گلاویژ اورین —
چند روز پیش هنگامی كه به یكی از سخنرانیهای حس روحانی گوش میدادم، احساس كردم كه این حرفها را قبلاً جایی دیگر هم شنیدهام. نه اصلاً این حرفها با گوشم آشنایی داشت، چرا كه همیشه مجبور به شنیدنشان بودهایم. هرچقدر، چند سال یكبار این رئیسجمهورها جا عوض میكنند، چهرهای دیگر در برابرمان ظهور میكند ولی حقیقت این است كه همهشان سروته یك كرباساند! بیشتر اوقات بر روی مقولهی دموكراسی و آزادی انگشت میگذارند، ما كه چیزی از آنچه كه آنان مدعی آنند، ندیدهایم. به همین علت هنگامی كه با دیدی فراتر از آنچه كه در ذهن ما جای گرفته، بنگریم خواهیم دید كه دولتها در جلای مختلف عرض اندام میكنند و مدام همدیگر را با نادموكراتیكبودن و فقدان آزادی در مملكتهایشان به باد انتقاد میگیرند، ولی باید دانست كه هیچ اعمال و ادعاهایی ماهیت دیكتاتورانهی آنها را پنهان نخواهد كرد. زایش دولت منجر به مرگ دموكراسی و آزادی میگردد. برای همین خندهدار است كه سران دیكتاتور دولتی سخن از دموكراسی به میان آورند. دروغ دموكراسی مرض واگیرداری است كه همهی دولتها به آن مبتلا گشتهاند. همان دروغهایی كه كسانی چون بوش و اوباما سر هم میكردند، در حالی كه خاورمیانه را به خاك و خون كشانده بودند، كسانی چون اسد و خامنهای هم خون انسانها را میمكند و بعد هم مشت بر تریبونها میزنند و غافل از اینكه افتضاهاتی را كه به پا كردهاند را مردم نخواهند دید.
هنگامی كه منافع حیاتی دولتها به خطر میافتد، بدون نادیدهگرفتن هر گونه معیاری اخلاقی به هموطنان خود حمله میكند و آنها را به قتل میرساند. شاید این مورد برای بسیاری از افراد حیرتانگیز باشد. این هم بدلیل عدم شناخت و تحلیل صحیح واقعیت دولتها میباشد. برای دیدن این حقیقت اگر به آنچه كه دیكتاتوران امروز بر سر مردم بیگناه میآورند، خواهیم فهمید كه دولتها سالها چهرهی مخوف خود را پشت خدمت و اعتماد به مردم پنهان كردهاند. بویژه اینكه اگر نگاهی به سیاستهای یكدست اشغالگری بر كوردستان بیافكنیم، خواهیم دید كه هر چند در ظاهر دارای تفاوتهایی هستند ولی در اصل یك سیاست را دنبال میكنند. هر چقدر در حقیقت دولت و اقتدار دقیقتر گردیم خواهیم دید كه اصلاً هیچ فرقی با همدیگر ندارند. به عنوان مثال اگر موشكافانه سیاستهای اردوغان، نخستوزیر تركیه كه این همه ادعای آزادی دارد را با سیاستهای خامنهای تطابق بدهیم، به بسیاری از نقاط مشترك آنها خواهیم رسید. اردوغان از همان ابتدای رسیدن به قدرت همواره با دخالتهای بیچون و چرایش، هر جا كه میرود توصیهای كه به زنان دارد این است كه باید حداقل دارای سه فرزند باشند. به همین علت دست به تشویق زنان جهت به دنیا آوردن فرزند بیشتر میكنند. در ایران نیز 9 ماه مرخصی زایمان همراه با حقوق، زنان را تشویق به باروری و زایش میكنند. تداوم نسل از طریق باروری و زایش جهت افزایش جمعیت، ابتدائیترین شیوهی دفاع از خویش و بقای نسل میباشد. این سنت دیرینهی سردمداران دولتی است. حتی میگویند هیتلر نیز برای افزایش نژاد آلمانی چنین توصیهای داشته است. چه تفاهمی!
