رامین گارا
اتحاد و همبستگی احزاب کورد سالهاست بصورت یک گفتمان سیاسی و سازمانی جنجال زیادی میان احزاب و محافل دارای تضادهای درگیر با منافع، ایجاد نموده. یک تعریف خاص از حزب و اتحاد احزاب می‌تواند در زمینه درک واقع‌بینانه از این قضیه که به گره‌کور مبدل گشته، روشنگرانه باشد. وجود احزاب برای تقویت رویکردهای دموکراسی‌محورانه در هر کشور و سرزمینی بسیار ضروری است. اما هر حزبی دارای ایدئولوژی و پارادایم خاص خویش است که سیاست آنها نیز شکل متمرکز شده ایدئولوژی آنها می‌باشد. امروزه احزاب بطور کلی به دو دسته لیبرالی و سوسیالیستی تقسیم می‌شوند. احزاب لیبرال نماینده نظام سرمایه‌دارای می‌باشند که امروزه به بن‌بست ناشی از بحران‌های عدیده رسیده‌اند. ایدئولوژی و پارادایم آنها هم در حکم یک دین متفاوت که تحمیلی است، بروز کرده و جوامع را ناچار به تبعیت از آن می‌کنند. احزاب سوسیالیسم در دنیا امروزه به ندرت یافت می‌شوند. درواقع احزاب ساختگی سوسیالیست زیاد هستند اما حزب چپ واقعی انگشت‌شمارند. چراکه مسئله به خودانگیختگی پارادایمی حقیقت‌گرا و دموکراتیک بازمی‌گردد. آنچه امروزه در سراسر جهان تحت نام سوسیالیستی و چپ‌گرایی خودنمایی می‌کند، بنا به آسیب‌شناسی انجام‌شده مطابق با اصول بنیادین سوسیالیسم، اساسا جناح چپ سرمایه‌داری محسوب می‌شوند. از این اقمار احزاب در تاریخ کورد به وفور یافت می‌شود که شاید مقاصد و نیات آنها هم پاک بوده باشد اما در رویکرد پارادایمی و اصولی سوسیالیسم به خطا رفته‌اند و تنها پوششی ظاهرسازانه از آن برتن داشته‌اند.
عامل پارادایم و ایدئولوژی
اگر ملاک سوسیالیستی‌بودن باشد که خود ادیان توحیدی در خاورمیانه دارای جنبه‌های بسیار قوی سوسیالیستی هستند که رویکرد اجتماع‌گرایی در آنها را تقویت می‌کند ولی اگر ملاک را سوسیالیسم خالص قراردهیم که در زمینه اصول و مبدأهایش دچار ریوزیونیسم و مختلط‌شدن با قوانین سرمایه‌داری و متافیزیک واپس‌گرایانه و خرافاتی نشده باشد، آنگاه متوجه می‌شویم که احزاب از این دست بسیار انگشت‌شمارند. احزاب مارکسیستی، مائویی و کاسترویی یک جبهه راستین مبارزاتی علیه نظام سرمایه‌داری لیبرالی را تشکیل داده‌اند ولی همه آنها باز به درون حوزه چپ سرمایه‌داری خزیدند و ماهیتی سازشکارانه با آن یافتند و چه‌بسا در درون دستگاه تحلیل‌برنده آن ذوب گشتند. نمونه بارز آن شوروی و چین است. تابه حال هزاران شخصیت سوسیالیست و چپ‌گرای واقعی با نیات پاک ظهور کرده و خود را فدای آزادی خلق‌ها نموده‌اند، اما احزاب خالص سوسیالیستی ظهور نکرده‌اند. غیر از جنبش آپویی که در کاتاگوری احزاب سنتی قرارندارد ، نمی‌توان حزبی خالص سوسیالیستی یافت. پارادایم احزاب آپویی در کوردستان امروز نماینده و پیشاهنگ سوسیالیسم علمی و واقعی است که بنا را بر تسلیم‌شدن ریوزیونیستی در مقابل سرمایه‌داری و لیبرالیسم قرار نداده.
