جوانا سنە
روشنفکران ایرانی کە در خاورمیانە بیش از همه بە اندیشەی مدرنیستی مشغولاند، قادر نشدەاند از یک تفکر شیعیِ مدرنیستی فراتر روند. اسلام سیاسی که یک ایدئولوژی ملیگرایانە است، بر الیگارشیهای دولت- ملت دویستسالەی اخیر نقاب زدە است، حکومت اسلامی ایران بە شکل بسیار جالبی این واقعیت را نشان میدهد که اسلام شیعی از سرتا انتهایش ملیگرایی ایرانی است. ساختار نظام ایران کە تیشە بەریشەی خواستەها و مطالبات خلقهای ایران زدە ساختار اجتماعی، قوانین و نخبگان خود را اینگونە میشناساند: همەی افراد، سازمانها و نهادهایی کە تقریبا اهرمهای قدرت را در اختیار دارند و خواستەهایشان حول محور ولایت فقیە میچرخد؛ ﻫﻤﻪ ﭼﻴﺰ نظامی است و دوربینهای نظام همە چیز را کنترل مینمایند، تمامی هَمّ وغم نظام این است کە جامعه را بە بالاترین سطح هموژن کردن برساند و جامعەای یکدست و تکهویت را مبنا قرار دهد کە آنهم در ولایت فقیە خلاصە میگردد، قوانینی کە تدوین نمودەاند پایەها و مبنای اساسی آن در چارچوب انکار موجودیت ملتها، هویتها، آسیمیلاسیون فرهنگی، حذف زنان در عرصەهای سیاسی و اجتماعی، بیکاری، اعتیاد، فحشا و همگام با آن تضعیف تمامی بنیانهای اخلاقی جامعە و توجیهات شرعی برای آن میباشد. تراژدی محیط زیست، ﺳﻴﺎﺳﺖ ﻭﺍﺑﺴﺘﻪﺳﺎﺯی بیوقفەی ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﻭ ﺟﻮﺍﻥکشی، سرکوب و سانسورهرگونە فعالیت فرهنگی تحــت عنــوان تهاجــم فرهنگــی، بــر طبــق قانــون مجــازات اســلامی، انســانها را تنهــا بــه جــرم داشـتـن باورمندی متفــاوت میتــوان انکار و امحاء نمود و میتــوان زنان را سنگســار کــرد، قانــون حمايــت از خانــوادە با تصويــب قوانــين ضــدِ زن و ضــد کــودک بيشــترين ســتم را بــر زن، کــودک و خانــواده ايرانــی تحميــل میکند. میتوان گفت جامعەی ایران هم از نظر اتنیکی و هم دینی بە حکم خصوصیات چندهویتیاش دارای فرهنگی غنی میباشد و میزبانی تمامی هویتهای دینی و ملی خاورمیانە را بر عهدە دارد از اینکە هویتهای کثیر را صرفاً با توسل بە هژمونیهای ایدئولوژیک ملیگرایانە یا دینگرایانە در یک جا نگە دارد دچار دشواری میگردد، شکلی از ناسیونالیسم دینگرا و نژادگرا را بە شیوەای بسیار ظریف اجرا مینماید از طرف دیگر در حالی کە مدرنیتەی کاپیتالیستی را اجرا مینماید هنگامی بە نفعش باشد از توسل جستن بە تبلیغات آنتیکاپیتالیستی نیز دوری نمیجوید. این بخشی از ساختار اجتماعی، سیاسی و اقتصادی رژیم و ارمغان انقلاب است.
