آندوک سنه
قبل از بررسی شکل دمکراتیک خانواده، ابتدا بایستی به ارائهی تعریف صحیحی از خانوادە و مناسباتی که امروزه تحت عنوان خانواده مطرح شده، پرداخته شود. طرح برخی سوالات در درک ما از واقعیاتی که تحت لوای نهاد خانواده به خورد جامعه داده میشود، کمک شایانی خواهد نمود. خانوادە چیست؟ وظیفە و نقش آن درون جامعە و سیستم موجود به چه شکلیست؟ چرا نظام حاکم به طور مستمر به تلاش جهت تشکیل و تحمیل نظام خانوادە میباشد؟ سیر سعودی معظم نفوس جمعیتی کە این نظام مسبب آن است، جامعهی انسانی را بە کدامین سو سوق میدهد؟
تعریف خانوادە تنها به صورت سادهی؛ نهادیست متشکل از مادر، پدر و فرزندان کافی نیست. خانوادە فراتر از اینها دارای معنایی تاریخی، اقتصادی و جامعەشناختی داشته و حتی دارای ارتباط تنگاتنگ و هزاران ساله با ذهنیت اقتدارگرایی میباشد. میتوان به راحتی گفت کە خانواده از اولین گامهای نهادینەسازی مالکیت میباشد. اگر بدینصورت به مسئله نپردازیم، بە احتمال زیاد هم در دام ذهنیت دینگرا و اقتدارگرا گرفتار آمده و هم بە تعریف سطحی ارتباط خونی افراد و یا گردهم آمدن افراد اکتفا نمائیم. پس چه باید کرد؟ آیا بایستی این نهاد را بە طورکلی رد نماییم؟ البتە کە خیر. بلکه باید بە نحو صحیحی به ارزیابی و انتقاد آن پرداخته تا به ویژگیهای حقیقی خانواده پی برده، از حالت کنونیاش خارج ساخته و متحول نماییم. پیشتر اظهار داشتیم که خانواده اولین حالت نهادینه گشتن مالکیت است. خود مالکیت و ملک چیست و چگونە شکل گرفته است؟ ارتباط مالکیت – قدرت و قدرت – اقتدارگرایی را باید مورد پژوهش چیست؟. در صورتی کە بە سوالهای ذکر شدە پاسخ دهیم، خواهیم دید کە حقیقتی تاریخی پیشروی ما قرار دارد. رهبر آپو گفته بود؛ ” ذهنیت اقتدارگرا ابتدا در مردان برای نهادینە و تنظیم کرد “، چگونە؟ با تخریب نظام زن – مادر و غصب و استثمار ارزشهایی کە آفریدە بود، بە هدف خود دست یافت. بر اساس تاریخ انسانیت، ٩٨ درصد از حیات انسان پیرامون زن – مادر شکل گرفتە و این زندگی در عین حال اولین حالت اجتماعی شدن انسان بوده است. پرنسیپ زندگی اجتماعی بر مبنای ” یاهمە و یا هیچکس ” شکل گرفته، افراد درون کلان ( اجتماعی که به آن تعلق دارد ) بە حیاتی خارج از آن فکر نمیاندیشد، کلان نحوە زندگیای بدون امتیاز، طبقە، بدور از هیرارشی و استثمار بودە است. زندگی نه بر اساس تحکم، بلکه بر مبنای حمایت و همکاری بوده است. میتوان گفت؛ آگاهی و درک عظیم زن – مادر سبب گشت تا انسان با طبیعت، هستی و جامعە، در یک توازن و هماهنگی به سر برد. بە محض قوی شدن هوش تحلیلی در انسان حس قوی بودن و ملموس بودن آن پدیدار شد در این اثناء مرد حیلەگر با استفادە از انواع راهکارها در صدد برآمد تا قدرت اتوریتە و رهبری زن – مادر را از او سلب نماید. زیرا برای ایجاد نظام نوینی که از طریق آن در صدد سیطره بر طبیعت و جامعه بود، بە آن نیاز داشت. افراد جامعه را بر محوریت این نظام گردآورده و به حاکمیت پرداخته، از آن پس نیز، از گوهر حقیقی خود، کلان خویش و طبیعت دور گشته است. زیرا با انباشت قدرت به دور خود، کاربرد فشار و خشونت در ارتقای سروری بیشتر بر انسان و طبیعت، با رشد سروری بیشتر، خود و قدرت خود را خدائی پنداشته و از آن پس، به ارائه و تحمیل تعاریف و عناوین نوینی از خویش برآمد.
