بسی شاماری
اگر انقلاب را با بهرە گرفتن از بازخوانی کانت در انقلاب فرانسە معنا کنیم، متوجە خواهیم شد کە انقلاب بەمثابە زیرورو شدن یا پشت و روشدن است کە عناصری مانند تعیین سرنوشت و تغییر شرایط زندگی تودەهای تحت ستم بە دست خودشان و بە عبارتی، حاکمیت از حیث ذاتی و ماهیتی تغییر کردە و دگرگونی اجتماعی بهوجود میآید. حاکمیت از دوران مشروطیت در ایران، هیچگاه با وصف اعتراضات و حتی قیامهای تاریخی، از لحاظ ماهیتی تغییری ننمود. پس لاجرم بە این نتیجە خواهیم رسید کە این خواستە مردم در تاریخ مبارزات ایران هیچگاه بە پیروزی نیانجامیدە، انقلابی مستمر و مداوم کە از قیام مشروطیت در جریان بودە و هر بار با ابزارهای مختلف و آلترناتیوهای ساختە و پرداختە نظام ضد بشری حاکم بر جهان، کنترل شدە، بە عبارت کوتاە و مختصر، انقلاب جاری امروز ایران تل انباشتە خواستهای آزادیخواهانە مردم بودە کە با سرکوب شدید مواجە شد و همیشە مدیریت انتقال قدرت در دست صاحبان سرمایە و سیستم حاکم بر جهان بودە، از انتصاب رضاخان میرپنج و آغاز بکار گیری حاکمیت دولت ملت در سال ١٩٢٥ تا ٢٨ مرداد ١٣٣٢ و پسازآن ربودە شدن قیام پرشکوە مردم در سال ١٣٥٧ و آلترناتیو اسلام سیاسی بە رهبریت خمینی کە در نشست گوادلوپ رقم خورد، نظامی برای کنترل خاورمیانە در راستای پروژە برژنسکی و کمربند سبز کە با استناد بە وضعیت خانمانسوز مردم ایران و کشورهای همسایە متوجە خواهیم شد کە چگونە این حکومت توانست بە بهترین شیوە ممکن اهداف سیستم و خواستهای سیاسی، اقتصادی و سودآفرینی در میدان جنگهای متعدد را فراهم آورد و در این راستا و پشت نقاب شعار ضد امپریالیسم، چگونە توانست حتی پشتیبانی بخشی از نیروهای مترقی و چپ را هم بە خود جلب کند.
تحلیل انقلاب جاری در ایران بدون در نظر گرفتن شرایط و وضعیت سیاسی جهان کاری عبث و بدون نتیجە خواهد بود، آنکە امروز موقعیت سیستم تحکم و تسلط یعنی آمریکا و شرکای سیاسی و نظامیاش بە چە شکلی است و آیا همان قدرت بلامنازع و ابرقدرت سال ٥٧ است و یا نە، در شرایط دیگری بسر میبرد، همزمان باید قیاسی میان مبارزان حاضر در خیابانهای ایران، نحوە اجرای اعتراضات و تاکتیکهای شگفتآورشان، طیف وسیع و همەگیر شرکتکنندگان از هنرمندان، ورزشکاران، آکادمیسینها، دانشجویان، کارگران و خلاصە از ٧ سالە تا ٧٠ سالە، شعارها و تشکلهای مردمی پدید آمدە در فرم شوراها و کمیتەهای محلی را مورد توجە قرار دهیم تا بتوانیم بە تحلیل صحیحتری از شرایط انقلابی امروز جامعە بەپا خواستە ایران رسیدە و تا حدی بە نتیجە آن نیز در درازمدت بپردازیم.
ورای معنی انقلاب کە بە آن اشارە کردم، وجود انگیزە، تشکل و رهبریت از شاخصەهای است کە در علوم سیاسی برای تشخیص و تمیز انقلاب از شورش، جنبش و یا قیام بە آن پرداختەاند. ارکانی کە بیشتر حالت کلیشەای داشتە و وجود عوامل نامبردە را هم انقلاب میداند. این نگرش البتە بر مبنای آنالیز و حضور این ارکان در انقلابهای بزرگ چند سدە پیش حاصل گشتە و هنوز نیز بە نظر من در مورد انقلابهای کلاسیک صدق مینماید، اما ما در ایران با انقلابی نوین مواجە هستیم کە این ابزار شناخت در مورد مشخصات آن ناکارآمد و ناقص بە نظر میرسند، چرا کە اگر با این ابزار مشخصات بە آنالیز شرایط امروز ایران بپردازیم، قاعدتاً باید گفت انقلابی در ایران روی ندادە و این اعتراضات چیزی جز خیزش نبودە و بە همین دلیل با کمی فروکش نمودن موج اعتراضات در قیاس با روزها و هفتەهای اول، بلافاصله حاکمیت بر طبل پیروزی میزند و از هر امکان کوچکی استفادە مینماید کە نشان دهد شهر در امنوامان است و شرایط را عادی اعلام میکند کە نمونە بارز آن را از هفتە دوم بە بعد، بارها از مسئولین دولتی و حتی شخص رهبری شنیدیم، با پیروزی تیم فوتبال ایران در مقابل ولز، جشن مضحک عاملین سرکوب را شاهد بودیم کە چگونە خود را مست از سرکوب انقلابیون و فاتحان میدانها و خیابانها نشان دادند اما چندی نپایید کە شکست همان تیم سرسپردە حاکمیت باعث تسخیر مجدد خیابانها توسط انقلابیون گشت و باخت تیم ملی ایران را چنان جشن گرفتند کە گوئی سرنگونی حاکمیت را.
آنچە کە ما از بیش از ٧٥ روز پیش شاهد آن بودەایم، انقلابی نوین است، انقلابی در راستای زیرورو کردن بنیادین ساختار قدرت و همزمان انقلابی ذهنیتی کە در فرم شعارها، بیان نامەها و پشتیبانی ملتهای تحت ستم از همدیگر کاملاً قابل شهود است و غیرقابلانکار کە در چیزی قریب صدسال گذشتە و پس از روی کار آوردن نظام دولت – ملت در منطقە خاورمیانە و ایران، اینچنین تحولی را در هیچکدام از انقلابهای مردمی منطقە ندیدەایم، بە همین جهت پائین آمدن شدت اعتراضات را بە هیچ وجە نشانی از سرکوب آن و یا چیرگی حتی مقطعی حاکمیت بر آن نباید معنا نمود؛ بالعکس توقفهای هرازچندگاهی را کە پیش آمدە میتوان در راستای تکوین آن بخش از انقلاب ذهنیتی دید کە احتیاج بە تأمل در برداشتن قدمهای بعدی درک میگردد، بیداری معترضان جوانی کە بسیار آگاهانە قدم برمیدارند، از آلترناتیوهای ارتجاعی داخل و خارج آگاهاند و موازی با هر قدم، واکنش نشان میدهند، در ادامە این بحث ترافیک سنگین دیپلماسی نخ نمای نشست اصلاحطلبان با خامنەای، بیاننامەی بیت منتظری و رفسنجانی و دعوت حاکمیت بە اصلاح قوانین و رفراندوم، نشستهای مهرەهای سوختە خارج از کشور در کنفرانس هالی فاکس کانادا و کاخ الیزە فرانسە را بسیار گویا در آخرین بیاننامە محلات مریوان دیدیم کە چگونە مختصر اشارە نمودە بودند کە هدف براندازی است و هیچ آلترناتیو ارتجاعی و وارداتی نمیتواند این اتحاد و مقامت متحد را در هم شکند.
