بیستون مختاری
در جغرافیای روژهلات کوردستان و ایران تاریخ کهن خلقها و زنان پنهان است. در ایران، فرهنگها و زبانهای متنوعی وجود دارند. انعکاس این تکثر را در ادبیات، شعر، ترانه، رقص و پایکوبی، پوشاک، صنایعدستی و تولیدات متنوع زندگی طبیعی مشاهده میکنیم. اینان از فرهنگ اصیل زاگرسی سرچشمه میگیرد؛ فرهنگی که برگرفته از اولین انقلاب زراعی- روستایی یا انقلاب نئولتیک است. فرهنگ اصیل بر روی سرزمین سلسله کوههای توروس آغاز و خود را به کوههای زاگرس
میسپارد. در اینجا به کوههای البرز و قلەهای کوه قفقاز میرسیم. در دامنه این کوهها و در جوار رودخانه و آبها حیاتی مقدس آغاز شد. حیاتی در راستای فرهنگ مادر، عشتار، میترا و آناهیتا.
این سرزمین کە سرزمین خورشید و آتش است مأمنی است بینظیر از مردمان کورد، فارس، بلوچ، آذری، عرب، ارمنی و ترکمن. اما امروزە و در این جغرافیای بینظیر، با الطاف نظام ولایی، بحران اقتصادی و تنشهای سیاسی روزبهروز شکل متفاوت و پیچیدەای به خود میگیرد. آسیبهای اجتماعی، رکود اقتصادی و پیامدهای آن همچون بیکاری، فقر و تورم و مشکلات زیستمحیطی خشم مردم نسبت به رژیم و ناکارآمدی آن را بیشتر نموده است. پُر واضح است که مردم تاوان سیاستهای نادرست رژیم را در طول سالها پرداختهاند. اعتراضات و اعتصابات مردمی از همه طیفها در سالهای گذشتە این واقعیت را اثبات و آشکار نموده که مردم دیگر سیاستها و رویکردهای
تبعیضآمیز را نمیپذیرند و خواهان تغییر بنیادین در ساختار و قوانین رژیم دیکتاتور و فرتوت ولایی هستند.
در این میان بدون شک زنان از اولین قربانیان ذهنیت آنتی دمکراتیک و زنستیز رژیم ایران هستند. آسیبهای اجتماعی و مشکلات اقتصادی بیش از همه زنان را تحت تاثیر و در وضعیت دشواری قرار داده است و نظام نه تنها تاکنون در راستای حل مسائل زنان و تغییر قوانین بر اساس احقاق حقوق آنان گامی برنداشته بلکه با رویکرد جنسیت گرایانه خود راه بر تعمیق مسئله زنان گشوده است. بنابراین زمان آن فرارسیده که زنان با اتکا به دانش و اراده ذاتی خویش و انسجام و اتحاد، برای آزادی و کسب جایگاه اصلی خود بر پایە فلسفەی گستردە زن، زندگی، آزادی رستاخیزی جدی را شکل دهند کە چشم جهانیان بدان خیرە شود، رستاخیزی از نوع پیشاهنگی برای یک تغییر بزرگ.
تغییری کە نتیجە سالها بردگی و زیردستی زنان در جامعە ایران را با چاشنی باروت قتل ژینای کوردستان بە انفجار رسانید و شعار زن، زندگی، آزادی را بە صورتی معنا کرد کە زن دیگر آن جنس نحیف زیر سلطە ظالمان نیست کە هر وقت و هرگونە بخواهند آن را تفسیر کنند.
زن، زندگی، آزادی یعنی هویت، شخصیت، میهن، زبان، فرهنگ، حقوق، ارده و آزادی انسان.
زن، زندگی، آزادی باوری بود کە برجستەترین تجاوز بە عرصەهای شرافت، [جرثومەای بە نام داعش] کە خود ققنوسی نحس برخاستە از خاکستر تجاوزهای پیدرپی تاریخی بود و در مهد تمدن دنیا بال و پر گشود را با مقاومت زنانی آزادیخواە کە از سرتاسر دنیا گردهم آمدە و بعنوان الهەگان تاریخ شناختە شدند، شکست داد.
