پژاک در یک سالی که گذشت. دستاوردها و مخاطرات پیش رو
مقاله ای تحلیلی از ریاست مشترک پژاک “زیلان وَژین”
تحولات منطقه چنان ابعاد گستردهای به خود گرفته است که ارزیابی و تحلیل آن در هر مقطع زمانی، از اهمیت فراوانی برخوردار است. به مناسبت سالگرد تاسیس حزب حیات آزاد کوردستان(پژاک) سعی خواهیم کرد چشماندازی به پیشرفتهای سیاسی یک سال اخیر داشته باشیم. در این مدت چه دستاوردهای برای خلقمان کسب کردیم؟ سیاست و موضعگیری ما در قبال برخوردهای نظام، تا چه حد تاثیر گذار بود؟ با تحلیل تمام این موارد به خود انتقادی نیز پرداخته و برنامهی کاری سال 1396 را نیز به شکلی مختصر در میان خواهیم گذاشت. سالی را که طی کردیم بااینکه برای خلقها جنگ و ویرانیهای زیادی به همراه داشت، درعینحال نیز در جوامع تحولات و مبارزات وسیعی را به وجود آورد. خلقمان و تمامی خلقهای خاورمیانه با جنگ و سختیهای زیادی روبرو شد و حاصل مبارزات و مقاومت آنها نیز دستاوردهای عظیمی به بار آوردند.
برما نمایان است که جنگ جهانی سوم نسبت به جنگهای قبلی از ابعاد وجودی و ویژگیهای بیرونی خاصی برخوردار است. بدینصورت تداوم و مدت آن با جنگهای پیشتر رویداده تفاوت خواهد داشت؛ چراکه نیروهای فرا منطقهای خواهان چینش دوبارهی منطقه هستند. نیروهای استیلاگر برآن هستند که نظام سیاسی و اقتصادیای را که حاصل سدهی گذشته است، به شکلی نو بازتولید کنند. در منطقه جنگ میان نیروهای فرا منطقهای و منطقهای بر سر تقسیم منابع مادی و معنوی خاورمیانه برقرار است. بیگمان نیروهای سلطهگر منطقهای نقش تعیینکنندهای در این میان ایفاء میکنند اما باید دانست این نیروها بیشتر در فکر حفظ موقعیت و جایگاه خود هستند. در مقابل این وضعیت خلقها برای آزادی و دمکراسی مقاومت میکنند و خلق کورد بهعنوان نماینده و پیشاهنگ خطمشی دمکراسی یعنی با تکیهبر راهکار استراتژیک « خط سوم » درصدد است که از پایمال شدن ارزشهای انسانی موجود در منطقه جلوگیری به عمل آورد. نیروهای بینالدولی ارزشهای مادی، تاریخی و فرهنگی خلق منطقه را مورد هدف قرار دادهاند. در این راستا میتوان گفت که داعش(دولت اسلامی عراق و شام) بهعنوان دستپرورده و عامل اجرایی آنها در منطقه بروز و نمود بیرونی پیدا میکند. در چنین شرایط بغرنجی تنها نیرویی که توانست در مقابل نیروهای داعش به ایستد و هیمنهی آنان را در همشکند، جنبش آزادیبخش خلق کورد بود.
به شکلی روزمره توازن و مناسبات میان نیروهای منطقه و فرا منطقهای تغییر مییابد. طرفهایی که قبلاً باهم در تضاد و اصطکاک شدید بودند درازای منافع آنی و کوتاهمدت خود اقدام به همکاری با یکدیگر شدند و در یک صف جای میگیرند. ولی این همکاریها تاکتیکی است و با مدنظر گرفتن منافع تغییر مییابد. بهطورکلی میتوان گفت: سیاست آنها ضد جامعه است و سودی به حال خلقهای منطقه نخواهد داشت. بهاحتمال بسیار تا سال 2025 جنگ جهانی سوم به اشکال مختلف و با محتویات گوناگون ادامه خواهد داشت. در این میان خلقهای منطقه نیز برای به دست آوردن حقوق و زندگی آزاد خویش مبارزات خود را سرعت خواهند بخشید. بهخصوص خلق کورد در این زمینه نقش پیشاهنگی خویش را ایفاء خواهد کرد. البته کوردها در مقاومت و مبارزه، پیشینهی دیرینهای دارند، ولی بسیاری از اوقات نه برای خویش بلکه برای منافع و خوشآیند نیروهای دیگر جنگیدهاند. در این سده، نقش موثر خلق کورد قابلانکار و جایگزین نیست و از رهیافتی بسیار علمیـعملی برخوردار است. لذا این رویکرد دستاورد و پیروزیهای بزرگی به ارمغان خواهد آورد. در چنین موقعیتی به سهولت میتوان گفت: خلقها دیگر قابل سرکوب نیستند. نیروهایی که عکس این عمل کنند، حقوق و دمکراسی را ارج ننهند و با همان زبان پیشین که مبتنی بر سرکوب و فشار است با واقعیات و تغییرات پیشآمده برخورد نمایند، از طریق نیروی متحد و همبستگی تاریخی جوامع، محکومبه از میان رفتن خواهند گردید.
