آرگش کارزان
در هفتههای اخیر اعتصاب و اعتراضات بازاریان در ایران بویژه در تهران به وضعیت وخیم اقتصادی و ارزی کشور، یادآور رویداد تاریخی و یا بهتر بگویم یادآور آغاز مرحلهای تاریخی در ایران معاصر بوده است. اعتصابات اخیر بازاریان همگان را به یاد جنبش تنباکو و آغاز دوران مشروطیت اول در ایران انداخته است تاریخ معاصر ایران نشان داده است که این طبقه حتی در وخیمترین وضعیت سیاسی،اجتماعی و اقتصادی خود را مجبور به روبهرو شدن با حاکمیت نمیبینند. میتوان گفت که بازاریان به علت ساختار طبقاتی و منفعت خود در ایران به عنوان یکی از طبقات کاملا محافظهکار به حساب آمده و تنها در صورتی که منافع اقتصادی آنها در سطح کلان به خطر بیافتد خود را مجبور به واکنش و روبهرو شدن در برابر حاکمیت میبینند. بازاریان که بخش بزرگ و تاثیرگزار طبقهی متوسط را تشکیل میدهند در طول یک قرن اخیر بر روی رویدادهای سیاسی و حتی ساختار سیاسی ایران دارای نقش زیادی بودهاند. میتوان عنوان نمود مشارکت بازاریان در اعتصابات اخیر نشان از آغاز مرحلهای جدید در ایران و نشان از وضعیت بحرانی حاکمیت و اوج نارضایتی و گسترش و همهگیر شدن اعتراضات دارد. به این دلیل که همیشه طبقهی متوسط در اوج بحران و در کمترین زمان مانده به شورش و انقلابها به مبارزات میپیوندد و به دلیل گسترده بودن این طبقه، رژیم از هراس مشارکت آنها و تاثیر مستقیمی که بر روی طبقات و بخشهای دیگر جامعه دارند و از ترس همهگیر شدن اعتراضات با شدت زیادی با آن برخورد کرده و حتی قوهی قضائیه از اعدام بازاریان به قول خودشان مخل اقتصادی صحبت نمود.
حلقهی اعتراضات چند سالهی اخیر در ایران با ورود بازاریان کاملتر شده و این مسئله بیش از هر زمان دیگری عرصه را بر حاکمیت تنگتر میکند. اعتراضات کوردها، عربها، بلوچها، دراویش گنابادی، معلمان، پرستاران، کارگران، دانشجویان به معضلات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، اکولوژیک و … جمهوری اسلامی را با بحران جدی مشروعیتی روبهرو نموده که در چهار دههی اخیر بینظیر میباشد. اعتراضات دیماه گذشته که به اعتراض فقرا معروف شده همراه با شروع اعتراضات بازاریان حلقهی طبقاتی اعتراضات و مبارزات را کامل نمود. مشارکت طبقهی متوسط و خوردهبرژوای محافظهکار به دلیل سیاستهای اقتصادی دولتهای مختلف میباشد که در طی چهاردههی اخیر باعث ضعیف شدن هر چه بیشتر این طبقه شده است.
شرایطی که بر ایران حاکم است یادآور دوران مشروطیت میباشد و میتوان آن را به مشروطیت سوم نامگذاری نمود. از یک سو استبداد حاکم به مانند استبداد شاهی دوران مشروطیت اول است و از سوی دیگر نیز خلقهای ایران بیش از هر زمان دیگری از استبداد حاکمیت به ستوه آمده و با وجود سرکوب، پیامهای اعتراضی خود را به گوش حاکمان مستبد میرسانند
اهداف مشروطیت که ازادی، عدالت و دموکراسی بود حال نیز بعد از گذشت بیش از یک سده از این رویداد تاریخی از سوی خلقهای ایران مطالبه شده و در سطح وسیعی مبارزه برای رسیدن به این اهداف دنبال میشود.
اما رویدادهای تاریخی نیاز به تحلیل و خوانش دقیق دارند تا بتوان مانع از تکرار آنها شد. تاریخ ایران سرشار از تاریخ مبارزات آزادیخواهانه و دموکراسیخواهانه بوده است اما عدم خوانش و تحلیل آنها از سوی نیروهای انقلابی و نیروهای مخالف باعث شده که بیشتر این مبارزات با وجود پیشرفتها و زمینههای پیروزی و به دلایل تقریبا مشابه نتواند به نتایج و اهداف مورد نظر نیروهای کنشگر دست یابد.