در رابطە با قیام شکوهمند، هدفمند و بە راستی در سنخ خویش، نو ایران، این روزها تحلیلهای بسیاری را میشنویم و از عدم وجود رهبریت نجواهای بسیاری بە گوش میرسد، غافل از آنکە بە ماهیت اصلی این انقلاب توجە چندانی شود. هنوز هستند کسانی کە از مردم ازجانگذشتە میخواهند کە بە انقلاب قرن ١٧ انگلیس با رهبریت اولیور کلاور یا انقلاب کبیر فرانسە با رهبریت دانتون، فرانسا بابوف و ناپلئون بناپارت و یا انقلاب کبیر روسیە با رهبریت لنین نظر داشتە و بە اهمیت داشتن چنین رهبران توانا و کاریزماتیک واقف شوند چرا کە پیروزی هر انقلابی را در محدودە این کلیشە جهانی میبینند. مقایسە این انقلاب در این دوران بحران جهانی سیستم پول و سرمایە واقعاً غلط است و در ابتدای بحث بە محتوم بودن قیاس کلیشە وار این انقلاب با دیگر انقلابهای جهانی پرداختم.
همزمان پشتیبانی مردم در سراسر جهان، زنان فعال و هنرمندان طلیعە بارز و روشنی از آن است کە پشتیبانی از این اعتراضات در واقع مهر تائید بر کارایی این شعار بر تفکر مردم قرن ٢١ را دارد، فریادی برای آزادی کە بە شیواترین شیوە ممکن در آغازین روزهای قیام فیلسوف معاصر جناب آقای سلاوی ژیژاک در پیام پشتیبانی خود بەآن اشارە کرد کە مردمانی کە در کشورهای بە اصطلاح دموکراتیک زندگی میکنیم باید از شما زنان و جوانان شجاع مبارزە بر علیە این سیستم را فراگیریم. بە عبارتی تأثیر این انقلاب کە در سنخ خود بینظیر است، رنسانسی بە تمام معنا در ایران و سپس خاورمیانە، انقلابی با کلیشەای کاملاً منحصر بە فرد کە هیچ شباهتی بە خیزشها و انقلابات مرسوم و کلاسیک ندارد، عدم حضور رهبریت حزبی و فردی از مشخصات بارز و حائز اهمیت آن است کە با بکارگیری تاکتیکهای متفاوت، تشکیل کمیتەهای کاری و ارتباطی مختلف، نشر فراخوانهای مستمر و زنجیرەای در آیندەای بسیار نزدیک قادر بە تشکیل جبهە دمکراتیک ملتها را خواهند بود و عملاً و بە طور پراکتیک جامعەی ایران را کە گرفتار انقلابهای مداوم و پیدرپی از زمان مشروطە تا ٢٨ مرداد و از سال ١٣٣٢ تا انقلاب ربودە شدە ١٣٥٧ بە ساحل آرام هدایت نماید، ساحلی آرام کە میتواند تأثیر مستقیم بر تمام کشورهای همسایە و خاورمیانە بحران زدە نماید.
امروز بسیارند کسانی کە از فروکش نمودن اعتراضات و تظاهرات در بعضی از شهرها سخن میگویند و قصدشان یا نشان دادن ترسشان از عقبنشینی مردم است و یا نە، عامداً آب بە آسیاب حکومت مستأصل از سرکوب میریزند. انقلابی کە با آگاهی و ارتقای دانش سیاسی مردم همراە نباشد دیر یا زود با شکست مواجە خواهد شد، این انقلاب در فرم و شکل خویش بی نمونە است انقلابی ذهنیتی است و راە را بر گذر از اصول دولت ملت و برتری ملیتی بر دیگر ملیتها، تحکم و تسلط دین و جنسیت، تخریب طبیعت میبندد و بر پایە اصول دمکراتیک و مشارکت جمعی برقرار است و این طبعاً در پروسە زمانی لازم بە بار خواهد نشست و نمیتوان انتظار داشت کە واکنشها، مشارکتها و اعتراضات در سطح مناطقی از ایران باشد کە انواع مرگ و سرکوب را روزانە تجربە نمودە و دوران تکوین این پروسە را در طول ٤٤ سال حاکمیت طی نمودەاند. شعار مشترکی کە دارای استراتژی خاص خود است، خبر از آن دارد کە شاید این بار انقلاب مستمر و مداومی کە از دوران مشروطیت تا بە امروز در جریان بودە بالاخرە بە ثمر رسد، و این البتە همان امکان بزرگی است کە مردم ایران برای خود فراهم نمودەاند
آلترناتیوی کە امروز در خیابانهای تمام جغرافیای ایران در حال شکل گرفتن است ماحصل چند دهە مبارزات بیامان آزادیخواهانی است کە از مرگ زندگی آفریدەاند، چیزی است نو و در اگر رسیدن بە پیروزی، کلید واژە تغییر در تمام خاورمیانە غرق در بحران و جنگ خواهد شد. انقلابی سیال و پویا کە نیروی محرکە آن زنان و جوانانی هستند کە در بستر بدترین شرایط اقتصادی، اجتماعی و سیاسی آن مملکت بدنیا آمدە و نمایندە تمامی اقشار معترض دوران حاکمیت رژیم هستند، نسلی آگاە کە قابلخرید و فروش نیستند و نە با تمهید و نە هرگونە تهدید قصد تسلیم و کرنش در جهت هیچگونە اصلاحاتی ندارند و کل سیستم حاکم را نشانە رفتەاند
جدای از شعار زن زندگی آزادی، امروز این انقلاب توانستە مانیفست دیگری در خود خلق کند، مانیفست پدران و مادرانی کە یک شبە از نقش پدر و مادری بدر آمدە، بر آرامگاە دلبندانشان و در مراسم یادبودشان مسیر انقلاب را نشان میدهند.
اگر بخواهيم بهطور انتزاعى، تنها يك ويژگى مردمى را كه امروز در مبارزه با رژيم جمهورى اسلامى در ايران مشاهده میکنیم، از منظر روانشناسى رهايى بسنجيم، میتوانیم بگوييم مردمى داريم واگشت پذير.
تحقيقات در حوزه روانشناسی آسیبدیدگی درباره پیامدهای ناشی از شرایط محدودکننده، وقایع ناگوار و سرکوب نشان میدهند، غالب آمدن بر بدترین چالشهای زندگی میتواند راهگشای موقعیتهای جدیدی برای پیشرفت اجتماعی فرد و اجتماع بوده و باعث رشد پس از وقوع فاجعه گردد. پدیدهای که این قابلیت رشد را توضیح میدهد، واگشتپذیری نامیده شده و تعریف مختصر آن توانایی فرد برای احیای خویش و دوباره روی پا ایستادن است. واگشت پذیری شامل مبارزه و تلاش بهسوی تکامل و فراتر رفتن است، وقتی انسان هم رنج میبرد و هم شجاعت به خرج میدهد.
مادر ژینا در گور دخترش خوابید و یادم آمد گورخوابان تن فروش زن را کە برای لقمە نانی با چند مرد خوابید.
عکس او را دیدیم و صدایش را هرگز
مادر زکریا سە روز پس از مرگ ژینا بر مزار پسر ١٦ سالەاش، لالائی سر داد اما هرگز نگریست
یاد مادران خاوران افتادم کە چگونە بر زمین سرد خاوران و لعنت آبادها چنگ بر زمین میکشیدند و در تنهائی مطلق خویش، زمین میکاویدند تا بلکە اثر و نشانەای از فرزندان زندە بە گور خود یابند
مادر لقمان چە زیبا و باصلابت بر مزار پسرش رقصید، دستمالی قرمز را آنچنان موزون بە گرد سر میچرخاند کە گوئی منتظر ورود داماد بە مجلس عروسی است
و من بە خاطر آوردم لحظە بە صدا درآمدن زنگ منزل آن دختر زندانی را کە پاسداری پس از اذان صبح بە صدا درآورد و بە مادرش دستە گلی داد کە نشان میداد دلبندش باکرە از این دنیا نرفتە و راە بر زندگی اخروی نیز بر او، برای ابد بستە شدە.
