رامین گارا
تاریخ مفهومی است که امروز زمان گذشته و حال را به هم پیوند داده و تمدیدات زمان آینده برای پشیوازی از جامعه را مهیا میگرداند. علم به رویدادهای مادی و معنوی و دستاوردهای کل تاریخ یک خلق میباشد که بدان هویت میبخشد و از آن خلق به یادگار میماند. همه رخدادهای فرهنگی، طبیعی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و انواع ریدادهای حوزههای فکری و عملی انسان را شامل میشود. بدون تاریخ درک به پدیدههای ناشی از رفتارهای بشر غیرممکن است. تاریخ بر معرفت انسان و جامعه میافزاید. بدون تاریخ و شناخت از آن، نمیتوان یک خلق را شناخت و هویت ویژه برای او قایل شد. تاریخ پژاک هم از این حیث، معرفت به موجودیت پژاک است. کتاب «تاریخ پژاک» نیز تلاشی است در راستای ایجاد یک «منبع مکتوب» برای جامعه امروز و آیندگان تا بر بنیان آن به قضاوت عادلانه بنشینند. موجودیت پژاک در قالب زمانی ـ مکانی قرن بیستویکم با نگارش تاریخ آن، بصورت یک حافظه دایمی درمیآید. تاریخ پژاک هم بخشی از حافظه خلق کورد در شرق کوردستان میباشد. تاریخ صرفا نقل وقایع گذشته نه بلکه محسوسنمودن معرفتهای مربوط به همه پدیدارها و هستندهها است. از این حیث، موجودیت پژاک هم با برخورداری از تاریخ مکتوب بصورت نسبی قابلحس گردانده میشود. هر خلقی ناچار است برای خودسازی و شناخت خود و نیز برساخت هویت خودویژه، نیاز به نظمبخشی به اطلاعات تاریخی خود را برآورده سازد. از این روی فرهنگ یک خلق شناخته میشود و اقدامات لازم برای حفظ آن نیز انجام میگیرد. تاریخ پژاک کاری میکند که اگرچه وقایع و رخدادها به لحاظ زمانی گذشته باشند، اما امروز با بازخوانی مجدد، گفتمانهای مکرر جهت تنظیم رفتارهای حال و آتی ایجاد نماید. بالاخص که حزب حیات آزاد کردستان(پژاک) دارای دشمنی بزرگ چون دیکتاتوری رژیم ایران است و به نسبت حاکمیت ضاله نظام سرمایهداری در سراسر جهان، رقبای خصومتطلبی نیز میتوانند هر آن ظهور کرده و در قالبهای کوچک و بزرگ و یا ضعیف و قوی به خصومتورزی دست زنند. همه اینها در دوران یک انقلاب خلقی ممکن است. بنابراین نگارش تاریخ پژاک راهکاری علمی و عملی برای جلوگیری از اقدامات دشمن است که مدام میکوشد به سیاهنمایی علیه پژاک دست بزند.
از سال ۲۰۰۴ که پژاک تأسیس شده، دشمن میکوشد تأویلها و تفسیرهایی غلط و عوامفریبانه از موجودیت و تاریخ پژاک به افکار عمومی ارایه دهد تا بتواند از آن بهرهبرداری ظالمانه و قدرتطلبانه نماید. در این روند، دشمن به حقیقت و حقیقتسازی ذرهای ارزش نمیدهد و تمام فکرش را بر سیاهنمایی و پاکسازی کامل متمرکز میسازد. بنابراین نگارش تاریخ پژاک هم شیوهای روشنفکرانه و علمی برای مقابله با پروپاگاندای خصمانه دشمن و رقبا میباشد. دستگاه طویل و عریض رسانهای و تبلیغاتی دشمنی چون رژیم اشغالگر ایران آنچنان با بهرهگیری کلان و زیادهروانه از امکانات مادی برای ضدیت با پژاک استفاده میکند که در کنار تلاشهای ارتش و سپاه پاسداران اشغالگر ایران یک جبهه خاص را همیشه تشکیل داده. از این رو نگارش تاریخ پژاک نوعی «دفاع مشروع اندیشهمحور» در بعد پراکسیس و رفتار فکری و منطقی است. اینگونه از تلاش دشمن برای ارائه یک چهره متفاوت و دروغین از پژاک، جلوگیری میشود.
این بود که پس از گذشته ۱۷ سال از تأسیس پژاک، نیاز مبرم بود که تاریخ آن بعنوان اقدامی خودحفاظتی مشروع و طبیعی نگاشته شود. لذا جلوی خیلی از پروپاگانداهای مخرب دشمن گرفته شده.