دورههایی که در تاریخ ایران دارای اهمیت ویژه بوده و فرصتهای تاریخی برای نیروهای آزادیخواه و دموکراسیخواه برای ایجاد سیستمی دموکراتیک و ازاد بود عبارتند از دوران مشروطیت، دوران ملی شدن صنعت نفت و انقلاب خلقهای ایران در سال ۵۷ . با نگاهی به این دورانها میتوانیم مشاهده نماییم که هر یک از این فرصتهای تاریخی، برای ایجاد سیستم دموکراتیک خلقها از دست رفته و در هر سه مورد نیز سیستم استبدادی بر ایران حاکم شد. مبارزات مشروطیت به حکومت استبدادی رضا شاه ختم شده، مبارزات مصدق با وجود دستاوردهایش نتوانست به استعمار و استبداد در ایران پایان داده و مبارزات خلقهای ایران در سال ۵۷ نیز به حکومت اسبتدادی جمهوری اسلامی ختم شد.
با وجود تلاش، مبارزات مستمرو فداکاری و هزینههایی که نیروهای دموکراسیخواه و آزادیخواه در راستای ایجاد سیستمی دموکراتیک و برای ایجاد جمهوری دموکراتیک انجام دادند اما یکی از اصلیترین دلایل عدم به نتیجه رسیدن این مبارزات اختلاف نیروهای دموکراسیخواه و عدم همبستگی این نیروها در راستای دموکراتیزه کردن ایران بود. مثلا با وجود مبارزات مداوم نیروهای چپ در دورهی معاصر در ایران اما به دلیل اختلافاتی که با نیروها و اشخاص لیبرال و دموکرات داشتند بخش زیادی از فعالیت و توان این نیروها صرف تخریب یکدیگر شده و این نیز از یک طرف باعث تقویت نیروهای محافظهکار و متحجر و تقویت حاکمیت شده و از سویی نیز سبب اختلاف بین خلقها و طرفدارن این نیروها در جامعه شد. مثلا اختلاف نیروهای دموکرات و سوسیالیست با روشنفکران طبقه متوسط و روشنفکران دینی دموکرات در دوران مشروطیت، اختلاف ملیون و حزب توده در دوران ملی شدن صنعت نفت و اختلاف بین نیروها و احزاب دموکرات در سالهای اولیهی انقلاب ۵۷ ، نمونههایی هستند که از دلایل اصلی به نتیجه نرسیدن مبارزات خلقهای ایران میباشند.
با بررسی وضعیت داخلی و خارجی ایران و مشاهدهی وسعت و شدت اعتراضات در یک سال گذشته میتوان گفت که همهی شرایط و زمینهها برای آغاز تغییرات در ایران فراهم شده است. جمهوری اسلامی هم در داخل و هم در خارج با مشکلات عدیدهای روبهرو شده است و به نظر میاید با توجه به اینکه فعلا نه توان و نه نیت حل مشکلات داخلی و بویژه حل مسائل خلقها را دارد، برای حفظ خود تمام توان خود را به تنفس از طریق همپیمانیهای خارجی متمرکز نموده است. اما به دلیل پیوند مسایل داخلی و خارجی با هم، سعی حاکمیت برای تنفس از طریق همپیمانیهای خارجی به مانند موضوع توافق هستهای به نتیجهی چندانی نخواهد رسید و رقیبان منطقهًای ایران مانند اسرائیل، عربستان و ترکیه با آگاهی از وضعیت داخلی ایران، فشارهایشان را بر حاکمان ایران در زمینهی خارجی افزایش دادهاند.
یعنی میتوان ادعا نمود که در حال حاظر نیز که بیش از هر زمان دیگری فرصت برای خلقهای ایران و نیروهای مخالف استبداد حاکم و نیروهای دموکراسیخواه و آزادیخواه پیش آمده که نتیجهی مبارزات صدسالهی اخیر خلقهای ایران را به نتیجه برسانند. در این شرایط بیش از هر زمان دیگری نیاز به همگرایی تمامی نیروهایی هست که خواهان ایرانی دموکراتیک و آزاد میباشند. همهی نیروهای چپ، دموکرات، آزادیخواه از هر طیفی و به هر نامی حداقل اگر توان اتحاد و ایجاد جبهه را ندارند باید از تخریب یکدیگر خودداری نموده و نیروی خود را به سازماندهی، هوشیاری و پیشاهنگی خلق ایران اختصاص بدهند.
بیگمان هر گونه اتحاد این نیروها میتواند بر روی فعالیت و مبارزات خلقهای ایران در داخل نیز تاثیرگذار بوده و باعث افزایش روحیه خلقهای ایران میشود و میتواند بر روی شیوهی اعتراضات تاثیرگذاشته و این اعتراضات را از حالت روزانه و پراکنده به صورت مداوم و مسنجم تبدیل نماید. در حال حاضر با وجود پراکندگی شعارهای اعتراضکنندگان اما همهی آنها دارای یک جوهر میباشند و آن نیز دموکراتیزاسیون در ایران میباشد. همان اهداف و شعارهای اولیهی مشروطیت را میتوان در شعارهای اعتراضکنندگان امروز دید. اما به دلایلی که در بالا ذکر شد تحقق این اهداف بیش از یکصد سال به تاخیر افتاده ودر هر دورهای خلقها ناامیدتر از گذشته تن به استبدادی بیشتر از دورههای قبل دادند.
