کاویان کامدین

در هشتمین روز اعتراضات به نظام فاسد حاکم بر ایران، شعله‌های سوزان انقلاب دمکراتیک خلق‌ها، به رهبری زنان و جوانان شجاع و آگاه ایرانی، با تمام شور و شوق انقلابی، همچنان جریان دارد. طغیان بغض تلنبار شده‌ی ناشی از سرکوب، تحقیر، استبداد و چپاول، بیش از چهار دهه، تمام نقاط ایران را فرا گرفته است.  آتشی که قتل ژینا، دختر ۲۲ ساله‌ی کُرد بر افروخت،  حال در گوشه به گوشه‌ای ایران  زبانه می‌کشد. قتل توحش‌آمیز  ژینا امینی، وجدان ایران و تمام جهان را به درد آورد و این آخرین قطره‌ای بود که کاسه‌ی صبر مردم تمام ایران را، لبریز نمود.

اکنون ژینا، صرفا نماد معصومیت، مظلومیت و بغض تلنبار شده‌‌ای نیست که طوفان خشم آن دامنگیر جلادان و مجرمان را فرا گرفته است، در عین حال نویدبخش میلادی دوباره نیز هست! خیزشی که قاطعانه بازگشت به استبداد و سرکوب را «رد» می‌کند، پایه‌ها و بنیان‌های نظام را «رد» می‌کند، آنرا به مشروعیت نمی‌شناسد و نمی‌خواهد یک بار دیگر سایه‌ی آنرا بر سر خود، احساس کند.

این خیزش، تمام ادبیات رایج نظام را نه فقط به چالش کشید، بلکه با خاک یکسان هم کرد. ادبیاتی که با اتکا بر آن، حکومت و نظام مردم را به دست مردم، زنان را به دست زنان، جوانان را به دست جوانان، ملل و مذاهب را به دست همدیگر، سرکوب می‌نمودند، با خاک یکسان شدند. حالا دیگر « تفاوت‌»های که در  هر جامعه‌ای، مطابق با سرشت اجتماعی و انسانی  کاملا طبیعی‌اند، نظام جهت استمرار بخشیدن به عمر تنفر برانگیز خویش، آنان را به «شکاف»‌های عمیقی تبدیل کرده بود، وجود ندارند. از این لحظه به بعد، در جامعه‌ی ایران و ایرانیان، دیگر شکافی وجود ندارد که نظام با سوءاستفاده  و اتکا بر  آن بخواهد، عوامفریبی کند. دیدگاه و نظر افکار عمومی ایران، نسبت به همه چیز تغییر کرده است، جامعه‌ای ایرانی همان جامعه‌ی سال‌های ۱۳۵۷ نیست که دولتمردان بخواهند عوامفریبی کنند. اذهان و وجدان اجتماعی ایران، بیدار شده است. انقلاب دمکراتیک ایران به وقوع پیوسته است. این حکومت و نظام است که درجا می‌زند، از سطح آگاهی عصر بجا مانده و با اتکا بر اندیشه و تفکر چند هزار سال قبل، می‌خواهد بر جامعه امروزی حکمرانی کند. نظام حاکم یا باید هویت و اراده‌ی دمکراتیک زنان و کل جامعه را به رسمیت بشناسد، یا اینکه طوفان انقلاب دمکراتیک معاصر، نظام را با خاک یکسان خواهد کرد.

ندای زنان، بسان همیشه وحدت‌آفرین و فراسوی تمام آن «مرز‌ های » بود که فرهنگ و ذهنیت هزاران ساله‌ی قدرت طلبی، در افکار و روح عمومی، «ساخته‌» بود. وحدتی که نظام فاسد از تمام خلق‌های ایران می‌طلبید و می‌طلبد، وحدتی متکی بر «سکوت»، وحدتی استوار بر «سرافکندگی و تعظیم»، از  استبداد و سرکوب بود. حال، ایران این وحدت و وصال زورگویانه را برهم می‌زند، می‌خواهد وحدتی بر اساس احترام و درک متقابل و نه یک طرفه، بنیان نهد. وحدت و وصالی را که رژیم طی چهل سال با زور اسلحه، زندان، چوبه‌دار، آزار و شکنجه، رعب و وحشت ساخته بود، فرو ریخت! خلق‌ها و ملل ایران، نظام موجود را در ذهن و روح خویش، فرو ریخته‌اند و این میلادی دوباره در تاریخ مشرق زمین است که باید جشن گرفت…

با اینکه حکومت و نظام تمام رسانه‌ها را در دست خود قبضه کرده و اجازه نمی‌دهد کوچکترین اخباری در رسانه‌ها از اعتراضات منتشر گردند، با لحنی تهدید‌آمیز، تحقیرآمیز و بی‌ادبانه ملت معترض و مخالف را «اغتشاش‌گر» و « خلافکار» معرفی می‌کند، به ادبیات ذلیلانه‌ی تجزیه‌طلبی، توطئه‌گری، توهین به مقدسات و … پناه آورده، اما با توجه به تمام این‌ها، احتمال نمیرود که بیمار ما از این طب مرگبار، جان سالم به در برد!

