ئەسرین رۆژهەڵات —

هر جامعه‌ایی دارای ساختاری مشخص و مختص به خویش می‌باشد. شاید به دلیل یکی‌بودن منابع فرهنگی برخی از جوامع و یا ارتباطات مکرر آنها بایکدیگر نقاط مشترک نیز به چشم بیایند. اما نقاطی که تفاوت‌مندی و اختلاف (نه به معنی منفی کلمه) درست می‌کنند جالب‌تر به نظر می‌آیند. زیرا هر اختلاف و یا تفاوت‌مندی‌ای موردی تازه‌ و بکرتری را به پیش چشم ما می‌نهد. هر جامعه‌ای دارای آداب و رسوم مختص به خویش می‌باشد. همان طور که در فوق هم ذکر شد امکان وجود نقاط مشترک با جامعه‌ی همجوار هم ممکن می‌باشد. اما این اصل قادر به انکار تمایز وی با دیگری نمی‌شود. از این حیث جامعه‌ی کوردستان با اشتراک نقاط مشترک با جوامع همسایه دارای فرهنگی مختص و خاص به خویش هم می‌باشد. به نظر من می‌توان جوانب منفی که بیشترشان ساخته شده‌ی‌ ذهنیت قدرت‌گراـ‌هیرارشیکی هستند‌ و موارد مثبتی که ریشه در تاریخ کهن این جوامع دارند را از هم تفکیک کرد. بدون شک با تحلیلی صحیح و تثبیت‌های ارزنده و به‌جا در ارتباط با جوانب مختلف این مقوله‌ می‌توانیم به مشخص‌سازی معیارهای رد و قبول خود بپردازیم.

با انکار و نادیده گرفتن، هیچ مسئله‌ای حل و فصل نخواهد شد. مسائلی که امروزه جامعه‌ی کوردستان و به‌ویژه زنان با آن درگیرند نیز مصداق صادق این قضیه‌ می‌باشند. بدون شک بارها به انتقاد ذهنیت مردسالار حاکم و نتایج به‌بارآمده‌ی ناشی از آن پرداخته‌ایم. همچنین سعی کرده‌ایم جهت برون رفت از وضع موجود به راه و روش صحیح هم متوسل گردیم. راه و روش صحیح از ذهنیت و نوع نگاه و جهان‌بینی درست سرچشمه می‌گیرد. بنابراین دست‌یافتن و غورشدن در چنین جهان‌بینی‌ای، خود تلاش و سعی متفاوت می‌طلبد. تا نتوانی به مواردی که بر زبان می‌رانی، ایمان راسخ داشته و برای عملی‌نمودن آنها تلاش نکنی، قادر به قانع‌نمودن کس دیگری در این راستا نیز نخواهی بود. زیرا انقلابی‌بودن و انقلاب‌نمودن تنها با سخن‌راندن و ادعانمودن در ارتباط با آن محقق نمی‌گردد. تا تحول و انقلاب را در خود ایجاد نکرده و احساس نکنیم، قادر به‌ برپایی هیچ انقلابی در بطن جوامع نیز نخواهیم بود. دوستی و رفاقت با زن نیز مبنا قراردادن همین اصل را ایجاب می‌کند.

شاید هر یک از ما بارها با مردانی مواجه شده باشیم که از آزادگی و دموکرات بودن خود سخن می‌رانند. و شاید برخی از ما نیز بی‌هیچ تردیدی این سخنان را باور کرده باشیم. اما بعد از مدتی شناخت به عدم همخوانی و عمق ضد و نقیض بودن گفتار، کردار و پندار بایکدیگر پی‌می‌بریم. به احتمال قوی چنین کسانی همیشه بر اصلی که خودشان باور دارند اصرار هم بکنند. در جامعه‌ی مردسالاری که ما بزرگ شده‌ایم همیشه یادمان دادند که مردان قوی هستند و نیازی به کمک و یا همدردی و همدلی کسی ندارند. زنان هم همیشه محتاج یک سرپرست و صاحب. در گوش‌هایمان خواندند که ما ظریف، شکننده، حساس، احساساتی، لطیف، ضعیف، جنس دوم و… هستیم. بارها با چشمان خود تبعیض آشکاری که در چارچوب خانه‌ــ‌حتی اگر فاقد آگاهی هم باشد‌ــ بر ما شده را مشاهده کرده و تا عمق وجود خود سردی آسیب‌ آن را لمس کرده‌ایم. بی‌شک بر روان بیشتر از ما تاثیرات آن هرگز از بین نمی‌رود. طعنه‌ و یا سرکوفت‌های مادر و سخنان غرورشکن پدر شاید بعد از گذشت‌ سالها هم از خاطرمان پاک نشود. اصلا این جور موارد نباید هم از خاطر ما پاک شوند بایستی در حافظه‌ی ما حک گردند تا مبادا فردا خودمان همان برخورد و رفتار را اعمال نکنیم.

مطمئنم که برای خیلی‌ از دخترها این سؤال پیش آمده باشد که چرا «مادر» علی‌رغم اینکه خودش هم قربانی چنین ذهنیت تبعیض‌آمیزی بوده امروز به ترویج و اعمال آن می‌پردازد. جای تأکید است که ذهنیت مزبور چنان در باور، عقیده، نگرش و بینش‌های ما ریشه دوانیده که رهائی از آن بدون متوسل شدن به مبارزه‌ای همه‌جانبه غیرممکن می‌نماید. نمی‌گویم هر رفتاری با آگاهی کامل انجام می‌گیرد. جای تردید نیست که اگر هر یک از ما از آگاهی لازم راجب به وضعیت اسفبار و تراژیکی که در آن به سرمی‌بریم برخوردار بودیم و ناآگاهانه به تعمیق و وخامت آن دامن نمی‌زدیم، خیلی چیزها تغییر می‌کردند. در واقع مسئله‌ی اصلی نیز در این نکته نهان است. عدم آگاهی و درک از وضع موجود. اگر کسانی قوانینی بدون هیچ نظرخواهی از «ما» تدوین کرده‌اند و باز «ما» مجبور به کشاندن جور آن هستیم باز هم، تقصیر از «ما»ست. زیرا اگر من از حق و حقوق خودم دفاع و صیانت نکنم نمی‌توانم توقع رعایت آن را از کس و نهادی داشته باشم. اگر امروز من سکوت می‌کنم و اجازه می‌دهم در همه‌ی امورم دخالت شده و برای چگونه پوشیدن، کارکردن و حتی نفس کشیدنم برخی‌ها در «بالا» خط و نشان بکشند باز هم، تقصیر از «من»ست. در واقع زمان آن فرا رسیده است که چشم‌هایمان را بشوریم و جوری دیگر به زندگی تماشا کنیم. جوری که تا به حال هیچ اجازه نداده‌اند تماشا کنیم و ما «همیشه» اطاعت کرده‌ایم.