آنان بر مبنای فلسفە زن، زندگی، آزادی تاریخ را دیگربار نوشتند و با آزادکردن تمام نیروی تحولخواهشان توانستند از وضعیت خفتبار گذشتە گذار کردە و بە پیشاهنگان نظم نوین خاورمیانە تبدیل شوند، نظمی کە هیچ نیرویی را یارای درافتادن با آن نیست.
آری؛ زن، زندگی، آزادی اینبار در ایران و روژهلات کوردستان نیز جدال تاریخی اینانا (الهگی زن) و انکی (مرد مستبد) است کە با خلق صحنەهایی دراماتیک، گذار از ناموس بە پیشاهنگی نظم نوین ایران را نیز رقم خواهد زد.
این زنان در طول تاریخ سرچشمه مقاومت و آگاهی بودهاند و راه رهایی و روشنایی را برای تمامی انسانها هموار ساختهاند.
اینان به مثابهی نیروی پویا و هستندهی جامعه همیشه از سوی ذهنیتهای مقتدر مورد تعرض و آسیبهای فکری و جسمی قرار گرفتهاند. اما شعار ناشی از فلسفە زن، زندگی، آزادی بە مردم آگاە بخصوص زنان نشان داد کە همیشه و هر زمان اگر نیروهایی با هم متحد گردند، هیچ قدرتی یارای غلبه بر آن را ندارد که این امر را زنان در پهنای تاریخ نیز اثبات نمودهاند و آن چیزی که بصورت مداوم درون ما را از نو میسازد همان نیروی آزادی موجود در اعماق وجودمان است.
نشانهها و میراثهایی را که زنان در سرتاسر جهان با مبارزه، مقاومت و از خودگذشتگی بزرگ برای نسل امروز بجا گذاشتهاند به وضوح میتوان در سنگرهای مقاومت امروزین و فرداها مشاهده نمود.
زن، زندگی، آزادی و تبلور آن در حرکتهای فردی، گروهی یا جنبشهای آزادیخواهانه، تحولی بسیار بزرگ، مؤثر و فراگیر است، در واقع انقلابی است در بطن انقلاب؛ نکته حائز اهمیت این فلسفە نیز، خودمدیریتی و سازماندهی است که در مقابل حکومتهای استبدادی به مقابله برخاسته و به اهداف و آرمانهایشان موجودیت بخشیدهاست.
سرچشمه شعار زن، زندگی آزادی چیست و چرا باید آواز آن را سر داد؟
زن، زندگی، آزادی برگرفته از دانشیست به نام ژنولوژی؛ گذار از فمنیستم و آفریننده مرد و جامعهی آزاد و از پایههای اصلی و اساسی نظام کنفدرالیسم دموکراتیک. سیستمی کە تماما مبتنی بر آزادی و برابری اجتماعی متکی بر آزادی زن بودە و جامعهی اخلاقی و سیاسی را مبنای کار قرار میدهد. این در حالی است که ذهنیت تعیینکنندهی نظامهای دولت_ملتگرا قدرت و مردسالاری است، آنچه کاراکتر نظام کنفدرال دموکراتیک را تعیین میکند، ذهنیت زن و مرد آزاد و اتحاد و توزیع اتوریتهی دموکراتیک میباشد. ساختاربندیهای کنفدرال دموکراتیک نیز بر مبنای جامعهی آزاد شکل میگیرند. فرهنگها، باورداشتها، اقشار اجتماعی مختلف، سازماندهیهای دموکراتیک مختص به مردان و زنان، هویت و کاراکتر کنفدرالیسم دموکراتیک را شکل میدهد. این نظام بر مبنای اتحاد دموکراتیک، آزاد و برابر تفاوتمندیها استوار است. موردی که جوهرهی نظامهای کنفدرال را تشکیل میدهد، جامعهی آزاد و دموکراتیک است و اساسیترین عاملی که جامعه را دموکراتیک و آزاد مینماید، زن آزاد است.