آنچه پس از نظام زن – مادر ایجاد گشته، بخش عظیم و اساسی جامعهی انسان برده گشته و به استثمار کشانیده شده است. بە راحتی میتوان گفت رابطە میان زن و مرد بە رابطە ارباب و بردە تبدیل شدە است. بردە، در واقع موجودی کاملا تابع فاقد فکر و توان سخن است. رابطهای فراتر از رابطهی خدا – عبد، به صورت روابطی که با استثمار در هم تنیدهست براه برده میشود. اگر آنگونه که امروزە زنان به جایگاه ماشین تولید مثل، ابزاری جهت ارضاء مردان تلقی شده، میان چاردیوار و زیر لباسی سیاه قرار داده شده و یا مانند کشورهای اروپایی بە عنوان ابزار تبلیغاتی بر هر عضو از بدنش قیمتی برای فروش گذاشته شود، آیا میتوان از خانوادە و ارتباط صحیح خانوادگی سخنی بە میان آورد؟ اکنون صدای جوامع اروپایی کە فریاد دمکراسی، آزادی و برابری را سر میزنند و ملل اسلامی معتقدند که بهشت زیر پای مادران است، پس چه چە پاسخی میتوان بە تجارت زنان، ازدواج در سنین کم و ازدواج کودکان دختر داد؟ نظامی کە تنها بدنبال تحریک غرایز انسانی را دارد، آیا توان برای مشکلات خلق ها پاسخی داشتە باشد و یا حتی تلاشی دارد تا مشکلات را چارە نماید؟ البتە کە نە! اوضاع و احوال کنونی، کائوس و بحرانهای موجود فقدان این واقعیت را بە خوبی نشان میدهد. جمعیتی که به ٧-٨ میلیارد نفر رسیده، آماری نزدیک بە صد میلیون انسان فقیر و بیکار، طبیعتی کە دیگر هوارش به عرش آسمان رسیده، رشد روز افزون بیماریهائی که مانند سلولهای سرطانی در حال رشد هستند، جنگ و کشتارهایی کە هر روزە شدت میگیرند ، انسانیت را بە به نابودی کشانده است. نهاد خانواده انگار تنها هدفش کسب بیشینهی سود و آماده نمودن سرباز برای ارتشهای قاتل است. در مجلس عربستان سعودی نمایندگان بر سر این موضوع بە بحث نشستەاند کە سن ازدواج را برای زنان بە ٩ سالگی کاهش دهند. در ایران نیز بر همان منوال است. در دولت فاشیست و استثمارگر ترکیە رئیسجمهور از مردم میخواهد تا ازدواج و بچەدار شدن را رواج روزافزون نماید، این کافی نبوده، تعداد فرزندان را نیز مشخص میکنند. رهبر آپو نهاد خانوادە را ” دولت کوچک ” مینامد، دولت نیز نهاد ذهنیت سلطەگری، استبداد و تالان میباشد کە رسمی و نهادینە شدە است. بە همین دلیل هر ارتباطی کە در درون خانوادەای که با ذهنیت دولت شکل گیرد، ناگذیر با قانون همان نظام دولت همسان خواهد بود. حقوق، آموزش و زندگی همه از همین قوانین آنها تبعیت خواهد کرد. پس باید شعار ” آزادی فردی ” را بایستی چیزی جز یک دروغ ندید.
