بسه شاماری

اگر شناختی از سیستم امپریالیستی حاکم بر جهان کە همانند زالو فرد و اجتماع را در چنبرە‌ی خود قرار داده، داشته باشیم بە راحتی می‌توان بە بنیان این معضل پی برد. بحث را با دادە‌های تاریخی و بە اثبات رسیدەای آغاز می‌نمایم تا برای جویندگان حقیقت و مبارزین راە آزادی و برابرطلبی درک مطلب بیش‌ازپیش قابل فهم گردد.

ماریون سیمز بە عنوان بنیانگذار طب زنان دهە ١٨٤٠ میلادی شناختە شدە و آزمایش‌هایی در زمینە‌ی جراحی زنان بردە‌ی آفریقایی بدون بیهوشی انجام دادە است. برای یادبود از او مجسمەاش تا سال گذشته در مقابل درب ورودی آکادمی پزشکی نیویورک قرار داشت؛ به اعتقاد او زنان سیاه‌پوست درد را درک نمی‌کنند!!!

در ماه‌های اخیر پردە از واقعیت تلخ دیگری در رسانەهای پزشکی برداشتە شد کە در آن تاریخچە‌ی مکتوب پژوهش‌های استادان علم پزشکی کە اهم کار و تحقیقات‌شان همانا صیانت از جان انسان است در صد سال گذشتە مورد بازنگری قرار گرفت. البتە دلیل این تحقیق  در مورد مرگ مردان بر اثر کووید ١٩ بود و برای یافتن راهی برای درمان، تحقیقی باید انجام می‌گرفت. نتیجە پژوهش‌ها و عوامل اصلی این موضوع از حوصلە‌ی این بحث خارج است اما آنچە مهم می‌نماید کە بە آن اشارە نمایم همانا نحوە‌ی تحقیقات در سدە‌ی گذشتە بود. زمانی کە پزشکان جهت درمان هر بیماری دست بە تحقیق و آزمایش داروی مدنظر می‌زنند در آزمایشگاه‌های پزشکی آنان، دارو بر حیوانات آزمایشگاهی جنس نر امتحان می‌شوند. پس از دستیابی بە نتیجە‌ی مطلوب این دارو بە طور عملی بر انسان و البتە بر گروهی از مردان آزمایش شدە و پس از حصول اطمینان از ‌کارایی داروی موردنظر، جهت معالجە بە بازار جهان سرمایە معرفی می‌گردد. دارویی کە با دقت بر جنس ذکور آزمایش گشتە و ضریب بالاتری از درمان مردان را در خود دارد و برای زنان با مشکل جسمی مشابە از آن کارایی برخوردار نیست.

با اشارە بە دو نمونه‌ی تاریخی گذشتە و زمان حال در جهان پزشکی، علمی کە  ضمانت سلامت انسان را در اختیار دارد و با تحقیقات خود تامین کنندە سلامت روح و جان است امروزە بە یکی از اهرم‌های اصلی سیستم سرمایە برای رسیدن بە آماج ضد‌انسانی و ضدزن بدل گشتە، فکر نمی‌کنم جای توهمی برای کسی باقی بماند کە جنگی سیستماتیک و در بعد جهانی علیە زن اعلام گشتە و تاریخچە‌ی آن نە بە چند صد سالە گذشتە و سیستم سرمایە‌داری، بلکه دارای قدمتی هزاران ساله است. بنیادفکری ناشگونی کە در اولین زیگوارت‌ها و توسط کاهنین پایە‌ریزی گشت و امروزه مرد فریبکار با بهرە‌جویی از سیستمی کە بە انسان دیدگاه ابزاری جهت کسب سود و سرمایە می‌نگرد، زن وسیلە‌ی تمکین جنسی بودە و تحت شدیدترین احکام کنترل می‌گردد چرا کە سیستم مردسالار از بیداری زن وحشت دارد و قوانین ناانسانی آن دموکراتیک و مدرن جلوه دادە می‌شود و احکام دینی بە قلعە‌ی آهنینی بدل گشتە کە جز با ابزار آگاهی و درایت در جهت مبارزە با آن، ره بە جائی نخواهیم برد.

باید ماهیت سیستم حاکم را در بعد جهانی و سیطرە‌ی آن را در ادیان مورد تحقیق بنیادین قراد داد. نظامِ “سرمایه‌داری_امپریالیستی” دنیا را به سرعت به سوی نابودی سوق می‌دهد، اگر ریشە را در این زاویە ببینیم آن‌گاه می‌توان به راحتی پیوست خلل‌ناپذیر و ممتد این سیاست را در کشورهای دیکتاتوری و خودکامه همچون ایران و از دوران نخستین دولت-‌ملت مورد پژوهش قرار داد.

فقر، گرسنگی، محرومیت، بیکاری، بی‌خانمانی، استثمار و ستم زندگی میلیاردها انسان را تباه کرده است. تحت سیادت سرمایه، نظام بردگی بار دیگر قد علم کرده؛ فروش زنان و کودکان به بخشی از نظام اقتصادی تبدیل شده و ستم بر زنان و خشونت مردسالاری بیداد می‌کند؛ در همه جا می‌توان «جنگ علیه زنان» را مشاهده نمود و این اعلام جنگ در هر گوشە از جهان با شکلی پرطمطراق، زیبا و عامه‌پسند و یا قوانین خشک و قرون وسطائی با بهرە گرفتن از آئین پیش بردە می‌شود.

خرافه‌های دینی، زن‌ستیزی، بهرەبرداری بی‌رویە از منابع طبیعی و تخریب محیط‌زیست و فاشیسم دست به دست هم داده و  آینده‌ای تاریک برای کرە‌ی خاکی ترسیم نمودەاند و مجریان سیستم،  ید طولانی در تفرقە‌افکنی میان آزادی‌خواهان دارند؛ جنبش‌های حق‌طلبانە از هم تفکیک گشتە و توان اتحاد را از آنان سلب نمودە و ناخواستە آب بە آسیاب بی‌رحم سیستم  متکی به فردگرایی می‌ریزند.