یكی از تشبیهات دیگر آنها مسئلهی حجاب میباشد. در ایران مردان بر سر این موضوع سیاست میكنند كه زنان چگونه پوششی داشته باشند، چه مانتویی بپوشند، چگونه آرایش كنند و گویا برای پیشگیری از گسترش فساد اجتماعی زنان را تشویق به رعایت حجاب اسلامی میكنند. البته نباید گفت تشویق، بلکە با هرگونه ابزار زور و تعرض سعی دارند زنان را مجبور به رعایت حجاب كنند. رضاخان هم دیكتاتور بود و با زور در وسط خیابان روسری زنان را از سرشان میانداخت. امروزه طیب اردوغان هم برای پوشش دادن به سیاستهای آمریكایی و اروپایی اسلام معتدل از طریق رسانههای گروهی و قائلشدن برتری برای زنانی كه حجاب دارند، تا دل بخواهد از زنان سوءاستفاده كرده و آن را هم گامی دموكراتیك و بینظیر در تاریخ جمهوری تركیه میشمارد. حالا خودتان قضاوت كنید چه تفاوتی مابین سیاستهای رضاخان، خامنهای و اردوغان و دیكتاتورانی چون آنها وجود دارد. باز هم چه تفاهمی!
مورد دیگر آزادی بیان است. هم درتركیه و هم درایران هزاران روزنامهنگار و خبرنگار در زندانها بسر میبرند. این تركیهای كه این همه از آزادی بیان سخن میراند، در تاریخی نه چندان دور، بسیاری از روزنامههایی كه به دفاع ازحقوق كوردها قلم زدهاند و سیاستهای انكار آنها را آشكار كردهاند را توقیف و حتی نمونههای به آتشدادن و گذاشتن بمب در ساختمانهای روزنامهها در تاریخ نزدیك تركیه كم نمیباشند. ایران نیز دست كمی از این تركیه نمیباشد. تعداد روزنامههایی كه در ایران توقیف شدهاند، آنقدر زیاد است كه نمیتوان شمارد. امروزه محدویتهای موجود در تركیه بر سر راههای دستیابی و بكارگیری فیسبوك و تیوتر نیز نكات مشترك این دو كشور میباشند. رسانهها را تهدیدی جدی برای منافع حكومتی خویش میدانند. رسانهها سیما و نیت حقیقی آنها را برملا میسازند. از اینرو تمامی نیروهای خود را جهت پارازیتكردن صدای دموكرایتك خلقها بسیج میكنند. در این اثنا توسل به هر نوع شیوهای وحشیانه، برایشان مشروع و روا میباشد در رسانههای تحت حاكمیت آنها.
خلاصه اینكه سیاستهای انكار و امحای دول اشغالگر بر كوردستان تداوم دارد و اتحاد و یكدلی خلقها بویژه خلق كوردستان خواهد توانست این سیاستها را خنثی گرداند. هرچقدر اتحاد دموكراتیك خلقها افزون یابد به همان اندازه نیز میتوان روح نادموكراتیك دولتها را كمرنگتر و حتی از بین برد. فرزند دولت به هیچ وجه دموكراسی نخواهد بود بلكه دولت بزرگ دولتهای كوچك به دنیا میآورد. دیكتاتورهای بزرگ، دیكتاتورهایی كوچك به دنیا میآورند نه انسانهایی آزادهخواه و دموكرات. شاهكار دولت-ملت دیكتاتورانی هستند كه امروزه در خاورمیانه یكی پس از دیگری بنیان نظام نادموكراتیكشان متزلزل میگردد و برای همیشه به زبالهدان تاریخ ریخته میشوند. تنها راه نجات آنها احترام به حقوق و آزادی خلقها میباشد. هیچ سدی در برابر ارادهی آزادیخواهانهی خلقها نخواهد ایستاد و نیروی دموكراتیك دیر یا زود آنها را از پای درخواهد آورد. این را هم باید تفاهم ما بین خلقها نامید. دولتها زور و استیلا و خلقها نیز مبارزه در راه آزادی و زندگی آزاد را سرمشق خویش قرار میدهند. الحق كه چه تفاهمی!