سیروان چیا
گزارهی «حقیقت مطلقا با من است و بس» همواره از طرف مراجع قدرت بیان گشته وتبدیل به گزارهای شده جهت ایجاد جو ترس، ترور و حذف غیر خودیها. غصب نهادهای علمی و آکادمیکی از طرف سیستم سرمایهداری جهتدهی عمدی و وارونهسازی حقایق را به همراه داشته است. این طرز نگرش که برعلوم انسانی حاکم است، جهانبینی انسان امروزین را تغییر داده. با رویدادن انقلاب تکنولوژیکی در زمینهی وسایل ارتباطی و به موازات آن رشد فضای مجازی، در واقع انسان عصر کنونی با حقیقتی تحریف شده رودررو مانده است. مفاهیمی چون آزادی، دمکراسی، ترور، جنگ مشروع و یا غیر مشروع از منظرگاه نیروهای سلطه تعریف میشوند. شاخههای مختلف علوم انسانی مانند جامعه شناسی، روانشناسی، فلسفه، علوم سیاسی و … که در صدد مشروعیتبخشی به مفاهیم فوق هستند، بیشترین سهم را در این روند وارونهسازی دارند.
زمانی که اسم رمز شاخهی زیتون برای عملیات اشغالگری شهر و ژینوساید ملتی به کار میرود، در واقع تهی نمودن زیتون بعنوان نماد دربرگیرندهی بار معناییست که سالیانیست همراه داشته. شاخهی زیتون همواره سمبولی از آشتی بوده اما آیا میتواند برای کودکانی که تازه چشم بر سمبلهای فرضی زائیدهی ذهن انسان گشودهاند، همان معنا را بازتاب دهد؟! مسلما خیر. آن هنگام که کبوتری با شاخهی زیتون در منقار بر دکل کشتی نوح نشت پیام پایان طوفان و شروع دوران آرام و حیات را با خود داشت. اما در مقابل کودکان عفرین در گیرودار تلاطم پیشروی تاریخ شاخههای زیتون را بر روی تانکهای ارتش اشغالگر ترک دیدند که پایان دوره آرامش و فراوانی و شروع جنگ و نیستی و آوارگی بود بدین صورت برای کودکی عفرینی شاخه زیتون نماد مرگ و آوارگی است نه آشتی. در واقع استحالهی نماد و تهی نمودن از معنا بدین صورت شکل گرفت. وقتی مدافعین شهر و میهن، زبان و فرهنگ یاغی و تروریست نامیده شده و اشغالگران به عنوان نیروهای رهاییبخش معرفی میشوند، وضعیت جهان امروز را چه میتوان نامید؟! جز جلاد در مسند قاضی جای گرفته و شاکی مجرم است.
جنبشهای آزادیخواهی خلق کورد همواره برچسپ ترور و تروریست بودن خوردهاند و این برخورد به نوعی در ذهن مبارزان کورد به جا شده و در واقع با چنین ادبیاتی کنار آمده است. وی به خوبی میداند که مبارزهای برحق را برای بودن و دیده شدن در مقابل نفی و نادیده انگاشته شدن انجام میدهد. مبارز کورد به صورت آگاهانه بر این مقوله واقف است جنگ پیشرو را نه برای تسخیر و غلبه، غارت و غصب مال دیگری انجام میدهد، بلکه در میدان جنگی قرار گرفته که اگر نجنگد، هستیاش با نابودی روبروست. ازهمینروست که علیرغم تمامی برچسپهائی که بر آنها و مبارزات برحقشان نهاده میشود، به راه خود ادامه میدهند. به قول یکی از رفقای همرزم: ” سالهای دههی نود میلادی مبارزات گریلائی نیروهای حزب کارگران کوردستان ( پ ک ک ) در شمال کوردستان، بسیار گرم و تقریبا میتوان گفت که روزانه در حال درگیری با دولت سپری میشد. در خلأ و عدم وجود رسانهای کوردستانی که به دور از سیاستهای اشغالگرانهی دولت ترک بتواند زبان گویای، وضعیت خلق کورد و انقلابی که در سرآغاز آن قرار داشتند، اخبار را