اگر توجه کنیم که امروز در جهان دویست کشور و دولت‌ـ ملت داریم که همه آنها در کاتاگوری نظام سرمایه‌داری لیبرالی قرار می‌گیرند، آنگاه پی‌خواهیم برد که یافتن یک حزب واقعی با پارادایم شفاف و رادیکال حقیقت‌ساز سوسیالیستی غیر از حزب کارگران کوردستان و جنبش‌های آپویی، کار مشکلی است. این ادعا به این خاطر است که ماهیت احزاب حتی آنارشیست و فمینیست هم تقریبا بصورت مختلط‌شدن در برخی اصول با قواعد و قوانین لیبرالی و تکیه بر شیوه مدیریتی و سازماندهی جامعه توده‌ای، در مسیر سرمایه‌داری پیش‌می‌روند اما به لحاظ پارادایمی متوجه این انحراف خود نیستند. حزبی‌بودن باتوجه به قواعد بنیادین آن که برخاسته از نوع ایدئولوژی و پارادایم است، آنقدر سخت است که صورت خالص آن بصورت مطلق تقریبا ناممکن است، چراکه به‌لحاظ فلسفی اگر قضیه سنجیده شود، خواهیم دید که جامعه مطلق و انسان مطلقا یکدست و خالص نداریم. بنابراین حیات بشر بر پاشنه در نسبیت می‌چرخد. تاکنون هیچ حزب سوسیالیست در جهان نتوانسته به مرز خالصیت در پارادایم برسد. تنها قضیه کوبا تا حدی به حزب آپویی نزدیک است که آن هم با دولت‌گرایی و شیوه مدیریت محوری آن، مسیر را گم کرده است.
دلیل عدم وجود حزب واقعی و حقیقی سوسیالیستی در جهان امروزی چیست؟ دلیل اصلی به نوع پارادایم بازمی‌گردد. پارادایم آینه بازنمای کامل ایدئولوژی یک حزب است. تاکنون احزاب کوردستان ایدئولوژی‌های خاص خود را دارابوده‌اند که از نظر مبانی اصولی، فرسنگ‌ها از سوسیالیسم دور بوده‌اند و لذا نتوانسته‌اند پارادایمی را در برابر سرطان درون نظام سوسیالیستی خویش و علیه نظام سرمایه‌داری وضع نمایند. به همین دلیل به احزاب سنتی معروفند. در برساخت جامعه، پارادایم به‌مثابه یک عنصر بنیادین برای شکل‌دادن به جامعه بکارگرفته می‌شود. ایدئولوژی نیز به موازات آن بصورت داوطلبانه و نه تحمیلی ارائه می‌گردد. حال چون جامعه خالص سوسیالیستی، سرمایه‌داری و یا دینی را در امر واقع نداریم چون همه‌چیز نسبی است، بنابراین رویکردهای پارادایمی سوسیالیست‌ها اگر مبرا از تحمیل ایدئولوژی نباشد، نمی‌تویاند پارادایم خاص خود را بعنوان یک الگوی مناسب و مدرن به جامعه ارائه دهد و جامعه آن را پس خواهد زد. از این حیث هر حزب متوجه این روند دیالکتیکی سیر وقایع و حقایق نگردد، بزودی به زوال خواهد رسید.
پس در درجه نخست، احزاب کُورد امروزه به دلیل ناشفاف‌بودن پارادایمی هم از بعد سیاسی و هم اجتماعی و نظامی نتوانسته‌اند شکلی از وحدت را میان خود علیه دشمن به وجود آورند و حتی دچار انشعاب داخلی شده‌اند. پس تجزیه‌ها و انشعابات به قضیه دچارشدن تنه خود آن احزاب به سرطان پارادایمی و سکته‌های مکرر آن، بازمی‌گردد. چنین احزابی حتی اگر بخواهند توان برقراری اتحاد با یکدیگر را نخواهند داشت. هر حزبی که دچار این سرطان پارادایمی و ایدئولوژیک باشد هم دیگر در کاتاگوری حقیقی یک حزب قرار نمی‌گیرد زیرا «تکوین حزبی» شرط و شروط فوق‌الذکر را دارد. احزاب شرق کُردستان حتی اگر چندین دهه عمر حزبی داشته باشند، اما با معضلات فوق‌الذکر دست و پنجه نرم می‌کنند و از حوزه حقیقت حزبی خارج شده‌اند. حال شاید عامه خلق و یا لیتراتور عادی و محاوره‌ای روزانه از عنوان حزب برای آن دسته از تشکل‌ها استفاده نماید، اما درحقیقت در مقام حزب قرار ندارند. دهها حزب از این دست در تاریخ کوردستان ظهور کرده‌ و نابود و یا منفعل شده‌اند. این نابودی و انفعال بخاطر سرطان پارادایمی خارج از مبادی سوسیالیسم است. در جهان امروز یک حزب تا وقتی که سوسیالیستی نباشد، نمی‌تواند وارد حوزه پراکسیس دموکراتیک و عمل دموکراسی‌خواهی و یا ترویج دموکراسی میان عموم جامعه بعنوان یک مصلحت عمومی، قرار گیرد. ولی اگر