رویکرد نگارش هم طوری است که در سبک آن، به خودانتقادی اولویت داده شود تا انتقاد. خودانتقادیای که به دیالکتیک نوگرایی در موجودیت پژاک و پیشرفت مکرر مادی و معنوی کمک نماید. پس از این منظر هراسی هم به دل راه داده نشده. حذر از رویکردهای شوونیستی و فاشیستی و نیز اندیشههای ملیگرایانه و پوزیتیویستی هم یکی از خصایص بارز تاریخ پژاک است تا رویکرد پارادایمی دموکراتیک آن را بخوبی برای خواننده و آیندگان نشان دهد. طوری که هم «استراتژی، برنامه و تاکتیکهای مرحله» نمایانده شده و هم بر کمبودها و نیز نقاط قوت آن دست گذاشته شده است. به دلیل اینکه داشتن تاریخ مکتوب یکی از ضروریات مبارزهگری برای یک حزب است، این امر همچو یک نیاز خود را نمایاند. تاریخ به مثابه بخشی از تفسیرات جامعهشناختی به یک حزب و سازمان کمک میکند که در منهج پرمخاطره تکوین حزبی بتواند سرفراز عمل نماید. تکوین حزبی میتواند ماهیت یک حزب را در چارچوب تاریخ نگارشی آن برجسته گرداند. مطلوب پژاک در زمینه تکوین حزبی و پارادایمی، نیازی بود که قطعا لازم بود خلق کورد و جویندگان هویت پژاک از آن مطلع گردند. خواننده با خواندن تاریخ پژاک هم از سیر تکوین حزبی و معایب و نقایص آن و هم از سیر رشد پارادایمی مطلع میگردد. در تاریخ ملت کورد تنها جنبش آپویی توانسته به عینه مطابق اصول تکوین حزبی عمل کند. مابقی احزاب به دلیل نبود پارادایم خاص و مستقل خویش، حتی به آن مسیر گذری هم نکردهاند. این نشان میدهد که حزببودن و تکوین حزبی چهمیزان خطیر است. رویدادهای سیاسی و نظامی پژاک از بدو تأسیس تا به امروز نمیتوانست کلیتی از محتوای موجودیت پژاک را به دست بدهد. زیرا عملی کردن پارادایم از حیث نظری و عملی در همه ابعاد سیاسی، نظامی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، ایدئولوژی و غیره نمو مییابد. همینها نیز هرکدام چهرهای خاص از پژاک را در بازههای زمانی کوتاهمدت، میانمدت و طولانی مدت نشان میدهند. برای اینکه در هر دوره از عمر پژاک نیز چهره پژاک مطابق نگرش علمی و منطقی درک گردد و جلوی تخریبات دشمن گرفته شود، نگارش پژاک یک پاسخگویی بجا از آب درآمد. زیرا به تفسیرات غرضورزانه، غلط و خودپرداخته برخی عوامل و اشخاص پایان داد. حتی نشان داده شده که پژاک و خلق کورد صرفا یک دشمن واحد ندارند، بلکه همه دولتهایی که اشغالگر کردستان هستند و نیز بسیاری هژمونیهای جهانی از در خصومت درمیآیند. این خصیصه هژمونی سرمایهداری جهانی است. مقابله نظری و فکری در کنار بعد عملی مبارزه به همین خاطر یک التزام عملی گشت. زیرا مسئله کورد در هر چهار بخش کوردستان در بعد جهانی خاص است و به نسبت همان موقعیت نیز پژاک نمیتوانست دشمنانی خارج از ایران و شرق کوردستان نداشته باشد. خصومتهای فاشیسم ترکیه در سالهای گذشته علیه پژاک آشکارا مشاهده شد. لذا تبیین و تفسیر این رفتار دشمن برای درک کلیت چهاربخش کوردستان و کل ملت کورد که به سرنوشت پژاک گره خورده، در نگارش تاریخ پژاک یک ضرورت انکارناپذیر شد. این بود که نوعی جامعیت در پرداخت به موضوعات ورای حوزه ایران و شرق کوردستان انجام گرفت. پژاک از بدو پیدایش با موضوع کلیت مسئله کورد روبرو شد نه صرفا موجودیت خلق شرق کوردستان. هرچند برای آن بخش مبارزه میکند، اما با این وجود، دشمنی چون ترکیه ساکت ننشسته و واکنش خصمانه برای نابودی کامل از خود نشان دادند. این نوع از درگیرشدن با قضایای فراتر از چارچوبهای ایران و شرق کوردستان، فرایندی است که دشمنان هرچهاربخش کوردستان به وجود آوردهاند.