تضاد میان دو نیروی ارتجاعی و از نظر تاریخی منسوخ یعنی امپریالیسم و بنیادگرایی، خاورمیانه را به ویرانه و کشتارگاه تبدیل کرده است؛ جنگ، ویرانی و آوارگی میلیون‌ها نفر به امری عادی تبدیل شده، آوارگی کە فرد جهت زندگی بهتر به اجبار انتخاب می‌کند. دولت و کارتل‌های تجارت سکس با ربودن زنان و دختران و ارسال آنان بە کشورهای مجاور جهت کسب سود، سرنوشت وحشتناکی را برایشان رقم می‌زنند. تجارتی کە هر چند از نظر قوانین بین‌المللی جرم محسوب می‌گردد اما عملا جهان شاهد پشتیبانی از آن است. پس از تجارت دارو و اسلحە، خرید و فروش سکس از بالاترین رتبە مشاغل پرسود و سرمایەگذاری بە حساب می‌آید و در کشورهای اروپایی مشروط بە پرداخت مالیات از آن بە‌عنوان کسبی شریف و قابل قبول نامبردە می‌شود کە در آن شغل، زن با رغبت در این بازار گام نهادە و سود اقتصادی و جسمی و روحی را از آن خود می‌نماید، اما هیچ‌گاه دلیل ورود زنان بە این تجارت مورد بحث قرار نمی‌گیرد، تجارتی کە مهر تایید آن پس از بە اسارت گرفتە شدن بیش از پنج هزار زن ایزدی در شنگال، زنان كشورهای آفریقایی و آسیای جنوب شرقی توسط نیروهای ساختە‌وپرداختە‌ی استعمار سیاە در اسامی بوکوحرام، داعش، القاعدە، جبهه‌النصر… و فروششان در بازارهای بردەداری زدە شد، سکوتی کە سازمان‌های دفاع از حقوق بشر‌، کشورهای مدعی دموکراسی و آزادی از شرق تا غرب پیش گرفتند همانا پیروی مطلق از قوانین نانوشتە و نامرئی ضدزن در بعد جهانی و بدون در نظر گرفتن تفاوت‌های ملی، زبانی و فرهنگی بود. بدیهی است کە مذهب بنا به ماهیت ارتجاعی خود با آزادی بیان در تضاد است و امپریالیسم این بنیادگرایی مذهبی در منطقە را از گور بیرون کشید و به آن روح جدیدی دمید و به مردم خاورمیانه تحمیل نمود.

در واقع آنان می‌دانستند که مذهب و مرتجعینِ مذهبی با خفقان شدت یافته چون سلاحی ویرانگر باعث انجماد جوامع و سرکوب خلق‌ها  و علی‌الخصوص زنان می‌شوند اما به این موضوع هم واقف بودند که بنیادگرایی دینی بنابه ماهیت خشک و دگماتیک خود با خصایص غارتگری و زورگوییِ امپریالیسم و برخی خصلت‌های گلوبالیزاسیون همواره موازی حرکت نمی‌کند و بعضا ساز ارتجاعِ نوعِ خود را می‌زند؛ اما در مقابل خطر جنبش آزادی‌خواهی زنان و مردان دموکراسی‌خواه و انقلابی در آن زمان بیرون کشیدن این مرتجعین بهترین استراتژی بود. امپریالیسم غربی و بنیادگرایی مذهبی یک تضاد آشتی‌ناپذیر نیست و این‌ها در حالی که بر روی یک بستر(سیستم جهانی) در ستیزند، همدیگر را تقویت می‌کنند؛ از این‌رو در تضاد میان این نیروهای منسوخ تاریخی(بنیادگرایی مذهبی و امپریالیسم غربی) محکوم کردن یک جانب و ندیدن هر دوسرِ این تضاد به معنای در کنار قرار گرفتن  یکی از این دو سر است. شیوە‌ی استثمار و اجحاف در حقوق زنان در کشورهایی با سیستم دینی و مدعی آزادی زن سخن از یک معضل دارد، نگرش بردە‌وار نسبت به زن، تقویت روحیە‌ی بردە‌ی سکسی  و تبدیل گشتن بە کالایی پر زرق و برق و ممانعت از رشد و مشارکت در سیاست مشترک.

خشونت لجام گسیخته نظام طبقاتی به سرکردگیِ حکومت ایران (مجری و تحکیم کننده آن) علیه بی‌دفاع‌ترین و آسیب‌پذیر‌ترین گل‌های نوشکفته‌ای (کودکانِ فقیر) که بدون شعله‌ای می‌سوزند و خاکستر می‌شوند و زیر چکمه‌های بی‌رحم انسان‌های از خودبیگانه‌ای که نظام ستمگر طبقاتی، آن‌ها را از ماهیتِ انسانیِ خود تهی نموده و آن‌ها را به حیوان درنده تبدیل کرده و توسط قوی‌تر از خود هر روز مورد خشونت و استثمار قرار می‌گیرد، له می‌شوند. حکومت پیشین ایران(پهلوی)، امیال جنسی مردان را موجه می‌دانست و سعی می‌کرد آن را به دو سوی مشخص هدایت کند: از طریق ازدواج موقت و سپس، با تاسیس شهر نو در تهران که محله‌ی روسپیانی بود که اغلب زنان فقیر شهرستانی و روستایی خشونت‌دیده‌ای بودند که بدن‌های ستم‌دیده‌شان را در خدمت مردانی قرار می‌دادند که خود آن‌ها  نیز راه به فضاهای مملو از رفاه نداشتند.

سرنوشتی که توسط ملت غرب‌زده، سرمایه‌دار و مدرن، برای زنانی که بدن‌شان به ابزاری برای استثمار از طریقی غیر از مادری، به رسمیت شناخته شده است. علاوه بر این، روسپیان به مردان جوان ایرانی، آموزش‌های جنسی نیز می‌دادند. اما آن‌هایی که به گروه‌های اجتماعی مرفه تعلق داشتند، خدمتکاران جوان اغلب روستایی یا روسپی‌های کاباره‌های شمال شهر را در تملک خود داشتند. به این ترتیب، هنگام ازدواج، تجربه‌ی آن‌ها در روابط جنسی، به رابطه‌ی گاه خشن با زنان فرودست و تحت سلطه‌ای محدود شده بود که مرد در آن غالب و حاکم بوده است. این نوع تجربه‌ی رابطه‌ی زن و مرد پیش از ازدواج، مناسبات قدرت را به ضرر زن تقویت می‌کرد.

پس از انقلاب ۱۳۵۷، روسپیان شهر نو مورد حمله‌ی انبوهی از مردان قرار گرفت (چه بسا که این مردان، مشتریان سابق آن‌ها بودند) و محله‌هایی از شهر نو به آتش کشیده شد. چندین زن در این آتش‌سوزی‌ها زنده زنده سوختند و برخی به قتل رسیدند یا بازداشت و اعدام شدند و چنین بود که قدرت از دولت-ملتی که تحت سلطه‌ی مردان فارس بود، به دولت-ملتی تحت سلطه‌ی مردان شیعه منتقل شد.

پس از آن سال‌ها، تعداد روسپیان به طور پیوسته افزایش یافته و فاحشه‌خانه‌ها به مشتریان خود خدمات ارائه می‌دهند. مطالعه‌ای که اخیرا میان نمونه‌ای آماری از روسپیان در تهران انجام شده، نشان می‌دهد که سن میانگین آن‌ها ۳۸ سال است؛ ۱۴ درصد آن‌ها تحصیلات عالی دارند، ۲۰ درصدشان کارگران فقیر هستند و ۸۰ درصدشان بیکارند، اما مسئول تامین نیازهای خانواده‌شان نیز هستند، آمار فوق نشان از فقر عریان و البتە بازاری دارد کە دولت و سیستم حاکم عامدا در پر رونق نگاه داشتن آن نقش اصلیرا ایفا می نماید.  بنیاد نور با مسئولیت مستقیم محسن رفیق‌دوست و کاوش در آن پروژە بسیار ضروری می‌باشد تا بە نقطە‌ی مرکزیت تجارت سکس و دلیل پایین آمدن فاحش سن بردگان رسید.