یک حزب توانست مبادی سوسیالیستی تکوین حزبی را بجای آورد، آنگاه می‌تواند برنامه دموکراسی‌خواهی را تدوین نماید. بنابراین از لحاظ ایدئولوژیک و پارادایمی بررسی کردیم که احزاب سنتی کُرد حتی اگر صادق و دارای نیت پاک باشند و حتی اگر پیمان اتحاد احزاب را عملا و نظرا امضا کرده و بجای آورند، به لحاظ آزادیخواهی و مبادی دموکراسی هیچ نفعی دربرنخواهد داشت. زیرا بنا به گفته مشهور «تئودور آدرنوی» فیلسوف، «حیات اشتباه‌آمیز را نمی‌توان بصورت صحیح زیست». توهم احزاب کلاسیک کورد مبنی بر اینکه «سالم‌ترین حزب هستند» بزرگترین مانع در پیشرفت ذهنیتی و ماهیتی همانها در زمینه پارادایم و ایدئولوژی است. در بستر واقعیت، احزاب کورد شرق کوردستان غیر از حزب پژاک و کودار، هنوز به سطح شفافیت سوسیالیستی نرسیده‌اند و آنهایی هم که در زمره خط‌مشی رهایی‌بخش ملی و ملی‌گرایی قرار دارند، خود تنها نیروی آن را خواهند داشت که در درون خود به تضادهای بنیان‌برافکن ایدئولوژیک و پاردایمی خویش اگر بصورت منسجم هم وجود داشته باشد، مشغول گردند.
در نتیجه عامل شفافیت پارادایم و ایدئولوژی شرط لازم برای گرایش مبدل شدن یک تشکل به یک حزب واقعی در مسیر تکوین حقیقی است و پس از آن، پراکسیس مبارزاتی حزبی از قبیل تحقق اتحاد با پارادایم‌های دیگر است. این است که تضاد میان پارادایم‌ها اجازه وحدت از منظر سازش میان اصول و مبانی را نمی‌دهد.
سیاست و مدیریت
پس از پارادایم و ایدئولوژی که خان نخست برای شفاف‌سازی ماهیت اصیل یک حزب می‌باشد و پس از آن یک حزب می‌تواند وارد عرصه سیاست و مدیریت عملی جامعه شود تا از بین نرود، عامل سیاست و مدیریت پیشارویمان قد علم می‌کند. بنابراین برای اینکه یک حزب توان تحقق وحدت و اتحاد با احزاب دیگر را داشته باشد، بایستی از کمپرادوری و وابستگی حزبی به سیاست‌های رقیب و یا نظام سرمایه‌داری که هژمونی سیاسی و اقتصادی را در دست دارد، حذر کند. از این حیث هیچ حزب مستقل سیاسی که یک شرط بنیادین در تکوین حزبی برای نامیدن یک تشکل به عنوان یک حزب است، در کوردستان ظهور نکرده. جنبش هایی چون خیزش شیخ ‌سعید پیران، سیدرضا درسیمی و خیزش‌های مشابه آنها نمونه‌های استثنایی از منظر بعد استقلال سیاسی و مبارزاتی هستند. در این مقاله، نوع احزاب مدرن امروزی است که در بطن پراکسیس سیاسی ناخواسته قرارگرفته‌اند.
قاعده بنیادین این است که یک حزب آزاد است هراندازه بخواهد با احزاب، دوئل و جنبش‌های متفاوت منطقه‌ای و جهانی روابط برقرار نماید. حال این روابط ممکن است هم سیاسی باشد و هم ایدئولوژیک ولی اگر تضاد ایدئولوژیک وجود داشته می‌تواند صرفا از حیث سیاسی باشد. برای مثال رابطه حزب پژاک با احزاب و دولت‌های منطقه از این قاعده پیروی می‌کند یعنی سیاسی است و مبنا را ایدئولوژی قرار نمی‌دهد. معتقد است که با همه طرف‌ها چه احزاب و چه دولت‌ها می‌توان با حفظ استقلال ایدئولوژیک و تفاوت‌های برجسته آن، روابط سیاسی برقرار کرد و در نوع روابط هم ایدئولوژی را تحمیل نمی‌کند و دخیل هم نمی‌سازد. برای مثال اگر هر طرفی بنیان روابط سیاسی خود با پژاک را بر دشمنی و به قصد نابودی و پاکسازی قرار ندهد، پژاک آماده هرگونه هم‌پیمانی و سازش سیاسی است، اما برعکس، تحمیل ایدئولوژیک و برتری قدرت‌محورانه سیاسی را برنمی‌تابد. این یک قاعده بنیادین پژاک در نوع روابط خود با احزاب و دوئل است. از حیث سیاسی و ایدئولوژیک ـ پاردایمی هم وابسته و کمپرادور نیست. به همین دلیل تاکنون مبنا را این اصل قرار داده و با گواه عینی تاریخ گفته «بزرگترین دوست خلق کورد، کوهستان‌های کوردستان است». روابط عینی سیاسی تمامی احزاب و دوئل منطقه تاکنون خلق‌کورد را ناچار به اندیشه تکیه بر کوهستان کرده‌اند.