اوضاع سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در چهار دهەی اخیر در ایران توأم با خلأهایی بوده کە راه بر معضلات و بحرانهای فراوانی هموار کرد. میتوان گفت پیمانەی بحرانها و معضلات تا حدی است کە کنترل را از دست زمامداران حکومتی خارج نمودە و این ناکارآمدی حکومتی سبب تشدید فشارها و نیز ایجاد شکافهایی عمیق از لحاظ طبقاتی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی میباشد. ایجاد شکاف در یک جامعە برابر است با وضعیت بحرانی در آن جامعە. در چنین وضعیتی لازم است کە نظام حکومتی تدابیر لازم را برای رفع بحران بیاندیشد و راهکارهای لازم را ارائە دهد، اما این مطلب در مورد ایران صدق نمیکند زیرا حکومتی کە در قرن بیست و یکم در تلاش برای حل مسائل و بحرانها با متدهای قرون وسطایی است، طبیعی است کە شکافهای جامعە و حکومت تبدیل بە گسست گردد و در اینصورت است کە نظام ارزشی جامعە در تضاد کامل با نظام ارزشی حکومت قرار میگیرد. با نگاهی گذرا بە سیر چهل سالەی حکومت ایران و دولتهای سازندگی، اصلاحات و اعتدال میبینیم این رویەی بحرانزا تغییری نکردە و سیری کاملاً صعودی نیز داشتە است. اگرچە در دوران سازندگی تلاش در جهت مدرنیزە کردن ایران وجود داشت اما این تلاش محدود بە بُعد اقتصادی بودە و تأثیری در ابعاد سیاسی و فرهنگی نداشت، دوران اصلاحات نیز جهشی بود بهسوی گرایشات لیبرالیسم و نئولیبرالیسمی کە این نیز زنگ خطری بود برای طیفهای اصولگرا. این فراز و فرودها در گرایشات نئولیبرالیستی خود نیز عاملی بود در جهت تشدید بحرانهای اقتصادی و سیاسی درچارەیابی وحل بحران؛ تمامی جبهەها لازم میدانند کە عرض اندام کرده و راهکار خویش را ارائە دهند و این نیز راه را برای فشار جبهەی اصولگرا کە تمایل دارند با مدل اقتصاد مقاومتی بە میدان بیایند هموار نمودە است. البتە نهادهای مافیایی اصولگرایان (سپاه) قدرت کافی را برای مهار برنامەهای دولت در دست دارند و برنامه های دولت را در حد اجرایی در کنترل دارند.
اگر بخواهیم از منظری ایران را با کشورهای دیگر مقایسە نماییم، خواهیم دید ایران از حيــث فســاد دولتــی رتبەی ١٤٤ را در جهان داراست، بعد از کشور چین، دارای بالاترین آمار اعدام است واز نظــر شــيوع و مــصرف مــوادمخــدر دومــين کشــور جهــان اســت. نظامی با این ساختار و اوصاف البتە کە بحرانزاست و سیاستهای غلط دولت فاکتور اصلی در تشدید بحران میباشد. دولت ایران شــیوەی اندیشــە، زندگــی و معیارهــای جامعە را تعییــن میکنــد و بدیــن گونــه شــیوە و معیارهــای زندگــی نــە توســط خلقهــا بلکــە توســط حاکـمـان تعییــن و تحمیــل میشــود، همین امر موجب شدە کە چهل سال حاکمیت ولایتفقیه کماکان همراه با اعتراضات، خیزش و نارضایتیهای اجتماعی باشد. این روند اعتراضی با گسترش فشارها افزایش مییابد و ظرفیتهای جمعی را با خود همراه میسازد. در مسیر چهل سالەی حاکمیت ایران خودکامگی در عرصەی حاکمیت ومیل وافر در جهتدهی بە معیارها موجب شدە کە خواستەها و مطالبات خلقها، ارکان فعال جامعە، نخبگان، روشنفکران، مجامع فکری، فرهنگی، هنری،دینی،علمی، جوانان، زنان، کارگران و معلمان موجودیتی نیابد و هرگونە تلاش برای رسیدن بە خواستەها را در چهارچوب اغتشاش و تلاش برای سلب امنیت ملی تعریف مینمایند و همین امر موجب شدە کە اعتراضات با آرامش نسبی و مسالمتآمیز حل و فصل نگردد، بالعکس بە بروز خشونتهای قهری، زندان، شکنجە و قتلعام منتهی میگردد. زیرا هرگونە گفتمانی کە در آن از هویت، شناسنامە، دین و مذﻫبی جدای از نظام بحث شود بە شدت مورد انکار قرار خواهد گرفت. هرچە بر طول عمر نظام افزودە میشود بە همان اندازە مرکزیتر و نظامیتر گردیدە و عملکردی استعمارگرانەتر در پیش میگیرد. در حال حاضر شاید برای خود ایران وضعیتی عادی باشد اما وضعیت تمامی خلقهای ایران بە سوی شرایطی بحرانی میل مینماید. این وضعیت را میتوان بە کودتای دایم نیز تشبیە کرد. در حال حاضر ایران تحت فشار اقتصادی بالایی قرار دارد، گستردگی فشار در بازەی زمانی کوتاهی پس از برجام شروع شد. تحریمهای چند دهەای علیە ایران چرخەی تخریبی را بە همراه دارد و موازی با آن مدیریت ضعیف و خودمحوری باعث میشود آسیبهای جمعی تشدید گردند. ایران هم اکنون در یک کپسول نفسگیر محبوس میباشد کە راه هرگونە کنشی را ندارد. دامنەی آسیبها آنقدر وسیع است کە کاهش و یا دیدن راهی برای چارەیابی ممکن نیست مگر با تغییر بنیادین در ساختار و سیاست حاکم و دیدن کارنامەی چهل سال سیاست ناکارآمد. حکومت چارەیابی را در سرکوب شدید جامعە خلاصە نمودە و در این راستا از هر تاکتیکی استفادە مینماید. خواستەهای مشروع را تداخل خارجی نامیدە و اعتراض را اغتشاش. بە صراحت میتوان گفت کە ﻧﻈـﺎﻡ قدرت برقرار شدە بە صورت مداوم در راستای تخریب ارادەی خلق و نابودی جنبشهای دموکراتیک فعالیت مینماید.