مادری با صدایی پر از فریاد دادخواهی بە منتظران در صف تسلیت گوئی شیرآسا غرید و گفت وقت تسلیت نیست حق پسرم را باز پس گیرید
و یاد مادران آبان افتادم کە چگونە یکی پس از دیگری بە صدای بیصدایان بدل گشتند
مادری با ویلچر در کرمان شعر میخواند و میگفت دلهرە و پشت در منتظر ایستادن را دوست دارم، مادام کە آن را دیدم حس کردم کە آزادی از قفس پرید
شعاری کە توانست تا این حد در شرایط و جو انقلابی بر اذهان تأثیر گذارد، قطعاً توجە جامعە و جهان سرمایە را بە خود معطوف خواهد نمود تا بتوانند آنتی آن را در کمتر زمان ممکن بە بازار سیاست ارائە دهند، لذا در تمام موارد باید شکاکانە و دست بە عصا با پشتیبانیهای روبنائی آمریکا و شرکا برخورد نمود. مدیریت قدرت را این ضد بشران از وظائف اولیە خود جهت استمرار حاکمیت پنهان خویش بر کشورهای تحت سیطرە خود دانستە و هر نسخە نانوشتە را باید چون سمی مهلک پنداشت.
انقلاب جاری ایران امروز برای همە امری مسجل است و در هالە اما و اگر باقی نماندە، فلذا ضروری است کە بە تهدیدها و امکانها هم نظری داشتە باشیم.
تهدیدها کە در اصل ماندن حکومت حاکمە در شکلی دیگر و با بهرە گرفتن از ترفند اصلاحات، رفورمهای اجتماعی و یا رفراندوم میباشد و چند روز گذشتە بە طور مستقیم از جانب مردان آئینی سیستان و بلوچستان و کوردستان مطرح شد و همزمان ترافیک سنگین نشستهای تبلیغاتی و نشان دادن شو مشمئز کنندە دایە مهربانتر از مادر توسط لابیهای رژیم و دعوت مهرەهای سوختە و یا تازە بە میدان آوردە شدە جهت آمادە سازی ذهن انقلابیون بە وجود اپوزیسیون قدرتمند و صاحب پایگاه در غرب. پشتیبانی روبنایی سیستم پول و سرمایە در کانالهای خبری خود از انقلاب مردم کە در بطن خود نشان میدهد کە بە دنبال خرید زمان بیشتری برای خود و جمهوری اسلامی هستند تا در این دوران حساس بتوانند با آسایش خاطر بیشتری آلترناتیوی پدیدآورند کە بتواند بە خوبی جمهوری اسلامی، ضامن منافع اقتصادی، تجاری و سیاسیشان در خاورمیانە باشد. دوران بسیار خطرناکی را پیش رو داریم، دیزاین جدید خاورمیانە پس از بسر آمدن قرارداد ننگین لوزان در اواسط سال آیندە، بحران اقتصادی بینالمللی و عدم ثبات و امنیت نظامی پس از مداخلە فدراسیون روسیە در اوکراین، تغییر سیستم حاکم از تکقطبی بە چندقطبی، اجازە بە سیستم ضد بشری نمیدهد کە در چنین شرایطی اجازە دهد خللی در برنامەهایش در منطقە خاورمیانە ایجاد گردد، چرا کە خوب میدانند انقلاب در ایران بسندە بە مرزهای فقط این کشور ننمودە و مانند موجی سیلآسا دیگر کشورها را نیز در بر خواهد گرفت.
شعار زن زندگی آزادی کە بلافاصلە پس از سقز و سنندج از دانشگاهها و سپس در سراسر اعتراضات خیابانی کشور شنیدە شد دلیلی بر اعتلای سیاسی مردم بود، هدف گرفتن کل حاکمیت در درجە اول، تغیر ساختاری در نحوە نگرش بە بردگی انسانها کە از بە بردگی کشاندن زن آغاز گشت، ماهیت اصلی و معنای اصلی زندگی و شرط رسیدن بە جامعە آزاد از گذر آزادی زن نشان داد کە بە شکل عملی همانگونە کە در سطح سنگر مقاومت و رستاخیز، خیابان عملاً مردم و دولت در مقابل هم قرار گرفتەاند همزمان نیز تقابل دو مدرنیتە سرمایە داری و مدرنیتە دمکراتیک مشهود است، بە همین جهت موجسواری آشکاری را در فرم پشتیبانی از اعتراضات مردمی از کسانی دیدیم کە درواقع دشمن بشریت و آزادیاند، سیستم فکری و دولتداریشان کاملاً ضد زن و ضد طبیعت است و بە درازای تاریخ همیشە نسخە نویسان انقلابات مردمی بودە و آلترناتیو مطبوع خود را بە مردم دیکتە و القاء نمودەاند. زمانی که در پارلمان اروپا و مجالس دولتی آمریکا نمایندگان با سردادن شعار زن زندگی آزادی پشتیبانی خود را از اعتراضات مردم اعلام کردند، کاملاً قابل شهود بود چهرە درندە گرگی در پوستین میش، اینها همان عاملین و آمرین قانونهای ضد انسانی در جهانند، کسانی کە بدون هیچ مدرک ادلە پسندی و با اجرای عملیاتی مافیائی خالق این شعار و فیلسوف قرن حاضر را بە صخرەهای امرالی، صلیب نمودەاند و خوب میدانند زمانی کە این شعار همگانی گردد، امکان کنترل را در آن منطقە از دست خواهند داد، شعاری کە مسبب انقلابی ذهنی میگردد، ارادە را به وجود آوردە و وجدان را بیدار مینماید، شعاری کە یکی از پایەهای اصلی کنفدرالیسم دمکراتیک و نظامی خودگردان و مردمی است و نمود عملی آن را در روژآوا و شنگال دیدەاند، لذا بە سرعت همراە شدند و آن شعار را سر دادند کە همین مسئلە وظیفە تحلیلگران سیاسی، احزاب مردمی و البتە خیل عظیم مردم معترض را دوچندان مینماید کە این را چون حربەای برای آلترناتیو سازی ببیند نە کمک در جهت رهایی ملتهای تحت ستم از ظلم و ستمهای متعدد جنسی، قومی ملیتی، نژادی و آئینی کە ماحصل سیستم دولت ملت در صدسال گذشتە بودە است، از جملە امکان ملاقات چند زن و با پسوند نمایندگان زنان ایران با مکرون در کاخ الیزە، در مجلس سازمان ملل و نشست با مقامات آمریکائی سخن از موجسواری و امحای مردم دارد کە تغییر بر پایە آن شعار و مهرەهای زن صورت و مرد حیلە گر و مکار سیرت سیستمپسند میتواند موضوعی باشد کە آنها بە آن فکر نمودە و درصدد چارەیابی خاصی کە منطبق با خواست مردم باشد، هستند.
دیگر موضوع مهم در زمرە تهدیدها، همانا ناهمگونی بین اعتراضات در مناطقی چون سیستان و بلوچستان و کوردستان با دیگر مراکز و ازجملە کلانشهرها میباشد کە مسبب ایجاد طیف عظیمی از مردم منفعل و منتظر نمودە است کە این خود نیز دلایل خاص سیاسی و همزمان تلاش شبانەروزی حکومت در طی حاکمیت ٤٤ سالە خود را بر این قشر از جامعە نشان میدهد، هرچند کە این خیل عظیم در این ٧٥ روز همدل با معترضان بودند اما عدم همراهیشان البتە یکی از عوامل بحثبرانگیز نیز گشتە است.
بحثی کە ارتباط مستقیم با سیاست اصلاحطلبان از آغاز فعالیتهای این گروە در حکومت هموارە پیش گرفتە شدە و امروز در این شرایط انقلابی پیامشان را بە انحاء مختلف میان مردم جانبەلبرسیدە فرستادە و چون گذشتە مشغول عادیسازی آن مینمایند، پیشنهاد اجرای رفراندوم در واقع حربە حکومتی کە پایەهای نظام تسلط و تحکمش بە لرزە درآمدە و گویا قصد واگذاری قدرت را هم ندارد.
منتها خوشبختانە و با توسل بە تجارب غنی حداقل دو دهە گذشتە از مبارزات و خیزشهای متعدد مردم در ایران، این بار القای خواست این طیف حکومتی چندان تأثیرگذار بە نظر نمیرسد.