آزادی زن ذهنیت، روح و جسم جامعهی دموکراتیک میباشد. به عبارتی شخصیت و هویت آن است. این شخصیت و هویت در عین حال خود کنفدرالیسم دموکراتیک میباشد.
زن، زندگی، آزادی نیروی اساسی اجتماعیشدن و دینامیسم اساسی در تغییر و دگردیسی اجتماعی است. از نظر علمی نیروی پویایی اجتماع، کاراکتر آن جامعه را تعیین مینماید. در اینجا اگر زن به منزلهی دینامیسم تغییر و دگردیسی جامعه آزاد باشد، جامعهی منسوب بدان هم آزاد خواهد بود و اگر برده باشد جامعه هم برده خواهد بود.
زن، زندگی، آزادی یک هويت است، یک تنوع، یک تفاوت طبيعی و یک موجوديت كه انكار و نفی آن به معنای انكار و نفی جامعه است.
فلسفه «زن، زندگی، آزادی» زن را شالودەی زندگی اجتماعی دانستە و كار اقتصادی، فعاليت جمعی، احساس تعلق جمعی و هويت اجتماعی، مقولاتی دیگر در این رابطە هستند كه پيوند تاريخی و گسستناپذيری با زن داشتە و معتقد است کە دیدگاه زن نسبت به زندگی و پیرامون خود همچون نور و روحی است که به وجود جامعه دمیده شدە و بیبهره ساختن جامعه از نیروی خلاق زن، منجر به یکنواختی، تکرنگی و تیرەبودن زندگی و دیدگاه بشر میشود. پس لازم است مرد و زن، پیر و جوان همصدا «زن، زندگی، آزادی» را فریاد بزنیم زیرا تا زمانی که دیدگاه تمام اقشار بطور کلی و ریشەای تغییر نیابد، مسئلەی زن نیز همچون یک معضل انسانی، باقی خواهد ماند.
از این جهت است کە باید آواز آزادی زن را سرداد و دیدگاه دموکراتیک و روشنگرانه زن را همچون آلترناتیو ارایه نمود.
در پایان سخن را کوتاە نمودە و این نوشتار را مزینّ بە کلامی دلنشین از آفریدگار «زن، زندگی، آزادی» یعنی «رهبرآپــــو» کردە کە چە زیبا میگوید:
«آزادی زنان برای من از همه چیز مهمتر است. زیباترین زن، زنی است که حیات آزاد را میزید. بودن با زن برده و مرد سلطهگر پلیدترین و بیکرامتترین کار است. همچنین هیچ چیزی به اندازه متحدشدن با زن آزاد و مرد رهایافته از سلطهگری، صحیحتر و زیباتر نیست.
دهەهاست کە بزرگترین طرفداران من زنان هستند. گفتگو و پیمان من با زنان مهم است. شما پیمان اجتماعی زنان را پیشبرد دهید. پیمانی که از کشتار زنان گرفته تا بە بردە کشانیدشان علیه تجاوزگری و همه موارد مشابه مبارزه کند. باید نگرشتان عمیق باشد. دگماتیسم مردهای ستمگر را فروپاشید. به زنبودن خود باور داشته باشید. آزادی و برابری تنها با حل مسئلهی زن میسر میگردد. به همین خاطر انقلاب ما انقلاب زنان است. زندگی بدون زن ناشدنی است. اخلاق و زیبایی بدون آزادی حاصل نمیشوند. آنچه من آن را اخلاق زن مینامم، نیروی زن در زمینهی تصمیمگیری است. خریدن یک زن و یا فروختن دختر خود امری قابل تحمل نیست. تو باید بگویی که من، من هستم. از آنِ کسی دیگر نیستم. زن، همسر مرد خود (برده)، دختر پدر (برده) و یا خواهر برادر خود (برده) نیست. نباید چنین باشد. زن، باید خویشتن خویش باشد. فرمول آن هم فعالیت و تلاش صادقانه، تأمل و زدودن تاریکیها است.»
منبع: مجلهی آلترناتیو دورهی سوم شمارهی ١٢