در مستندهای تولید شده در ایران از جمله مستند فقر و فحشا (ساخته‌ی مسعود ده‌نمکی، کارگردان محافظه‌کار افراطی)، بسیاری از مادران بیوه و زنانی که  دارای همسران معتاد یا ناتوان از کار دارند، ناچار به تن‌فروشی برای پرداخت مخارج خانواده‌های‌شان هستند. این واقعیت اجتماعی، گفتمان رسمی را که از مادران، موجودات مقدس ساخته و مهم‌ترین وظیفه‌ی زنان را مادری و همسری برمی‌شمارد،  یکبار برای همیشە از معنا تهی نمود. این است خشونت انتقالی در جامعه ستمگری که مبنای آن بر پایه‌ی استثمار انسان بر انسان گذاشته شده و له شدنِ ضعیف‌تر نسبت به قوی‌تر را نام رقابت آزاد گذاشته‌اند. رقابتی کە در بازار آزاد فروش سکس تحت عناوین گوناگون بە مرحلە اجرا درمی‌آید. در مناطقی کە معتقد بە شریعت شیعە می‌باشند صنعت صیغە و صیغە‌گری راە را صدچندان برای متقاضی و عرضە دهندە هموار نمودە است، در مناطق جنوبی کە بە میمنت نفت، چهرە‌ی جامعە از فقر و اجحاف مضاعف سیاه‌تر و متعفن‌تر از نفت گشتە و فرهنگ مردسالاری و دینی اجازە بە رونق گرفتن بازار صیغە را نمی‌دهد، شاهد آدم‌ربائی هستیم. هر روز اخبار  گم شدن دختران و دخترکانی را می‌شنویم کە البتە با لنج‌های باری بە بازار گرم و پرسود  فروش سکس بە کشورهای عربی فرستادە می‌شوند.

هر بار با پخش ویدیو یا عکسی از این صحنه‌های جنون‌آمیز در فضای مجازی، رژیم ایران اعلام می‌کند عامل آن دستگیر شد! در حالی که خودِ این نظام عامل و مجری اصلی این خشونت سازمان‌یافته است که در تاروپودِ چنین جامعه‌ی طبقاتی تنیده شده و آن را با شدت و قدرت، به‌صورت پدیده‌ای فراگیر بازتولید می‌کند‌. تضاد چندانی در نحوە‌ی نگرش بە زن، این کالای جنسی در سطح جهانی وجود ندارد، درد همان درد است هر چند بارها جای حروف این واژە را تغییر دهی. در ایران بە شکلی بردەداری جنسی قابل مشاهده است و در آمریکا بە گونەای دیگر، تنها در ظاهر عمل تفاوت وجود دارد. هر سال جشنوارەها و مسابقات ملکە زیبائی در میان دختران ٣ سال بە بالا انجام می‌گیرد کە والدین برای انتخاب دخترشان به هر اقدامی دست می‌زنند؛ بە عبارتی در جایی زن و دختر ربوده و بە بردە جنسی مبدل می‌گردد و در جای دیگر دو دستی و در سینی طلائی زنان و دختران بە مسلخ‌گاه‌های روح و تن خانەهای صنعت و تجارت سکس راهی می‌گردند.

پورن و پورنوگرافی به معنای واقعی، «عکس برگردان» بنیادگرایی دینی در جهان کنونی است، اعم از مسیحی و اسلامی و دیگر اشکال آن، زن‌‌ستیزی شرارت‌بار و عزم راسخ در بە زنجیر کشاندن زنان و تقلیل آنان بە موقعیت فرودستی و تحمیل قهرآمیز این فرودستی، وجه اشتراک غیرقابل اغماض جهان امروز ما می‌باشد. یکی از جوانب تعیین کنند‌ی اصول سوسیالیسم، غلبه بر کلیه‌ی نابرابری‌ها بین مرد و زن و مردمان و ملیت‌های مختلف است. در نظرگاه و متدولوژی کمونیستی به وضوح مشخص است که ستم بر زنان به‌طور جدایی‌ناپذیری با تقسیم جامعه به طبقات و استثمار و ستمی که هزاران سال به همراه داشته، گره خورده است و محو این استثمار و ستم و خودِ تفاوت‌های طبقاتی به‌طور جدایی‌ناپذیری با رهایی زنان گره خورده است. به عبارت دیگر، رهایی زنان بخش حیاتیِ چهار کلیتی است کە مارکس در آثار خود بە آن پرداختە و همه‌ی جوانب روابط جنسی و خانوادگی باید بر اساس اینکه چگونه با این رهایی ارتباط می‌یابند، بررسی شوند. اخلاقیات و راهکردهای سوسیالیسمی آن مواردی را تشویق می‌کند که مبارزه برای این رهایی را به پیش می‌برند و با همه پدیده‌هایی که به هر شکلی زنان را بی‌منزلت کرده و ستمدیدگیِ آن‌ها را تحکیم می‌کند به مخالفت برمی‌خیزد. این موضوع، هم شامل انحطاط جنسی دوره‌ی “پایان‌امپراطوری” و هم “اخلاقیات سنتی”، هم تحقیر به شیوه‌ی پورنوگرافی و هم به شیوه‌ی انجیلی و دیگر کتب مقدس خداهای  بانقاب و بی‌نقاب است.

خشونت علیه زنان بازتابِ ستم بر زنان است که در سراسر جهان به‌ شیوه‌های متفاوتی روزانه روی می‌دهد. این قتل‌ها و خشونت‌ها نشات گرفته از ذهنیت ضدزن و مردسالاری دارد و بالطبع جهت مبارزە‌ی بنیادین با آن بایستی آستین همت بالا زد.

جنایت علیه زنان بخش لاینفک سیستمی می‌باشد که پایه‌اش بر مبنای بازتولیدِ خشونت علیه زنان استوار است. هیچ انسان آزادی‌خواە و حزب و سازمان پیشرویی نمی‌تواند انتظار توقف ماشین خشونت علیە زنان را داشتە باشد مگر آنکە در کارزار سرنگونی سیستم حاکم گام بگذارد. تا این سیستم ریشه‌کن نگردد خشونت و سرکوب علیه زنان همچنان ادامه خواهد داشت. همان‌طور که مارکس بیان نموده تا نابودی کلیه‌ی تمایزات طبقاتی، روابط تولیدی که این تمایزات بر مبنای آن شکل گرفته‌اند، همه‌ی روابط اجتماعی برآمده از این روابط تولیدی و سرنگونی کلیه‌ی تفکرات و اندیشه‌های منبعث از این روابط اجتماعی صورت نگیرد نمی‌توان انتظار توقف جنایت علیه زنان که بازتابی از جنایت علیه بشریتِ تحت ستم (کلیه انسان‌های تحت ستم) است را داشته باشیم. خشم زنان باید به‌طور کامل به‌عنوان یک نیروی توانا برای برپایی یک انقلاب زنانە باشد‌، انقلابی کە در شیوە‌ی اعتراضات ممتد و پرشکوە زنان در اقصی نقاط جهان شاهدیم، تقابل با سیستم سرمایە‌داری از جانب زنان عصر انجماد مغزها و نابودی اخلاق را یقینا بە پیروزی انقلاب زنان در سدە‌ی بیست‌ویک تبدیل خواهد نمود.

