رامین گارا

در مرحله کنونی اوضاع چهاربخش کردستان در وضعیتی سرنوشت‌ساز قرارگرفته. در صد سال گذشته این اولین بار است که هر چهار بخش در لبه انتخاب و تعیین‌ سرنوشت متفاوت متاثر از اوضاع خاورمیانه‌ای و جهانی قرارگرفته. پیش‌‌بینی‌ها خبر از منع دولت‌خواهی و استقلال‌طلبی برای کُردها دارد. در این مجال به واکاوی این مسئله و نقش جنبش آپویی در خاورمیانه می‌پردازیم. هر چهاربخش کردستان به یک مدل و وضعیت وارد شده که نقش یک خاورمیانه کوچک بعلاوه کُردهای دیاسپورا را بازی می‌کنند. تحولات خاورمیانه و چهاربخش کردستان منتج از سیر تحولات در هر دو هستند و نقش جنبش‌های آپویی در درجه نخست اهمیت قرارگرفته. مبرهن است که هم دول حاکم بر کردستان و هم احزاب کُرد حاکم در اقلیم جنوب کردستان و عراق با بحران‌های فرسودگی ایدئولوژیک، سیاسی و نظامی ـ امنیتی روبرو شده‌اند. فلذا نقش جنبش آپویی که چندین حزب و سیستم مبارزه‌گر در هر بخش کردستان چارچوب آلترناتیو آینده کردستان را تشکیل می‌دهند، افزایش یافته.

تحول‌سازی رهبر اوجالان

در درجه نخست، این رهبر اوجالان(رهبر آپو) است که نقش نخست را در تاثیرگذاری سیاسی، سازمانی و ایدئولوژیک بازی می‌کند. حکومت‌های استبدادی و دیکتاتوری در کردستان و خاورمیانه دچار کائوس و فوق‌بحران‌های نابودگر شده و مشروعیت ایدئولوژیک خویش را از کف داده‌اند. به همین دلیل ایدئولوژی و پارادایم خاص رهبر اوجالان بعنوان مناسب‌ترین و ایدآل‌ترین‌ها در منطقه خود را به اثبات رسانده و میدان را از آن خود ساخته. به دلیل روبه‌زوال‌بودن فاشیسم ایران، ترکیه، عراق و سوریه و آینده نامبهم و متلاطم آنها، نقش اندیشه‌های تئوریک و عملی رهبر اوجالان در درجه نخست اهمیت قرارگرفته. زیرا بحث، بحث ارائه مناسب‌ترین آلترناتیو برای خاورمیانه و کردستان است. به همین سبب است که باوجود ایزوله مطلق رهبر اوجالان و قطع ارتباط ایشان با دنیای خارج، ترکیه و هژمونی جهانی نتوانسته گسترش افکار و نقشه‌راه ایشان برای حل بحران‌های خاورمیانه را مهار نماید. به دلیل مقبولیت اندیشه‌های سیاسی، ایدئولوژیک و پارادایمی رهبر اوجالان است که امروز فیلسوفان، جامعه‌شناسان، آکادمیسین‌ها، روشنفکران و دهها قشر جهانی دیگر از آزادی ایشان حمایت می‌کنند. اردوغان خواست با تحمیل انزوای مطلق و ایزوله کامل، ارتباط رهبر اوجالان با جهان، خاورمیانه و کردستان را قطع کند، اما روح مبارزه‌گری گریلا و فداکاری خلق‌کُرد نقشه پلید ترکیه را با شکست مواجه ساخت. رهبر اوجالان پیش از اعمال انزوا و ایزوله مطلق، نسبت به این سیاست ترکیه و هژمونی جهانی آگاه بود و حتی بارها نسبت به آن هشدار داد. این هشدارها باعث شد که جنبش آپویی و ک.ج.ک و نیز همه جنبش‌های آپویی چهاربخش کردستان تدابیر لازم را اتخاذ کنند. پیروزی گریلا در نبرد با ارتش اشغالگر ترکیه از سویی و حمایت‌های جهانی از ترویج اندیشه‌های رهبر اوجالان برای برقراری صلح و تثبیت پارادایم دمکراسی جهانی و منطقه‌ای، بویژه حمایت هزاران فیلسوف و آکادمیسین، نقش رهبر اوجالان در هرچهاربخش کردستان و قرارگرفتن آن در درجه نخست سیاستگذاری‌ها را نمایان ساخت. ترکیه با آغاز انقلاب روژاوا و تحولات سوریه، نخست انزوا و ایزولاسیون مطلق را در قبال رهبر اوجالان دربرگرفت تا با این حمله بی‌رحمانه و بی‌قاعده بتواند از ترویج اندیشه‌های ایشان ممانعت کند، سپس در مرحله دوم به حملات نظامی علیه روژاوا و شنگال، مخمور، گاره، قندیل، زاب، آواشین، زاگرس و آسوس دست زد تا نقشه نابودی انقلاب چهاربخش کردستان را کامل کند. مقاومت گریلا و سیاست‌های مدبرانه جنبش‌های آپویی چهاربخش کردستان که منافع همه بخش‌های آن را در نظر گرفته‌اند، این جنگ را به شکست کشاند به همین دلیل ترکیه به جنگ شیمیایی متوسل شده. تمامی این جنگ‌ها و حملات ترکیه از عفرین تا قندیل برای انتقام شکست‌های پی‌درپی‌اش از رهبر اوجالان است.

