فواد بریتان

بخش اول؛

دولت سایه(موازی) در ایران اریکه‌ی قدرت را بدست گرفته و همزمان با دولت روحانی در عرصه‌ّهای سیاسی، دیپلماتیک، اقتصادی و غیره به سازماندهی پرداخته و در تقلای مهار دولت روحانی است.
باید در ابتدا یک امر بدیهی را متذکر شد. از دیدگاه ما و سیل عظیم آزادیخواهان رادیکال هم اکنون شاهد بحرانی جهانی هستیم. یکی از نشانه‌های این بحران را باید طولانی شدن جنگ‌های موجود در خاورمیانه می‌دانیم. این جنگ‌ها به درازا کشیده شده‌اند چون راه‌حلی صحیحی که بر اساس مبانی دمکراتیک باشد توسط طرف های درگیر برای اتمام آنها ارائه نشده است. معتقدیم از یکسو نیروهای تمامیت خواه منطقه‌ای مانند  ایران، ترکیه، سوریه و عراق و از سوی دیگر نیروهایی که در حالت عام به آنها قدرت های جهانی می گویند با تداوم جنگ در منطقه سعی در درازتر کردن عمر خود دارند. در واقع آنها هیچ پروژه دمکراتیکی برای حل و گذار از این بحران ندارند.”
 
در سطح کلان و حتی خردتر، اکثر سیستم‌ها سعی می‌کنند تا بی‌هنجاری خاورمیانه را بیشتر کنند. در این بی‌هنجاری که شبیه آب گل آلود شده است ماهی بگیرند و نهایتا با ترویج رفرمهایی مشکلات موجود را نه حل بلکه منعطف‌تر کند. حال به پاسخ پرسش شما می‌پردازم. چرا جنگ جهانی سوم؟ جنگ جهانی سوم، جنـگ تقسـیم قـدرت و ترسـیم دوبـاره‌ی نقشـه‌ی سیاسـی جهــان اســت. در ایــن جنــگ، هم اروپا و هم  آمریکا علی‌رغم اختلافات سلیقه‌ای، هر دو در این راستا [تقسـیم قـدرت و ترسـیم دوبـاره‌ی نقشـه‌ی سیاسـی جهــان] منفعت‌طلبانه عمل می‌کنند و هر دو نیز درصدد مهـار نظامهای محافظه‌کار منطقه‌ای و در صورت لزوم تغییر آنها هستند. دوباره تاکید می کنم آنها دنبال حل بحران که بحران مدرنیته سرمایه‌دارای معاصر است نیستند. آنها به دنبال بازتولید همان روابط، روابط پیش از بحران خود هستند.
 
جنگ جهانی سوم بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی أغاز و با جنگ خلیج تداوم پیدا کرد. با جنگ ایران و عراق، عمیقتر شدن وضعیت عراق، سوریه، افغانستان و … به اوج خود رسید. حتی انقلاب‌های مردمی مصر، تونس، لیبی هم نتوانست مرهمی برای این جنگ شود. دلیلش هم کاملا مشخص است، نبود جایگزینی مردمی و دموکراتیک یا همان پروژه‌ای دموکراتیک به نسبت حکومتهای گذشته‌شان.
 
تا زمانی که سیستم سرمایه‌داری جهانی نتواند از بحران موجود گذار کند و راه‌حلی برای آن نیابد نمی‌توان گفت که مساله‌ی خاورمیانه حل خواهد شد و یا شاهد حل بحرانهای منطقه‌ای از جمله ایران و یا سوریه باشیم. در اینجاست که مساله‌ی حمله‌ی نظامی آمریکا به ایران و یا رژیم اسد همچو مساله‌ای تاکتیکی نه استراتژیک برای آمریکا قابل درک خواهد بود.
 
کاراکتر این مرحله، یا تداوم وضعیت موجود و عمیقتر شدن بحران خواهد شد و یا اینکه اگر نظامهای جهانی و دولتهای حاکم در منطقه بر سر منعطف‌تر کردن دولتهای منطقه‌ای و ایجاد دولتی باز‌تر وحقوقی سازش کنند، بحران کمرنگ‌تر می‌شود. این همان گزینه‌ای‌ است که بنظر می‌رسد آمریکا می‌خواهد در برابر ایران و یا دیگر کشورها‌ی بحران‌زا اجرا کند.
 
این احتمال هم وجود دارد که در صورت تسلیم نشدن ایران به خواسته‌های آمریکا، جنگ را به ایران کشیده و بخواهد میدان جنگ تازه‌ای را در منطقه باز کند. و یا اینکه عینا جنگ را در صحنه قدیمی عمیقتر نموده تا زمانی که بتواند راه چاره‌ای بیابد. آمریکا می‌خواهد با تغییر ایران خاورمیانه‌ی نوین مد نظر خود را شکل دهد. پس تغییر وضعیت موجود برای آمریکا بسیار مهم است.
 