بە همین جهت ضروری میبینم کە تحلیلگران و آزاداندیشان بدون هیچ تعارفی دست بە افشاگری بزنند و اطلاعات لازم را در مورد تمامی مهرەهائی کە امروز چون زندانی سیاسی، فعال حقوق زنان، تحلیلگر سیاسی و… در لابهلای اخبار جای میدهند بزنند، حرکتی انقلابی و مستدل کە چهرە اصلی حکومت و اتاق فکر آن را بیشازپیش و بدون در نظر گرفتن اماواگر برای فوج عظیمی کە با انقلاب زن همدلی نمودە اما همکار مستقیم نبودە و بە نیروی بالفعل بدل نگشتەاند، رو نمود.
رونمائی از کسانی کە مدت کوتاهی در زندان بودە و بعدها در اتاق فکر آقایان اشرافی، تاج زادە، عبداللە مؤمنی و دیگر رانتخوارهای اصلاحطلب و بە محض اینکە متوجە شدند سیستم خارج از کشور نظری هم بە منتظرالسلطنە دارد کە امروز در این گروە رونمائی میکنند اینها را بدون هیچ شرم و حضوری باید معرفی نمود و نشان داد کە حافظە تاریخی هرچند فرار است اما هستند دیگرانی کە در بزنگاە تاریخی مناسب حکم زنگ خطر را پیدا نمودە و وجدان بیدار انقلاباند و واقعیات را عیان و مستدل، یادآور میگردند.
شعار زن زندگی آزادی برگی نوین از تاریخ مبارزاتی را رقم زد، بسیاری از مرزها را از میان برداشت، اتحاد و پشتیبانی ملتهای دیگر را از همدیگر فراهم نمود، دانشجویانی را کە بیش از دو دهە بود در صحنە مبارزات و اعتراضات غایب شدە بودند بە پیشقراولان جنبش مبدل نمود، طیف وسیعی از دهە هشتادیها نقشآفرینی کردە و اتحادی سرتاسری میان قشر روشنفکر، کارگر، بازار و جوانان را بوجود آوردند کە با بکارگیری تاکتیکهای متعدد توانستەاند تا بە امروز شعلە این انقلاب مدرن را روشن نگە دارند، انقلابی کە بە نظر من در بطن خود رنسانسی است غیرقابلانکار، قدم بزرگی در جهت تغییر نە تنها در شکل حکومت بلکە نحوە تفکر مردمی کە نسلها است زیر سیطرە ترس و ارعاب، شکنجە و اعدام تن بە بدترین شرایط زندگی و امنیتی دادە بودند آنهم در جغرافیائی در خاورمیانە کە اهمیت فوق العادە ویژە داشتە و نقش سیاسی ژئوپولتیکی این کشور در تمامی معادلات منطقە حرف آخر را میزند و بە همین جهت این نیروی دستنشاندە سیستم سرمایە در ایران با بهرەوری از پشتیبانی مطلق سیستم پول و سرمایە توانستە تا بە امروز بە حیات سیاسی خود در ازای خوشخدمتی ادامە دهد.
بسیارند کسانی کە تغییر اساسی و بنیادین در سیستم حاکم بر جهان را آرزو بر دل دارند و صدها سال است کە بهترین جوانهای ما در این راه از هیچ کوششی فروگذار نکردە و هموارە با حائل عدم اتحاد خلقها برخورد نمودەائیم. بهراستی سردادن شعار زن زندگی آزادی در تمامی اعتراضات ایران خبر از بهار دارد، شعاری مدرن و زندە کە در خود نفیر نان کار آزادی و کارگران جهان متحد شوید را سر میدهد. شعاری کە در ماهیت ماهوی خود کنکاش میطلبد و لازم است از تمامی کوچە پس کوچەهای زایش آن در تاریخ عبور نمود و پیبرد چگونە و چرا این سە واژە در کنار هم قرار گرفتند تا مشعلی گردد برای روشنایی کورە راههای مخوف و تاریک تاریخ واقعی انسان از زمانی کە توانست از دستهایش برای امرارمعاش و زندگی بهتر استفادە نماید، اما این دستان پرتوان بە طناب اعدام بدل شد و زن را بە آن آویخت و بدینسان نصف جمعیت جهانی را کە مادر نصف دیگر نیز میباشد را بە قهقرائی راند کە امروز خود شاهد آنیم.
برای رسیدن بە جامعەای آزاد و برابر باید ایمان و باوری پولادین بە آن داشت کە بدون آزادی زن هیچ جامعەای آزاد نمیگردد. بەعبارتی مسئلە زن و آزادی باید بە استراتژی اصلی مبارزە تبدیل گردد و برای رسیدن بە هدف البتە ابزار و زمینەهای لازم را باید فراهم نمود. زن زیرمجموعەای از تمامی اقشار و طبقات بە کنار راندە شدە در سیستم پول و سرمایە، زن همان نیمە پنهان و کارگر بدون دستمزد، زن ماشین تولید و زمین زراعی، زن اولین پروژە موفق ضعیفە سازی در جامعە، زن یا همان دختر باکرە کە باید چون زمین و سرزمین دیگران تسخیر و استثمار گردد، شاید آخرین گلولەای گردد بر شقیقە سیستم پدر- مردسالار، نظامی کە در ماهیت وجودی خود تغییر ذهنیتی در ادارە جامعە است و بیشتر از این ذهنی بودن آن خطرناک است تا بعد جنسیتی آن همانا بدست گرفتن قدرت توسط مردان کە آئینە تمامقد این ذهنیت مخرب را در دو پایە اصلی جامعە تا بە امروز شاهدیم، خانوادە و دولت و یا سیستم ادارە جامعە. برای فهم هر چە بیشتر از وضعیت بە غایت بغرنج زن لازم است اوراق تاریخ را نظری بیا افکنیم و با استناد از دستاوردهای بسیاری کە علم و فنون امروزی در بازخوانی آثارباستانشناسی و تاریخی در اختیارمان گذاشتە بە اولین مکانهایی کە در آنجا مردان حیلهگر گرد هم جمع گشتند و فرمان کودتا و صلب قدرت از زن و همزمان دستور جنگ خانمانسوز با وی را صادر نمودند، مورد مطالعەای دقیق قراردهیم و همزمان سوسیولوژی این منطقە از دوران کهن تا بە امروز و یافتن جواب این تقابل همیشگی با سیستم حاکم در این پهنە گستردە، برگردیم بە دوران اولیە مردسالاری و چگونگی پدید آمدن آن تا بە امروز کە بە حد اعتلای خود رسیدە و در شکل مدرنیتە کاپیتالیسم چهرە کریە خود را نمایان نمودە و مدعی دمکراسی و آزادی است. برای این مهم بازنگری کوتاهی بە دوران نئولیتیک تا بە امروز در خاورمیانە و با استناد بە فاکت تاریخی و آثار باستانی یافت شدە را ضروری میپندارم. همانگونە کە میدانیم اولین اجتماعات شهری و مدنیت در خاورمیانە شکل گرفتە و شاید بە همین جهت در متون و اسناد تاریخی، این منطقە را گهوارە تمدن نامیدەاند، تاریخی چند هزار سالە کە در این بحث من سعی خواهم نمود بە بعدی از آن اشارە کوتاهی نمایم. زمانی کە زن از اریکە قدرت پائین کشیدە شد و الهگان قدرت بە ضعیفگان تاریخ مبدل گشتند البتە نە یک شبە بلکە در کورەهای داغ ذوب هویت و در طی مدتزمان بسیار طولانی.
اولین مصادرە خصمانە در تاریخ در حق مولدین اقتصاد، مبتکرین و نوآورهای جامعە اولیە مدنی چە در زمینە کشاورزی و دامداری و اهلی نمودن حیوانات وحشی و ابتکارت امور نظارت و شهروندی یعنی زنان صورت گرفت، زمانی کە مرد قوی و شکارچی از قدرت جسمانی خویش مغرور گشت و حس خوب و خوشایند شکار در او خوی وحشی صفتی را برجستە تر نمود، دورانی کە شرح آن را با بازخوانی داستانها از روی کتیبەها میتوان دریافت، متولوژیا و یا همان داستانهای دوران قدیم و بازیافتەهای تاریخی توسط باستانشناسان بە اندازە کافی ابزار شناسایی این دورە را در اختیار هر فرد کنکاشگری گذاشتە تا خود جستجو نمودە و ریشە اجحاف امروز و عدم همگونی جامعە امروزیمان با سیستم حاکم بر جهان را دریابد.