توطئه بین‌المللی و ترکیه

در روزهای اخیر و بدنبال ناکامی ترکیه در جنگ شیمیایی در مناطق گریلایی، آنکارا مجددا به موازات تداوم حملات پراکنده هوایی در روژاوا و جنوب کردستان به راهکارهای خاص سال ۱۹۹۹ میلادی یعنی توطئه‌گری متوسل شده. این سیاست اما در لبه یک پرتگاه به نام خاورمیانه جنگ‌زده اعمال می‌شود لذا آینده ترکیه و اردوغان تضمین‌شده نیست.

ترکیه پس از این شکست‌ها علیه جنبش آپویی، به احیای روابط خود با مصر، اسرائیل، عربستان و امارات دست‌می زند ولی به مراتب از ایران دورتر می‌گردد، زیرا توافقات آنکارا با آن کشورها به زیان ایران در راستای کسب قدرت نخست منطقه‌ای است. از سوی دیگر، ترکیه از ناتو و آمریکا دورگشته و اردوغان به مهره سوخته برای ناتو مبدل گشته که باید بزودی کنار گذاشته شود. کاهش وزن ترکیه در حوزه سیاست‌گذاری منطقه خاورمیانه، موجب تضعیف اخوان‌المسلمین هم شده. آنکارا درصورتی می‌تواند قدرت بیشتری برای مهار کُردها بدست آورد که در احیای روابط خود با آن کشورها موفق گردد به شرطی که بتواند از بحران اقتصادی تهدیدگر گذارنماید. این یکی برای آن کشور اشغالگر تضمین‌شده نیست. جنگ با جنبش آپویی در درجه نخست، و تنش با آمریکا، روسیه، فرانسه، یونان و ایران در درجه دوم روایت وضعیت اسفبار قدرت اردوغان در منطقه است. نخستین عامل این تضعیف مرگبار ترکیه، جنبش آپویی و مقاومت ملت کُرد در چند سال گذشته است. به همین دلیل انزوا و ایزوله مطلق علیه رهبر اوجالان پلان مشترک ترکیه و هژمونی جهانی و منطقه‌ای است.

ترکیه به دنبال بازسازی اقتصاد بحران‌زده ولی اردوغان درپی احیای قدرت سابق خود است که یک تضاد درونی تهدید کننده است. در داخل نیز اپوزیسیون آشکارا خود را برای دوره قطعی بعد از زوال اردوغان آماده می‌سازد. در این میان، نقش کُردها و حزب ه.د.پ بسیار تعیین‌کننده گشته و همه اپوزیسیون ترکیه و سرنوشت انتخابات آینده آن کشور را به خود محتاج ساخته. این امر مایه هراس آنکارا از کُردهاست. اینکه ترکیه درصدد نزدیک‌شدن مجدد به اسرائیل، مصر و عربستان می‌باشد به نفع کُردها در شرق کردستان است، زیرا تضادهای سیاسی ترکیه با ایران مجددا به دور باطل خصومت‌های سابق در مسیر هژمونی‌خواهی منطقه‌ای بازمی‌گردد. ضامن این بحران نیز امر قطعی عدم حل بحران اقتصادی ترکیه و فقدان آینده مدل اردوغانی در چارچوب ناتو است اگرچه ناتو هنوز آن را نادیده نگرفته.

