درصد در وضعیت بحرانی قرار دارند. جنگلهای زاگرسی هفت استان ایلام، کهگیلویه و بویراحمد، چهارمحال و بختیاری، خوزستان، لرستان، کرمانشاه و فارس درگیر بیماری قارچی زغالی بلوط بوده و با وجود پراکندهبودن مناطق بحرانی میتوان گفت استانهای ایلام، لرستان و کرمانشاه به ترتیب دارای بیشترین مناطق بحرانی هستند.
حکومت بر عمق فاجعه سرپوش میگذارد.
آنچه در مورد فجایع محیط زیست ایران میشنویم آمارهای دولتی است که خیلی نمیتوان به درستی آنها مطمئن بود. چرا که دانشگاههای ایران تقریبا روی هیچکدام از این موضوعات تحقیق اساسی نمیکنند. علت آن این است که کدام دستگاه دولتی حاضر است به محققی پول بدهد که فردا مچ خودش را بگیرد؟ تحقیقات هم بیشتر برای مقالهسازی است و بس. سازمان محیط زیست که باید مهمترین سازمان سفارشدهنده این تحقیقات باشد، نه پولی برای این کارها دارد و نه کادر کارشناسی و مدیریتی آن علاقهای به حمایت از این تحقیقات دارند. با این وضعیت مشکلات محیط زیست ایران شده غور زدن در کلیگویی! حتی اندک متخصصانی هم که هستند، همدیگر را قبول ندارند و برای تقسیم منابع کوچک مالی با هم در ستیزند.
بودجههای ضعیف تحقیقاتی دانشگاهها هم اغلب اعضای هیئت علمی را به سوی محافظهکاری و زدوبند هدایت میکند. چنین فرد پولی و محافظهکاری نیز نمیتواند محققی صادق، مستقل و باشهامت باشد. مثلاً در مورد سدسازی؛ وزارتی که خود بانی سدسازی که منشاء ریزگردهاست، نمیگذارد اطلاعاتش بهدست دیگران بیفتد. پس اعتراضات در حد گفتههای رسانهیی محدود گشته و در اجرا بهکار نمیآید.
یکی دیگر از مسایلی که دستگاههای نظارتی در مورد آن اظهار بیاطلاعی میکنند, مساله پخش پارازیتها میباشد. اثرگذاری پارازیتها بر سلامت شهروندان از حساسیت ویژهیی برخوردار است. امواج پارازیتی به سلامت انسان و سلولهای بدن تاثیر منفی میگذارد و موجب اختلال در سیستم ایمنی بدن میشود و بیشترین اثر این امواج بر روی زنان باردار و سالخوردگان است. یکی از دلایل سونامی سرطان در ایران اثرات تشعشعات است و مساله نگرانکننده در خصوص پارازیتها اظهار بیاطلاعی دستگاههای نظارتی است. پارازیت یکی از انواع امواجی است که برای اختلال ماهواره ایجاد میشود. در حالیکه این پارازیتها کاملاً آگاهانه و برنامهریزیشده بوده و با نام “مبارزه با تهاجم فرهنگی” و به اصطلاح ایجاد اختلال در امواج کانالهای دشمن انقلاب اسلامی صورت میگیرد.