از همینرو همانگونە کە سراسر تاریخ در برابر ظلم و اقتدارگرائی، خط مقاومت و یک زندگی آلترناتیو مقابلە کردە، امروزە نیز بر همان منوال ادامە دارد. اما برای شکست این ذهنیت، نیاز بە انقلابی ذهنیتی و یک نظام سازماندهی شدە میباشد. هر چند کە تلاش و کوششهای شخصی حائز اهمیت هستند، اما کافی نبودە و ناقص خواهند ماند. زیرا نیاز بە مقاومتی جمعی و سازماندهی شدە میباشد.
انسان یک موجود اجتماعی است و فردی بودن آن هیج معنایی نخواهد داشت.آزادی فرد بە تنها فاقد معنا و غیر حقیقی است زیرا آزادی امریست اجتماعی. جامعەای آزاد نیز با فرد آزاد معنا خواهد داشته و رابطەای تنگاتنگ با هم دارند. بە همین دلیل باید هم زن و هم مرد آزاد شوند، زیرا آزادی یک جنس بە تنهایی فاقد هرگونە معنائی خواهد بود. انسان در سیستم مدرنیتەی کاپیتالیستی به وضعیتی عدم موجودیت درآورده شده، تنها زندگیای تشکیل شدە از افراد و بدون وابستگی در حال وقوع میباشد. انگار کە ارزشهای دمکراسی، آزادی و برابری به آنها تعلق داشته و آن را بە مردم اهدا میکنند. امروزە دولت – ملتهای بە اصطلاح دمکراتیک، آزاد و برابر موجود، به نسبت با منافع خود آن ارزشها و حقوق را تقسیم میکنند و آن را با توسل بە قدرت خود بە هر جای جهان انتقال میدهند. مصر، تونس، جزایر، افغانستان، لیبی، سوریە، عراق، کشورهای آفریقایی، کشورهای آمریکای لاتین و کشورهای عربی بە سرچشمە دمکراسی بدل شدەاند.( ! )ملتهایی مانند کورد، بلوچ، ارمنی و … در انتظار همان سرنوشت چشمبراه ماندهاند، تا کی نوبت به آنها برسد.
این سیستم نابودگر طی ٢٠٠ سال اخیر در خاورمیانە و بە خصوص در کوردستان یک پروسەی سیستماتیک نابودسازی، قتلعام و نسلکشی فرهنگی ملتها را به اجرا گذاشتهاند. بە دلیل اینکە بتواند تمام ملتها و سیستمها را بە مرکز خود پیوند دهد، تمام باورها و عقاید، فرهنگ و تاریخ را از میان برمیدارد. یک جنگ فیزیکی، ویژه؛ فرهنگی – فیزیکی براه انداختهاند. در مقابل این مواضع سیستم کاپیتالیسم دەها عصیان بە وجود آمدە و خواهد آمد. بە ویژه در این چهل سال اخیر جنبش آزادیخواهی با پیشاهنگی رهبر آپو تلاشهایی بیمانند، برای احیای ارزشهای اجتماعی و اساسی زندگی صورت گرفتە است. رهبر آپو سیستم کاپیتالیسم و تاریخ را بە صورتی ژرف و گسترده تحلیل و مشخص نمودە و در برابر آن بە مصابەی راهکاری اساسی، سیستمی آلترناتیو را ارئە دادە است. با پیشبرد سیستم مدرنیتەی دمکراتیک اثبات نمودە کە قابلیت مقابله با سیستم کاپیتالیسم را داشته و مشکلات بە وجود آمدە در بطن اجتماع را چارە نماید. جهانبینی آزادی زن، جامعەی اخلاقی – سیاسی و اکولوژیک و ملت دمکراتیک توانستە در نمود ملت کورد و کوردستان بە وقوع بپیوندد.