ممنوعیت دولت‌شدن برای کُردها

هژمونی جهانی اروپا، امریکا، چین و روسیه همراه با کشورهای منطقه با توجه به اوضاع کلی کردستان منطقه و جهان، در برنامه راهبردی خود، تشکیل دولت برای کُردها را نگنجانده‌اند. راهبرد آنها، برقراری روابط احزاب کُردی با پایتخت‌های دول حاکم برکردستان مطابق خواست آنان است. واقعیات سیاسی پشت‌پرده و جنگ جاری در خاورمیانه با مرکزیت کردستان نیز بیانگر عدم تغییر این راهبرد فعلی هژمونی جهانی است. در این راهبرد همه دول هژمونی همراه با احزاب لیبرال و برخی چپ‌های کردستان در قالب سوسیال‌دمکراسی، دولت‌گرا هستند ولی علی‌رغم خواست این احزاب، تشکیل دولت کُردی را از برنامه خود خارج ساخته‌اند. فدرالیسم را نیز بصورت یک مدل ویژه برای وابسته‌ساختن به پایتخت‌های دول حاکم بر کردستان تحمیل می‌کنند تا از گرایش به کنفدرالیسم ممانعت بعمل آورند.

امروز جهان با تضعیف آمریکا بسوی چندقطبی‌شدن پیش می‌رود. وقتی آمریکا در موقعیت کنونی توان و خواست تشکیل دولت کُردی برای دولت‌گرایان ندارد، در زمان چندقطبی‌شدن و یا تسلط چین بر جهان بجای آمریکا هم تصور نمی‌رود چنین دولتی دودستی تقدیم کُردها گردد. البته پیش‌بینی‌های سیاسی مطابق بحران‌های جهانی، حکایت از عدم جایگزینی چین بجای آمریکا و تداوم رقابت آن دو هژمونی بحران‌زده خواهد بود که مسلما در چنان شرایطی تشکیل دولت برای کُردها سخت‌تر می‌شود.

کنفدرالیسم فراتر از دولت

هژمونی جهانی خاصه آمریکا و اروپا هیچگونه قصدی برای پیاده‌کردن مدل و سیستم کنفدرالیسم در کشورهای خود ندارند زیرا به معنای برچیدن بساط ستم، بالادستی اقتصادی، توسعه کولونیالیستی و رشد سرمایه‌داری می‌گردد. در مدل سرمایه‌داری، رقابت را با جنگ و سلطه اقتصادی عجین ساخته‌اند به همین دلیل تخاصماتی سخت با کنفدرالیست‌های جهان دارند. چنانچه ترامپ آشکارا گفته بود «می‌خواهید سوسیالیست‌ها بر سر کار بیایند!». امروز بایدن هم همان شعار را دارد بدون اینکه بر زبان براند.

جنبش‌های آپویی هرچهار بخش کردستان مخالف پدیده دولت و مدل حکومتی آن برای جامعه هستند. هرچند مفهوم استقلال را از آن جدا می‌دانند ولی به چیزی فراتر از دولت و استقلال که همانا کنفدرالیسم دمکراتیک و ملت دمکراتیک نام دارد، می‌اندیشند. سیستمی که به تجزیه و جدایی خلق‌ها از یکدیگر نه بلکه به حفظ روابط نیرومندانه آنان اولویت می‌دهد. گفتمان‌ کنفدرالیسم امروز در خاورمیانه و کردستان هم به لحاظ نظری و هم عملی تأثیرگذار گشته و در بطن جنگ کنونی به یک گفتمان جهانی هم مبدل شده. همین رویه جهانی‌شدن مبارزات آن شکل‌دهنده آتیه درخشان کُردها گشته است. این بدان معنی است که هرچند هژمونی‌های جهانی ممنوعیت‌های گسترده‌ای برای کُردها درنظر گرفته‌اند، اما کنفدرالیسم خروج از بن‌بست‌های آن استراتژی ظالمانه جهانی است و مدل شکست‌خورده فدرالی را به چالش جدی کشیده.