از رسانههایی چون بی بی سی ترک پیگیری مینمودیم. استفاده از واژهی تروریست برای عنوان کردن گریلاهای این جنبش، برای ما که آن وقتها به عنوان میهندوست و سمپاتیزان به همکاری با گریلاها میپرداختیم نه تنها سبب دودلی و تردید در ما نشد، بلکه احساس غرور هم مینمودیم. زیرا بر این واقعیت دشمن آگاه بودیم که دشمن است و کارش دشمنی. این وضعیت بگونهای بود که اگر روزی خبری از تروریستها پخش نمیشد، نگران میشدیم. ”
به کارگیری برچسپ ترور و تروریست جهت عنوانگذاری جنبش آزادیخواهی کوردستان به پیشاهنگی پ ک ک که تکیه بر فلسفهی رهبر عبدالله اوجالان دارد، از طرف اشغالگران حاکم بر کوردستان و نظام سرمایهداری به پیشاهنگی ناتو، مغرضانه و در چارچوب سیاست اشغالگرانه در راستای نابودی این جنبش جهتدهی شده است. جنبش مورد هدف این نیروهای اشغالگر، توانسته با فلسفهی نوین مبارزاتی راستین خود، کورد بودن را از وضعیت بغرنج ابژه گی خارج نموده و در هیئت سوبژه تبدیل به بازیگری فعال در صحنهی سیاسی جهان نماید. لذا لازم است برچسب ترور که بر جنبش نوین کوردستان زده شده از این زاویه مورد کنکاش قرار گیرد. دولتهای سرمایهدار و در مرکز آنها آمریکا و آلمان و دیگر اعضای ناتو در وضعیتی پ ک ک و ارگانها وسازمانهائی که مبتنی بر این فلسفه خود را سازماندهی کردهاند، در لیست ترور قرار داده و بدین شیوه به اعمال فشار میپردازند. البته این در حالیست که پ ک ک تا به حال عملیات خشونتآمیزی را علیه این کشورها انجام نداده. همچنین در هیچ دادگاه بین المللی عملکردهای پ ک ک بعنوان جنبشی تروریستی محکوم نشده است. دادگاه ترور اولُف پالمه که قریب سه دهه پ ک ک را در اذهان اتهام قرار داده بود، در پایان با حکم برائتِ پ ک ک به پایان رسید. حال در این سه دهه برچسپزنی و ایزوله نمودن جنبش آزادیخواهی و خسارات جبرانناپذیر هم مادی و هم معنوی بر خلق کورد چه کسی پاسخگوست؟
این بر کسی پوشیده نیست که جنبش آزادیخواهی کوردستان همواره در راستای کسب هویتی مبتنی بر آزادهگی بوده و پارادایم مبارزاتیاش نیز تحول ذهنیتیست که وجود خود را در نفی دیگری تعریف نموده. پارادایم مبارزاتی پ ک ک در سطح منطقهای و جهان تاثیرگذار بوده و توانست در ابعاد سیاسی – فرهنگی و اجتماعی تحولات بزرگی را صورت بخشد. در سایهی نظام سزمایهداری جهان امروز با بحرانهای زیستمحیطی و مدیریت سیاسی روبروست و نظام مردسالارانه، عرصه را بر حضور زن بمثابهی سوبژه تنگ نموده و تنها گزینهی ابژگی وکالاشدگی را بر وی ارزانی نموده است. بدینصورت زیست سیاسی، فرهنگی و اجتماعی انسان در آستانهی نابودی قرار گرفته است. پ ک ک در این بحران ذهنیتی قد علم نموده و با ایستادگی در برابر تمامی این ناملایمات در حال حاضر تبدیل به مرکز ثقل و منبع الهامبخش برای جنبشهای نوخواه منطقهای و جهانی مبدل شده است. لذا بحث بر موضوع از میان برداشتن برچسپ تروریست بودن پ ک ک بدون در نظر گرفتن این فاکتورها قابل درک نیست. بدین صورت تلاشی که برای خارج نمودن پ ک ک از لیست ترور صورت میگیرد مبتنی بر تغییر رفتار پ ک ک نمیباشد، بلکه متاثر از میزان تاثیرگذاری این جنبش است.