چون «ما» اکثریت و «نظام» در اقلیت است، ما مشروع و نظام غیر مشروع است، ما قوی و نظام ضعیف است. چون ما جامعه‌ایم و در طول تاریخ ملل، هیچ نظامی نتوانسته و نمی‌تواند با توسل به اعمال خشونت، زورگویی، استبداد، عوامفریبی و سوء استفاده از ارزش‌ها و اراده‌ی «جامعه»، اریکه‌ی قدرت را برای طولانی مدت، در دست بگیرد. تو می‌خواهی از اسلحه، زندان، شکنجه، چوبه‌ی دار و خون‌ریزی، آینده بسازی که این شدنی نیست. اگر شدنی بود، اردوغان به عنوان نامدارترین و معاصرترین «شما‌ها» تا به حال از پس آن بر آمده بود.  در ادبیات سیاسی این را، بحران ایدئولوژیک می‌خوانند که برای یک نظام سیاسی، مرگی قطعی است…

رژیم با تمام این ستم و زورگویی‌ها، هنوز هم در رسانه‌ها می‌خواهد برای کُردستان پرونده سازی کند. می‌خواهد   سرشت «تبعیض‌آمیز» و «تجزیه‌طلب» خود را به مردم کُرد نسبت دهد. برای اجرای خیال‌های شوم خویش  از  طریق رسانه‌ها «بسترسازی» می‌کند. می‌خواهد دست‌های خونین و کثیف خویش را با این اخبار جعلی پاک کند. اما باید متذکر شد که بهای این اعمال خشونت‌آمیز و فریبنده‌‌ی رژیم، گران تمام خواهند شد. گران‌تر از آن چیزی که حتی خود رژیم فکراش را می‌کند…

اگر بر این منوال رژیم بخواهد به مطالبات دمکراتیک مردمی بی‌احترامانه و خصمانه رفتار کند و به رفتار توحش‌آمیز خود ادامه بدهد، تمام زنان و جوانان ایران حق خواهند داشت که از خود و شرافت انسانی خود، به هر طریقی، دفاع کنند و این مشروع‌ترین حق هر انسانی است…

راه حل این نیست.

اگر واقعاً نظام به خردگرایی سیاسی اعتقاد دارد و کاملا «شعور سیاسی»  خود را از دست نداده است، پس باید در وهله نخست، سیاست و زبان تفرقه‌ افکنی، خصمانه و تهدیدآمیز  خویش را در برابر زنان و جوانان به کنار بگذارد. برای اراده و مطالبات مشروع مردم، احترام قائل شود. بی‌احترامانه رفتار نکند. قانون اساسی، مجلس، دولت و تمام ارکان امنیتی نظام موجود که سنگ‌ بنای تمام تبعیض‌ها، محدودیت‌ها، نابرابری‌ها، سرکوب و استبداد را تشکیل می‌دهند، از نظر قانونی به تعلیق در بیاورد. این عاقلانه‌ترین اما در عین حال غیره منتظره‌ترین رویکرد سیاسی است. در غیر این صورت مردم و ملل ایران از هر طریقی، حق «تعیین سرنوشت» خود را دارند.  همچنان که طی هشت روز گذشته نیز به اثبات رسید، روح انقلابی موجود در میان زنان و جوانان، کفایت تحقق یکی از بزرگترین انقلاب‌های خاورمیانه را دارد…

علیرغم اینکه با ریشه‌های فلسفی نظام آشنایی کامل داریم، باز هم «آخرین تذکرات» مان را به سران رژیم دادیم. ما به عنوان زنان و جوانان ساکن در ایران میدانیم که این رژیم از چه خصوصیاتی برخوردار است. میدانیم که از هیچ جنایتی سرباز نمی‌زند. میدانیم که این رژیم هرگز هیچ فرصت دمکراتیکی را به زنان و جوانان ایرانی نمی‌دهد تا با استفاده از راه و روش‌های «قانونی» حق انتخاب داشته باشند و آینده خود را از این طریق بسازند. ما میدانیم که در برابر استبداد، «انقلاب» یک انتخاب نیست، اجباری است. و میدانیم این روحی انقلاب دمکراتیک زنان و جوانان است که تکلیف نهایی ایران و ایرانیان را با رژیم حاکم، روشن خواهد کرد. پس خواهیم گفت: یا امروز یا هیچ، تا پیروزی انقلاب….