«در اسطوره‌های سومر گفته می‌شود زن از استخوان دنده‌ی مرد آفریده شده است. این بیانی نمادین است. همان رویکرد در ادیان تک‌خدایی نیز ادامه می‌یابد. زنان که به‌عنوان ایزدبانو وارد زیگورات‌های سومری گشتند، همچون فاحشه‌ی معبد از آن خارج می‌شوند. اولین فاحشه‌خانه، در شهرهای سومری افتتاح می‌شود. زن از فاحشگی در معبد به سطح کنیزی در دربار ترفیع داده می‌شود. ابژه‌ای‌ست برده، که در بازارهای تجاری همیشه به چشم می‌خورد. در تمدن یونان-روم، صرفا برده‌ای جهت امور منزل است و جایی در سیاست ندارد. در تمدن اروپا، ابژه‌ای جنسی است که با قراردادی به مرد وابسته می‌گردد. در تمدن کاپیتالیستی، فاحشه‌ای جهانی می‌باشد که عمومی گشته است. همگام با مرد حاکم، تاریخ ساختار و معنایی کاملا جنسیت‌گرایانه کسب نموده است.» (برگرفته از مانیفست تمدن دموکراتیک، عبدالله اوجالان). تاریخ بردگی زن و اسارتش در بینش مردسالار در سطور فوقانی آشکار است و نمود عینی جهان امروزمان در ایران ورود زنان بە صحن مقدس آستان قدس رضوی و دیگر اماکن مقدس و مذهبی و بە خیل متقاضی صیغە  شدن بە دلایل متعدد و در راس آن فقر، پیوستن است، کرامت آن بە فاصلە‌ی ورود از دروازە ورودی تا  خروج از در خروجی آن مکان مقدس و دیگر خانەهای عفاف از بین می‌رود و طوق بردە جنسی بر گردن می‌افکند‌؛ البتە دلیل این ورود و خروج غیراجباری ریشە در فقر دارد اما ریشە و دلایل فقر و عاملین و مسببین آن را باید هدف قرار داد. تاریخچە‌ی بە بردگی کشیدن زن همان است کە هزاران سال پیش بنیاد نهادە شد. نام كاهنین بە مراجع دینی، رئیس‌جمهور، اعضای پارلمان، دکتر ، قاضی و پژوهشگران و اساتید دانشگاه بدل گشتە و زیگوارت‌های امروزە دانشگاه ،کلیسا، مسجد، کنیسە، پارلمان اروپا، کاخ سفید و کرملین می‌باشند.

«ضعیفه‌شدگی زن (که به معنای برده شدن زن است) بلافاصله پس از آن بر ابژه‌های مرد نیز که تحت استثمار و فشار جامعه قرار داده شده‌اند، به‌طور کامل بازتاب داده می‌شود. در حالی که جناح فرادست سیاسی، نظامی و کاهنی جامعه، به موقعیت جنسیت برتر و حاکم رسانده می‌شود، قشر فرودست مدیریت شونده نیز تدریجا به‌صورت ضعیفه درآورده می‌شود. در جامعه‌ی یونانی-رومی، مرد از جوانی به بعد با یک برخورد شدیدا جنسیت‌گرایانه پرورش داده می‌شود. در طول تمامی اعصار تمدن، در نتیجه‌ی برخوردهای جنسیت‌گرایانه در قبال زن، انحرافات جنسی به‌طور شایع رواج می‌یابند. دیگر به‌اندازه‌ای که «زن، برده است» برده‌ی مرد نیز به همان اندازه زن یا ضعیفه است. هنگامی که در جامعه‌ی خاورمیانه، مسائل ناشی از دستگاه‌های فشار و استثمار کاپیتالیستی امروزی نیز براین مسائل ریشه‌دار تاریخی افزوده می‌شود، حیاتی واقعا کابوس‌وار برای زنان، گریزناپذیر است. زن بودن، شاید هم مترداف انسانی است که در دشوارترین شرایط به‌سر می‌برد. چندلایه‌ترین فشار و استثمار خشن که جامعه دچار آن است، بر روی جسم  و رنج و کار زنان تحقق می‌یابد.» (برگرفته از مانیفست تمدن دموکراتیک، عبدالله اوجالان). بە عبارتی بهرە‌برداری بسیار حساب شدە و زیرکانە از حربە‌ی سکس و تجاوز و بدین‌سان از بین بردن روحیە مقاومت در قبال سیستم حاکم. شاید بهترین نمود این نگرش فتوای تجاوز بە زندانیان سیاسی در سیاه‌چالەهای زندان ایران و یا تجاوز گروهی بە اسرای جنگی در زندان‌های تحت کنترل سربازان آمریکائی در بازداشتگاه گوانتانامو باشد، حربە و هدف یکی است.

مردم ایران سال‌هاست به‌دلیل حاکمیت استبدادی ولایت‌فقیه تحت ستم بوده و اما زنان به سبب وجود فرهنگ غالب مردسالاری متحمل خشونتی چندلایه بودند. زمانی کە بە روایات قاضیان شرع و امامان جمعە گوش فرا می‌دهیم علنا از واژە‌ی انسان صرفا جهت خطاب بە مرد استفادە می‌شود، اگر کسی پاسخ سلام زن را بدهد، مکروە است، انسان نباید بر صندلی کە قبل از وی زنی بر آن جای گرفتە، بنشیند مگر آنکە مدتی از آن گذشتە و سرد شدە باشد. چنین برخوردهای واپسگرایانه هر روز تشدید می‌شود. بنابراین در چنین شرایطی بایستی زنان برای احقاق حقوق پایمال گشتە و برحق خویش به جستجوی دوستان و همراهانی باشند و  با برقراری اتحادی منسجم جهت مبارزە و تقابل با تمامیت سیستم حاکم حزب و تشکل‌های لازمە را ایجاد نمایند. بسیارند زجرکشیدگان و زنانی که برای داشتن حداقل‌های زندگی جنگیده‌اند و در چنگال قوانین و مناسبات بی‌رحمانه‌ی ضدزن گرفتار شده‌اند. ضدیتی که حتی وجود تصاویر زنان بر کتب درسی را برنمی‌تابد و دوچرخه‌سواری آنان، معضل اصلی جامعه قلمداد می‌شود و برای رفع آن بسیج و نیرو به‌کار می‌گیرند و ورزش زنان از هر سو  مورد هجمه قرار می‌گیرد. دشمنی زنان آن چنان نظام یافته است که عملا حق دفاع مشروع آنان در برابر متجاوزین  سلب شده است.