بە ویژە در مکانی مانند خاورمیانە و کوردستان کە بە تمامی در انحصار دولتهای دسپوت، دینهای منحرفی کە فاسد شدە و جنگ مذاهب و منافع آنها، درآمدە است، ملتها از هر لحاظ بردە گردانده شدە، از حقیقت وجودی خود دور گردانده شده و بر مسیر همگونسازی و یک نسلکشی قرار داده شدهاند. این اقدامات بر ضد ملت کورد به صورتی یگانه و بیهمتاتر عملی شده و خواستەاند تا آنها را از صفحات تاریخ حذف و انکار نمایند. این اقدامات با راهکارهائی چون فاقد حافظە و ایدئولوژی باقی گذاشتن این خلق صورت پذیرفته است. علیرغم تمامی اینها ملت کورد، هرگز سر خم نکردە و مقاومت نموده. اما با آغاز قرن ٢١ در چارسوی دنیا پراکندە شدەاند. زبان و فرهنگشان در حال نابودی است و افراد کورد بە وضعیتی درآمدهاند که بە راحتی خود را انکار میکنند و بە تمامی ارزشهای خود پشت کنند. در نتیجهی این حملات سرنوشت ملت کورد به خانوادەهایی حقیر، فاسد و خائنی تسلیم شدە است. این خانوادههای خائن با بازی ” دولت کوردی ” ضربەی نهائی مهلک را بە ملت کورد وارد میکنند. بە همین علت دمکراسی هر اندازه که برای کوردها لازم است برای خاورمیانە و تمامی خلقهای جهان لازم است. زیرا در نظام دمکراتیک، کسی بر کسی تحکم و مدیریت تحمیلی نمینماید، کسی تحت انصاف دیگری سپرده نمیشود. سیستمیست که جامعه خود تمامی عرصههای حیات خود را مدیریت مینماید. خلقها میباشد. سروری وجود ندارد، زیرا در جایی کە سروری وجود داشتە باشد بردگی و بیعت حاکم است. از همینرو جستجو بدنبال مفاهیمی چون آزادی و برابری درون آن تنها مصداق سرپوش نهادن بر واقعیت خود میباشد. اما در سیستم مدرنیتەی دمکراتیک آزادی و برابری ارتباطی تنگاتنگ با یکدیگر دارند. هر اندازه درون جامعەای دمکراسی پدیدار شود دولتداری یا بە عبارتی اقتدارگرایی رو بە افول خواهد نهاد. آزادی تنها در این اثناء شکوفا میشود. یعنی افراد درون یک جامعهی مبتنی بر ذهنیتی اخلاقمدار، سیاسی، برابر و آزاد توان ایجاد ارتباط سالم را داشته و بدین منوال هر فرد جهت پیشرفت جامعهی خود، با تکیه بر معیارهای آزادی زندگی بسر برد.
در چنین موقعیت و شرایطی میتوانیم تعریف نوین برای نهاد خانوادە درون سیستم مدرنیتەی دمکراتیک ارائە دهیم. خانوادە در مدرنیتهی دمکراتیک دیگر نهادی نیست که جهت برآورده کردن و حفظ منافع نظام حاکم، فرزند بە دنیا بیاورد و تنها جهت ارضاء غرایض خود با زن برخورد نماید. زن و مرد بە صورت برابر در حق زندگی آزاد، کارکردن، مدیریت و انتخاب را دارا میباشند. همچنین پایە و مبنای ارتباطات در خانوادە نه بر اساس تعاریف موجود نادمکراتیک از روابط خانوادگی، بلکه بر اساس دمکراسی باید پی ریزی شود. هدف خانوادە باید توسعە احساسات و درک میهن دوستی، ایجاد شخصیت هایی آزاد و با ارادە باشد. بە ویژە در مکانی مانند کوردستان کە رهبر آپو میگوید ” زمانی کە اولین گامهای شروع تلاش و کوشش را در کوردستان برداشتم کسی را ندیدم کە بە خود خیانت نکردە باشد ” برای همین سیستم استبدادی تا این حد میخواهد در کوردستان نهاد خانوادە موجود را تقویت کند، از طریق همین خانوادەها ملت کورد را مدیریت میکند و درصدد است تا مانع از ایجاد وحدت ملت کورد شود. به همین خاطر است کە در اذهان اکثر کوردها در کوردستان دیدگاه “کورد هرگز نمیتواند متحد شود” ظهور کردە است. با رشد روزافزون جنبش آزادیخواهی کوردستان، رهبر آپو ابتدا در برابر این نهاد جنگی بزرگ بە راه انداخت، سعی نمود تا آخرین حد ممکن شخصیت کورد و نهاد خانوادە را تحلیل نموده از آن پس شاهد آن بودیم که خلق کورد، ارادەای قوی نمایان گشت و بە ملتی قهرمان و فدائی شکل گرفت.