دوران خدامحور از دورانی سخن میراند کە بە دوران ادیان یکتاپرستی معروف است، خدایان ملموسی کە هواداران آن در هر برهە از زمان امکان دیدن و ملاقات رسول خود را داشت و هرکدام مکتوب کتاب و مانیفست خویش را چون سخنان و گفتەهای خدای خیالی خویش چون میراثی مقدس از خود بە جای گذاشتە و یکی پس از دیگری زنجیروار در پی تکمیل دین قبل از خود و پیامبر پیشین از چهرە خود رونمائی نمودند و از هیچ تلاشی در جهت تحکیم ذهنیت مردسالاری فروگذار ننمودە و هموارە این قوانین شامانها و ساحرین دوران نئولتیک را رنگ و بویی مدرن بخشیدە و مدعی گشتند کە راوی خداوند غیرقابل روئیت همگان میباشند، برگزیدگانی کە همگی زن را ناقصالعقل و نیمە چپ و مکار مرد نامیدند.
داستانهایی کە قدمت تاریخی آنها بە زمانهای بسیار دور برمیگردد در ادیان بە وضوح یافت میشوند و تحریف واضحی از آن و بە نفع سیستم مردسالارانە مشهود است، قدرت غدار و همە جانبە کە راە را بر هر گونە تفکری از طریق حربە تسلط، تهدید و ترس میبندد و قدرت تفکر زیر سیطرە این ارعاب بە کمترین درجە تنزل مییابد و طبعاً صاحبان قدرت از این دوران بیشترین سود را کسب نمودەاند، دورانی کە قانون خدا و قوانین زمینی در یک مسیر حرکت نمودە و جامعە را بە طور مطلق جنسیتی نمودند، جنس برتر مرد مطیع و جنس درجە دوم زن.
در این دوران دیگر جنگ میان خدایان زن و مرد بە پایان رسید و فرهنگها مورد هجوم هجمە این تفکر سلطە گر قرار گرفت، دوران پیدایش شهرهای بزرگ، تمدنهای برتر و جنگهای خانمانسوز. دوران افول انسانیت و برابری در جامعە، دورانی کە طبقات امروزیمان ماحصل همان دوران است از استثمار انسان بر انسان گرفتە تا تخریب طبیعت و سوءبرداشت از آن در جهت کسب سود بیشتر و استمرار حاکمیت بر جامعەای کە دیگر دارای شکاف طبقاتی، آئینی، ملیتی، جغرافیائی گشتە و کنترل آن برای صاحبان قدرت بە مراتب آسانتر، چرا کە مردم را با این تفاوتمندیهای خود ساختە، در مقابل هم قرار دادند و از تخم تفرقە کاشتە شدە درخت تنومندی ببار آوردند تا در سایە آن آسودە خاطر قرنها حماقت مردم را بنگرند و تفریح اصلیشان جنگ گلادیاتورها گشت تا نشان دهند قوییترین شما را برای بقا، بە جنگ هم میدهیم و برندە این نبرد هم خوراک شیر و پلنگان گرسنە خواهد شد، دوران فئودالی، بردە داری و سرمایە داری را در دل همان دورە دوم بە وضوح و آشکار میبینیم و هموارە قدرت لایزال ذهنیت مردسالار کە چون بختک بر تارک تاریخ سایە افکندە و نقش فرشتە نجات را بازی مینماید.
از این برهە از تاریخ تا بە امروز برتری و سروری جنس مذکر آشکار و حس مالکیت بەوضوح مشاهدە میگردد حسی کە در مادران خوشبختی کە پسر بدنیا میآورند و خود را صاحب قدرت میبینند تا زمانی کە پسر بزرگ میشود و شوربختانە نمیتواند خود را با بایدهای سیستم مردسالاری مطابقت دهد، از کاروان مردان موفق بدور میماند و تنها صحنە نشاندادن قدرت برتریاش نسبت بە زن همانا محیط خانە است و خانوادە و بدینگونە تاریخ شاهد پیدایش و زایش این دو وسیلە تحکم و تسلط در خانە و جامعە بر زنان گردید. دولت مردسالار و پاسبان سرخوردە اجتماعی در خانە با القاب متعدد پدر، برادر، همسر و پسر. این شیوە تحکم کە در ادبیات سیاسی با نام میکرو یا همان پایە و کوچک نامبردە میشود قطعاً و بە جبر زمان رشد مینماید و بە اعتلای بالاتری میرسد، از اولین سلول جامعە یعنی خانوادە تا حاکمیت جامعە و کشور درشکل دولت ملت و سپس در پروسە دیالکتیک خود بعدها در فرم ماکرو و بە نام سیستم سرمایە داری، کاپیتالیسم و همانا سیستم مخوف و ضد زن و طبیعت امروز کە ماحصل همان دو دورە قبلی بودە و شکل پیشرفتە همان ذهنیت مردسالار است و متاسفانە با نام دهنپرکن و مانیفست فریبندە اما تبهکار، آزادی مطلق فردی، دمکراسی و آزادی با نام مدرنیتە کاپیتالیسم بە ادامە حیاتی کە ریشە در همان دو دورە تحکم و تسلط بر زن و طبقات ضعیف شدە جامعە را دارا میباشد و با ترفندهای متعدد موفق گشتە کە نظر اکثر قریب بە اتفاق مردان و بسیاری از زنان کرە خاکی را بە خود معطوف دارد و شاید بە همین سبب است کە این قرن را قرن انجماد مغزها و افول انسانیت نامیدە و همزمان قرن بیداری زن و انقلابی بنیادین در سراسر جهان.
در این میان اما هموارە انسانهای آزادیخواه تلاشهای بسیاری نمودند تا بە مردم آگاهی دادە و از خواب هزار سالە بیدارشان نمایند، بحرانهای متعدد اقتصادی، جنگهای ویرانگر و آمار سرسامآور خیل بیکار و فقرا، ازجملە محرکهای اصلی قشرهای روشنفکر و فیلسوفانی بود کە وجدان خود را بە سیستم پول و سرمایە نفروختە بودند، شاید از مهمترین این نگرشها بتوان از مارکس مثل آورد و مختصر بە نظرات وی پرداخت چرا کە در آن نظرات و بە نظر صاحبقلم، مشکلات بە عینی نشان دادە شدە و راەحل نیزهم، اما متاسفانە جوهرە اصلی تشکیل طبقە، عضو لاینفک طبقە کارگر، وسیلە تولیدمثل و خالق ارتش لایتناهی سیستم در جنگ و پای چرخ دستگاههای عظیم الجثە کارخانههای سیستم سرمایە یعنی زن، همچنان مهرە در سایە است و راە برونرفت دیگربار تحکم و حاکمیت طبقەای بر دیگر اقشار.
مهمترین مکتب سوسیالیستی حاصل همکاری میان کارل مارکس (۱۸۱۸-۱۸۸۳) و فردریش انگلس (۱۸۲۰-۱۸۹۵) بود، بااینوجود از این مکتب تفاسیر گوناگونی شده است. این دو نفر از سال ۱۸۴۴ دوستان نزدیک و از نظر سیاسی و فکری با یکدیگر همکار بودند اما مارکس نقش اصلی را داشت و انگلس نیز خود بدین موضوع معترف بود.