در داخل ایران روابـط و تنشهـای داخلی به حدی رسیده که شکاف جناحی و سیاسی بیش از گذشته مشخص شده است. امروزه دولت سایه(موازی) در ایران اریکه‌ی قدرت را بدست گرفته و همزمان با دولت روحانی در عرصه‌ّهای سیاسی، دیپلماتیک، اقتصادی و غیره به سازماندهی پرداخته و در تقلای مهار دولت روحانی است. حتی اگر لازم باشد قدرت را هم علنا در دست خواهد گرفت و از سایه خارج خواهد شد. در حال حاضر برای دولت موازی و با کمی تقلیل همان سپاه پاسداران بهترین نوع برخورد برای کنترل دولت روحانی، پیشبرد سیاستهای موازی و منافع کوتاه‌مدت و درازمدت خودشان است. نمونه‌هایش هم زیاد هستند. از بازار ملتهب ارز تا اختلاس‌ها و موسسات مالی و قیمت گذاری بر روی منابع انرژی و … را می‌توان در این چارچوب دید.
 
راه دیگری که جمهوری اسلامی ممکن است مد نظر بگیرد امتیاز‌دهی به حکومت‌های فرامنطقه‌ای و توافق‌های تاکتیکی با آن‌ها برای به اصطلاح وقت‌کُشیِ سیاسی است. این خریدن زمان هم تنها به منظور افزایش عمر نظام است و (حداقل ما) برداشت دیگری از آن نداریم. این تاکتیک‌ها شاید به صورت مقطعی موفق باشد؛ اما بی‌گمان راهکار منطقی و گشایش سیاسیِ بلند‌مدت را به همراه نخواهد داشت و وضعیت بحرانی رژیم و سیستم را عمیق‌تر خواهد کرد.
 
 مدل و استـراتژی نیروهـای دمکراسـی‌خواه منطقه‌ای که کردها نمایندگی آن را بر عهده دارند متفاوت‌تر از دیگر مدلهاست. امروزه خلقهای منطقه نه خواهان تداوم مشکلات گذشته هستند و نه خواهان پیشبرد راهکارهای غیرمنطقه‌ای و دیکته شده از بیرون. چون هر دو را از عوامل بحران‌های موجود هستند. اکنون خلق‌های خاورمیانه خواهان مدلی دمکراتیک هستند که بتواند تحولات بنیادین را در منطقه رقم زده و مردم را از این بحران‌ها نجات دهد. در همین راستا کردها با پیشاهنگی که‌ در تغییر و تحولات منطقه‌‌ای نشان دادند، یگانه جنگاوران دمکراسی و آزادی علیه این گرداب آشوب و آنومی در منطقه هستند که دارای پتانسیل، اراده و نیروی تحــولات انقلابــی ـ دمکراتیــک در ایــران و منطقه‌اند.
 
کُردها امروزه به فاکتور مهم تحولات دموکراتیک مبدل شده‌اند. ما پتانسیل اصلی و موثر برای گذار از مشکلات منطقه‌ای به ویژه جنگ جهانی سوم را در اختیار داریم. در گذشته نیز ما به مثابه جامعه‌ي دمکراتیک و آزاد شرق کردستان –کودار بر حل مسالمت آمیز در چارچوب نُرم‌های دمکراتیک اصرار داشتیم. حتی کودار در این چارچوب، نقشه‌ راه دمکراتیکی را آماده و برای افکار عمومی منتشر کرد. جمهــوری اســلامی با تداوم برخوردهای گذشته‌ی خود نشان داد که نه تنها اراده‌ی حل دمکراتیک مسئله (نه موضوع) را نداشته بلکه در کوچکترین فرصتی به نابودی نیرهای دمکراتیک‌خواه و تحولگرا نیز دست می‌زند. ایــن نحوه‌ی برخورد آینده‌ی روشنی را برای ایران در پیش نخواهد داشت. در همین راستا کودار و پژاک با خوانشی نوین از تحولات منطقه‌ و جهان با تدوین و ارایه‌ی یک پروژه‌ی دموکراتیک برای حل مسایل در ایران یک بار دیگر اهمیت بازخوانی نقشه‌ی راه دمکراتیک و اعتقاد اصلی خود را برای حل دموکراتیک مسایل در ایران  را نشان داد.
 