متوقف کردن قطار سریع‌السیر سرمایه‌داری  یا همانا سیستمی مردسالار و ضدزن بستگی به آن دارد که حقانیت و مشروعیت آن دوباره و به شکلی علمی‌تر، جامع‌تر و رادیکال‌تر مورد بازخواست قرار گیرد. این مسئولیت تاریخی را نیز بزرگ‌ترین مستعمرە‌ی امپریالیسم و بزرگ‌ترین ملت  تحت بردگی که همانا زنان هستند، بر عهده دارند. چرا که مسئله‌ی زنان پیچیده‌تر و عمیق‌تر از آن است که در اساس  یک مبارزه‌ی ملی و طبقاتی بتوان به حل آن پرداخت. مسئله‌ی حقوق پایمال شدە زن کە قدمتی بە درازای تاریخ مدنیت دارد با بحران ساختاری نظام‌های خاورمیانه و جهان مرتبط است و این بحران زاییده‌ی سرمایه‌داری و نگرش فلسفی آن بە زن است.

با نگاهی به حداقل سن قانونی ازدواج برای دختران و پسران در ایران، می‌توان دید که قربانیان قوانین حکومت استبدادی ایران در حمایت از کودکان در برابر ازدواج زودهنگام، نه تنها دختران بلکه پسران نیز هستند. ازدواج در قانون ایران و مسائل مربوط به آن ریشه در شرع دارد. از مهم‌ترین عوامل تاثیرگذار در ازدواج، وضعیت قوانین حقوقی جوامع مختلف است. در بیشتر نظام‌های حقوقی، برای آغاز زندگی مشترک، داشتن حداقلی از سن پیش‌بینی شده و ازدواج در سنین کمتر از آن  منع شده است. در شرع و قانون رژیم ایران نیز وجود شرایط زیر در ازدواج حرف اصلی را می‌زند. روحانیون معیار سن ازدواج را ۹ سال تمام برای دختر و ۱۵ سال برای پسر دانسته‌اند. شاید با کمی تامل در این قانون جواب بخش کوچکی از سوالات مطرح شدە  را یافت کە چرا سن برده‌های جنسی تقلیل یافتە؛ در واقع می‌توان بە آن چون قانون و ساعات کار نگریست. صاحب سرمایە این دو مهم را جهت کسب سود و انباشت سرمایە بیشتر تعیین می‌نماید و در بحث بردگان جنسی قانون و شریعت و فتوای حاکمان دینی از عوامل اصلی رشد این معضل بودە و فقر و تنگدستی محرکە‌ی گام گذاشتن با علم و آگاهی قبلی بە این بازار غیرانسانی و یا بە زور و با بهرە گرفتن از آدم‌ربائی، تهدید، اغفال از طرق کانال‌های مجازی و بازاریابانی با تبحر و تجربە بالا در اغفال نمودن دخترانی کە تحت حاکمیت حکومت زن‌ستیز، خانوادەای با تربیت مردسالاری، فشارهای عدیدەی اقتصادی و کمبودهای فراوان بە این بازار بردەداری جنسی وارد می‌گردند.

در سایه‌ی بی‌توجهی‌های حکومت ایران دختران نوجوان در معرض  تجاوز جنسی مردان بزرگسال قرار گرفته  و این جنایت بزرگ را قانونی کرده است، راە گریز و درمان را هم با نسخە‌ی ضدانسانی دیگری در سطح وسیعی تبلیغ می‌نماید، قربانیان کودک‌همسری کە اکثریت از طبقات تحت ستم و فقیر جامعە می‌باشند پس از طی مراحل طلاق و جدایی برای تامین اجتماعی لاجرم بە میدان اصلی و دولتی و قانونی بردە‌داری جنسی وارد می‌گردند. بنیاد خیریە‌ها، بنیاد نور و بهزیستی کە از جملە مراکز ثبت نام این خیل سرخوردەهای اجتماعی‌اند راە را برای تجار معاملات سکسی برون و درون مرزی هموار می‌نماید. اختصاص مبالغ هنگفتی از بودجە سالانە بە سایبران اینترنتی با اهداف اطلاعاتی متعددی انجام می‌گردد، از اغفال جوانان سردرگم و گرفتار نمودنشان بە بازار و تجارت سکس تا کنترل اعتراضات و ایجاد تفرقە در صفوف معترضان و شناسایی فعالین سیاسی و مدنی و البتە طیف وسیع زنانی کە برای امرارمعاش به حراج گذاشتن تن رنجور خود روی می‌آورند.

ازدواج اغلب کودکان ثبت نمی‌گردد و به همین دلیل در این مورد آمار دقیقی وجود ندارد. چرا که خواندن صیغه‌ی ازدواج و ازدواج شرعی در حاکمیت ایران معتبر است و هیچ منع قانونی ندارد. قانون مجازات اسلامی برای کسانی که در عقد نکاح افراد در سنین کم دخالت دارند، مسئولیت کیفری قرار نداده و این در حالی است که از نقش این اشخاص در تسهیل چنین نکاحی نباید غافل بود. منظور خواستگاران و واسطان این نوع ازدواج‌ها هستند. عدم نظارت دادگاه بر شرایط نکاح و تشخیص دادگاه در کنار اذن (اجازه) ولی (پدر و جد پدری)، راه بر سوءاستفاده‌های جنسی از کودکان را هموار ساخته است.

قوانین حکومت ایران به طفلی اجازه‌ی ازدواج می‌دهد که اجازه‌ی دخالت در اموال و مسائل مالی و جسم خود را ندارد حتی درک درستی از ازدواج و زندگی مشترک ندارد. کودکان که باید مراحل کودکی خود را در شرایط روحی و روانی امن بگذرانند با ورود به زندگی مشترکی که مسئولیت آن سنگین‌تر از توان آنان است، دچار بحران‌های روحی و جسمی می‌گردند. در اینجا می‌توان بە عمق مضرات اجتماعی این قوانین و تاثیر آن در نسل‌های آیندە را پیش‌بینی نمود. دختران و پسرانی کە بردەهای جنسی گشته و همزمان مسئولین تربیت نسل آیندە را نیز بر عهده می‌گیرند. متاسفانە امروزه جامعە بحران‌زدە ایران در بطن خود دومین نسل این نحوە نگرش و دولتمداری را در خود می‌پروراند، همزمان با فرستادن پسران نوجوان بە جبهەهای جنگ و منفجر شدنشان، دخترکان نیز بە بازار تجارت سکس کشاندە می‌شوند. نسلی کە از امکانات تحصیلی و آموزش به‌دور ماندە و بع ماشین تولید نسل جدیدی از سربازان رژیم حاکم تبدیل گشتند، دور تسلسلی کە با برنامەریزی و ژرف‌نگری پیش بردە شدە و هر روز با بالا رفتن نرخ تورم و فقر شاهد رونق هر چە بیشتر  تجارت سکس در بخش دولتی و اماکن دینی، کارتل‌های خصوصی و فراهم نمودن امکانات سفر بە خارج از مرزها برای طبقە تحصیلکردە اما فقیر و تقویت باندهای زن و دخترربایی برای بکار‌گیری‌ آنان در این تجارت با اهداف مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی می‌باشیم.