خطرات تشدید جنگ جهانی سوم که هم‌اکنون بصورت پراکنده در جریان است، شکست برنامه‌های مقابله با تغییرات اقلیمی، خطر تشدید جنگ سرد بخاطر دوقطبی‌شدن جهان میان آمریکا و چین و تهدید خاورمیانه از سوی دولت دیکتاتور حاکم کنونی همه و همه ضرورت اتکای خلق‌ها به کنفدرالیسم دمکراتیک و ملت دمکراتیک را حیاتی گردانده‌اند.

پیشروی با طمئنینه پژاک

درحالی که در سه بخش دیگر کردستان جنگ‌های پراکنده در راستای آسمیلاسیون و نسل‌کشی فرهنگی و فیزیکی توأمان ادامه دارد، بخش شرق کردستان در سایه درایت‌های پژاک یک مشی موازی با سیر تحولات آن سه‌بخش دربرگرفته و استراتژی سازماندهی و آماده‌ساختن خلق را برگزیده. نظام دیکتاتوری ایران به دلیل احتمال زیاد شکست در احیای توافق برجام و چربیدن رقابت نظامی آن بر رقابت اقتصادی و سیاسی، با خطر جنگ روبرو است. تحریم‌های غرب علیه ایران درواقع شیوه‌ای منحصربه‌فرد از جنگ نظامی است. همچنین در این وضعیت توان هرگونه اقدام نظامی علیه پژاک را ندارد. به همین دلیل پژاک از این فرصت برای تحکیم پایه‌های سازماندهی جامعه سود می‌برد و بخش بزرگی از مسیر را نیز طی نموده. به اندازه طولانی‌بودن این مسیر، موانع زیادی بر سر راه پژاک وجود دارد ولی اگرچه آهسته اما تأثیرگذار و پربار به پیش می‌تازد.

یکی از راهبردهای پژاک، ممانعت از سرایت تنش‌های رقابت ایران به بخش‌های مختلف کردستان می‌باشد، زیرا افزایش و تجهیز بی‌سابقه گروه‌های نیابتی ایران در کشورهای سوریه و عراق، زنگ خطر جنگ و قتل‌عام کُردها به دست آن گروه‌ها را به صدا درآورده. هم‌اکنون خطر بروز رویارویی نظامی گسترده علیه ایران از جانب اسرائیل و آمریکا در حد از متوسط بیشتر است و تلاش پژاک ممانعت از مبدل شدن کُردها به سوخت جنگ طرفین می‌باشد. این راهبرد برای جلوگیری از مبدل‌ساختن خاک شرق کردستان به میدان جنگ هژمونی‌ها و گروه‌های تبهکار همانند آنچه در سوریه انجام شد، بسیار حسابگرانه است. دشمنان کُرد پیشتر با بکارگیری داعش به روژاوای کردستان نفوذ کردند ولی رشته‌هایشان پنبه شد.

الگوی سیاسی ایران مبنی بر حمله نظامی به پژاک همانند حمله سال ۲۰۱۱ دیگر منسوخ شده و صرفا موجب تشدید تنش‌ها و آشفتگی خواهد شد به همین دلیل فعلا از  توسل به آن راهکارها حذر می‌کند. راهبردهای پژاک در دفع و خنثی‌سازی این قبیل سیاست‌های منسوخ‌گشته، تا اینجای کار موفقیت‌آمیز بوده و به نفع خلق کُرد و خلق‌های ایران جریان دارد.

پ.ک.ک، ک.ج.ک و ترکیه

حزب کارگران کردستان همچو یک حزب پیشاهنگ ایدئولوژی خود را در عرصه‌های مبارزاتی ظاهر نموده و سیاست‌های منوط به تعیین راهبردهای حساس در قبال خلق کُرد را به «کنفدرالیسم جوامع کردستان(ک.ج.ک)» سپرده. درحالی که تمامی کشورهای منطقه بویژه دول حاکم بر چهاربخش کردستان در وضعیتی بسیار شکننده قرارگرفته‌اند، موقعیت استراتژیک کُردها اگر چه به اندازه نفع‌هایش خطرات زیادی هم در پی‌دارد، اما در سایه سیاست‌های ک.ج.ک مستحکم‌تر گشته. به‌اندازه‌ای که دمکراسی در غرب و آمریکا افول کرده، روند جهانی‌شدن مقاومت کُردها به موازات جنگ یومیه علیه خلق کُرد، رشد چشمگیر یافته.