همچنین باید توجه داشت که امروز در عصر گلوبالیزاسیون نظام سرمایهداری، چهاربخش کوردستان به مرکز جنگ جهانی سوم مبدل شدهاند و هیچ حزبی کوردی و خاورمیانهای نیست که یک دشمن جهانی نداشته باشد و یا یک هژمونی جهانی آن را تشکیل نداده باشد، اما چون پژاک زیر بار سلطه هژمونی منطقهای و جهانی نرفته، با خصومتهای زیادی روبرو شده و دیدهایم که هر حزبی اگر زیر سلطه هژمونی آمریکا و اروپا نرود، تنبیه میگردد. پژاک در تاریخ مکتوب خود صراحتا بیان کرده که روی پای خود ایستاده، به هیچ قدرت و دولتی متکی نیست و تنها به خلق کورد و کوهستانهای آزاد پشت میبندد. لازم بود خواننده بداند که از کنگره تأسیس گرفته تا به امروز پژاک دارای چه ماهیت، عملکرد و اندیشهای بوده و هست و فراسوی زمانی و مکانی آینده وی چه افقی را نشان میدهد. به همین دلیل شناساندن پژاک از جنبههای ایدئولوژیک، سیاسی، نظامی و پارادایمی حق خوانندگان تاریخ آن تشخیص داده شد. بایستی روند تکوین حزبی پژاک در آن منهج دیالکتیک را در نحوه نگارش تاریخ آن مینمایاندیم. بازگویی صرف رویدادهای پریودیک هم کافی نبود، بنابراین با اعتقاد به اینکه یک روش تاریخنگاری صحیح تاریخنگاری تحلیلی و تفسیرپردازانه مطابق اندیشهای جامعهشناختی رهبر اوجالان است، سبک تفسیرپردازی آن را نیز انتخاب نمودیم. گویا این سبک برای شناساندن خلق کورد و احزاب آن به جهانیان و نیز قابلحس نمودن درد مشترک همه بخشهای کوردستان بجا بود. اینجا، مقوله حیاتی، پیونددادن هستی پژاک در معاصر به تبار و ریشه اصیل تاریخی خود و ملت کورد بود. هر حزب و ملتی هم به بنیانهای نظری قوی در تاریخ هزاران ساله خود نیاز دارد تا با استخراج آن از حافظه تاریخی، آن را به حالت برنامه عملی امروز درآورد. این رویکرد جنبش آپویی توانسته نوعی دوبارهزیستن را مطابق فرهنگ تاریخی کورد متحقق گرداند. به همین دلیل گذشته از تبارشناسی تاریخی پژاک و ملت کورد، پیوند تاریخی گسستناپذیر کوردها و ملل ایران و کردستان که دارای رابطه عمیق هزاران ساله هستند، از تیررس دید ژرف معنی خارج گردانده نشد و بخش اول به تشریح و تفویض به حق به این موضوع اختصاص یافته. یعنی پرداخت به تاریخ نوسنگی تا دوران معاصر. در بخش دوم کتاب به تاریخ پرفراز و نشیب مملو از رنجها و مشقتهای احزاب معاصر کورد پرداخته شده تا نشان داده شود که ارتباط تنگاتنگی میان پژاک و تجارب تاریخی معاصر از منظر پارادایمیک وجود دارد. پس جوانههای اولیه پژاک در بستر بهشتآسای جنبش آپوئیستی که مقطع ظهور آپوئیسم تا سال ۲۰۰۴، زمان تأسیس پژاک را دربرمیگیرد، بصورت بستر رشد نمایانده شده. در سایر بخشها به منهجهای عملکردهای سیاسی، ایدئولوژیک و فعالیت فرهنگی پژاک در سه مرحله تکوین حزبی پرداخته شده که گاهگداری به بسترهای منطقهای و جهانی تأثیرگذاری سیاسی بویژه که در دوره جنگ جهانی سوم قراردارد، نقبی زده و گذری نمودهایم تا در هزارتوهای رخدادهای ایران، کردستان و جهان، لایههای تکانخورده شرق کوردستان نموداری شفاف جهت مختصات شناخت بدست دهند.
پارادایم پژاک، ارتباط ایدئولوژی انعطافپذیر آن با اندیشهها و موجودیتهای منطقهای ـ جهانی را برقرار ساخته که به یمن این دیالکتیک پیوستهمتغیر، امروزه در مرحله سوم تکوین حزبی قراردارد و با قدرت به پیشمیتازد. در کل سعی شده که استراتژی، برنامه و تاکتیکهای پژاک نیز در خلال رویدادهای تاریخ آن از بدو تأسیس، بدست داده شود.
با این خصال، نحوه نگارش تاریخ پژاک نوعی تصویر روان و گویا از ضرورت تاریخی تکوین او را به نمایش درآورده و شناختهای لازم را بدست میدهد. پس لازم دانسته که از تاریخ و علم تاریخ نیز به مثابه وسیلهای هدفمند و کارا برای روشنساختن مسیر مبارزاتی خود استفاده نماید و از آن چراغی روشنگر راه برسازد.