نقد مارکسیسم بر سیستم سرمایەداری و توضیح آن برای جایگزینی سرمایهداری با نظامی سوسیالیستی، از مهمترین ابعاد مارکسیسم میباشد. این نقد، در نظریهای به نام ماتریالیسم تاریخی تجلی پیدا کردهاست. در واقع، مارکس و انگلس سوسیالیستهای تخیلی و آنارشیستها را به جهت عدم در نظر گرفتن اهمیت گذشته در شکلدهی به زمان حال، سرزنش میکردند. آن دو کلید براندازی سرمایهداری را در درک همین مسئله مییافتند. مارکس در ۱۸۵۹ نوشت که «انسانها در شکلدهی اجتماعی به زندگیشان درگیر روابطی میشوند که از ارادهشان خارج است؛ این روابط تولید همپای مرحله توسعه قدرت مادی تولید است. ترکیبی از مجموع این روابط تولیدی ساختار اقتصادی جامعه را میسازد – پایه اصلی که روبنای قانونی و سیاسی از دل آن برخاستهاست.» مارکس تفکرات، قوانین و سیاست را خوار نمیشمارد، اما آنها را منطبق با مناسبات تولید وقت میدانست. هر نظامی طبقه حاکمهای دارد؛ این طبقه حاکمه قدرت خود را مدیون سلطه بر بازار اقتصاد است و تفکراتی مطرح هستند که با منافع طبقه حاکمه مذکور وفق داشته باشند. نظریه تاریخ مارکس همچنین تغییر به وسیله انقلاب را پیشبینی کرده است؛ بااینحال انقلاب صرفاً به معنای درگیری مسلحانه نیست و احتمال انقلاب مسالمتآمیز نیز رد نشده است. مارکس میگوید، نیروهای تولید در جامعە در مرحلە مشخصی از توسعە خود وارد منازعە با مناسبات تولید موجود یا روابط مالکیتی کە پیش از آن در آن کار میکردند، خواهد شد سپس دورە انقلاب اجتماعی فرا خواهد رسید.
این بدان معناست که بهعنوانمثال درحالیکه پیشرفتهای فنی و ارتباطی امکان توسعه کاپیتالیسم در اروپای فئودالی را دادهاند، نظامهای سنتی مالکیت زمین و مالیات همچون مانعی بر سر آن پیشرفتها عمل کرده است. نهایتاً از این تنشهای ساختاری میان طبقات – فئودالها و کاپیتالیستهای نوظهور – منجر به منازعهای میان طبقاتی شده است که هرکدام به نظامهای اقتصادی متفاوتی وابستهاند. این منازعه اوج خود را در یک انقلاب اجتماعی تجلی میدهد و طبقه پیروز که جایگزین طبقه شکستخورده شده است، روابط اجتماعی و روبنا را بهگونهای متحول میکند که با مناسبات تولید جدید تطبیق داشته باشد. نقد کاپیتالیسم و پیشبینیها دربارهٔ سقوط نهایی آن، بخشی از این نظریه بود که توجه سوسیالیستها را به خود معطوف کرد. مارکس و انگلس بدان نتیجه رسیده بودند که جامعه به دو طبقه متخاصم تقسیم شدهاست که در مبارزهای با یکدیگر قراردارند: بورژوازی و پرولتاریا؛ تضاد منافع بین این دو گروه منجر به نابودی نظام موجود خواهد شد.
مارکس ازنظر اقتصادی نظریه ارزش کار را مطرح کرد. مطابق این نظریه، ارزش یک محصول با میزان کاری که صرف آن شده است، مشخص میشود؛ همچنین عقیده داشت قبل از سرمایهداری محصولات به دلیل فایدهای که برای خریداران داشتند، دادوستد میشدند اما تحت حاکمیت سیستم کاپیتالیسم هدف از تولید کالا پول و سود است. بهعلاوه، کارِ کارگر نیز به کالایی قابلخرید و فروش تبدیل شده است اما قیمت آن بهاندازه محصولی که بهوسیله همین کار تولیدشده است، نیست. بە عبارت کوتاهتری مبارزه اصلی بین کارگران و سرمایهداران بر سر نرخ ارزش اضافی (که مارکس نرخ استثمار میخواندش) است و پیامدهای همین مسئله به عقیده مارکس نشاندهنده آن است که نظام سرمایهداری مستعد بحران است. پیشرفت شرایط تولید سبب میشود کالاهای بیشتری به بازار برسد اما سرمایهداران مجبورند حقوق کارگر را پایین نگهدارند تا کماکان از ارزش اضافی بهرهمند شوند. این باعث میشود کە کارگر دیگر توانایی خرید کالاهای بیشتر را نداشتە و نتیجتاً، تولید سودآور نخواهد بود. نظام سرمایهداری به بحران تولید بیشازاندازه یا مازاد عرضه وارد میشود که دو نتیجه خواهد داشت؛ اولاً، شرکتهای قویتر برخی رقبا را از میدان خارج میکنند و طبیعتاً بخشی از ابزار تولید را نابود میکنند و دوماً، کاهش حقوق و افزایش شدید بیکاری. پس از مدتی، وضع به حالت پیشین خود بازخواهد گشت اما مشکلات ساختاری باقی میمانند و نظام سرمایهداری کماکان مستعد بحران خواهد ماند و در آینده، هر بحران بعدی از قبلی هم شدیدتر خواهد بود تا جایی که منجر به سقوط و نابودی این نظام خواهد شد تا این حد از یادآوری نظریە مارکس بسندە مینمایم تا بتوان مقایسە کوچکی نمود در جایگاه زن، این در واقع مولد اصلی نیروی کار، نیروی کاری کە بە نام طبقە محروم و تحت ستم سرمایە بە پرولتاریا نام بردە شدە و در رابطە دیالکتیک و جبر تاریخی روزی فائق بر طبقە حاکم سرمایە دار خواهد شد. اینجا نیز همان شیوە نگرش تحکم و تسلط را میبینیم و عدم در نظر گرفتن تاریخ کهن سیستم مرد و پدرسالار کە در بطن خود سیستم استثمار انسان بر انسان را پایهگذاری نمود و اولین قربانی آن زن بود، نظامی کە سە پایە اصلی را داراست، بە بردە درآوردن نیمی از جمعیت جهان، تصاحب مواد خام و تخریب بی رویە طبیعت و استعمار دیگر مناطق و مردم سە پایە اصلی آن البتە همان مفهوم امروزی و کارت شناسایی زن است. بە همین جهت در اول بحث بە شعار کارگران جهان متحد شوید اشارە نمودم کە پس از گذشت چیزی بیش از ٢٠٠ سال هنوز آن انسجام را در این طبقە ندیدەائیم و سیستم سرمایە با وابستە نمودن هر چە بیشتر این طیف بە خود و زندگی ماشینیاش از آنان مدافعان سینە چاک غیرقابل روئیت در صحنە مبارزە و فوج عظیم رأیدهندگان در مراسم انتقال قدرت با مدیریت مستقیم خویش با نام دمکراسی پارلمانی هر چهار سال یکبار ساختە است، طبقەای کە امروز در نهادینە ترین ارکان حکومتهای حاکم چە در کشورهای مدرن و مدعی دمکراسی، چە در کشورهایی با حکومتهای توتالیتر و مذهبی بهطور پنهان و آشکار ضدیت خود را با زن و طبیعت و آزادی بە معنای واقعی خود نشان میدهند، اما دریغ از هر گونە واکنش؛ اما شعار پرمعنی زن زندگی آزادی با قدمتی بیش از ٤٠ سال با کار فکری و عملی در نقطەای از جغرافیای جهان زایش یافت کە قتلگاه خداوندان زنان و الهە خوشبختی دورانی بودند کە انسانها جنسیتی نگشتە، فارغ از جنگ قدرت و ثروت میزیستند، درجایی کە زن بودن مصادف با جنس دوم بودن و مزرعە مرد محسوب گشتن نبود و در طول ٩ سال و در پروسە آشتی و صلح میان حزب کارگران کوردستان با رژیم فاشیست ترکیە جهت حل مشکلات ملت کورد از طرف فیلسوف و رهبر آزاداندیشان جهان جناب آقای اوجلان از زندان امرالی بە عنوان شعاری افسانەای و سحرانگیز همچون خط فکری و کار عملی در شکل پیام سیاسی بە هوادارانش ارسال گشت، چیزی نپایید کە سە زن مبارز و هوادار این سیستم فکری سکینە جانسز، فیدان دوغان و لیلا شایلمز در قلب کمونهای پاریس ترور گشتند، نمادی برای نشان دادن خط پایان مبارزات زنان در جغرافیای زاگرس و توروس و از آن روز این پیام ارسالی بە شعاری بدل گشت کە هرروز از کوبانی تا آمریکای جنوبی و تمام میدانها و خیابانهای اروپا شنیدە شد. شعاری کە فقط سە واژە است اما حاصل تلاشی بزرگ جهت دمکراتیزە نمودن خلقها، بیداری زنان و صیانت از طبیعت، آزادی و برابری و بە عبارتی مانیفستی مختصر از کلیت پارادایم کنفدرالیسم، شعاری کە بە تنهائی میتواند نمایندگی مدرنیتە دمکراتیک را نماید و ریشەهای تاریخی این سیستم ضد بشری را نشانە میرود و بدینسان تمام انسانهای معترض بە وضع موجود فارغ از هر گونە تفاوتمندی جنسی، نژادی، آئینی، فرهنگی و حتی جغرافیائی را میتواند متحد نماید، متحد برای برچیدە نمودن ذهنیتی کە ماحصلش قرنها جنگ، فقر، تخریب طبیعت و ازخودبیگانگی است و شاید بە همین دلیل در کمترین زمان ممکن پس از قتل عمد حکومتی شلیر و سپس ژینا در تمام ایران سر دادە شد و بە مخرج مشترک اتحاد تمامی معترضانی تبدیل گشت کە سالهاست در میدان مبارزە مدنی، صنفی، جنسیتی، دفاع از طبیعت و… مبارزە نمودە و تاوان سنگین دادەاند اما هیچگاه بە جهت تفاوتمندی و عدم انسجام موفق بە وصول خواستهای برحق خود نشدند. اسم رمزی کە با مرگ ژینا امینی آغاز گشت در واقع بیداری مردمی بود کە برای رهایی از حکومت حاکمە مستأصل و ناامید شدە، اما میدان مبارزە را هیچگاە خالی ننمودند و شعار زن زندگی آزادی مشعلی گشت برای اتحاد و همبستگی در سراسر کشور.