اگر با دقت به بررسی این مبحث بپردازیم، خواهیم دید کە هدف دولت فاشیست ترکیە از این کە خانوادە های کورد را بر علیه جنبش آزادیخواهی تحریک نموده تا جلوی مراکز ه-د-پ HDP ( حزب دمکراتیک خلقها ) تحصن کنند،چیست؟ و چرا آنها را مجبور به ادعای اینکه؛ ” جنبش آزادیخواهی فرزندان ما را فریب و فراری میدهند “. از طرفی دیگر دولت فاشیست ترکیە کە در تمامی جنگها در برابر گریلا با شکست مواجه گشتە، هر روزە با تکاذیبی از قبیل ” ما تعدادی از فرزندان خانوادەهای کورد را نجات دادە و بە آنها برگرداندیم ” میخواهد در اذهان عمومی اختشاش و ناباوری ایجاد نماید. از طرفی دیگر دولت اشغالگر ایران از بیشترین سیاست و برنامههای مدیریتیاش رواج ازدواج و خانوادە گرایی را بیش از هر جائی در کوردستان را تشکیل میدهد. این در حالیست که خانوادەها را بە حال و روزی درانداخته کە حاضرند فرزندانشان به ورطهی منجلاب اعتیاد و مواد مخدر، فحشا و فساد غلت بخورند، بی ارادە و بیشخصیت گردند و حتی مانند بردەای زندگی کنند، اما برای یک زندگی آزاد، کاری گامی دورتر از خانوادە را برندارند. این رژیم اشغالگر برای پست و رذیل نمودن زنان و همچنین شعلهورسازی غرایز مردان انواع راهکارها اعم از صیغە، طلاق، فحشا و مواد مخدر استفادە میکند. در کنار این تحلیلات باید سوالاتی نیز مطرح شوند. به عنوان مثال؛ علی رغم تمامی این فلاکتهای بیحد و مرز چرا واکنشی توانمند و موثر در برابر بیکاری و تخریب جوانان رخ نمیدهد و فریاد مخالفت بر ضد این اعمال رژیم، به امری اخلاقی و حیاتی سر داده نمیشود؟ آیا نهاد خانواده قربانی نظام دولتی اقتدارگرا و مستبد نگشته؟ چرا زمانی که زنان و جوانان کورد میخواهند در راه حیاتی شرافتمند مبارزه کنند، خانوادهها با شیوهای خشونتبار و رادیکال با آنها برخورد میکنند.