زنانه شدن فقر، گسترش خشونت، خیانت، طلاق، افسردگی، ترک تحصیل، انزوای اجتماعی و فرار از خانه پیامدهای مستقیم کودک‌همسری هستند. جدایی ناگهانی از دنیای معصومانه کودکی، مشکلات زایمان زودهنگام، ناتوانی در اداره‌ی زندگی و نگاهداری فرزند و پیامدهای روانی و جسمی از آسیب‌های بارز کودک‌همسری هستند، البتە از اهم پیامدها ورود لاجرم بیوەهای جوان بە بازار تجارت سکس است؛ چرا کە این کودکان تا پیش از ازدواج بە بلوغ جسمی، جنسی و فکری لازم نرسیدە و پس از تجربە سخت و تلخ طلاق برای امرار معاش ناچار بە تن دادن بە بردە جنسی شدن می‌گردند.

کنوانسیون بین‌المللی حقوق کودک، رسیدن به ۱۸ سالگی را پایان دوران کودکی تعریف می‌کند. مجلس ایران در سال ۱۳۷۲ این پیمان‌نامه را به‌صورت مشروط پذیرفت. در چنین مواردی رژیم ایران خود را به شرطی به پیمان‌نامه‌های بین‌المللی متعهد می‌داند که مفاد آن خلاف موازین شرعی نباشد. با این اوصاف حکومت ایران به کودکان نیز رحم ننموده و در ۴۳ سال از حاکمیت خویش علاوه بر اعدام و ترور ده‌ها هزار انسان، نسل‌هایی از کودکان ایران را نیز در معرض تجاوز طرفداران خود و مردسالاران و پدوفیل‌ها قرار داده است. این امر را تنها با واژە‌ی ترور می‌توان تعریف نمود.

در رابطە با دلیل کاهش سن تجارت جنسی در ایران، ورای عامل اصلی و تعیین کنندە یعنی فقر فراگیر و هدفمند از جانب دولتمردان، آموزش‌های دینی و بهرە‌وری از آن  و حضور فعال نهادهای دولتی در لوای یاری رساندن اما در اصل دسترسی آسان‌تر بە بانک اطلاعاتی زنان و دختران نیازمند، نیز حائز اهمیت می‌باشد. از طرفی تجارت صیغە نە تنها بە عنوان منبع درآمد خوبی تبلیغ می‌گردد بلکە از آن چون جهادی پر ارج نام بردە می‌شود، برگزاری جشن تکلیف برای دختربچگان ٩ سالە و آمادە‌سازی روحی آن‌ها با مسئلە‌ی ازدواج از عواملی می‌باشند کە سیستماتیک بر تربیت و نحوە نگرش زنان تاثیر گذاشتە و به راحتی تن بە این امر می‌دهند و همزمان پشتیبانی قانون و حکومت از کودک‌همسری تمامی راه‌ها را برای تاجران سکس می‌گشاید. زمانی کە از تجارت و سودهی سخن بە میان می‌آید صاحبان ثروت و سرمایە از هر حربەای برای پایین آوردن قیمت و مزد استفادە می‌نمایند و چە اهرم فشار کاری‌تر و بهتر از فقر همە‌گیری کە دامنگیر مردم شده است.

هم اکنون فقر همچون مصیبتی بزرگ گریبان توده‌های فرودست تحت سلطه را گرفته و روزانه با آن دست‌و‌پنجه نرم می‌کنند. بلاشک عامل اصلی تشدید فقر نظام حاکم بر جهان، نظام سرمایه‌داری است که بر پایه‌ی استثمار زنان و تبدیل آن به یک مستعمره به بقای خود ادامه می‌دهد. ذات نظام سرمایه‌داری نابرابری اقتصادی و اجتماعی بوده که خود موجد فقر و بیکاری است. معضلی کە با گرفتار نمودن  انسان در ورطه‌ی فلاکت و گرسنگی او را از آرمان‌های آزادی و مبارزه برای نیل به آن مایوس می‌کند. حربەای کە در حکومت‌های خودکامه‌ای همچون ایران جهت سرکوب، کنترل و ناکارا نمودن جنبش‌های انقلابی از آن بهرە می‌گیرند.

حکومت ایران، طی بیش از ۴ دهه‌ی گذشته به طرق مختلفی به مقابله با مخالفان روی آورده که در سال‌های اخیر می‌توان به «پرستوها» اشاره نمود. این اصطلاح به زنانی اطلاق می‌شود که از سوی نهادهای امنیتی بر سر راه فعالان سیاسی مخالف و یا اشخاص موردنظر قرار داده می‌شوند تا از طریق برقراری روابط عاطفی و جنسی آن‌ها را به دام انداخته و مدارک و شواهدی جمع‌آوری کند که بعدها بتوان از آن‌ها علیه او استفاده کرد به نحوی که وادار شود جهت جلوگیری از آبروریزی اخلاقی اقداماتی را انجام دهد. نمونه‌های فراوانی از زنان رمال و فالگیر موجود است کە مامورین اصلی و مسئولین پروژە‌ی پرستو در خارج از کشور بودەاند، البتە این زنان مدیر و کارگردان‌اند و برای رسیدن بە هدف البتە بە نیروی کار احتیاج دارند و چە نیرویی بیشتر و ارزان‌تر از دختران اغفال شدە از طریق کانال‌های مجازی یا دختران ربودە شدە کە برای ادامە زندگی ناگزیرند اوامر و دستورات را اجرا کنند. نمونەهای بسیاری از پروندەهای روابط جنسی مقامات بالای حکومت اقلیم کردستان بە شکلی مستند چندی پیش در کانال‌های مجازی پخش شد. سیستم مخوف اطلاعاتی ایران جامی زهرآلود است  و حتی در دیگر کشورها نیز از حربە‌ی فروش سکس بە عناوین و طرق مختلف بهرە می‌برد. در کشورهای خلیج و عربی هدف از تجارت سکس و خرید و فروش آن سود کلان، در عراق ورای نفوذ در کابینە‌ی حکومت و کسب سود، اغفال سران حکومتی و ضبط فیلم و عکس جهت برآوردە نمودن خواسته‌های خود در زمان مقرر و استفادە از آن مدارک جهت اعمال فشار و ترور شخصیتی، در ترکیە و اروپا و دیگر کشورها حربە‌ی نزدیک شدن بە فعالین مدنی- سیاسی جهت تخریب شخصیتی، ترور و آدم‌ربایی است.