سنجیدن گرایشات و مقاصد احزاب مختلف امروز شرق کوردستان در زمینه تحقق اتحاد ملی کوردی فقط می‌تواند با توجه به دو عامل «۱ـ شفافیت پارادایمی و ایدئولوژیکی» و «۲ـ استقلال سیاسی و مدیریتی» بستگی داشته باشد. هر حزبی توانست این قواعد را بجاآورد، لیاقت تحقق اتحاد با احزاب دیگر کورد را هم دارد اگرنه خودبخود در محل مجزایش مرود است. صراحتا می‌توان گفت که جنبش‌های آپویی بویژه پژاک هم پارادایم و ایدئولوژی مدرن را دارند و هم از حیث سیاست و مدیریت سازمانی وابسته به هیچ جریان و دولتی نیستند. پس پژاک شرایط عینی و واقعی برای ایجاد اتحاد ملی و برگزاری کنگره اتحاد ملی کورد را داراست. حتی از همان کنگره نخست، و بویژه بصورت بیانیه و نقشه راه هم از سال ۲۰۰۹ تا به امروز چشم‌انداز مکتوب را به همه احزاب و دول ارائه داده و وظایفش در آن زمینه را بجای آورده.
ضرورت اتحاد احزاب
اتحاد احزاب کورد یک ضرورت است، یک اجبار نیست. نباید تصور کرد که اگر اتحاد احزاب تحقق نیابد، هیچ مبارزه‌ای برای آزادی خلق کورد ممکن نخواهد شد. این یک تصور غلط است که برخی احزاب سنتی آن را ترویج داده‌اند، اما اینکه اگر اتحاد شکل نگیرد، زیان‌های خسران‌باری در مبارزات به بارخواهد آورد، یک واقعیت است. این است که احزاب گرچه در تضاد سیاسی و ایدئولوژیک بسر می برند، اما می‌توانند و ممکن است که وحدت سیاسی را در عین تفاوتمندی ایدئولوژیک به‌وجود‌آورند. می‌توانند استقلال ایدئولوژیک داشته باشند، اما به وحدت سیاسی با سایر احزاب تن دهند که صحیح‌ترین رویه در وضعیت امروز خلق‌ کورد است.
البته باید خاطرنشان ساخت که «مبارزه برای آزادی و دموکراسی» در خدمت خلق‌کورد و خلق‌ها را نباید بصورت دترمینیستی و اجباری منوط به «وحدت احزاب» ساخت. طوری که انگار اگر احزاب متحد نشوند، مبارزه‌ای صورت نخواهد گرفت و آزادی ناممکن خواهد شد. یک حزب پیشاهنگ واقعی می‌تواند در صورت عدم تمایل احزاب به وحدت‌سیاسی و مبارزاتی، یکه و تنها به وظایف خود عمل نموده و جور گسترش مبارزات را بکشد. رویه پژاک هم بصورت مبانی و مبادی همینگونه است. فلذا هیچ حزبی حق ندارد مبارزه‌گری برای آزادی و دموکراسی را گرفتار یک عملکرد سیاسی سازد. چه‌بسا «عدم خصومت میان احزاب کورد» بر مقوله «وحدت سیاسی» ارجحیت دارد. یک حزب اگر توان تحقق اتحاد با سایر احزاب مبارز را ندارد، حداقل می‌تواند از خصومت‌گرایی حذر کند. حتی در انتظار قراردادن خلق کورد نسبت به جبر «وحدت احزاب» هم از منظر حقیقت‌سازی صحیح‌نیست. امروز بخوبی می‌بینیم که در چهاربخش کوردستان، مقوله «اتحاد ملی» به دو صورت مجزا درآمده: نخست «وحدت خلق چهاربخش کوردستان» و دوم «وحدت احزاب». وحدت احزاب کورد مقوله‌ای مجزا از وحدت خلقی است. امروز در سایه مبارزات جنبش آپویی که مسئله کورد را جهانی ساخته، «وحدت خلق‌کورد» در هر چهاربخش کوردستان تحقق یافته ولی وحدت احزاب بصورت جبهه‌ای و منفعت‌پرستانه درآمده. گفتمان و پروژه و برنامه «وحدت ملی» و «کنگره ملی کوردستان» هم از سوی جنبش آپویی ارایه گشته که دادگاه تاریخ هم شاهد آن است. جنبش‌آپویی و احزاب آپویی امروز بی‌قید و شرط آماده برگزاری کنگره ملی هستند ولی اینکه تاکنون برخی احزاب چون «حزب پ.