شعار مدرن و پیشرفتە زن زندگی آزادی نە تنها مسبب اصلی و یگانە عامل اتحاد تمامی اعتراضات گشت، بلکە از نظر فکری و اعتلای فکری، مردم را حداقل ٤٠ سال پیش برد. ٤٠ سال ماحصل مبارزات شبانە روزی پیشگامانی در عصر جدید و پس از ریزش اتحاد جماهیر شوروی و اعلام پایان تاریخ.
در ایران و بهويژه شرق کوردستان مبارزاتی پیشرفتە و سوسیالیستی همزمان با اعتراضات مردمی بر علیە رژیم پهلوی بهطور علنی وجود داشت و تعداد کثیری هم در آن مبارزات مردمی و مخصوصاً کوملە فعالیت علنی و مخفی داشتند، حزبی کە در کمترین زمان ممکن بیشترین دستاورد سیاسی و اجتماعی را بدست آورد و دایرە فعالیتهایش در میان تمام سطوح جامعە بە سرعت گسترش یافت. چون برترین دستاورد آن دوران، حضور گرم و پرشور کوملە در کوردستان، میتوان بە تشکیل انجمنهای مردمی متعدد، شکلدهی شوراهای مختلف و امکان مسلح شدن زنان در صفوف مبارزان نام برد. جنبشی برخاستە از دل مردم با رهبریت ازجملە کاک فواد کە تا بە امروز فقدانش در تمامی ارکان مبارزە ملت کورد بطور ملموس و غیرقابلانکاری حس میشود و پس از ترور/ شهادت ناجوانمردانە ایشان بە سرعت اتفاقات و همزمان تخریبهای غیرقابل جبرانی بر پیکرە حزب وارد آمد کە نتیجە آن را در سرخوردگی سیاسی بخش قابلتوجهی از اعضا و هواداران حزب پسازآن تغییرات تا بە امروز شاهد بودەائیم، تأثیرات دیگر آن را میتوان تا سال ١٩٩٩ در سطح کوردستان و در شکل و فرم سرخوردگی اجتماعی، منفعل شدن افرادی با گرایشهای سیاسی، اعتیاد و از دست دادن حس انقلابی بهخوبی مشاهدە نمود. تغییرات مخربی کە شاید از عدم آگاهی سیاسی مسئولین حزب در آن زمان سرچشمە گرفت کە چە راحت و بدون هیچ تأملی آن جنبش عظیم و مردمی را در اختیار ژوبین و تئوریاش قراردادند تا با آن بە آزمایشگاه خیالی و اتوپی اروپائی خویش رفتە و تئوری را جامە عمل پوشاند، کە البتە تا بە امروز ماحصل این آزمایش انسانی و سیاسی چیزی بهجز انشعابات متعدد در حزب مادر و تشتت هر چە بیشتر در جامعە نبودە است، کوملەای کە اگر بر آرمانهای واقعی خود میماند چە بسا پیشتر از دیگر مناطق استعمار شدە کوردستان، پرچمدار شعار زن زندگی آزادی میگشت اما دریغا کە رفقای تصمیم گیرندە و آسیمیلە شدە بە راحتی در دامن توطئە افتادند و ماندند در آن چرخە ازخودبیگانگی و عدم پذیرش ارتکاب شدن بە اشتباهی اینچنین بزرگ و تاریخی.
جزوەای تحت عنوان اسطورە بورژوازی ملی و مترقی. نویسندە با نام مستعار ژوبین رازانی ملقب بە منصور حکمت بود ایشان و دە یار وفادارش پس از بازگشت از اروپا بسیار هدفمند بە کوردستان آمدند، در جنبش عظیم و انقلابی آن زمان کوملە جای گرفتە و از عوامل اصلی تخریب تاریخی حزب گشتند البتە تحت نظر و همکاری رهبران آنزمان کوملە کە تا بە امروز مسند کادر و دبیر اول بودن را با خود در شعبات مختلف ایجاد شدە از حزب مادر بە یدک میکشند.
ایدە جناب آقای حکمت آن بود کە در کوردستان و سپس ایران جنبشی سوسیالیستی راهاندازی شود و دشمنان را در آن زمان فئودالهای منطقە میدانست، ضربەای کە این افراد بە کوملە زدند هیچگاه خود موساد هم نمیتوانست وارد نماید خدمتی کە غیرمستقیم در جهت استحکام پایەهای جمهوری اسلامی بکار گرفتە شد و کل جامعە پویا و پر از شور و شوق انقلابی کوردستان را چنان متأثر نمود کە تا سال ١٩٩٩ نامی از اعتراض و مخالفت بە رژیم هم در منطقە شنیدە نشد و دورانی شد کە رژیم تا حد بسیاری موفق بە سیاست آسیمیلە نمودن، مهاجرت اجباری کار و تحصیل بە شهرهای فارسنشین، تخریب کشاورزی و کوچاندن روستائیان بە حاشیە شهرها، ترویج اعتیاد و بیکاری و… گشت.
اشارە مختصری بە مارکس و ایدئولوژی ایشان، حضور غایب زن و پتانسیل نهفتە این نیمە جامعە، پایەهای سیستم سرمایە و نیروی تقابل با آن نمودم و همزمان جنبش عظیم و مردمی کوردستان ایران با قدمت تاریخی چیزی بیش از ٤٥ سال. هر دو جنبش نامبردە مدعی موجودیت سیاسی در منطقە و ایران با حضور حزب و تشکل سیاسی هستند اما در سالهای پرالتهاب گذشتە از دی ماە ١٣٩٦ تا بە امروز توان ایجاد تشکلی مردمی میان آنهمە اعتراضات کارگری، صنفی، فرهنگی،، دانشجوئی، بازنشستگان جان بە لب آمدە و مالباختگان و از همە بدتر زنان بی حقوحقوق نداشتند تا اینکە پس از قتل سامانمند حکومتی شلیر رسولی، زنان و مردان آزاداندیش بە شکلی خودجوش اعتراض نمودە و شعار بسیار پر مفهوم و کاملاً سیاسی از کوردستان تا تهران، زنان تحت شکنجە سیستم مردسالاری و سرمایە را سر دادند، شعاری کە پس از دە روز در تهران و در رابطە با قتل حکومتی ژینا امینی باز تکرار گشت و پسازآن از هر زبانی نفیر زن زندگی آزادی بە گوش رسید، شعاری کە در بطن خود اتحاد میپروراند. از زن استفادە شدە اما نشاندهندهی تمامی کسانیست کە بە بردگی واداشتە شدە و هیچ پنداشتە شدە اند، مرز جنسیتی ندارد و تمامی قواعد دست و پاگیر قومی ملیتی را درنوردیدە است، زندگی را در آفریدن و طبیعت بیان نمودە و همان اصل دوم سیستم سرمایە را نشان رفتە مواد خام اولیە کارخانە و طبیعتی کە بدون هیچ ترحم و تدبیری در جهت افزایش سود نابود میگردد و آخرین واژە کلمەی لوث شدە از استفادە مکرر همگان، آزادی است کە در قامت اصلی و بنیادینش اینجا شکل یافتە و معنی پذیرفتە کە نشان میدهد بدون آزادی اولین واژە این شعار زن، هیچ جامعەای آزاد و برابر نخواهد شد.