انتخاب پرستو  در مراکز مددکاری و آسیب‌های اجتماعی، حمایتی، روان‌شناسی، امور اجتماعی و مذهبی و یا جوانانی می‌باشند که زیر نظر وزارت اطلاعات فعالیت دارند. بیشترین تمرکز پروژه‌ی پرستوسازی در حوزه آسیب‌های اجتماعی و حمایتی است زیرا بالاترین تعداد گزینه‌های پرستو و زنان آسیب‌پذیر که به راحتی به خدمت گرفته می‌شوند، در این حوزه‌ها می‌باشند. بنابراین جاسوسان پلید وزارت اطلاعات از طریق زنان اطلاعاتی با کد پرستو از دیرباز مورد توجه این وزارت بوده است. حکومتی که حجاب زنان وسیله‌ای برای سرکوب آنان است، استفاده‌ی ابزاری از آنان برای کسب اطلاعات با کثیف‌ترین راه‌ها جایز بوده و  تن‌فروشی در لوای جهاد صیغە‌ای ترویج و تشویق می‌شود. در حکومتی که معیارهای اخلاقی و انسانی فروپاشیده، شگرد موسوم به پرستو، شیوه‌ای برای کسب اطلاعات است و  برای تامین منافع حکومت از آن‌ها سوءاستفاده می‌شود. در حکومت ایران که مبتنی بر احکام شریعت و اسلام است، این نوع دام‌ها و رسیدن به اهداف  موردنظرشان کاملا مجاز شناخته شده است. سران، مقامات، نهادها و بنیادهای خیرخواهانە‌ی سیاسی، نظامی و قضایی همگان از پایەهای اصلی اجرای این پروژه‌های بە ظاهر اجتماعی و مددکاری و در باطن ضدانسانی و همگون با سیستم  استثمار حاکم بر جهان می‌باشد.

در دوره‌ی ریاست‌جمهوری روحانی ترور و ربایش فعالین سیاسی مخالف حکومت در خارج از ایران افزایش یافته و در داخل نیز سانسور، سرکوب و اختناق و اعدام به‌طور بی‌سابقه‌ای افزایش یافته است. در تمام آن سال‌هایی که رژیم ایران با رسوایی مداخله نهادهای امنیتی نظام در «ترور» فعالان سیاسی خارج کشور همچون ماجرای میکونوس و قتل‌های زنجیرهای روشنفکران دست‌وپنجه نرم می‌کرد، روحانی برای ۱۶ سال دبیر شورای عالی امنیت ملی ماند. با توجه به چنین سابقه‌ای بود که زمانی که در سال ۱۳۹۲ به ریاست جمهوری رسید، انتظارات گسترده‌ای برای اصلاحات و سازماندهی و تقویت دوباره وزارت اطلاعات مطرح شد. به ویژه آن که در دوران احمدی‌نژاد کشمکش‌ها و پاکسازی‌های درون وزارت و شایعات بیرون کشیدن اطلاعات محرمانه سران نظام، این وزارتخانه را با بحران مواجه کرده بود. بنابراین بی‌جهت نبود که در این دوره وزارت اطلاعات در داخل و خارج کشور جهت تهدید و ترور و آدم‌ربایی فعال‌تر عمل کرده است؛ حال می‌توان آدم‌ربایی و مفقودالاثر شدن طیف وسیعی از دختران را در ادامە این سیاست و بهرە گرفتن از آن در پروژە‌ی پرستو دید.

چگونگی به دام انداختن فعالین سیاسی و رسانه‌ای در خارج کشور را با نمونه تلاش‌های شیرین نجفی که احتمالا یکی از مامورین با تجربه و حرفه‌ای وزارت اطلاعات ایران است به بحث و بررسی در این مورد ادامه می‌دهیم. به خصوص نمونه ربودن و اعدام زم و نقش شیرین نجفی و اخیرا نیز ربودن «حبیب اسیود» فعال سیاسی خوزستانی با استفاده از زنان نشان می‌دهند که «پرستو»های وزارت اطلاعات نیز علنی‌تر و فعال‌تر از گذشته وارد صحنه ترور و آدم‌ربایی شده‌اند. انتقال برخی از عناصر به ویژه «زنان» صادراتی سیستم امنیتی از ایران به ترکیه و از ترکیه به اروپا و کانادا و با سوءاستفاده از حرکت «دختران میدان انقلاب» از دیگر اقدامات شیرین نجفی بود، اقدامی که بعضا در شرایط عادی، ماه‌ها و احیانا سال‌ها برای افراد مشابه اتفاق افتاده اما در این ماجرای خاص ظرف کمتر از یک ماه از ابتدا تا انتها زمان صرف آن شد.

شیرین نجفی هر گاه اراده می‌کرد یک چهره‌ی سیاسی یا فعال اجتماعی و فرهنگی را در سطح عمومی تخریب کند، اتهاماتی به او نسبت می‌داد. اتهامات اخلاقی یا مالی یا اتهام ارتباط با دستگاه اطلاعاتی ایران و سپاه و غیره. او برای رسیدن به هدف شوم خود علاوه بر استفاده از افراد متوهم زیرمجموعه‌اش، طبق نقشه‌های پیچیده‌ای که از قبل طراحی کرده بود، آن فرد را بر سر قراری در رستوران یا پاساژ می‌کشاند و با قرار دادن برخی افراد بر سر راه آن‌ها و گرفتن عکس از این قرار و ملاقات‌ها، آنان را تحت فشار قرار می‌داد تا تن به خواسته‌های او دهند. برای مثال عکس‌های برخی فعالین سیاسی را مونتاژ کرده و به‌عنوان فردی ناشناس در شبکه‌های اجتماعی منتشر می‌کرد. در مهمانی‌ها از آن‌ها عکس می‌گرفت تا سوژه‌ی موردنظر خود را وادار کند از افشاگری علیه شیرین نجفی جهت کلاهبرداری‌ها و ارتباطات گسترده‌اش با سیستم امنیتی سکوت کند. برخی از دختران بی‌پناه و آواره و سرگردان و نیازمند به کمک که در ترکیه به هوای ماندن در این کشور یا رفتن به کشورهای اروپایی یا آمریکایی در تور شیرین نجفی گرفتار می‌شدند، به طعمه‌هایی تبدیل می‌شدند که نجفی آن‌ها را برای استفاده‌ی جنسی نزد مردانی که در کمین آن‌ها نشسته بود، بهره گیرد. سپس با گرفتن فیلم و عکس از آنان، هر دو طرف را تحت فشار قرار می‌داد، فعالان سیاسی را از یک طرف برای تن دادن به خواسته‌های خود و سیستم امنیتی و دختران بی‌پناه گرفتار آمده در تور خود را به پخش تصاویر آن‌ها در فضای مجازی و کانال‌های تلگرامی مجاهدین خلق، شب‌تاب نیوز، در آمدنیوز که شیرین نجفی همزمان ادمین آن‌ها بود به‌عنوان «پرستوی اعزامی رژیم ایران»، این دختران را تهدید می‌کرد چنانچه به همکاری خود در این زمینه ادامه ندهند امکان ادامه زندگی آنان در هر جای دنیا سلب خواهد شد.