به دلیل تشدید بحران‌های جهانی و رویاروشدن همه از جمله آمریکا با فروپاشی‌های اقتصادی، کشوری و ساختاری، تنها راه برای شکست جبهه صلح، آزادی و دمکراسی را در شعله‌ورساختن جنگ شیمیایی علیه جنبش آپویی آن هم بدست ترکیه‌ ابزاری دیدند. فرسایشی‌شدن جنگ برای ارتش ترکیه و زمین‌گیر شدن آن به یمن مبارزه بزرگ نیروی گریلای ه.پ.ک و یژآستار، در برهه کنونی، تلاش غرب برای حذف اردوغان ستم‌پیشه و بازگرداندن ترکیه به حالت سابق یعنی ابزاری‌شدن دست ناتو، کلید خورد. مقاومت کُردها آنها را ناچار به این رهیافت‌های اجباری نموده.

ترکیه اردوغانی با زوال و فروپاشی روبرو شده و ک.ج.ک با درایت کامل آنطور که خود در برنامه‌هایش اعلام کرده، در بطن جنگ شیمیایی تحمیلی ترکیه، ریسک‌ها و فرصت‌ها را بصورت توأمان مدیریت مدبرانه می‌کند که به نوعی ایجاد سپر در مقابل سرایت جنگ ناخواسته به شرق و جنوب کردستان هم هست. بدلیل اینکه ترکیه با رویه نوعثمانی‌گری تمامی کشورهای همسایه را تهدید می‌کند، مبارزات و سیاست‌های ک.ج.ک و گریلا یک دیوار محافظ برای خدمت به خلق‌های آن کشورها ایجاد نموده که لازم است پاسخ این فداکاری را با حمایت‌های آزادیخواهانه بدهند. اینکه دولت ترکیه توان منحل‌کردن حزب ه.د.پ را ندارد و حتی از رسیدن آن به حکومت بخاطر تأثیرات عکس سرکوب‌های خود می‌هراسد، همه بخاطر اقدامات ک.ج.ک در تمامی حوزه‌ها است.

آینده سوریه و خودمدیریتی روژاوا

اردوغان در حمله زمینی مجدد به روژاوا ناکام ماند که نقش حمایت‌های جهانی آزادیخواهان و دمکراسی‌طلبان در دفع آن حملات بسیار بارز هست. گفتمان قوی کنفدرالیسم نظرا و عملا مایه این پیشتیبانی‌ها گشت. اردوغان تنها مانده و نمی‌تواند به تنهایی ریسک حمله زمینی مجدد به روژاوا را بپذیرد. از سویی هم خودمدیریتی روژاوا سعی می‌کند با همه طرف‌های دخیل در بحران سوریه وارد مذاکره شود و جنگ دامن‌گستر کنونی را مهار نماید. این رویه سیاسی مذاکره‌جویانه مبتنی بر حقوق برحق کُردها، به مذاق ترکیه خوش نیامده و دوستی خلق کُرد با خلق عرب نیز هم جریان‌های لیبرال و قدرت‌طلب ترکیه و هم اعراب را می‌آزارد. خودمدیریتی روژاوا که جنبه جهانی یافته، درحالی به پیش‌می‌تازد که اوضاع جهانی قدرت‌های دخیل در جنگ و بحران سوریه، عکس آن، باطلاقی گشته و روبه قهقرا دارد. از این رو سیاست‌ورزی خودمدیریتی در مرکز جنگ و خون و آتش، هنرنمایی آن در حوزه سیاست و مدیریت را به اثبات رسانده. لذا امیدها به آزادسازی مجدد عفرین و سریکانی در کنار همان میزان مخاطرات، افزایش یافته است.

فدرالیسم شکست‌خورده عراق و اقلیم

فدرالیسم منسوخ و شکست‌خورده عراق و اقلیم کردستان که کل آن کشور را به سوی فروپاشی محتمل سوق داده‌اند، بیانگر هم‌وزنی‌نکردن آن حتی با سیستمی است که در شنگال ظهور کرده. شنگال هم‌اکنون حکم قلب در بدن عراق را دارد که هرحمله نیروهای دولت عراق و حزب پ.د.ک با ریاست بارزانی، به مثابه فروکردن خنجر در قلب خود است. چه‌بسا در حالی که گفتمان کنفدرالیسم، ملت دمکراتیک و خودمدیریتی کُردها شهره جهانی یافته، این اقدام امپریالیستی عراق و هولیر با حمایت قدرت‌های جهانی علیه شنگال، نوعی خودکشی تلقی می‌گردد. اینکه تا به حال جرأت حمله زمینی ندارند بخاطر ترس از عواقب آن در هموارکردن زمینه برای فروپاشی عراق و حضور زمینی گسترده‌تر ترکیه از موصل تا کرکوک بوده. چه‌بسا شخصی چون کاظمی، رئیس‌جمهور عراق که از بطن دستگاه استخباراتی مخوف عراق پرورده شده، ضلع سوم خصومت علیه ملت کُرد را تشکیل می‌دهد.

