– در دهههای اخیر جنبش و حرکت زنان دچار شدت و ضعفهای زیادی شده است این شدت و ضعفها در حوزههای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی قابل رویت است. دلیل عدم استمرار در حوزههای یادشده در چه مواردی نهفته است؟
بعد از انقلاب و پیروزی جمهوری اسلامی باوجودی که زنان امید بسیاری به تغییراتی مثبت در وضعیت خویش بودند. اما متأسفانه هدف تندرویان اسلامی و رجال مذهبی ایران قرار گرفتند و از حقوق اندکی که قبل از انقلاب و در زمان پهلوی هم به دست آورده بودند محروم شدند. باوجود سرکوبها و خشونتهایی که در طول چهل سال بعد از انقلاب علیه زنان صورت گرفت اما هر زمان برای احقاق حقوق و مطالبات خویش مبارزه نمودند و تا به امروز نیز این مبارزات ادامه دارد هرچند که دستاوردهای اندکی داشته باشد. یکی از دلایل ضعیف بودن جنبش زنان در طول این سالها عدم انسجام و همگرایی بین این حرکتها است. برای دستیابی به موفقیتها و آزادی حقیقی بایستی اتحاد و یکپارچگی و همینطور یکصدایی میان جنبشهای زنان وجود داشته باشد چون مسائل و مشکلات زنان مشترک بوده و همگی بایستی در یک جنبش منسجم برای تحمیل خواستههای خویش به دولت مبارزه نمایند. دومین دلیل ضعف در زمینههای اقتصادی و اجتماعی، ساختار نظام سیاسی ایران است که به زنان اجازه نمیدهند آنطور که بایدوشاید در همهی زمینهها فعال باشند و نگاهی تبعیضآمیز به زنان در همهی عرصههای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی وجود داردو نقش زنان را به خانهداری برای همسر و فرزند آوری برای دولت فروکاستِ و آنان را سیستمانه به حاشیه رانده است.
– از دوران مشروطه تا اکنون جامعه زنان ایران در پی دستیابی به جایگاه و هویت سیاسی هستند، به نظر شما تا چه حد و اندازه زنان به این امر دست پیدا نمودهاند؟
حضور زنان در عرصهی سیاسی تنها به رای دادن و انتخاب شدن محدود بوده است و نمیتوان این را مشارکتی سیاسی ارزیابی نمود. باوجودی که زنان هر زمان برای حضور در عرصهی سیاسی تلاش نمودهاند اما به دلیل نگاه عرفی و سنتی به زنان، از حضور در عرصههای مهم و تصمیمساز مارژینال شدهاند و وجود واژهی رجل سیاسی تاکنون شفاف نشده و این بدین معناست که سیاست کاری مردانه بوده و زنان نبایستی در عرصهی سیاست حضورداشته باشند. زنان هماکنون بهعنوان نماینده در مجلس شورای اسلامی و همینطور در شوراهای شهر و روستا حضور دارند اما صرفا حضور در این عرصهها به این معنا نیست که زنان حضوری فعال دارند بلکه بایستی به عملکرد این زنان نگاهی بیندازیم که تا چه حد قادر بودند مشکلات و مسائل زنان را چارهیابی نمایند که متاسفانه در این مورد بسیار ضعیف بودهاند زیرا یکسری خطوط قرمز و قواعد کلی وجود دارد که خروج از آن امکانپذیر نیست. بهطورکلی میتوان گفت زنان به جایگاه و هویت واقعی خویش در عرصهی سیاسی نائل نشدهاند.