کودار بر این باور است که تنها رویکردی واکنشی نسبت به وضعیت موجود در ایران نمی‌تواند وضع موجود را متحول کند و افق سیاسی جدیدی را پیش روی ما باز کند. امروزه هر کس بایستی به خوبی به این پرسش پاسخ دهد: که آیا گذار دمکراتیک را ترجیح می‌دهند و یا مداخله خارجی علیه ایران را. آیا می‌خواهند وضعیتی مشابه وضعیت سوریه را در ایران بسازند و یا به سطحی از خرد و عقلانیت سیاسی رسیده‌اند که نقشه راه گذار دمکراتیک را اساس قرار دهند؟ ما به عنوان کودار قبلا نیز به صراحت اعلام کرده بودیم که نه رویکردهای فعلی جمهوری اسلامی را تحمل می‌کنیم و نه برای نیروهای مداخله‌گر خارجی فرش قرمز پهن می‌کنیم. ما معتقدیم جامعه ایران محکوم به این نیست که تنها این دو گزینه را پیش روی خود ببینید. کودار و بسیاری از نیروهای مترقی و تحول خواه، راهکار جداگانه‌تری را اساس می‌گیرند. راهکاری که ما بدان خط سوم می‌گوییم؛ خطی که مرزبندی جدی و قاطعانه‌ای با رویکردهای سرکوب‌گرانه داخلی و در عین حال، مرزبندی آشکاری با مداخله خارجی دارد. مداخله‌ای که با توجه به تحولات منطقه‌ای و جهانی، بسیار محتمل به نظر می‌رسد.
 
این موضوع قابل تامل است که دقیقا یک روز بعد از انتشار پروژه‌ی استراتژیک کودار و پژاک در خصوص وضعیت موجود در ایران و ضرورت گذار دمکراتیک، جمهوری اسلامی ایران، برخورد غیر قابل قبولی علیه نیروهایمان در شرق کردستان و نیز فعالان حقوق بشری از خود نشان داد. البته پیش‌بینی این وضعیت چندان دشوار نبود. موضعگیری در کنار سایر نشانه‌های دیگر به وضوح نشان می‌دهد که جمهوری اسلامی بدنبال حل دموکراتیک و گفتگو با مخاطبان اصلی مساله که خود جامعه می‌باشد نیست. راهکاری که ایران در بر می‌گیرد همچون گذشته حول محور مهار و یا تضعیف تمامی نیروهایی که دنبال حل دموکراتیک و یا نیروهایی که دارای پروژه‌ی حل بوده و خواستار گذار از وضعیت موجود می‌باشد می‌باشد. مقامات جمهوری اسلامی تا کنون راهکار غلطی را برای برخورد در برابر خواستهای جامعه پیموده است.
 
مقامات جمهوری اسلامی، تصور می‌کنند که صرفا با بکارگیری اهرم‌های سیاسی، تجاری، اقتصادی و دیپلماتیک، می‌توانند بر چالشهای پیش رو فائق آیند. فراگیربودن ائتلاف علیه جمهوری اسلامی، عمیق و چندبعدی بودن اختلافات و تضادها، چنان وضعیت بغرنجی را برای جمهوری اسلامی رقم زده که عبور از این گردنه را بسیار دشوار و پرهزینه کرده است. در تفکر و رویه‌هایی که جمهوری اسلامی در پیش گرفته، یک حلقه گمشده و حساس وجود دارد؛ و آن، ‘گشایش دموکراتیک در داخل’ و ‘حل ریشه‌های مسئله حقوق و آزادی‌های خلقهای ایران’ است. مقامات جمهوری اسلامی وقتی از مدیریت بحران و تهدیدهای خارجی سخن می‌گویند، طوری رفتار می‌کنند که انگار میزان رضایت جامعه ایران از حاکمیت، در حد اعلا و مشروعیت  و مقبولیت جمهوری اسلامی در داخل، در حد بالایی است. این برخورد وهم‌آلود منجر به عمیق‌تر شدن بحران‌ها و لاینحل ماندن مسائل و وقوع فاجعه‌های بزرگ خواهد شد. حکومتی که حاضر نیست حقوق انسانی مردم کشورش را به رسمیت بشناسد، حکومتی که حاضر نیست از سیاست مشت‌ آهنین علیه مردمش دست بردارد، حکومتی که حاضر نیست رفتارهای تمامیت خواهانه‌اش را تغییر دهد، چطور قادر به حل بحرانهای عمیق، درهم تنیده و انباشت شده فعلی در خاورمیانه‌ای پرآشوب خواهد بود؟
 
شکاف‌های سیاسی و لاینحل ماندن مسائل اقتصادی، اجتماعی و حقوقی در جامعه ایران، بستر مداخله‌های احتمالی را مساعد می‌کند. این ذهنیتی که معتقد است بدون دمکراتیزه شدن واقعی، [رژیم ایران] قادر خواهد بود صرفا با مدیریت امنیتی و با استمرار وضع موجود از بحران مصون بماند، بیش از همیشه در تنگنا خواهد بود.”