فرصت تاریخی پیشآمده برای خلقهای ایران را نباید صرف اختلافات و اهداف تنگ حزبی، شخصی وجناحی نمود. حاکمیت نیز در تلاش برای انحراف اهداف مبارزات آزادیخواهانهی خلقهای ایران بوده و با ایجاد اختلاف بین خلقها و نیروهای مخالف درصدد بدست آوردن فرصت بیشتری میباشد.
روزانه مشاهده مینماییم که جناحهای مختلف حاکمیت و دولت در ایران سعی مینمایند که در برابر مرحلهی حاضر و مبارزات خلق ایران دارای واکنش مشابه بوده و در برابر این مبارزات دارای سیاست مشابه یعنی سرکوب میباشند و به صورت روزانه و رسمی نیز هم دولت و هم حاکمیت با توجه به لرزه افتادن ستونهای حاکمیت از سوی خلقها و احساس خطری که مینمایند- یکدیگر را دعوت به اتحاد در این مرحله و در برابر خلقهای ایران مینمایند.
در این شرایط هر گونه اختلاف و فرصتسوزی از سوی خلقها و نیروهایشان نیز میتواند به حاکمیت در زمینهی تجدید قوا کمک نماید و هر گونه تجدید قوای حاکمیت در این مرحله میتواند زمینهی سرکوب حداکثری و استبداد بیشتری را فراهم نماید.
تنها با اتحاد خلقها و نیروهایشان و ادامه و گسترش اعتراضات میتوان حاکمیت را مجبور به تغییرات اساسی نمود. بویژه خلق کورد و نیروهایش باید بیش از هر زمان دیگری هوشیار بوده و در زمینهی اتحاد ملی در چهاربخش کوردستان و بویژه شرق کوردستان باید گامهای سریع و جدیدتری را بردارند. خلق ما در روژههلات کوردستان ضمن اینکه پیشاهنگی مبارزات آزادیخواهانه خلقهای ایران را بر عهده دارد باید از اعتراضات خلقهای ایران و بخشهای مختلف جامعهی ایران حمایت و پشتیبانی نماید و با آگاهی از وظیفهی تاریخی که بر عهده دارند و با درک فرصت تاریخی پیش آمده، مبارزه نمایند.
جنبش آزادیخواهی روژههلات کوردستان با آگاهی از حساسیت مرحله، فرصتها و تهدیدات موجود در برابر خلقهای ایران بار دیگر با اعلان نقشه راه ضمن اعلان اولویتهای تغییرات دموکراتیک در ایران و خواستهای دموکراتیک خلقهای ایران، به حاکمیت را در زمینهی سیاستهایش در برابر خواستها و مطالبات خلقهای ایران هشداری دیگر داد. با این نقشه راه کودار و پژاک راهحل چارهیابی مشکلات کنونی را به صورت پروژهی چارهیابی اعلان نموند. نقشه راه جنبش ازادیخواهی روژهەلات کوردستان را میتوان به صورت یکی از آخرین فرصتهای خلق و جنبش ما برای تغییرات حاکمیت در زمینهی دموکراتیزاسیون به شمار آورد. دموکراتیزاسیونی که کمترین هزینه را برای خلقهای ایران و ضمن حل مسائل، ایران را از وضعیت بحرانی موجود در منطقه خارج مینماید. کودارو پژاک ضمن ارائهی نقشه راه اعلان نمودهاند که این نقشه راه را با گفتگو و نظرخواهی از نیروهای دیگر تهیه نموده و این مسئله میتواند گام اساسی در همگرایی و اتحاد نیروهای خلقهای ایران در مرحلهی کنونی باشد . با مطالبی که در بالا بیان شد این گام کودار و پژاک را میتوان ناشی از تجربه و تحلیل دقیق تاریخ معاصر ایران دانست.
به نظر میآید که در صورت عدم توجه حاکمیت به این پروژه، روزهای سختی برای حاکمیت ایران در پیش روست. با توجه به فرصتها و انتخابهایی که خلقهای ایران در طول چهاردههی اخیر به نظام حاکم بر ایران دادهاند و منجمله اعلان چندین نقشهراه از سوی جنبش ما در صورت عدم توجه حاکمیت به این پروژه، فرصتها و گزینههای نظام حاکم به پایان خود نزدیک میشوند.