پ ک ک فراتر از اینکه در قالب حزب تعریف شود جنبشی ذهنیتی است که بایستی آن را در چارچوب جنبشی روشنفکر – عملگرا تحلیل نمود. رهبر اوجالان همواره سعی داشته بین فکر و ذهن، تئوری و عمل رابطهی معناداری را ایجاد نماید. این رویه در ساختار- پ ک ک تبدیل به رویهای مبارزاتی شده. در دورهای از تاریخ نه چندان دور و با فروپاشی نظام سوسیالیستی رئال در شوروی، اکثر روشنفکرانی که سعی بر تنویر افکار جامعه داشتند، در کوبیدن آخرین میخ بر تابوت سوسیالیسم با هم رقابت مینمودند. علل الخصوص روشنفکران خاورمیانه تحت تاثیر هژمونی نظام سرمایهداری تبدیل به پیروانی از تئوریهای هانگتینتون و فوکویاما – به سررسیدن دوران ایدئولوژی و این ایده که نظام سرمایهداری پایان تاریخ است – شده بودند. در این میانه رهبری پ ک ک و مبارزین این جنبش بودند که بدون توجه به این هیاهوها و با انسجام بیشتری دم از وجود شیوهی نوین مبارزاتی و ایجاد نظام سیاسی ـ ذهنیتی جایگزین زدند. بدونشک در دههی نود میلادی و بعد از فروپاشی شوروی، بیان این ایده که نظام سرمایهداری پایان تاریخ نبوده و سرنوشت انسان محکوم به این نظام نیست، آسان نبود. اما اینک معلوم میشود که در برابر آن الگوهای دیگری نیز قد علم نموده و موجودیت خود را اعلان مینمایند. بعد از انقلاب روژآوا و خودمدیریتی دمکراتیک، مشارکت فعال زنان در امور جامعه و توان دفاعی یگانهای دفاعی خلق در مقابله با داعش و ارتش اشغالگر ترکیه و همچنین ایجاد سیستمی بدون دولت، برگ نوینی در مبارزات چپ جهانی، آنارشیستها، فعالین حقوق زنان و فعالین مدنی و زیستمحیطی رقم خورد. هر چند این تحولات با فشارهای دولت ترکیه روبرو شده واز طرف نظام هژمونگرای سرمایهداری سنگ اندازی میشود ولی با وجود تمامی این موانع توانسته تحولاتی را در سطح اجتماعی ایجاد نماید و تبدیل به الگویی برای انقلابهای نوین و روزنهی امیدی برای آزادیخواهان باشد.
وقتی از نقش روشنگرانهی پ ک ک و پیشاهنگی این حزب در تحولات اجتماعی و فرهنگی کوردستان و خاورمیانه سخن به میان میآید بایستی ویژگی تلفیقگر تئوری و عمل در فلسفهی مبارزاتی رهبری این جنبش را مد نظر قرار داد. در این رویکرد روشنفکر تنها تئوریسینی در زمینهی فکری نبوده و حزب مجری عملیاتی نمودن تئوری نیست. گرامشی با نگاهی به رابطهی حزب و روشنفکر میگوید: ” اعضای یک حزب سیاسی تنها به خاطر اینکه دارای نقش سازمان دهندهی مدیریتی میباشند روشنفکر نیستند. حزب سیاسی به گونهی یک عنصر روشنفکر جمعی عمل میکند. در واقع، در حزب، یک تئوری، یعنی یک نگرش کلی جامعه یا یک پراتیک(عمل)، با عملیات سیاسی و حکومت تلفیق میگردد. حزب اتحاد فکری عینی میان تئوری و عمل است. ” پ ک ک نقش روشنگری را بر عهده گرفته است که به موازات پیریزی تئوری برون رفت از بحرانهای اجتماعی بصورت عملی، اقدام به سازماندهی پیکرهی مبارزاتی آن نیز نموده. با دست یازیدن به تابوهایی از قبیل؛ دین، روابط زن و مرد، خانواده و انتقاد از جامعهی مردسالار در اجتماعی عشیرهای همچون کوردستان و خاورمیانه، وضعیت سیاست را در محافل حزبی و سازههای دولتی تحلیل نموده، به زیر پوست جامعه و باز نمودن گرههایی توجه داشته که در برساخت شخصیت کورد و فرد خاورمیانهای موثر بودهاند. انتقاد از دگماهای دینی و نگاه به مقولهی ناموس موارد