دیانا اورین
خشونت به هر شکلی پدیده ای زشت و نارواست. در عصری زندگی می کنیم که همه انسانها اعم از زن و کودک، پیر و جوان روزانه به اشکال متفاوت مورد خشونت قرار می گیرند. خشونت پدیده ای دارای ابعاد گسترده بوده و نمی توان صرفا به خشونت روانی، کلامی و فیزیکی و جنسی تقلیل داد. نظام مدرنیته سرمایه داری که با شعار دمکراسی و آزادی خود را تعریف نموده بیش از همه خشونت و ابعاد کریه آن را می توان در این سیستم مشاهده نمود. کافی است به خاورمیانه و جنگهای پیچیده و دشوار آن بنگریم. جنگ که خود یکی از شیوه های خشونت است جوامع را دچار بحران، آوارگی، فقر و بن بست می کند. اما زمانی که بخواهیم در مورد خشونت علیه زنان صحبت نماییم مسئله بسیار عمیق و ریشه دار بوده که نمیتوان تمامی وجوه آن را در این یادداشت به زبان راند ولی به صراحت می توان گفت خشونت علیه زنان از محصولات نظام مردسالاری است تا بدین گونه زنان تحت سلطه قرار گرفته و به تبع آن جامعه تحت حاکمیت قرار گیرد. بنابراین خشونت در بسیاری از جوامع به عنوان سازوکار کنترل اجتماعی مطرح است. از خشونت قانونی گرفته که توسط نیروهای امنیتی و انتظامی رژیم گرفته تا خشونتهای خانگی که توسط مردان که نمایندگان دولت در خانه هستند اعمال می شود.
خشونت علیه زنان تاریخ کهنی دارد و اولین ملتی بودند که از هر نظر تحت استثمار و استعمار سیستم دولتی قرار گرفتند. همانگونه که در ابتدا نیز اشاره شد خشونت علیه زنان پدیده گسترده ای است. محروم نمودن زنان از عرصه های اجتماعی و محصور آن در خانه و تقلیل نقش آنان به خانه داری و همسرداری و استفاده از زنان به عنوان نیروی ارزان کار یکی از روشهای خشونت محسوب می گردد. کشتن زنان تحت لوای ناموس، سنت، آداب و رسوم و مذهب نمونه ای از خشونت فرهنگی محسوب می شود. در نظام مدرنیته سرمایه داری نیز نگاهی کالاگونه به زنان وجود دارد و استفاده تبلیغی از جسم زنان از شدیدترین خشونت علیه آنان به شمار می آید. بنابراین با نگاهی به وضعیت زنان می توان گفت در کنار تمامی مبارزات و فعالیتهای آنان، خشونت علیه آنان همچنان ادامه دارد و هر روز شکل جدیدی به خود می گیرد.
در جوامع خاورمیانه به دلیل تشدید جنگها از سویی و دخالت و تعرض قدرتهای جهانی از سوی دیگر و علاوه براین حاکمیت دین و قوانین شرعی، زنان بیش از همه در معرض انواع خشونتها قرار دارند. ربودن و فروش زنان در بازارها توسط مرتجعین داعش نمونه بارزی از خشونت است. یکی از آثار هولناک جنگها مورد تجاوز قرار گرفتن زنان می باشد که اثرات ناگوار آن سالها در روح و روان آنان باقی می ماند. یکی دیگر از اشکال خشونت علیه زنان ختنه یا به عبارت دیگری ناقص سازی اندامهای جنسی زنان است. عوارض روحی ختنه به مراتب دشوارتر از تجاوز است. با تاملی در هریک از اشکال خشونت می توان عمق رنج و درد زنان را حس و درک نمود در واقع این اعمال خشن و غیرانسانی از سوی سیستم مردسالاری بر زنان می گردد.
ایران نیز در اعمال خشونت علیه زنان شناخته شده است. به دلیل حاکمیت نگرش دینی و شرعی در ایران زنان از بسیاری از حقوق اولیه خود محرومند. حتی به نام قوانین شرعی در نوع پوشش آنان دخالت صورت می گیرد و در بسیاری موارد مورد خشونت ماموران انتظامی قرار می گیرند. حجاب اجباری ملموس ترین شیوه خشونت علیه زنان در ایران محسوب می گردد و زنان سالهاست که در مقابل این تبعیض آشکار رژیم آخوندی مبارزه می کنند. در یکسال اخیر با گسترش دامنه اعتراضات مردم ایران به دلیل فقر و بیکاری، فساد و ناکارآمدی حکومت، تبعیض و نقض حقوق بشر، زنان نیز در صفوف مقدم اعتراضات قرار گرفتند و سکوت خود در برابر تمامی نابرابریها را شکستند تا بدین گونه تداوم مبارزات تاریخی زنان ایرانی باشند. با گسترش اعتراضات زنان رژیم نیز عرصه را بیش از پیش بر زنان تنگ نموده و بسیاری از فعالین مدنی، سیاسی و حقوقی را دستگیر و زندانی نمود. نقض حقوق زندانیان سیاسی زن یکی از شیوه های خشونت علیه زنان محسوب می گردد. اگرچه فحشا، اعتیاد، کارتن خوابی و خودکشی زنان به عنوان آسیب اجتماعی در ایران تعریف شده اند اما در عین حال خشونت محسوب می گردند چرا که تا زمانی زمینه های این آسیبها فراهم نگردند هیچگاه رخ نخواهند داد. در انتها می توان گفت برای ریشه کن نمودن خشونت نه تنها زنان بلکه بایستی تمامی اقشار جامعه مبارزه نمایند چون خشونت و پیامدهای مخرب آن تمامی جامعه را تحت تاثیر قرار می دهد.