صفحەهای تاریخ حاکمیت ایران مملو از انکار، سرکوب و بەکارگیری اشکال گوناگون خشونت در مقابل خواستەها و مطالبات خلقها است کە خلق کورد از این قاعدە مستثنی نبودە است. تاریخ تاریک حکومت با نادیدە انگاشتن فرهنگ خلق کورد با دستان خود زمینە را برای ایجاد گسست و دچار شدن هویت کلی و استحالەی فرهنگی آمادە نموده، طبیعی است کە اصالت وهویت عناصر تشکیل دهندەی هویت دچار اغتشاش میگردد و همین امر موجب میشود خلقها برای بازتعریف و احیای هویت اصیل خود تلاش نمایند، در نتیجەی این کنش و واکنش، تلاش و مبارزات مشروع و حقوقی خلقها بە ویژە خلق کورد برای حفظ هویت خود کە بخش عمدەای از اهداف آنها در این راستا میباشد، همچون دامن زدن بە تفرقە و سرگردانی در جامعە محسوب گشتە و برچسبهای ضدانقلابی، غیر خودی، تجزیەطلب، مخل امنیت کشور بر پیشانی آنها زدە میشود. فاجعەی کوی دانشگاه، قتلهای زنجیرەای، تظاهرات اعتراضآمیز علیە نتایج رسمی انتخابات ریاست جمهوری ١٣٨٨، قتلعام مردم سنندج و اعلام جهاد با فرمان خمینی و همچنین قتلعام ترکمن صحرا در مرداد سال ١٣٥٨ نمونەهایی از جنگهای تمام عیار هستند کە با استفادە از حربە شرعی و زیر لوای جهاد، تاریخی خونین نوشتند. واکنش ضــد بــشری رژیم ایران بە اعتراضات مسالمتآمیز و مدنی مردم کوردستان در ٢٦ بهمن ١٣٧٧ (١٥ فوریە ١٩٩٩) در محکومیت توطئەی بینالدولی علیە رهبر خلق کورد عبدالله اوجالان در دورانی از حاکمیت دولت اصلاحات کە با گفتاری مدنی بر سر کار آمدە بود نمونەی دیگری از تاریخ تاریک میباشد.
تاریخ خلقها نشان دادە کە همواره در برابر جبهەهای اقتدارگر و حاکم، جنبشها و خیزشهای مردمی مقاومت کرده و برای رسیدن بە مطالبات برحق خود تلاش نمودە و قادر بودهاند تاریخی زرین را از آنِ خود کنند. آیندەی روشن ایران و بازیابی نقش تاریخیاش در خاورمیانە تنها در سایەی یکپارچگی با عناصر دموکراتیک (جامعە دموکراتیک، اقتصادی و اکولوژیک) و برداشتن گامی نوین میتواند میّسر گردد. پتانسیل جامعەی ملی ایران بە اندازە کافی جهت اینکار نیرومند است و در عین حال واقعیت ملت دموکراتیک ایران نیز این امر را ضروری میگرداند.
منبع: آلترناتیو شمارە ٧٩