در وضعیت کنونی، ترکیه و بارزانی متحدان خود را از دست داده و تنها مانده‌اند. حتی فشارهای هولیر بر روژاوا و مشارکتش در حملات ترکیه به نیروی گریلا به بن‌بست خورده و توسل آنها به نیروهایی مزدور چون پیشمرگه روژ هم نتوانست به راهبرد مزورانه آنها عینیت ببخشد. در این میان، شنگال با همه خطراتی که متوجهش هست، نمودی گسترده‌تر دارد و پس از آن نقش «جنبش آزادی جامعه کردستان» که مرکز آن در سلیمانیه است، بارزمی‌گردد. در کل، خط ملی‌گرایی ابتدایی و بحران‌زده و نیز خط فدرالیسم دولت‌گرایانه و ابزارگشته هولیر که شبیه هیچ مدل موجود دیگری در جهان نیست، در بن‌بست کامل بسر می‌برد که این وضعیت از زمان شکست رفراندوم ۲۰۱۷ آغاز و خطر زوال را تشدیدتر ساخته.

نتیجه

در سیر تحولات سیاسی، نظامی و اجتماعی چهاربخش کردستان اندیشه و راهبرد مبارزاتی رهبر آپو در تمامی زمینه‌ها چندین گام جلوتر است و علی‌رغم تداوم توطئه‌های گسترده همه قدرت‌های موجود، گریلا تسلیم نگشته و حتی رشد چشمگیر هم یافته که در حال گذار از جنگ شیمیایی با زمین‌گیرکردن کامل ترکیه در مناطق آواشین، زاب و سایر نقاط کردستان است. در نقطه‌مقابل آن نیز مدل دولت‌‌ـ ملت که با اعدام صدام‌حسین زوال یافت، آخرین نفس‌هایش را می‌کشد و بر اساس آن هم مدل فدرالیستی وابسته و کمپرادور نیز در جنوب کردستان، شکست خورده ولی مدل خودمدیریتی روژاوا همچو فرم سیاسی مطلوب کنفدرالیسم دمکراتیک با هدف رسیدن به ملت دمکراتیک در حال رشد محبوبیت منطقه‌ای و جهانی است.

در رأس این محبوبیت، رهبر آپو قراردارد که با فداکاری بی‌شائبه در یک زندان تک‌نفره به نام امرالی، زمینه این تحولات چشمگیر برای جنبش آزادیخواهی کُرد را هموار ساخته و اگرچه جنبش‌های آپویی با سخترین جنگ‌های منطقه خاورمیانه روبرو هستند، اما به طرز شگفت‌انگیزی در سایه رنج‌های رهبری، گریلا و خلق فداکارمان به یکی از سه‌ نیروی تأثیرگذار منطقه خاورمیانه مبدل شده و پا را از مرزهای کردستان فراتر نهاده. دولت متخاصم ایران، ترکیه، عراق و سوریه در تقابل با خلق کُرد و جنبش آپوئیستی هیچگاه از مواضع دیکتاتورانه و برنامه‌های نسل‌کشی خود ذره‌ای عدول نکرده‌اند با این تفاوت که بیش از سابق با زوال روبرویند. در این اوضاع، در کلیت مسئله، شانس کُردها برای رسیدن به آزادی و دمکراسی در سایه فرم خودمدیریتی دمکراتیک با سنگین‌تر شدن وزنه احزاب دارای اندیشه آپویی، بیش از شکست دگرباره این خلق فداکار است. این شانس نیز علی‌رغم فرارسیدن سال ۲۰۰۳ و پایان پیمان لوزان، به یمن درخشش خورشید جنبش‌های آپویی در آسمان کردستان حصول یافته.