جنجال برانگیزی بودهاند که پ ک ک بدانها رخنه نموده و با خوانشی نوین از دین توانسته این مفهوم ایدئولوژیک را که همواره ابزاری در دست دولتها برای سازماندهی جامعه بوده خارج نماید. همچنین با مشارکت زنان در انقلاب، زن را از ابژگی رها نماید. مشارکت زنان بدان صورت که بعضی از دور و با نگاهی کلاسیک بدان مینگرند در پ ک ک نه تنها ابزاری در اختیار مبارزات ملی نبوده بلکه پ ک ک با مشارکت دادن زنان سعی در زنانگی نمودن انقلاب نموده. بدیگر معنا انقلاب را که به صورت کلاسیک، کنشی مردسالارانه و در انحصار مردان بود خارج نمود. پ ک ک با وقوف بر این نکته که انقلاب مبتنی بر مردسالاری در هر فرم آن چه ملی یا طبقاتی و بورژوازی آن توان تغییر در معادلهی مرکز – پیرامون را ندارد مصمم به باز تعریف جنس و جنسیتگرایی گردید. اگر چه در این مقاله امکان پرداختن به تمامی ابعاد آن وجود ندارد به طور خلاصه میتوان اشاره نمود که زیستن با محوریت الههگان را تنها منحصر به جنس زن نمیدانست بلکه دیدگاهی فراجنسی را اساس گرفت و با تاکید بر آموزش واپسزنی ذهنیت مردسالاری را از شخصیت کلاسیک مرد را مبنا قرار داد و با شعار “پ ک ک حزب زنان است” سایهی مردسالاری حاکم برجنبش ملی کورد را از میان برد و این اقدام نه به آسانی و یک شبه بلکه با مبارزهای نفسگیرِ درون حزبی ایجاد گشت.
ساختار دولتی شدهی جامعه در کشاکش باندبازیهایی که منافع اقتصادی بانی آن میباشند، سعی در تودهای نمودن اجتماع نموده. در چنین وضعیتی هرچند با تبلیغات رسانهای آن را بصورت الگوی آزادی بیان مینمایند، انسان عصر حاضر در زیر بمباران بستههای فرهنگی قرار دارد. دولت – شرکتها نه تنها اقتصاد را در دست خود قبضه نمودهاند بلکه رسانههائی را هم در انحصار دارند و با تشکیل مراکز تینک تانک یا اتاق فکر، جامعه را مورد تجاوز فکری قرار میدهند. جامعه تودهای شده و مسخ در فاناتیک دینی و ورزشی و… گلهای دنبالهرو میباشد که در طول شبانهروز جهتدهی میشود. در وضعیتی که سیاست مبتنی بر منفعتطلبی بر اخلاق و وجدان میچربد، نقش روشنفکر جهت تداخل در این وضعیت آشکار میگردد. پ ک ک تداخل در این روند بود، تعریفی که پ ک ک از خود نموده بصورت جنبش مداخلهگر بوده و در این راستا نقشویژهای را برای خود قائل است. معضلی که روشنفکران با آن مواجه میباشند محافظهکاری در بیان واقعیات و همچنین تحریف واقعیات براساس منافع سیستم حاکم است. پ ک ک روشنفکری را تنها کار فکری و تحلیل و بیان واقعیات موجود نمیداند بلکه از دیدگاه این جنبش، روشنفکری در واقع مداخله در وضعیت موجود میباشد. رهبر اوجالان در تعریف روشنفکری میگوید: ” وظایف روشنفکرانه را به صورت آگاهیِ کلیشهای و انتقال آن به واحدها بیان نخواهد نمود… روشنفکر بودن به مثابهی یک کنش مبتنی بر تنویر، آگاهییابی و علمآموزی نمیتواند خود را از این لحظه مجرد نماید. باید به عنوان یکی از مجرمین اصلی مورد محاکمه قرار گیرد. نسبت دادن جرم به چند هیتلر، نفرت انگیزترین تبلیغات لیبرالیسم است….” این همان الگوی روشنفکر میباشد که در حال حاضر پیروی میشود، لذا نمیتوان پروسهی ژینوساید ملت کورد که سالهاست توسط نظام سرمایهی جهانی و با ذهنیت دولت – ملت که از طرف روشنفکران حمایت میگردد را تنها به اردوغانها و یا صدام و خمینیها خلاصه نمود.