د.ک» با ریاست بارزانی برخی احزاب اقماری خویش را به جانب خود کشانده و استقلال پارادایمی و سیاسی را از آنها سلب نموده، یک واقعیت محرز است که تاریخ به آن اعتراف کرده. آن احزاب با تعیین «قید و شرط» و قانون «بالادستی سیاسی پیش از کنگره و وحدت» حاضر به برگزاری کنگره و تن‌دادن به وحدت احزاب هستند که کنگره ملی سال ۲۰۱۳ در هولیر گویای همه ابعاد آن است.
وحدت خلق کورد
«وحدت خلق کورد» در هر چهاربخش کوردستان بر «وحدت احزاب» ارجحیت و اولویت دارد. ما همچو پژاک در درجه نخست به وحدت خلقمان اهمیت می‌دهیم و بی‌قید و شرط برای کنگره ملی کورد هم آماده‌ایم. حرفمان این است که قبل از کنگره هیچ حزبی حق ندارد مصوبات کنگره را از پیشاپیش تعیین و تحمیل کند، بلکه این کنگره است که بایستی با توجه به حقوق طبیعی هر جنبش و بخش کوردستان، لوایح را تدوین و در صحن کنگره به‌مثابه مصوبه دموکراتیک به تصویب مجمع آن برساند. این صحیح‌ترین راهکار سیاسی و دموکراتیک می‌باشد. گذشته از از آن، تحقق «وحدت خلق کورد» اسیر و محکوم «وحدت احزاب» نیست. اگر خلقمان وحدت خلقی و ملی خویش را تقویت نماید که تاکنون این وحدت رخ داده ولی به تقویت بیشتر بدور از سنگ‌اندازی‌های منفعت‌طلبانه برخی احزاب، نیاز دارد، آنگاه مسیر مبارزاتی با بزرگترین گشایش روبرو خواهد شد.
نتیجه
بی‌شک تاکنون مبارزات جنبش آزادیخواهی کُرد با پیشاهنگی جنبش آپویی تا سطح جهانی شدن مسئله کورد بر بنیان پارادایم «جامعه دموکراتیک ـ اکولوژیک مبتنی بر آزادی زن» با سه مشخصه «جامعه، زن و اکولوژی» به سطح قابل توجهی رسیده و خلقمان بیش از پیش به آزادی نزدیک‌تر شده. همین شاخصه بنیادین می‌رساند که این جنبش واقعی با تکیه بر تحقق وحدت خلقمان و مبارزات فداکارانه خلقی توانسته روند مبارزات را به سطح قابل توجه برساند. مبرهن و واضح است که از این حیث، احزاب کورد از خلق کورد عقب‌تر مانده‌اند و این دستاورد خلقمان در سایه ایستار دموکراتیک و مبارزات برحق نیروی گریلا و جنبش آزادیخواهیمان حاصل گشته است. این روند وحدت‌گرایانه خلقی ادامه می‌یابد که اگر احزاب تمایل به وحدت سیاسی داشتند، فبها پژاک هم آماده است ولی اگر نباشند، کاروان پژاک به راهش بسوی مقصد ادامه خواهد داد. ناگفته نماند که بسیاری احزاب کورد این وحدت را با جنبش آپویی به‌جا آورده‌اند. در روژآوای کوردستان و شرق کوردستان بسیاری احزاب وحدت ملی را تحقق بخشیده‌اند که اگر در سطح چهاربخش کوردستان در قالب «کنگره خلق» سراسری گردد، قطع حصول آزادی و دموکراسی بیش از پیش تسریع خواهد گشت.