حکومت ایران هر آنچه که منافع ایدئولوژیک و مصالح نظام را تامین کند کاملا «مجاز، شرعی و قانونی» می‌داند و همه‌ی عناصر و مقامات مهم حکومت ایران در تجاوز، شکنجه،  اعدام و کشتن و جاسوسی نقش دارند. در واقع حاکمیت ایران از هر ابزاری به نفع خود استفاده می‌کند. جامعه‌ی ما در بیش از چهار دهه‌ی گذشته تجارب بسیار تلخی را از سر گذرانده است. از کشتارهای سال‌های نخست انقلاب، تحمیل حجاب اجباری بر زنان، لشکرکشی به کردستان، ترکمن صحرا، خوزستان، سیستان و بلوچستان، کشتارهای سال‌های ۶۰ تا ۶۲، هشت سال جنگ، کشتار دسته جمعی هزاران زندانی سیاسی در سال ۶۷ با فرمان خمینی، ترورهای دوران رفسنجانی و فلاحیان، حمله به کوی دانشگاه، اسیدپاشی به صورت ده‌ها زن در خیابان‌ها، قتل‌های ‌زنجیرهای، اعدام و ترورهای سال‌های اخیر و اکنون خطر جنگ، قحطی، گرسنگی و آلودگی هوا و فقر در دوران بیماری کرونا کە عملا عرصە را بر طبقە فرودست و در این میان، زنان بیش از پیش تنگ نمودە است.

بزرگ‌ترین شکست تاریخی زنان همانا ظهور مردسالاری و به حاشیه راندن آنان بود. با شکل‌گیری خانواده‌ی هسته‌ای تحت ریاست مرد، خانه به قلمرو حاکمیت مردان تبدیل شد. مقام زنان به بردگی تنزل یافت و به بند‌ه‌ی شهوت مرد و ابزاری صِرف برای تولید فرزند. فردریش انگلس بیش از دویست سال پیش نگرش سرمایەداری را بە درستی نسبت بە زن بە قلم کشاند اما متاسفانە با وصف رهنمودها و حضور پر شور مبارزان در سطح بین‌الملل امروز شاهد ظلم و اجحاف چندین برابر در حق زنان می‌باشیم. زنان و دخترانی کە اغلب بە عاملین اجرای قوانین زن‌ستیز بدل گشتە و برای حفظ بقای سیاسی حتی در احزاب و سازمان‌ها به دشمنی با هم‌جنسان خود می‌پردارند و همطراز زنان سیاستمدار سیستم سرمایە محسوب می‌گردند کە علنا پوشش، گویش و راهکردهای مرد حیلە‌گر را برگزیدەاند. در مقابل زنانی که به مرحله‌ی بلوغ فکری و سیاسی و آگاه به عمق مسئله‌ی زن پی برده باشند، بی‌گمان می‌توانند یاریگر زنان جهت نیل به حیات آزاد باشند.

در چند روز اخیر شاهد برگزاری باشکوه مراسم بزرگداشت هشت مارس در اقصی نقاط جهان بودیم، بیانیه‌ها و پیام‌های تبریکی کە حاوی تاریخ این دستاورد بزرگ بود و تجلیل از مبارزان جنبش آزادی‌خواهی زنان و مقام و جایگاه آنان. در کمتر بیانه‌ای بە وضعیت امروز زنان، تاریخ اسارت آنان و  به چالش کشیدن چهره‌ی کریە‌ی سرمایە، وضعیت کودکانی که به اجبار ازدواج واداشته شده و شرایط هولناکی دارند، شده بود. لذا در بیانیه‌ی جنبش زنان آزاد شرق کردستان در این میان جلب توجە می‌نمود، درد بە معنی کامل کلمە بە قلم کشیدە شدە و  یافتن چارە‌یابی و درمان را در نشستی متحد میان زنان تمام ملیت‌های ساکن در جغرافیای ایران معرفی نمودە بود. بیانیه‌ای کە شاید شعاع کاربردی روز زن را از تقلیل بە فقط یک روز در سال بە جنبشی در کل سال ارتقاء بخشید و عملا رە بە رهروان کاروان پیکار با امپریالیسم جهانی و منطقەای گشود. آری در چهار دهە و اندی حاکمیت رژیم دست نشاندە‌ی سیستم سرمایە‌داری بە کرات شنیدە و دیدەایم، نشسته‌ایم و هر بلایی که به سرمان آمده را تحویل می‌گیریم؛ در دفاع از خود دستی بلند نمی‌کنیم؛ تسلیم شده‌ایم؛ تلاش نمی‌کنیم؛ اهمیتی نمی‌دهیم چه اتفاقی برایمان می‌افتد.” این‌ها نمونه سخنانی است که نشان از پدیده‌ای به نام”درماندگی آموخته شده” دارد. درماندگی آموخته شده پدیده‌ای است که در آن فرد یا گروه وقایعی را تجربه کرده که خارج از اراده و کنترل آنان بوده است. درماندگی آموخته شده زمانی به وجود می‌آید  که فرد یا گروه دچار انفعال شده است. رفتار انسان‌ها براساس باورهای‌شان تنظیم می‌شود. باور به اینکه: «من می‌توانم در ایجاد تغییر موثر باشم» افراد را به حرکت تشویق می‌کند و در تکامل هویت فردی‌شان موثر است و باور به اینکه: «تغییر امکان‌پذیر است زیرا می‌توان از مرزهای گروهی عبور کرد» به افراد امکان می‌دهد بتوانند خود را به‌عنوان عضوی از یک گروه بزرگ‌تر با هویت اجتماعی‌ای مشترک ببینند و بر اساس این درک، دست به عملی گروهی بزنند و به‌واسطه‌ی آن، شرایط اجتماعی را تغییر دهند. بحران بی‌اعتمادی در جامعە را با علم بە مشکلات و ریشەهای آن، می‌توان بدل بە همبستگی نمود و با نشانە رفتن درد مشترک گام بنیادین را جهت اتحاد برداشت. روانشناسی تردید عمیق و فضای بی‌اعتمادی گسترده و ژرف سیاسی  نسبت به نیروهای مخالف و اپوزیسیون رژیم حاکم در نزد توده‌های مردم به‌وجود آمدە و این البتە  یکی از عوامل پایداری رژیمی است کە حاصلی جز کشتار و تخریب نداشتە و فقط با اتحاد، خودآگاهی و داشتن نقشە رهایی جهت مبارزە با رژیم  می‌تواند درهم شکند.

زندان با سنگ‌های قانون بنا می‌شود و فحشا با خشت‌های فقر،  تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل

آینده را

از آنِ دختری می‌دانم

که با گیسوانش

آزادی را می‌بافد

و با تفنگ دستش از آن حفاظت می‌نماید.

مبارزە زندگی‌ست