نقش و وظیفەی خانودە در مدرنیتەی دمکراتیک در این باب حیاتی میباشد. شخصیتهایی را کە از خود و ذات طبیعی خود بیگانە گشتە، بر اساس ذهنیت جنسیتگرایی مردسالار پرورش یافته، از همان دوران جنینی درون رحم مادر، نقش جنسیتیاش تعریف و تفکیک میشود، از سیاست بە کلی دور انداختە میشوند و میان چرخهی لیبرالیسم مبدل به ابژه میشوند، نابود از نو بازسازی و آزاد نماید. از همینرو همانگونه که دمکراسی به معنای خودآموزی و آموزش جامعه بر پایەهای یک ذهنیت آزاد و دمکراتیک است، خانواده نیز بایستی به عنوان سلول بنیادین نظام دمکراتیک به همان شیوه به آموزش فرزندان خود و خود بپردازد. اینگونە خانوادەها تا حدودی طعم آزادی را چشیده، فرزندان خود را به سوی حیات و جنبش آزادیخواهی سوق داده، جوانان در چنین خانوادههائی با طلبی آگاهانه و نستوه، به صفوف گریلا پیوسته و به این سطح از در ک و شعور انسانی دست یافتهاند که آزادی و اتحاد ملی، بدیل گرانبهائی را میطلبد. گر در مقابل این سیستم استعمارگر بە صورت یکپارە و در همەی نقاط میهن مجادلەای متحد و سازماندهی شدە شکل نگیرد، هرگز کسی نمیتواند حیات آزاد و عزتنفس را تجربە نماید.
یکی از همین خانوادەها نیز خانوادهی شهید رِناس رُژ و شهید رِباز تیلَکو میباشد. دولت استعمارگر ایران، در ایران و شرق کوردستان در حوزەهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، عقاید و لهجە ها در هر شهر شرق کوردستان سیاستی مخصوص دارد و بە صورت نا محسوس در تکاپو میباشد کە از هم گسیختگیای عظیم در بافتهای اخلاقی – فرهنگی جامعه ایجاد نمودە است. کورد بودن را بە سطح یک عشیرە و یا اقلیتی تقلیل دادە است. همچنین درون خود کورد ها شکافی ایجاد کردە کە بعضی از لهجەها خود را کورد و از ملت کورد بە حساب نمیآورند. هدف از این سیاست در واقع ممانعت از ایجاد وحدت ملت کورد میباشد. اقتصاد را نیز بە انحصار خود در آوردە بە گونەای کە اشتغال برای کوردها بە شدت سخت شدە، کوردها بیشتر خود را در روستا محبوس و منزوی نموده و دولت سعی در به جا نمودن دیگر ملتها مانند آذری و فارس و غیره دارد. البته اکثرا نیز افراد سرمایەدار و انحصارگر میباشند. می توان به دەها گونە از این سیاستها اشاره نمود. اما با اسارت رهبر آپو و تشکل حزب پژاک و آغاز فعالیتهایش در عرصهی شرق کوردستان و ایران با محوریت دیدگاه کوردستانی آزاد و ایرانی دمکراتیک، زندگی معنا و رنگی نوین یافت. با اینکە قبل از آن احزاب دیگری نیز کە شهادتها و بدیل گرانبهائی نیز در راه سازماندهی جامعه اهدا کردند، حضوری چشمگیر داشتند، اما آنها بە جای پیشبرد، سازماندهی و حفظ اتحاد ملی با هم سر جنگ داشتند و سیستمی آلترناتیو را ارائە نداند. این اوضاع که از نتایج مستقیم سیاستهای رژیم اشغالگر ایران بود میان جامعە شکست روحی و روانی و اختلال در دیدگاه و ذهنیت این افراد آن در برابر جامعه ایجاد کرد. در شرق کوردستان آنچه میان خانوادهها رواج یافت؛ حفظ منافع خانوادە، عشیرە، طایفە، روستا و شهر خود بود. هر کوردی که برای موجودیت خود، کوچکترین اعتراض و قیامی میکرد، سرکوب و با نابودی روبرو گردانیده میشد. بە همین دلیل فکر و ایدئولوژی رهبر آپو بە