برگرفتهاز مانیفست تمدن دموکراتیک، جلدچهارم، عبداللهاوجالان
نکتهی حائز اهمیت این است که مسائل زن در جامعه، پیش از هر چیز در چارچوب ابعاد تاریخی-اجتماعی ارزیابی گردند. مسئلهی زن، معضلی است که منبع تمامی مسائل میباشد. میبینیم که پیش از گذار به جامعهی دولتی و طبقاتی؛ یک هیرارشی مردسالارانهی (پدرسالار) خشن علیه زنان نهادینه گشته است.
جهت توجیه مردسالاری، به گفتمانهای اسطورهای و دینی بسیار توسل جسته شده است. حماسهی اینانا ایزدبانوی اوروک، بازتاب همین مرحله است. برای کهن ایزدبانوی مادر و طبیعت، حسرت عظیمی احساس میگردد. از نیرنگ، حقهبازی و زورگویی مرد حاکم موجود در نظم هیرارشیک و دولتی مردسالارانه که در درون آن گرفتار گشته، مینالد. چنین واقعیتی در حماسهی بابل (نزاع ماردوک خدای نیرومند بابل با ایزدبانو تیامات) بهگونهای گیرا و آشکارتر دیده میشود. در اسطورههای سومر گفته میشود که زن از استخوان دندهی مرد آفریده شده است. این بیانی نمادین است. همان رویکرد در ادیان تکخدایی نیز ادامه مییابد. زنان که بهعنوان ایزدبانو وارد زیگوراتهای سومری گشتند، همچون فاحشهی معبد از آن خارج میشوند. اولین فاحشهخانه، در شهرهای سومری افتتاح میشود. زن از فاحشگی در معبد به سطح کنیزی در دربار ترفیع داده میشود. ابژهایست برده، که در بازارهای تجاری همیشه به چشم میخورد. در تمدن یونان-روم، صرفا بردهای جهت امور منزل است و جایی در سیاست ندارد. در تمدن اروپا، ابژهای جنسی است که با قراردادی به مرد وابسته میگردد. در تمدن کاپیتالیستی، فاحشهای جهانی میباشد که عمومی گشته است. همگام با مرد حاکم، تاریخ ساختار و معنایی کاملا جنسیتگرایانه کسب نموده است. تاریخ، دیگر بهصورت مردانه پیش میرود.
ضعیفهشدگی زن (که به معنای برده شدن زن است) بلافاصله پس از آن بر ابژههای مرد نیز که تحت استثمار و فشار جامعه قرار داده شدهاند، بهطور کامل بازتاب داده میشود. در حالی که جناح فرادست سیاسی، نظامی و کاهنی جامعه، به موقعیت جنسیت برتر و حاکم رسانده میشود، قشر فرودست مدیریت شونده نیز تدریجا بهصورت ضعیفه درآورده میشود. در جامعهی یونانی-رومی، مرد از جوانی به بعد با یک برخورد شدیدا جنسیتگرایانه پرورش داده میشود. در طول تمامی اعصار تمدن، در نتیجهی برخوردهای جنسیتگرایانه در قبال زن، انحرافات جنسی بهطور شایع رواج مییابند. دیگر بهاندازهای که «زن، برده است» بردهی مرد نیز به همان اندازه زن یا ضعیفه است.
هنگامی که در جامعهی خاورمیانه، مسائل ناشی از دستگاههای فشار و استثمار کاپیتالیستی امروزی نیز براین مسائل ریشهدار تاریخی افزوده میشود، حیاتی واقعا کابوسوار برای زنان گریزناپذیر است. زن بودن، شاید هم مترداف انسانی است که در دشوارترین شرایط بهسر میبرد. چندلایهترین فشار و استثمار خشن که جامعه دچار آن است، بر روی جسم و رنج و کار زنان تحقق مییابد. به تازگی پی برده میشود که زن نیز انسان است! برخورد ناآبرومندانهی جنسیتگرای قاطع به جایی رسیده که دیگر ناچار است جایگاه خویش را به جستجوی دوست و رفیقی موردنیاز بدهد. لااقل بر روی این مقوله بحث صورت میگیرد. باید بدانیم تا زمانی که «درست زیستن با زنان» در جامعه تحقق نیابد، درپی گرفتن حیاتی با معنا نیز ممکن نخواهد بود. میبایست با علم بر اینکه با زن آزادی که شرافت خویش را بهتمامی به دست آورده خواهیم توانست پرمعناترین و زیباترین زندگی را تحقق بخشیم، گفتارهای خود را شکل داده و کردارمان را پیشبرد بخشیم.