تروریست خواندن پ ک ک مقولهای حقوقی نیست بلکه انتقامی سیاسی است. زیرا پ ک ک باز تعریفیست از مفاهیمی که روزانه توسط نظام سلطهی جهانی برای اغوای جامعه بکار میبندد. در تعریف پ ک ک بعنوان حزبی تروریست مسئلهی بکارگیری خشونت از طرف این حزب مطرح نیست. در واقع جهان سرمایهداری دولتمحور نسبت به بکارگیری خشونت ضدیتی ندارد، در حال حاضر بسیاری از نیروهای پیکارجو خشونت را بکار میگیرند. اما هیچگاه هم مورد مواخذه قرار نگرفتهاند. نمونهی بارز آن طالبان میباشد حتی با آن مبادله و مذاکره نیز صورت میگیرد. مشکلی که نظام سرمایهی جهانی با پ ک ک دارد پارادایمی است. این وضعیت باعث شده تمامی نیروهایی که مبتنی بر ذهنیت مردسالار- دولتمحور میباشند در یک جبهه صفآرایی نمایند و اتحادی فراملی تشکیل دهند. در حال حاضر تنها دولت ترکیه نیست که میخواهد پ ک ک در لیست ترور قرار گیرد. بسیاری از کشورهای دیگری که فرسخها از ماجرا دور میباشند نیز پ ک ک را برای خود دشمن تلقی نموده و در تنگتر نمودن حلقهی کرمینالیزه نمودن آن نقش دارند. به طور واضح نیروهای کلاسیک کوردی هم پ ک ک را دشمن خود میدانند. در واقع ترس آنها نه در بکارگیری خشونت از سوی پ ک ک است بلکه در تاثیرگذاری ذهنیتی است که توانسته پایههای مردسالاری و دولتمحور را به لرزه در آورد. رسالت روشنفکر خاورمیانه ای و کورد؛ درک این واقعیت و تنویر آن میباشد. متاسفانه ما در حال حاضر با بحران روشنفکری روبرو میباشیم. تا زمانی هم این حقیقت روشن نگردد و جسارت روشنفکر خاورمیانه به مرحلهای نرسد که توان قطع نمودن بند ناف خود از نظام سرمایهداری را داشته و با نگاهی خاورمیانهای به مسائل بنگرد امکان برون رفت از وضعیت موجود را نخواهیم داشت.
در ششمین سالگرد شهادت رفیق همرزم شهید سیروان آریو لیلاخ و با گرامی داشت یاد و خاطرهی شخصیتی که مبارزی روشنفکر در عرصهی عمل بود و همچنین با رجوع به نوشتار وی تحت عنوان؛ «رسالت روشنفکر» بیان میداریم که روشنفکری در وهلهی اول جسارت درهم شکستن ساختارهای ذهنی است که نظام حاکم جهت تسخیر فرد و جامعه به وجود آورده است. زمانی هم حزب در مسند روشنفکر ظاهر میشود وظیفهاش شکستن همان قالبهای ذهنیتیست. با بیان دیدگاه شهید سیروان در این رابطه بحث فوق را به اتمام میرسانم. “روشنفکران هنجارها و عادتهای مرسوم موجود را که افراد جامعه را رو به نابودی سوق میدهد آشکار میگردانند. یعنی به شرایطی که از سوی دولت بر جامعه تحمیل میشود تا وضعیت نامطلوب موجود را نرمالیزه نماید، اعتراض میکنند و سعی بر شوراندن جامعه علیه آن دارند این در حالیست که خود نیز از میدان مبارزه دور نمیشود و در بطن آن قرار دارد…”