شعاری کە رە چند قرن مالامال از فراز و نشیب را هموار نمود برای رسیدن بە نقطەای از زمان کە امروز سلاوی ژیژاک فیلسوف معروف با چە شوری بیان میدارد کە زنانی کە شعارشان زن زندگی آزادی سرمیدهند، الهامدهندگان وی و دیگر ساکنین کشورهای مدعی آزادی و دمکراسیاند، برای تغییر سیستم حاکم.
شعاری کە ریشە در تاریخ هزار سالە اجحاف نسبت بە زنی است کە نصف جمعیت جهان را تشکیل میدهد و همزمان خالق و مادر نصف دیگر آن کە اکثر قریب بە اتفاق آن نصفە دیگر همان طبقە تحت ستم سیستم سرمایە کارگران، بیکاران و بەعبارتی ضعیفە شدگان مضاعفاند کە سهمشان از این خوان پر ارزاق و رنگین سیستم مردسالار فقط لقب مرد بودن است و بس با کولە باری از سرخوردگیهای اجتماعی بە سبب عدم همگونی با نرمهای رایج و بایدهای اجباری برای مرد پرقدرت بە حساب آمدن. بە عبارتی در این واژە زن همان مانیفست مارکس هم جای دارد طبقە کارگر و مولد نیروی کار و وسیلە استمرار چرخش چرخ کارخانەها، در زندگی مواد خام اولیە و طبیعت و آنکە اگر بە طبیعت فرصت بازسازی دادە شود، امکان ترمیم موجود است اما طبیعتی کە مولد نیروی کار است و در محاسبات حقوقی هیچ سخنی از آن بە میان نمیآید یعنی زن با هر زایش سرباز و بردەای بە سیستم عطا و از جسم و سلامتی خود میکاهد و هیچ امکان ترمیمی موجود نیست و واژە آزادی بە مثابە رسیدن بە آگاهی فردی و جمعی و همکاری مستقیم در امور شهروندی و ایجاد حس مسئولیت و بودن است برای درک معنای اصلی جنگ و زندگی، جنگ با نقاط ضعف درونی کە همگی الحاقی هستند و حاصل آموزش سیستم حاکم و همزمان ارتقاء آگاهی و مشارکت جمعی تا بە آرزوی همیشگی بشر رسیدن کە همانا آزادی در محیطی آزاد با حقوق برابر است و نمونە کوچک اما عملی این سیستم را کە با ایدئولوژی رهبر آزاداندیشان جهان عبداللە اوجلان بنیانگذاری گشت و شاید با شعار، بدون رهایی زن کە خود رأس زندگی است، زندگی همیشە مانند یک سراب جریان خواهد داشت را خوشبختانە امروز در روژآوا داریم.
شعار زن زندگی آزادی از تمام جغرافیای ایران بە گوش میرسد، در مصلا مسجد زابل نمازگزاری را دیدم کە این شعار را منقش بر مقوائی در دست گرفتە بود و در همان لحظە احساس کردم کە غیرقابل نفوذترین سد، شکستە شدە است.
احزاب کلاسیک کە از بطن جامعە و مردم خویش برخاستەاند امروز و در تحلیل تأثیر شگرف ایدئولوژی ساختاری این شعار، بهت زدە مینمایند و عدم حضور زنان و جوانان را در احزاب و سازمانهای خود مورد سؤال قراردادەاند، گویی این انقلاب نیز برای آنها هم تلنگری گشت برای بیداری و انتقاد از ساختار پیر سالارانەای کە پیش گرفتەاند.
در پایان اشارە نمودن بە دلیل وسعت ابعاد مختلف بحث را ضروری میدانم کە بسیار مختصر بە آنها پرداختم و نیک میدانم کە خوانندگان محترم از کلیت هر آنچە بە آن اشارە شدە باخبرند اما غرض تلنگری بود بر حفظە تاریخی، اشارە نمودن بە ضعفها و کاستیهای احزاب در چند دهە گذشتە و امید بە بهرە گرفتن از خط سومی کە موجبات اتحاد را نە تنها در ایران، بلکە در سطح بینالملل فراهم نمودە و میتواند ما را در راە رسیدن بە جامعەای آزاد و برابر یاری رساند. دگماتیسم و تعصبات هموارە راە را بر بصیرت و تصمیم صحیح در بزنگاه تاریخی بستە است، لذا با توجە بە شرایط حاکم و نظم جهانی در حال پوستاندازی، بهترین فرصت برای آزادیخواهان و آزاداندیشان مهیا گشتە تا با اتحاد هر چە بیشتر بە مبارزات منسجم و جهانی خود بر علیە ستم و استثمار انسان بر انسان و تخریب طبیعت ادامە دهیم.
قرن بیست و یکم در حال تبدیل شدن به قرن انقلاب برای زنان و مردمانیست است کە بیدارند و آگاه. با مبارزه زنان آزاد، زندگی جدید قدمبهقدم رشد نمودە است و امروز خواهان، زندگی آزاد در برابر ستمگران، اشغالگران و فاشیسم بودە و بر هر قلب و زبانی در این عصر جدید شعار زن زندگی آزادی جاری است.
همه روابط سلطه و سیاستی که زنان به آن گرهخوردهاند، حل شوند، تمام موازنه قدرت مردسالارانه در جامعه نیز منحل خواهد شد.
فراموش نکنیم کە تمامی موازنه سلطه و قدرت حاکم بر جهان، حول بردگی زنان استوار است. وقتی پیوند سیاست، اقتصاد، فلسفه، فرهنگ، هنر و علم با زن قطع شود، پیوند جامعه با زندگی یکی پس از دیگری نیز قطع میگردد. زمانی که زنان از جامعه حذف میگردند و دسترسی آنها به جامعه قطع میشود، کل جامعه از زندگی حذف میشود. وقتی زن میبازد، جامعه هم ضرر میکند و طبیعت نیز هم.
اما اکنون زنان میگویند دیگر بس است
ما دیگر این سرکوب سامانمند، استعمار نهادینە شدە و بندگی را تاب نمیآوریم
شعار «زن زندگی آزادی» فریادی است جهت ایجاد پیوندی جدید بین زن، جامعه و زندگی
این فرمول جادویی موج میزند و ندای شورش در میان زنان و دیگر اقشار ستمدیدهی جامعه میگردد
ما زنان با این شعار جادویی برای زندگی آزاد قیام میکنیم.
ما، در را بهسوی عصر جدیدی از انقلاب گشودەایم.
آزادی یعنی سازماندهی، اقدام، مبارزە، سازماندهی و اقدام
آزادی، یعنی تعلق به هیچکس، یعنی قدرت اراده و دلالت بر آراستگی روح و بدن
آزادی – یعنی نه به بردگی، نە بە استثمار، جنگ، بیعدالتی و فاشیسم
پیروزی انقلاب مدرن ایران با مانیفست زن زندگی آزادی هم ضرورت دیالکتیک جامعە و زمان امروز ما میباشد و هم محکوم بە پیروزی است و این پیروزی البتە بە مثابە رسیدن بە ساحل امن صلح و برابری برای بشریت نیز هم.
مقاومت زندگیست