– در مقابل این هویتهایی و رسیدن به شاکله و ساختار سیاسی چه موانعی وجود دارد، بدین معنی که آیا موانع از درون جامعهی زنان بروز مینماید یا مسائل و مشکلات برونزا و از جانب حاکمیت موجود در ایران روی میدهد؟
اگر مشکلات و موانعی که بر سر راه حضور فعال زنان از سوی دولت و سیستم از میان برداشته شود بدون شک موانع درون جامعهی زنان نیز از میان خواهند رفت؛ زیرا هماکنون سد اصلی مشارکت زنان در ایران دیدگاه سیاسیون و روحانیون به زنان است و از سوی دیگر قوانین تبعیضآمیزی است که هرروز بیشتر و شدیدتر اجرائی میشود. بنابراین مشکل اصلی زنان ساختار نظام حاکم در ایران است و تاکنون اقدامی جدی برای پاسخ به مطالبات و خواستههای زنان داده نشده است که این مورد نیاز به مبارزهای جدی و مستمر از سوی زنان دارد.
– در عرصهی اجتماعی به نظر میرسد که جامعهی زنان ایران در میان دو بازوی (نیروی) سنت و مدرنیتهها فرامدرنیسم که از جانب غرب اعمال میشود رو به رو هستند. شما میزان فشارها و آسیبهای روی داده از آن به چه شکل و صورتی بوده است؟
نفوذ مدرنیته به فضای سنتی و عرفی جامعهی ایران افراد جامعه را دچار تناقض و تضاد نموده است. از سویی قادر نیستند فراتر از بایدها و قوانین حاکم در جامعه گام بردارند و از سوی دیگر برخی از قواعد و قوانین موجود در سیستم را نمیتوانند بپذیرند و در میان این دو معلق ماندهاند که این موضوع برای جوانان و زنان بیشتر صدق میکند. این موضوع باعث شده هر بار که از حقوق ازدسترفتهی خویش سخن بگویند با خشونت و سرکوب مواجه شوند زیرا هماکنون جامعهی ایران و بهطورکلی روژهلات کوردستان به آن سطح از آگاهی و سازماندهی رسیدهاند که از حقوق ازدسترفتهی خویش آگاه باشند و دیگر تبعیض و نابرابریها را نپذیرند که این موضوع به مذاق دولت خوشایند نبوده و با هر خیزش و اعتراضی، با زندانی و یا خشونت به آنان پاسخ میدهد، اما نقطهی مثبتی که بایستی به آن اشاره نمود این است که این مبارزات و خیزشها تاکنون خاموش نشده و به بهترین نحو ادامه دارد.
– با فشارها و آسیبهای رویداده که از جانب نیروهای درون و بیرون نقش ویژهی زنان در عرصهی سیاسی و اجتماعی در مقابله با این نیروها باید چگونه باشد؟
زنان هماکنون بایستی به این سطح از آگاهی رسیده باشند که سیستمهای کاپیتالیستی و بهطورکلی سیستمهای دولت ملت برای استیلا بر جامعه، ابتدا زنان را مورد هدف قرار میدهند و زنان هماکنون در برابر انواع سیاستها و جنگهای ویژهای قرار دارند. سیاستهایی که زنان را به ابژهای مبدل ساخته و نگاهی کالایی به آن وجود دارد و با تمام تلاش درصدد به انقیاد کشیدن زناناند. یگانه راه موفقیت زنان و شکست این اقدامات و سیاستها، همکاری و مبارزه در یک خط و جبهه است در غیر این صورت قادر نخواهند بود به اهداف و خواستههای خویش دست یابند هرچند کسب آزادی آسان نبوده و بایستی مبارزات درراه اهداف و آرمانهای متعالی متداوم باشد. زنان قهرمان و بزرگی برای احقاق این اهداف به شهادت رسیدند و بهای سنگینی پرداختهاند لذا سکوت در مقابل بیعدالتی و تبعیض و همینطور سلطهی سیستم مردسالاری به معنای نسلکشی زنان خواهد بود. برای برساخت جامعهای آزاد و دمکراتیک، مشارکت و فعالیت زنان در همهی عرصههای اجتماعی الزامی است زیرا زنان مدیران جامعه و سرچشمهی حیات و برابریاند.