در ترکیه احزاب عدالتوتوسعه(AKP) و حرکت ملی (MHP) که متفقین سوگند خوردهی ضد کورد هستند، فاشیسم را به اوج رساندهاند. بهشکلی بسیار وحشیانه و غیرانسانی به خلق کورد حملهور میکنند. کشورهای اروپا که در مقابل اردوغان در این اواخر موضعگیری کردهاند، ریاست او را همچون خطر تلقی میکنند. و این برخورد تا حدی حائز اهمیت است، ولی وقتیکه حکومت ترکیه به شکلی وحشیانه کوردها را زیر فشار قرار میدهد و قتلعام مینماید، کشورهای اروپایی از تمامی این برخوردهای رژیم فاشیست ترکیه بهسادگی چشمپوشی میکنند. این نیز نمایانگر آن است که اروپا پایمال شدن حقوق انسانی، قتلعام کردن یک خلق و فشار بر تمامی اقشار دمکرات جامعه را چالشی برای منافع و سود خود ارزیابی نمیکند و در مقابل این اعمال سکوت اختیار مینماید. اما به اوج رسیدن قدرت اردوغان را چون برای منافع منطقهای خود مخاطره انگیز میبیند، اردوغان با تحریک احساسات فاشیستی و ملیگرایانهی ترکهایی که ساکن اروپا هستند، فرصت طلایی را برای خود به وجود آورده است که در همهپرسی رای “آری” را برای افزایش قدرت خود کسب کند و هم از آنها بهعنوان اهرم فشاری سود بهره ببرد.
متفق شدن AKP و حزب دموکرات کوردستان (PDK) نیز معنایی جز همکاری علیه جنبش آزادیخواهی و دستاوردهای خلق کورد ندارد. آنها در نظر دارند که خلق میهندوست کورد را از روژآوا و باکور کوردستان مجبور به کوچ کنند. در سال 2014 همزمان با حملات گسترده داعش به کوبانی، حزب PDK نیز منطقهی شنگال و خلق ایزدی را به نیروهای تبهکار داعش پیشکش کرد که بتواند از راه شنگال به روژآوای کوردستان ضربه وارد کنند. شنگال مکانی مقدس و تاریخی برای خلق کورد و بخصوص ایزدیها است. دفاع از ایزدیان در واقع حفظ میراث ملی کوردها است که نیروهای مدافع خلق(HPG) توانستند از قتلعام آنان و پیشروی داعش جلوگیری کنند. نیروهای PDK پس از ناکام ماندن این برنامه، در حال حاضر خود دستبهکار شده است و با همکاری آشکار با نیروهای ویژهی ترکیه به خلق شنگال یورش میبرند. بیگمان همهی انسانهای آزادیخواه و برابریطلب باید که آزادی شنگال و حفظ ارزشهای ایزدی را بهعنوان مسئولیت و دیِن تاریخی خود قلمداد کنند؛ چراکه فرهنگ و باورهای ایزدی جزء میراث معنوی بشری است.