چتری برای تمامی نیروهای ضد رژیم اشغالگر و غیردمکراتیک حاکم بر ایران تبدیل شد و مقاومت در برابر رژیم دیگر غیر ممکن نبود و از مهمترین و ضروریترین فعالیتها بە حساب میآید. شکلگیری شخصیتهائی مانند شهید رناس که به شکلی فداکارانه به مبارزات رهائی ملی و آزادی خلق کورد و خلقهای منطقه در صفوف گریلا میپردازد، دیگربار به بررسی منشأ ظهور اشخاص انقلابیای که در طول تاریخ به هویت یک ملت مبدل گشتهاند، ملموستر و چون نیازی مبرم پیش روی ما قرار میگیرد. اگر درون خانوادە فرزندان با فکر و روح میهندوستی و درک آزادانه از زندگی تربیت نماید، غیر ممکن است کە فرزندان آن خانواده برای آزادی میهن و حیات آزاد خویش تلاش ننمایند. اگرچه بیان تاریخچەی این خانوادە در طاقت این مقال نمیگنجد، اما ارزش تأمل و بررسی آن توسط هر فرد آزاداندیشی واقعیتی روزآمد و غیرقابل چشمپوشیست. اگر دولتی مانند ایران از خانوادەای اینچنین آنقدر میترسد، باید نتیجە گرفت کە این قابلیت و نیروی ملی و میهندوستی که در فیگور این خانواده نمادین گشته را نشان میدهد. علی رغم تمامی فشارهایی کە دولت استعمارگر ایران بە دلیل پیوستن شهید رناس بە جنبش آزادیخواهی کوردستان، بر خانوادەی ایشان اعمال میکنند، آنها هرگز از تلاش دست بر نداشتە و بە جنوب کردستان نقل مکان نمودند. اما باز هم دولت فاشیست با هدف آسیب رساندن بە آنها دست از اعمال غیر انسانی خویش برنداشت. برادر کوچکتر شهید رناس یعنی شهید رباز تیلکو در سنین نوجوانی پا جای پای برادر بزرگ خود گذاشت و در فعالیتهای سازمانی و فرهنگی جنبش بە جای گرفت. رژیم فاشیست ایران او را دستگیر و شکنجەهای غیر انسانی و وحشیانەای بر او اعمال میکند. اما او هرگز پاپس نکشیدە و با کینه و نفرت بیشتر در برابر استعمار و نابودیای که بر جوانان و تمامی موجودیت جامعه تحمیل میشود، در فعالیتها جای گرفت. آگاهی و شناخت او در زمینهی مسائل ملی خلق کورد و شناخت ژرف نظام دشمنانه و ضد اجتماعی حاکم بر ایران، بە او ارادەای عظیم و ایستاری توانمند بخشیده بود. او سال ٢٠١٥ در شمال کوردستان طی عملیاتی فدائی در برابر فاشیست و نظام انکارگرای حاکم بر کوردستان، بە کاروان شهدا پیوست. امروزە ما در رفتار و مواضع این خانوادە که از نزدیک و یا در تلویزیون میبینیم این را در مییابیم کە این خانوادە جز حیاتی با شرف و عزت را نە برای خود، نە برای فرزندان و نە کس دیگری قبول نمیکنند. همچنین درمییابیم که چگونە از دایرهی محدود یک رابطەی خونی، خود را رهانیده، اجتماعی – جهانی و برای بقیە بە سرچشمەی نیروی مقاومت و مبارزه مبدل میشود.
در واقع هزاران خانوادەی کورد، فرزندان خود را جهت حیاتی با شرف و حیثیت آموزش داده و میپرورانند. از این پس نهاد خانواده از ارتباطات خانوادگی، فامیلی – خونی گذار نمودە و با خاک، میهندوستی و مفاهیم و ارتباط درون ملتی دمکراتیک و یک زندگی آزاد تنیده شدە است. مادران این شهیدان و چنین خانوادههائی، ما را باری دیگر با زایش و حیات دوبارهی مادر – خداوندان آشنا مینمایند، کە چگونە از مرزهای عاطفی بودن گذار نمودە و با فلسفەی آزادی یکی شدە و توانستەاند آفرینندەی چنین شخصیتهای بزرگ و با ارادەای شوند.