ترکیه در شمال سوریه نیز به شکلی عملی علیه خلق کورد و پروسهی رهایی خلقها جنگ اعلام کرده است. ترکیه برآن است که انقلاب روژآوا را به نیروهای PDK واگذار کند. خطمشی ملیگرای PDK را ارتقا بخشد. در چنین هدفی قصد دارد که از پیشرفت و گسترش سیستم دمکراتیک و فدرالی شمال سوریه ممانعت کند زیرا حاکمیت بارزانی در کوردستان موجب نیرومند شدن و استحکام بیشتر جایگاه اردوغان در ترکیه میگردد. حملاتی که امروز ترکیه علیه خلق کورد و دیگر خلقها سوریه مینماید، همچنین حملات PDK به شنگال، همگی بخشی از اتحاد بین PDK و AKP و از بین بردن دستاوردهای نیروهای برابری و آزادیخواه منطقه است. میتوان بهوضوح گفت: PDK شنگال را درازای منافع تنگنظرانهی خویش به فروش رسانده است. مرزهایی که با دیوارهای ضخیم بتونی توسط ترکیه میان روژآوا و باکور کوردستان کشیده شدند یا کانال بین روژآوا و باشور کوردستان، تعمق بخشیدن به سیاست امحا کردن خلق کورد داده است. این سیاست تداوم همپیمان « لوزان » است که کوردستان را به تقسیم شدن در مرزهای چهار دولت اقتدارگر منطقه محکوم کرد. ولی این مرز سازیها، در جهانی که مرزها فاقد اهمیت گردید است بیمعنی است. بخصوص خلق کورد با متحد ساختن مبارزاتش در هر چهار بخش کوردستان نشان داده که هیچ مرزی نمیتواند آنها و سرنوشت دمکراتیک و مطالباتشان را اتمیزه کند. در این راه خلقمان سختیهای زیادی را به جان خرید. روستا و خانههایش ویران شد، با قتلعام روبرو گشت، در زندانها هرگونه شکنجه را متحمل شد، ولی از زندگی آزاد باز نایستاد و درنتیجه امروز به سطحی بسیار بالا از مبارزه دستیافته است.
در این میان رژیم ایران در طول سالی که سپری شد یکی از بازیگران اصلی سیاست منطقه بود. در این راستا اقدام به بازیگردانی در مسائل منطقهای کرد. بخصوص در سال گذشته یعنی 2016 آشکار در صحنهی سیاسی ـ نظامی منطقه حضور داشت و خطمشی شیعه گرایی را تقویت کرد. حکومت ایران یکی از نیروهایی بود که تلاش داشت خلق کورد را از مبارزهی دمکراتیک بازدارد و بخصوص در سوریه و عراق، پروژهی دمکراتیزاسیون کوردها را شکست دهد. هرچند سیاستهای ترکیه که از خطمشی سنیگرا حمایت میکرد با سیاست ایران تناقض و اختلافات شدیدی دارد، ولی این هر دو نیرو در سیاست ضد کورد، همصدا میشوند بخصوص علیه سیستم فدرال دمکراتیک شمال سوریه چنین نقشی را ایفا کردند. در همان حال جنگهایی را که طی سال گذشته میان ارتش دولت سوریه و روژآوای کوردستان در شهر قامشلو و حسکه صورت گرفت رژیم ایران برنامهریزی و هدایت میکرد. ایران در باشور کوردستان و عراق نیز ارتش شیعهگرا که تحت نام « حشد شعبی » پدید آورد، و به احتمال فراوان در آینده برای دستکاری این منطقه بکار خواهد گرفت.
با تغییر سیاست آمریکا در قبال ایران و بر سرکار آمدن ترامپ که از سوی لابی یهودی هدایت میشود، حکومت جمهوری اسلامی ایران دچار ترس و واهمه شده است. نیروی سازماندهی شدهی خلق کورد نیز که پتانسیل عظیمی علیه برخوردهای غیر دمکراتیک نظام را دارا هستند، بر این ترس جمهوری اسلامی ایران افزوده است. دورهی اول ریاست روحانی در حال اتمام است و این در حالی است که وعدههایی که این دولت به خلقهای ایران و بخصوص خلق کورد داده بود نهتنها عملی نگردیدند، بلکه اعمال خشونتآمیزی چون اعدام، زندان، شکنجه، کشتن کولبران، ممنوعیت فعالیتهای مدنی و سیاسی، از بین بردن محیطزیست کوردستان، همچنان ادامه دارد. فقر اقتصادی یکی از ابزارهایی است که نظام علیه خلق کورد و خلقهای رنجکشیدهی ایران به کار میگیرد. روحانی نیز از این ابزار نهایت استفاده را میبرد. در دورهی روحانی یکی از سیاستهای اصلی لیبرالیزه کردن جامعه و نظام بود. در مرحلهی برجام و مذاکراتی که در سطح بینالمللی بین ایران و آمریکا صورت گرفت، نظام تعویضهای بسیاری داد. ترامپ شاید پایان برجام و اوجگیری اختلافات میان این دو نیرو باشد. سیاست حکومت روحانی در قبال کوردهای شرق کردستان، از یکسو با دادن وعدههایی چون حق تدریس به زبان مادری و یک سری طرحهای اقتصادی، از سوی دیگر تشدید فشار و اعدام، پیشگیری فعالیتهای اجتماعی و مدنی، حمله به نیروهای گریلا بوده است. درنتیجهی بحران اقتصادی، مرزنشینان بیشتری ناچار به کولبری شدند و درعینحال درنتیجهی حملات نیروهای نظامی حاکمیت، دهها تن کشته و زخمی شدند.
برای درک سیاست حکومت روحانی در قبال کوردها، فقط کافی است که آمار نقض حقوق بشر را سنجید و دید که نظام بر آن بود که ارادهی سیاسی خلق کورد را بشکند و مشکلات اجتماعی جامعه را تشدید نماید. افزایش سطح استفاده از مواد مخدر، تنفروشی، فساد اخلاقی، گور خوابی و درعینحال ساختن سدهایی که نابودی جغرافیای کوردستان را موجب میگردد، حاصل عملکردهای حکومت حاکم میتوان دانست. یکی دیگر از سیاستها که در این دوره شدت بیشتری یافت میلیتاریزه کردن(امنیتی-نظامی کردن) فضای غالب جامعه بود. نظام با تشدید و تسریع پروژهی کادرگیری از میان جمعیت جوان بیکار و جای دادن آنها در ساختار بسیج، چنان میپندارد که امنیت داخلی را تضمین میکند، بااینکه بهوضوح نمایان است که جامعه به علت مشکلات اقتصادی و بیکاری در چنین سازماندهیهای جای میگیرند.
در بسیاری از کشورهای جهان وقتیکه جامعه از سیاستهای حکومت و یا دولت راضی نباشد، به اشکال مختلف میتواند این نارضایتی خود را نشان دهد. ولی در ایران، جامعه به هیچ شکل از این حق انسانی و طبیعی برخوردار نیست. هر اعتراضی منجر به سرکوب، زندان، شکنجه و حتی اعدام میشود که در طی سال همین برخورد از سوی دولتمردان ع ملی گشت و بارها اعتراضهای صنفی و کارگری که تنها درخواستشان کار و دستمزد بود بهشدت سرکوب کردند.
حزب حیات آزاد کوردستان(پژاک) سعی در آگاهیبخشی به جامعه در حوزهی سیاسی نمودیم، در مورد پیشرفت و رویدادهای سیاسی نظرات خلقمان را در نظر گرفته، و در این چارچوب سیاستهای راهبردی خود را تنظیم نماییم. بدین ترتیب سیاستی که پژاک اتخاذ کرد، بیانگر سیاست خلقمان بوده است. حتی از این نظر علت ترس و رعب نظام از نیروی خلق کورد نیز ناشی از این راهکار و سیاست راهبرد میان خلقمان و حزب است. دستاوردهای پژاک که حاصل مبارزات سیاسی-ایدئولوژیکی و اجتماعی است.
در سال 1395 خلقمان بدلهای گرانبهایی در راستای آزادی پرداختند. تعداد زیادی دستگیرشده، به زندان بلندمدت محکوم شدند، حتی بعضی از مبارزین و مخالفین مفقود اثر شدند، تعدادی نیز کشور را ترک کردند. در چنین وضعیتی، بر گردن خود دیِن میدانیم که بهعنوان پیشاهنگ سیاسی خلقمان، سیاست دمکراتیک را گسترش دهیم، نظام ایران را به تحول مجبور کنیم، جامعه را از بحران سیاسی و زیستی موجود آزاد کنیم. در این راستا، مبارزات دمکراتیک و حقطلبانهی ما بیشازپیش اصرار خواهد داشت و براین باوریم که با همگرایی و همکاری مشترک میان خلق و حزب است که رسیدن به اهداف دمکراتیک محقق میسازد.